سفر سعد حریری به امریکا و دیدار وی با اوباما، تلاش چند ماه عربستان- سوریه را برای برقراری ثبات در لبنان با شکست مواجه کرد و حریری که در سفرهای خود به سوریه و ایران از ارجحیت استقلال لبنان نسبت به دادگاه پدرش سخن گفته بود، حاضر به اصلاح رویه دادگاه و نپذیرفتن شیوه فعلی فعالیت آن نشد، تا جریان مقاومت در لبنان موسوم به 8 مارس که شامل ائتلافی از حزب الله لبنان، امل، و چند گروه مسیحی بود، از دولت وی خارج شده و دولت حریری که پس از چندین ماه کشمکش سرانجام در نشستی در قطر تشکیل شده بود فروبپاشد.
به گزارش رجانیوز، پس از آنکه دادگاه ترور رفیق حریری در یک پروسه طولانی مدت با استفاده از شاهدان دروغین، توانست سوریه را به انجام این ترور محکوم کرده و حضور این کشور را در لبنان کاهش دهد، با افشای دروغین بودن شاهدین این دادگاه، پروژه اتهامزنی به مقاومت را برای به چالش کشیدن حزبالله در فضای سیاسی لبنان در پیش گرفت.
این درحالی بود که با جدی شدن این اتهام زنی به حزب الله لبنان، سید حسن نصرالله با افشای جزئیاتی از نقش اصلی و جدی اسرائیل در این ترور، به انتقاد شدید از دادگاه ترور رفیق حریری پرداخته و این سوال جدی را مطرح کرد که چرا انگشت اتهام این دادگاه تا کنون به سمت اسرائیل نشانه نرفته است. در همین حال، تیری میسان، نویسنده و منتقد فرانسوی نیز با انتشار کتابی با نام دروغ بزرگ به بیان 10 دلیل جدی و عمده برای نقش داشتن صهیونیستها در این عملیات تروریستی اشاره کرده بود.
با این شرایط و درحالی که سعد حریری نخست وزیر لبنان و رئیس فراکسیون المستقبل که عمده ترین فراکسیون سنی لبنان است، بارها بر تلاش برای حفظ استقلال لبنان و در پیش گرفتن مسیری معقول تاکید کرده بود، پس از سفر سه روزه به امریکا به خواسته جریان 8 مارس تن نداد که این اتفاق، موجب خروج جریان 8 مارس از دولت و سقوط دولت لبنان شد.
با این حال، سعد الله زارعی، تحلیل گر مسائل خاورمیانه در گفتگو با رجانیوز، با اشاره به نقش مشخص ارتش در لبنان، شرایط لبنان را از لحاظ امنیتی عادی خواند ولی پیش بینی کرد که با توجه به اختلافات عمده میان جریان 8 مارس و سعد حریری با محوریت دادگاه رفیق حریری، فرآیند تشکیل دولت در لبنان تا نزدیک به 6 ماه به تاخیر بیافتد. وی با اشاره به اینکه لازم است نخست وزیر جدید از فراکسیون المستقبل و سنی باشد، از تمرکز بر شخصیتهای دیگر این فراکسیون برای تشکیل دولت و جایگزینی با سعد حریری خبر داد و افزود که ممکن است در صورت پذیرفتن شرایط مقاومت از سوی سعد حریری، جریان 8 مارس به نخست وزیری وی رضایت دهد.
زارعی با اشاره به مثلث حریری ـ جعجع ـ جنبلاط که در لبنان به عنوان جریان 14 مارس شناخته می شود، گرایش جنبلاط به جریان مقاومت در یکسال گذشته را موجب فروپاشی عملی جریان 14 مارس قلمداد کرده و افزود که با وجود قوت جناح مسیحی جریان 8 مارس و ضعف جناح جعجع در مجلس به عنوان یکی از اضلاع جریان 14 مارس، این جریان حرفی برای گفتن در عرصه سیاسی لبنان نخواهد داشت.
به نظر میرسد، پذیرش شرایط مقاومت از سوی جریان المستقبل به رهبری سعد حریری که اکنون تنها بازمانده جدی از جریان 14 مارس است مبنی بر عدم پرداخت هزینههای دادگاه از سوی دولت لبنان و همچنین خروج قضات لبنانی از این دادگاه و پرداختن به موضوع حضور صهیونسیتها در این دادگاه، ممکن است شرایط ایجاد یک دولت جدید را در لبنان فراهم کند. این در حالی است که نزدیکی چنبلاط یکی از عمده ترین متحدین حریری به 8 مارس نیز می تواند توان وی را برای به ثمر رساندن خواست امریکا در لبنان کاهش دهد.
با این حال نباید از تدارک همه جانبه و چند ساله اسرائیل برای جبران شکست بزرگ خود در جنگ 33 روزه نیز غافل بود، تدارکی که ممکن است کشاندن فضای سیاسی لنبان به فضایی در آستانه جنگ داخلی، بهترین شرایط را برای عملی کردن آن بوجود آورده باشد.
رئیسجمهوری لبنان در بیانیهای با توجه به عدم حد نصاب قانونی دولت لبنان در پی استعفای 11 وزیر، برکناری دولت لبنان را رسما اعلام کرد.
به گزارش فارس به نقل از النشره لبنان، اداره کل کاخ ریاست جمهوری لبنان اعلام کرد که با توجه به احکام بند یک از ماده 69 قانون اساسی لبنان در زمینه مستعفی شدن دولت بویژه با توجه به مورد "ب " از بند مذکور و از آنجائیکه دولت لبنان بیش از یکم سوم اعضای مقرر خود در زمان تشکیل را از دست داده است، "میشل سلیمان " رئیسجمهور لبنان از رئیس کابینه و سایر وزرا تشکر و قدردانی کرده و خواستار ادامه روند کابینه به صورت پیشبرد امور شده تا زمانی که دولت جدید تشکیل شود.
پس از آنکه سهشنبه شب عربستان و سوریه (در پی فشار آمریکا) بن بست مذاکرات برای حل مشکل لبنان را اعلام کردند، وزرای مخالف دولت بازگشت هر چه سریعتر نخستوزیر برای تشکیل نشست فوقالعاه کابینه را خواستار شدند، اما با نپذیرفتن این موضوع از سوی سعد حریری سرانجام دیروز بعدازظهر، وزرای معارضان دولت لبنان در مقر فراکسیون تغییر و اصلاح گرد هم آمدند و پس از این جلسه، استعفای خود را رسما اعلام کردند و به این ترتیب دولت لبنان از اکثریت خارج و از رسمیت افتاد.
"جبران باسیل " وزیر انرژی وابسته به جریان آزاد ملی لبنان در کنفرانس خبری با اعلام این موضوع تصریح کرد که با توجه به تعطیل شدن تلاشها برای کنترل بحران در لبنان از سوی جریان حاکم و تسلیم شدن آنها در برابر فشارهای آمریکا بر علیه منافع داخلی لبنان، وزرای مخالف دولت این تصمیم را گرفتهاند.
به این ترتیب ده وزیر عضو کابینه که از اعضای هشت مارس هستند بعلاوه "عدنان سید الحسین " وزیر مشاور که از سوی رئیس جمهور انتخاب شدهاند، از کابینه خارجه شدند. در پی این اقدام کابینه لبنان از رسمیت خارج شد و رئیسجمهور میبایست در اسرع وقت به صورت رسمی سقوط کابینه را اعلام میکرد.
سایت خبرآنلاین که علاقه زیادی به انتخاب تیترهای جنجالی و بعضاً تحریفآمیز دارد، در انتخاب تیتر مربوط به سخنان نایب رئیس مجلس نیز همین رویه را دنبال کرد.
به گزارش رجانیوز، در حالی که حجت الاسلام ابوترابی فرد اعلام کرده است که "تولید بنزین داخلی نیاز ما را برآورده میکند و در آینده نزدیک باید دنیا را تهدید به فروش و عرضه نفت خود کنیم"، خبرآنلاین تیتر "ابوترابی فرد: پیشرفتهترین سکوهای پرتاب موشک را در اختیار داریم/ باید دنیا را تهدید کنیم" را برای این خبر انتخاب کرده است که این تحریف بهدلیل جایگاه گوینده آن، نوعی بازی با امنیت ملی است و میتواند بازتابهای منفی برای کشور در رسانههای دنیا در تکمیل پازل غرب برای متهم کردن ایران به جنگ طلبی داشته باشد.
به گزارش فارس، حجت الاسلام ابوترابی فرد، نایب رییس مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه از مهمترین ابزارهای دشمن برای کاهش ضریب امنیت کشور، تحریم با تکیه بر پیوند اداره کشور با درآمدهای ارزی حاصل از فروش نفت است، تاکید کرد: اکنون ما در شرایطی هستیم که تولید بنزین داخلی نیاز ما را برآورده میکند و ما در آینده نزدیک باید دنیا را تهدید به فروش و عرضه نفت خود کنیم و ما در آستانه این تحول جدی هستیم.
نایب رییس مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: تحریمها از سوی دشمن به سکوی پرش برای ایران مبدل شده است و اگر تحریم دشمن نبود به عنوان کشور دارای دانش هستهای و کشور دارای پیشرفتهترین و مدرنترین سکوهای پرتاب موشک و ماهواره نبودیم.
در حالی که افکار عمومی منتظر بودند پس از این همه مدت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، فتنهگران و وقایع پس از انتخابات را محکوم کند و موضع خود را در خصوص ظلم بزرگی که به نظام رفته است و بانیان آن فتنه عظیم، روشن و شفاف کند، او در یادداشتی معنادار و قابل تأمل، به مناسبت سالگرد نوزدهم دیماه، رگههایی از نوشته سه روز قبل از انتخاباتش به رهبر انقلاب در نامه بدون سلام و والسلام را بروز داد.
به گزارش رجانیوز، هاشمی در این یادداشت، خود را نگران روحانیت و علما معرفی کرده و از بقایای تفکر روحانیتستیزی در کشور خبر داده است. او بعد از اشاره به وقایعی از تاریخ انقلاب نوشت: «اینک ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقیهای سیاسی و اختلافات سلیقهای، پوستاندازی کرده و سر برآوردهاند و خاکریز به خاکریز جلو میآیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند.»
مقصود از سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، احتمالا خود هاشمی و چهرههایی نظیر سید محمد خاتمی است و انگار هاشمی مثل همان سالهای دوران سازندگی علاقه دارد انتقادات نسبت به خود را هجمه به نظام و روحانیت قلمداد کند. اما به راستی آیا واقعا هاشمی نگران جایگاه علما و روحانیت است یا هدفی دیگر در ورای این نوع نگارش وجود دارد؟
تاریخ گواهی میدهد هاشمی رفسنجانی در سالهای سازندگی و اصلاحات درخصوص جریانی که میرفت تا نه تنها روحانیت و علما که دین و آموزههای دینی را به گونهای افراطی تخطئه کند، قلم به دست نگرفت و نسبت به آن نگران نشد. آن روزها، روحانیت جماعتی سادهدل و فریب خورده و بدون تحلیل سیاسی خوانده میشد(1) و تقلید از مراجع حرکتی میمونوار بود.(2) محسن کدیور به صراحت تاکید میکرد که: «تبعیت از بزرگان، خصیصه جوامع عقب افتاده است.»(3) روحانیت، قشریگرا و انحصارطلب لقب می گرفت و گفته میشد: «آنها عوامپرور و مقلدپرورند، نه عاقلپرور.»(4)
توهینها و جسارتها البته به روحانیت و مرجعیت ختم نمیشد. همه دینمداران، عامل خشونت و قشرینگر تلقی میشدند. میگفتند: «عوامل خشونت در ایران سه دسته اند: 1- رزمندگان جبههها 2- گروهی از روحانیون 3- بعضی مسئولین مملکتی.»(5) زیارت عاشورا هم نماد خشونت بود!
اما دعوا نه بر سر مسائل خرد و سطحی که در واقع بر سر اسلام ناب شکل گرفت. صاحبنظران غربگرای اصلاحات، آن روز که فرح پیروزی وجودشان را فرا گرفته بود، میگفتند: «فقه متداول حوزهها مستمسک خشونتطلبان است.»(6) و کار البته به خط امام هم میرسید؛ یعنی سیره همان کسی که میخواستند در برلین به موزههای تاریخ بسپارندش. روزنامه نشاط مینوشت:«جریان کسروی و حکیمزاده قمی اصلاحطلب بودند و امام و نواب صفوی خشونتگرا و در مقابل جریان اصلاحطلب قرار میگیرند.»(7)
هاشمی البته آن روزها هیچگاه نگران نشد! میگفتند: «انقلاب اسلامی ایران شبیه استبداد قجری است.»(8) دبیرکل نهضت آزادی به صراحت تصریح میکرد:«بعد از انقلاب، شاه مستبد رفت ولی استبداد همچنان باقی است، تازه رنگ شرعی هم به خود گرفته است!»(9)
اگر به حوادث قبل از انتخابات 88 نیز برگردیم، همین فضا را مشاهده میکنیم. در آستانه انتخابات، همایشی با عنوان "سبزها و دین" در تالار ابنخلدون دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تشکیل شد که خبر از ظهور دین جدیدی میداد! آن روزها هاشمی اصلا نگران نشد. در این همایش این دین جدید، "دین سبز" لقب گرفت؛ دینی که موسوی قرار شد پیامبر آن باشد. در مقابل هم دین حوزههای علمیه "دین سیاه" نامیده شد.
"دین سبز" دینی بود که از بند شریعت میرهد و در آن حرفی از دیندار و بیدین به میان نمیآید. مقدمهای که محدثی قبل از تعریف "دین سبز" و برای تمسخر ایران شیعی در دانشگاه تهران بیان کرد، این بود: «دین سبز در نظر متفکران غربی به معنی حفاظت از محیط سبز و مقولههای زیستی است که ما فعلا هنوز زود است به این مقوله برسیم. چرا که در بحث حفاظت از انسانهای خود کماکان مشکل داریم!»
او پس از جملات تحقیرآمیز خود به سراغ اصل مطلب رفت و در تشریح جزئیات "دین سبز" گفت: «دین سبز دینی است که دیندار و غیردینی را از یکدیگر جدا نمیکند.» او همچنین ادامه داد: «نظام مورد علاقه این دین، کثرتگرایی است و با جامعه مدرن و تحولات جهانی همسو است و اگر جنبش سبز بخواهد بین دیندار و غیردیندار تفاوتی قائل شود این جنبش دیگر موفق نیست!»
دکتر قانعیراد دیگر سخنران همایش نیز پای تریبون آمد تا آب پاکی را روی دست همه ریخته باشد. او آینده این جنبش و نسبتش با دینی بودن را امری اقتضایی و نامشخص خواند و این بدین معنی بود که نه تنها جنبش به اصطلاح سبز تفاوتی میان دیندار و غیر دین دار قائل نیست، بلکه نسبت منطقی خود و دین را نیز نامشخص و وابسته به اقتضائات زمان میداند. اگر شرایط اقتضا کرد، این جریان میتواند از دین سخن بگوید؛ اگر هم اقتضا نکرد که دیگر هیچ!(10)
آن روزها آقای هاشمی نه نگران دین شد و نه نگران روحانیت و علما. حرفها البته حرف جدیدی نبود. سالها بود که حجیت دین در عرصه جامعه را اصلاحطلبان به انکار نشسته بودند. آنان با صراحت میگفتند: «حکومت دینی قدرت اداره دنیای مردم را ندارد و ناگزیر به دین دولتی خواهد انجامید و این به وضوح در دیدگاههای امام در قبل و بعد از انقلاب یافت میشود و دین دولتی هم قهراً به حکومت سکولار منجر خواهد شد، یعنی به قوانین زاییده عقل بشری و این همان حاکمیت مردم بر مردم است.»(11)
در چنین شرایطی و در آن سالها که برخی از پروتستانتیزم اسلامی سخن میگفتند، هاشمی هیچ گاه این گونه قلم به دست نگرفت تا با این لحن نامه بنویسد. او هیچگاه این گونه به منکران وحی نبوی و حجیت کتاب آسمانی نخروشید و با وجود هجمههای ناتمامی که علیه حوزههای علمیه سامان یافته بود، نگران علما نشد تا قلم به دست بگیرد و یادداشت بنویسد. پس ماجرای نگرانی اکنون او چیست؟! برای بررسی این مهم نیازمند مروری در سیر نقشآفرینیهای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هستیم. این مرور نتایجی بسیار مهم و کلیدی را به دست میدهد.
«هاشمی رفسنجانی هدایت جبهه دوم خرداد را به دست گرفته است.» این جملهای است که یک سال قبل از انتخابات 88 محمد عطریانفر از چهرههای کارگزاران سازندگی بر زبان راند تا نقش هاشمی در فرآیندهای سیاسی را بیش از پیش آشکار کرده باشد. فائزه هاشمی نیز در همایش ورزشگاه آزادی همراه خاتمی و همسر موسوی حاضر شد تا توضیح دهد که اصلاحات ادامه راه سازندگی بود و اکنون همه باید تلاش کنیم تا قطار به ریل خود بازگردد. او در جای دیگر توضیح داد که تنها در دوره احمدینژاد است که آقا، آقا شده است!
در معادلات سیاسی نقش هاشمی را باید به عنوان یک چهره پشت پرده و استراتژیک دانست؛ کسی که بسیاری کلیدواژهها و جهتگیریهای سیاسی نخستین بار از سوی او مطرح میشود و برخی خواسته و برخی دیگر ناخواسته در پازل او عمل میکنند. دولت وحدت ملی و سلسله طرحهای دولت ائتلافی که هر بار از سوی جریانی مطرح شد، ریشه در زاویه نگاه او داشت. واژه گداپروری که بعدها در ادبیات اصلاحطلبان و برخی اصولگرایان به اصطلاح منتقد نیز برای هجمه به طرح تحول اقتصادی و قانون هدفمند کردن یارانهها به کار گرفته شد، نخست از جانب هاشمی مطرح شد. اتهاماتی نظیر قانونگریز، ضدروحانیت، فاسد و... به دولت نیز تعابیر شخص هاشمی بود.
در جریان فتنه 88 و قبل از انتخابات هاشمی یک نامه مهم و اثرگذار دارد که در قالب نامه سرگشاده و بدون سلام خطاب به رهبری نوشته شده است. نامهای که البته یادآور نامه بدون سلام او در سال 59 خطاب به امام نیز هست. همان نامهای که در آن امام به نوعی آسایشطلب خوانده شده بود.
نامه سرگشاده هاشمی به رهبر انقلاب همان نامهای بود که علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی بدان اشاره کرد:«این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ میکنیم، شما هم بگوید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب می شود یا فضا برمیگردد.»
نامه آن روز هاشمی شباهت بسیار زیادی به یادداشت امروزش دارد. هاشمی در این نامه نوشته بود:«اینجانب قصد ندارم که دولت موجود را مثل دولت بنیصدر معرفی کنم و یا سرنوشتی شبیه آن دولت را برای این دولت بخواهم، بلکه مقصود این است که باید مانع گرفتار شدن کشور به سرنوشت آن روزگار شد.»
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام خطاب به رهبر انقلاب افزوده بود:«معتقدم جنابعالی بخوبی میدانید که اینجانب و بسیاری از بزرگان تأثیرگذار انقلاب و حتی خود جنابعالی از دوران مبارزه و سالهای اول انقلاب و در تعدادی از مقاطع مورد تهاجم افراد لاابالی و ضدانقلاب بودهایم و همیشه صبورانه تهمتها و اهانتها را پشت سر گذاشتهایم و در دور جدید تهمتها و هجمهها هم از حدود پنج سال پیش تاکنون دندان روی جگر دارم و به خاطر خداوند و مصالح انقلاب و کشور اندوه خویش را مکتوم میدارم و از این جهت هم مورد گلایه بسیاری از دلسوزان اسلام و انقلاب و بستگانم قرار میگیرم و مهم این است که اینبار این تهمتها توسط رئیس جمهور و در رسانه ملی مطرح شده است.»
او وعده داده بود:«البته در موقع مناسب انحرافات و حقکشیهای ناگفته انتخابات و اعمال دولت نهم در اختیار مردم و تاریخ قرار خواهد گرفت.» هاشمی همچنین ادامه داده بود: «احتمالاً عوامل دولت از نظر اینجانب مطلعند که من ادامه وضع موجود را به صلاح نظام و کشور نمیدانم و خود جنابعالی هم از این نظر من مطلعید و دلایل آن را هم میدانید.»
اما مهمترین فراز نامه آن روز هاشمی این بود: «با این همه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این بر نمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها مشاهده میکنیم.»
هاشمی از رهبر انقلاب خواست تا برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میداند اقدام مؤثری کند و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شود.
وقتی عبارات این نامه را در کنار نقل قول علی هاشمی میگذاریم، میتوانیم آن را در حکم سرفصلی در وقایع سیاسی کشور تلقی کنیم. سرفصلی که خیلی زود آثار خود را نشان داد و هزینههای زیادی را نیز به نظام بار کرد. البته این بدین معنی نیست که تمام آنچه گذشت، طرحریزی شخص هاشمی باشد؛ بدین معنی است که نامه هاشمی مانند بسیاری از سخنان و کلیدواژههای او، گرای یک راه را به کنشگران سیاسی اصلاحات داد.
به یادداشت اخیر هاشمی نیز از همین منظر باید نگریست. این یادداشت نه تنها برخلاف ظاهر آن، اصلا تاریخی نیست، بلکه کاملا و دقیقا برای شرایط همین امروز نوشته شده است. اگر این یادداشت را شخص هاشمی نوشته باشد، باید اذعان کرد مدل به روز شدن سایت منتسب به او نیز دقیقا با نظر او طراحی و تنظیم شده. چه آنکه این دو، یک رویکرد مشخص را در مواجهه با تاریخ به دوش میکشند. رویکردی کم هزینهتر که در آن هم حرفها گفته شود و اتهامات زده شود؛ هم کسی نتواند حرفی بزند و خردهای بگیرد. به عنوان مثال سایت هاشمی طی این ماهها به صورت غیرمستقیم تلاش بسیاری برای تشابهسازی بین رئیسجمهور و بنیصدر انجام داد و نتیجه اخبار تاریخی آن ضد روحانیت، بیبرنامه، بیمنطق، تندرو، خشونتطلب، فاسد، دروغگو و... جلوه دادن دولت بود. و این همه اتهامزنی البته چون غیرمستقیم بود، از نگاه مدعی العموم مخفی ماند.
نکته دیگر اینکه یادداشت هاشمی در شرایطی منتشر شده که خاتمی با برخی اعضای فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی دیدار کرده است. او شرط هایی برای بازگشت گذاشته و با گستاخی از موضع مجرم به موقعیت طلبکار نظام تغییر جایگاه داده است. این مسئله را میتوان در سخنرانی او که واکنش غیرمستقیم به اظهارنظر آیت الله جنتی است، مشاهده کرد. خاتمی در این سخنرانی ضمن برخی اتهامزنیها حتی خواستار مناظره و اعتراف طرفین به اشتباهات خود میشود!
یادداشت هاشمی را باید در این فضا تحلیل کرد. او تصریح میکند: «توهین و تهمت به کسانی که جایگاهی در قلوب مردم یک سرزمین یا پیروان یک آیین الهی دارند، شیوه همیشگی کسانی است که پایههای قدرت خویش را بر تارهای عنکبوتی بنا نهادهاند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم که حاکمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخنما تمسّک جستند و هر بار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شبپرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.»
هاشمی به صدر اسلام باز میگردد و از اتهاماتی که به پیامبر اکرم میزدند، سخن میگوید. او این اتهامات را نافرجام تلقی میکند و جمعیت کثیر مسلمانان را نیز دلیلی بر مدعای خود میداند. پس از این نوبت به تاریخ انقلاب میرسد. در تمام این فضاها، مضمون اصلی یادداشت هاشمی دقیقا همان مضمون نامه سرگشاده خطاب او به رهبر انقلاب است. یعنی او به گونهای غیرمستقیم میگوید مورد اتهام قرار گرفتم. مظلوم هستم. این اتهامات راه به جایی نخواهد برد و کسانی هم که به من اتهام میزنند، چنین و چنان هستند.
هاشمی بعد از بیان سیری از مبارزات امام با طاغوت و حکومت استبدادی، به ماجرای شهادت جاج آقا مصطفی اشاره میکند. او مینویسد: «رژیم پهلوی براساس اطلاعات میدانی ساواک که بعضاً تا عمق خانوادهها نیز نفوذ داشت، مانند سران مشرک قریش، پی به عجز خویش در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت برد و در همان سال، دو سیاست را برای ترور فیزیکی و شخصیتی امام پی گرفت.»
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ادامه میدهد: «برای ترور فیزیکی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه ۱۳۵۶ نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس کنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور کار خویش قرار دادند و مقالهای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر کردند که به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.»
به نظر میرسد نیازی به توضیح معنای سیاسیای که این فرازهای یادداشت میتواند داشته باشد، نباشد. هاشمی خود را در مقام امام تصویر میکند و گویا در این میان مهدی هاشمی هم همان آقا مصطفی است. بعد از مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات هم زمینههای سقوط رژیم پهلوی فراهم میشود.
فرازهای بعدی یادداشت باز هم یادآور همان نامه سرگشاده است: «مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم که امام را با همه سوابق میشناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در ۱۹ دی در خیابانهای قم در خون خویش غلتیدند، اما گدازههای خشم و نفرت خویش را بر کاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند.»
هاشمی ادامه میدهد: «همراهی پیر و جوان و زن و مرد قم با طلبهها، فضلا، علمای بیدار و مراجع بزرگوار برای دفاع از حقانیت وجود یک سید جلیلالقدر از سلاله پاکان ثابت کرد که تقدیر الهی در قرار دادن مضجع شریف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسیس حوزه علمیه در این خطه از جغرافیای وسیع ایران بیحکمت نبوده است.»
نقشی که هاشمی برای مردم قم تصویر میکند در کنار اتهاماتی که در بند پایانی به دولت میزند، باز هم معنادار است. این شاید اولین بار باشد که او این چنین در سالروز قیام 19 دی یادداشت مینویسد و این انتخاب زمانی بدون منطق نیست. هاشمی میافزاید: «مردم قم در ۱۹ دی ۱۳۵۶ با خون خویش درختی را آبیاری کردهاند که سالها پیش خون مردم تهران و کفنپوشان ورامین و خود قم در پای نهال آن ریخته شده بود. درختی که شاگردان امام در طول ۱۵ سال تبعید رهبر خویش با تحمل مرارتهای شکنجه و زندان نگذاشتند شاخههای انحرافی بر آن رشد نماید، درختی که یک سال پس از قیام خونین مردم قم با عنوان "جمهوری اسلامی" ثمر داد. درختی که در سالهای پس از پیروزی، تثبیت و تداوم خویش با حضور مردم و اهدای خون جوانان در دفاع مقدس، سایه گستر شده است.»
بعد از این همه و بعد از ذکر معنادار تلاشهای روحانیت و علما برای مقابله با انحرافات، هاشمی به زمان اکنون میرسد و میگوید: «اینک ۳۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد و بقایای فکری دینزدایی و روحانیتستیزی که در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاک انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقیهای سیاسی و اختلافات سلیقهای، پوستاندازی کرده و سر برآوردهاند و خاکریز به خاکریز جلو میآیند و شاهدیم که پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیدهاند.»
دو پاراگراف آخر در واقع مهر تأییدی است بر تحلیلهایی که از پاراگرافهای قبل ارائه شد. هاشمی خود را بر حق میبیند. معتقد است به او و شاید فرزندش اتهام زده شده است. جریان مقابل جریانی است که دینزدا و روحانیتستیز است و مردم قم، یعنی علما و روحانیت در مقابل تخریبها و هجمههای این جریان قرار دارند، نه شخص هاشمی. اکنون نیز آنان باید به صحنه بیایند و دست آخر به این وضعیت پایان دهند. لازمه منطقی این هم طبعا بزرگ کردن خطر انحرافات دولت و جاانداختن ضدروحانیت بودن آن است.
هاشمی در پاراگراف آخر مینویسد: «تأسفآور است که این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلقها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیدهاند، رندانه با چراغی که دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد میدانند، مزوّرانه پشت خاکریزی پناه گرفتهاند که مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود.»
با این همه و در شرایطی که خاتمی نیز نقشآفرینیهای جدیدی را آغاز کرده، احتمال برگزاری دادگاه مهدی هاشمی در آینده نزدیک وجود دارد و در شرایطی که تلاشهای عمدهای برای ضدولایت فقیه، ضد روحانیت و فاسد نشان دادن دولت آغاز شده، آیا باید یادداشت هاشمی را چراغ سبزی برای شروع ماجرایی دیگر قلمداد کرد؟ این سوالی است که پاسخ به آن چندان آسان به نظر نمیرسد. اما شناختن پازل ترسیم شده میتواند از غلطیدن آگاهان سیاسی و خصوصا حوزوی به درون آن جلوگیری کند.
پینوشتها:
1-نقیب زاده هفته نامه توانا مرداد 78
2-اشاره به سخنان آقاجری
3-محسن کدیور روزنامه صبح امروز فروردین 78
4-مقصور فراستخواه روزنامه ایران شهریور 77
5-حبیب الله پیمان - هفته نامه مبین - 10/7/78 – شماره 341 - ص2-7
6-مصطفی ملکیان - روزنامه خرداد - مهر 78
7-سهراب بهداد - روزنامه نشاط - اسفند 77
8-مرتضی کاظمیان - روزنامه توس - مرداد77
9-ابراهیم یزدی - هفته نامه آبان - فروردین 78
10-رجانیوز 10 آذر 88
11-اکبر گنجی - ماهنامه کیان - فروردین 77
هیلاری کلینتون در سخنانی که روز سه شنبه در ابوظبی بیان کرد، خط جدیدی را برای حمله تبلیغاتی علیه ایران به دست رسانه ها داد.
به گزارش کلمه ، سرمقاله امروز این روزنامه به قلم محمد کاظم انبارلویی حاوی بررسی و نقد سخنان جدید حسن روحانی است که در ادامه می آید:
حوادث تلخ ۱۸ تیر سال ۷۸ را همه به خاطر دارند به بهانه حکم دادگاه مبنی بر توقیف روزنامه سلام یک اعتراض به اصطلاح دانشجویی رخ داد که پنج روز برخی خیابانهای تهران را دچار آشوب کرد. ته سازماندهی این شورش به دو نفر ختم میشد که پیوند با سرویسهای امنیتی خارج داشتند که بعدها به "ملوس و منوچ" معروف شدند. یک جریان سیاسی متاسفانه فریب باند "ملوس و منوچ" را خورد و به سمت ساختارشکنی رفت.
مردم در ۲۳ تیر ماه در تهران و برخی شهرستانها به خیابانها ریختند و بساط شرارت این جماعت را جمع کردند. شب ۲۳ تیر بحث این بود که فردا چه کسی در جمع مردم تهران سخنرانی میکند. سراغ برخی رجال سیاسی و مذهبی رفته بودند که استنکاف کردند. عاقبت قرعه فال به نام حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی افتاد. ایشان هم روز ۲۳ تیر یک نطق تاریخی فرمودند که انصافا در تاریخ ایران پس از انقلاب میماند.
روز ۲۳ تیر در شورای تیتر "رسالت" هنگامی که میخواستیم تیتر یک روزنامه را انتخاب کنیم تعداد زیادی سوتیتر از نطق ایشان مهیا شده بود که انصافا هر یک بهتر از دیگری بود. سرانجام پس از شور، دو جمله از جملات ایشان را انتخاب کردیم و به اصطلاح یک تیتر دو جملهای زدیم. آن دو جمله این بود:
* ملت ایران حرمت شکنیها را تحمل نمیکند * هر گونه حرکت عناصر آشوبگر به شدت سرکوب میشود
از دیگر بیانات ایشان که زینت بخش سوتیترهای صفحه اول روزنامه بود این جملات بود:
* اهانت به مقام عظمای ولایت، اهانت به ملت ایران و اهانت به همه آزادگان جهان است
* دستگیرشدگان عناصر شرور، سابقهدار و وابسته به گروهکهای معاند و ورشکسته هستند و به مردم معرفی میشوند ***
روز یکشنبه گذشته چند روزنامه دوم خردادی تیتر اول خود را به سخنان حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی اختصاص داده بودند. برخی از قول ایشان نوشته بودند:
*نخبگان به دلیل فضای هجمه و تهمت سکوت کردهاند
بنده به عنوان یکی از علاقهمندان به ایشان نمیدانم منظور ایشان از سکوت نخبگان چیست؟ این نخبگان چه کسانی هستند و چند نفر میباشند؟ آیا واقعا نخبگان سکوت کردهاند؟! اگر نخبگان سکوت کرده بودند پس این اقتدار ملی پس از فتنه سال ۸۸ از کجا پدید آمد؟
اگر نخبگان سکوت کرده بودند منشاء امنیت ملی ما که چشم قدرتهای جهان را خیره کرده است، کجاست؟
اگر نخبگان سکوت کرده بودند این عزت ملی و عظمت ایران به خاطر چیست؟
اگر نخبگان علمی ما سکوت کرده بودند پس این حضور ایران در باشگاه هستهای جهان و باشگاه هوافضای جهان و فتح قلههای علمی در نانوتکنولوژی و سلولهای بنیادی و... چیست؟
اگر نخبگان سیاسی ما سکوت کرده بودند، که آمریکا کشور را دوروزه قورت میداد!
اگر نخبگان اقتصادی ما سکوت کرده بودند پس توفیق دولت در کنترل و مهار و مدیریت قانون هدفمند کردن یارانهها که همه به اصطلاح نخبگان دولتهای قبل از نزدیک شدن به آن هراس داشتند چیست؟
اگر نخبگان ما در حوزه و دانشگاه سکوت کرده بودند پس این سرمایه اجتماعی دولت نهم و دهم که متکی به آرای میلیونی مردم است از کجا آمده است؟
جناب حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی! منظور شما از سکوت نخبگان و فضای تهمت و هجمه چیست؟
اگر منظورتان شرارت اهل فتنه، منافقین جدید، کسانی که با مردم و رهبری و امام پیمان شکنی کردند و به اردوگاه آمریکا و انگلیس و رژیم صهیونیستی رفتند و به ملت ایران و مقدسات نظام و آرمانهای اسلام و امام اهانت و هجمه کردند میباشد، چرا بیش از یکسال است سکوت کردهاید و در برابر این شرارتها لب باز نکردهاید. شما که در ۲۳ تیر در نقش مالک اشتر و حضرت عمار ظاهر شدید و ۵ روز شرارت منافقین جدید و قدیم را تاب نیاوردید و فرمودید؛ "ملت ایران حرمت شکنیها را تحمل نمیکنند"، چرا در جریان فتنه ۸۸ این حرمت شکنیها را تحمل کردید؟ شما که از شعارهای موهن و اقدامات ضد اسلامی و ضد انقلابی آنها بر حسب شغل و سمت خود در شورای عالی امنیت ملی مطلع بودید، چرا سکوت کردید؟
جناب آقای روحانی! شما در این صف آرایی نخبگان کجا هستید؟ یک عده از کسانی که عنوان نخبگی را یدک میکشیدند در آزمون فتنه سال ۸۸ درجه نخبگی خود را نشان دادند و برای تقویت صدای آمریکا و صدای بی بی سی به لندن و واشنگتن رفتند اینها کجا سکوت کردند؟ صدای گوشخراش آنها هر شب در داخل مرزهای ایران شنیده می شود. اینها آبروی نخبه و نخبگی را بردهاند.
عده کثیری از نخبگان در کنار رهبری مظلوم انقلاب ایستادند و شجاعانه از حریم اسلام و انقلاب و نظام دفاع کرده و خود را در تاریخ ایران و اسلام جاودانه کردند. این وسط چند عدد نخبه میماند که نه آن طرف رفتند و نه این طرف آمدند آیا شما میتوانید به نام، نام خانوادگی، نام پدر، شغل، سمت و... از آنها یاد کنید؟
سؤال این است که جنابعالی که بحمدالله سابقه ارزشمند و انقلابی و پاک دارید در دسته اول قرار دارید یا در دسته دوم یا خدای ناکرده دردسته سوم جای دارید؟!
حزب اللهیها و مردم ما دوست دارند شما را در همان اندازهای که در روز ۲۳ تیر ۷۸ ظاهر شدید و کلام آتشین شما گرما بخش محافل حزباللهیها بود ببینند.
مردم ایران دوست دارند شما به عنوان نماینده مقام معظم رهبری در شورای عالی امنیت ملی یک بار دیگر در اجتماعات آنها ظاهر شوید و همان مواضع قاطع و انقلابی ۲۳ تیر ۷۸ را در مورد اشرار و سران فتنه و فتنهانگیزان داخلی و خارجی تکرار کنید
رئیسجمهور سابق کشورمان با بیان اینکه «بزرگترین حقالناس، حاکمیت مردم بر سرنوشتشان است»، پیشنهاد داد تا عملکرد دو طرف در یک فضای آزاد، مناظره و بحث بین طرفین برگزار شود و اگر اشتباهی از هر کدام از طرفین بوده در آن مناظره به آن اعتراف شود.
به گزارش کلمه ، سیدمحمد خاتمی در دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهی و اعضاء جامعه پزشکی با بیان اینکه «تدبیر حکم میکند منتقدان و معترضان معتقد به اصل نظام تقویت شوند»، گفت:« باید شخصیتهای با سابقه ولو معترض؛ سرمایهای به حساب بیایند که پیرامون آنان بخش عظیمی از نیروهای جوان جامعه که به هر حال اعتراضی هم دارند جمع شوند و در کنار اصل نظام و انقلاب و راه امام بمانند.»
رئیس دولت اصلاحات با اشاره به مباحث مطرح شده از سوی او، تصریح کرد: «اگر حرف و حدیثی هست دعوا بر سر قدرت نیست ما خودمان مطرح نیستیم و اگر نگرانی هست این نیست که بنده در عرصه نیستم و کس دیگری در عرصه مسئولیت است؛ نگرانی از این است که خدایی نکرده این نظام و انقلاب لطمه بخورد.»
حسین مسافرآستانه مدیر مرکز هنرهای نمایشی علیرغم تکذیب اظهار نظرها درباره تئاتر مستهجن هدا گابلر در عین حال گفت: عکسهای منتشره به صورت غیرقانونی و بدون مجوز از اجرای ویژه خبرنگاران و منتقدین گرفته شده است.
به گزارش کلمه، در پی انعکاس گزارش خبرگزاری فارس درباره نمایش مستهجن «هدا گابلر» که بازتاب وسیعی در رسانه ها داشت و در نهایت منتهی به توقف اجرای این نمایش در تئاتر شهر شد، «حسین مسافرآستانه» مدیر مرکز هنرهای نمایشی جوابیهای منتشر کرد.
آستانه از یکطرف همه اظهار نظرها درباره تئاتر هدا گابلر را تکذیب کرده و در عین حال از سوی دیگر می گوید: عکسها ی منتشره به صورت غیرقانونی و بدون مجوز از اجرای ویژه خبرنگاران و منتقدین بوده گرفته شده است.سئوال این است که مگر چه چیزی در این عکس ها بوده است که نگرانی وی را بر انگیخته و مردم نمی بایستی از گزارش آن مطلع باشند.
اظهارات آستانه در حالی است که طبق عرف معمولا نمایش اول تئاترها برای خبرنگاران و عکاسان رسانه های خبری برگزار می شود و شرکت کنندگان نیز خبر و عکس و گزارش تهیه می کنند وتاکنون هیچ ممنوعیتی در انتشار گزارش وجود نداشته است.بهتر است به جای اینگونه فرافکنی ها مقداری به دغدغه های دینی مردم توجه کنید.
روابط عمومی مرکز هنرهای نمایشی اعلام کرد:حسین مسافرآستانه که با اشاره به نقدها و یادداشتهایی که از سوی برخی رسانهها درخصوص نمایش «هدا گابلر» صورت گرفته، عنوان کرد: به طور کلی وضعیت کنونی تئاتر نسبت به آن چه به عنوان نیازهای فرهنگی جامعه میشناسیم و توقعی که از تئاتر در راستای پاسخگویی به این نیازها داریم کاملاً مطلوب نیست و افق سیاستها و نگاه مرکز هنرهای نمایشی و معاونت محترم هنری آقای شاهآبادی در جهت تبیین نیازها و پاسخگویی به آن و اصلاح و ترمیم تجربهها و مسیرهای رفته و گام نهادن در فضا و چشماندازهای نوین است.
وی افزود: البته، این بدان معنا نیست که تئاتر کشور در راستای ویژگیهای خودش هیچ وظیفهای را در نظر ندارد و هیچ نقش مؤثری را ایفا نمیکند.
به گفته وی، تئاتر کشور تاکنون به تناسب وسع و منابعی که داشته حرکتهای مقطعی و خوبی داشته است ولی این، همه ظرفیت تئاتر کشور نیست و قطعاَ، درصدد آن هستیم با نیازسنجیها، آسیبشناسیها و مطالعاتی که در این حوزه صورت گرفته برنامههای مؤثرتر و جدیتری را با همدلی خانواده تئاتر کشور و دلسوزی و حمایت مدیران ارشد فرهنگی و اجتماعی به اجرا درآوریم.
مدیرکل هنرهای نمایشی با بیان اینکه تئاتر در تبیین نیازهای فرهنگی جامعه و بخصوص در زمینهزیرساختهای فرهنگی جامعه نقش بزرگ و مؤثری دارد،ادامه داد: تئاتر کشور تاکنون به بخشی از نیازهای جامعه درحوزههای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، مذهبی و آیینی و ... پرداخته است اما از انتظار واقعی و جایگاه حقیقیاش فاصله دارد.
وی اضافه کرد: به عنوان مثال درزمینه تولید آثار مذهبی تئاتر آنچنان که باید و آنچنان که نیاز مخاطب و جامعه ما بود تاکنون، وظیفه خود را به نحو احسن انجام نداده است.
مسافرآستانه اعلام کرد: از همینرو، رویکرد جدید مرکز هنرهای نمایشی توجه بیشتر و اهتمام جدیتر به نیازهای واقعی جامعه و مقتضیات و ضرورت های فرهنگی و اجتماعی و اخلاقی و مذهبی خواهد بود و بر آن هستیم تا از این پس، در ایام خاص و مناسبتها پیرامون تاریخ اسلام و تشیع ؤآیینهای ارزشمند و میراث فرهنگی و تاریخی این سرزمین روند تولید نمایشهای مناسب با نیازهای جامعه فزونی یابد.
وی خاطرنشان ساخت: با توجه به فرهنگ عمومی جامعه و برخورداری ارزشهای فرهنگی ، اعتقادی، دینی، آرمانی و آیینی غنی .و بیشمار قطعاَ بر آنیم تا درسال و در هر دوره شاهد تولید انبوه نمایشهایی باشیم که مبتنی بر نیاز مخاطبان واقعی ساخته و پرداخته شود.
مدیر کل هنرهای نمایشی با اشاره به جایگاه تئاتر در حوزههای تعلیم و تربیت و رسالت انکارناپذیر آن در این عرصهها یادآور شد: متأسفانه احساس میشود دردورههای پیشین توجه شایسته و کافی در سیاستها، برنامهها و حمایتها به این حوزهها صورت نگرفته و یا کمتر صورت گرفته است.
وی «نظاممندی»، «سیاستگذاری» و «تبیین استراتژیهای لازم» مبتنی بر سیاستهای کلان فرهنگی کشور و برنامهریزی برای آن را سرلوحه فعالیتهای مرکز هنرهای نمایشی عنوان کرد و افزود: به همین دلیل از این پس، تمام حمایتهای خود را مبتنی بر برنامههای هدفمند نمایشی متمرکز خواهیم کرد.
وی ادامه داد: امیدواریم با یاری همه مسئولین فرهنگی و دلسوزان این حوزه اعم از مسئولان دولتی، نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، خانواده تئاتر کشور و نهادها و ارگانهای فرهنگی و اجتماعی بیش از گذشته با زمینهسازی برای رشد، توسعه، پویایی و ارتقای تئاتر کشور شاهد دستاوردها و برآیندهایی باشیم که برآمده از نیازهای واقعی جامعه اسلامی و دینی است.
اهتمام به پژوهش و تولید نمایش و نمایشنامههای فاخر و متعهد،نگاه جدی به تولید آثار فاخر، فرهنگی و نیز ،تولیدآثار مبتنی بر مضامین دینی ، عاشورایی، علوی، رضوی ، دفاع مقدس و ...، توجه جدی به گروههای نمایشی شهرستانی، کشف و توجه جدی به استعدادهای جوان و برنامهریزی و تلاش برای گسترش مخاطبان و تحقق شعار تئاتر برای همه را از جمله محورهای سیاستها و برنامههای مرکز هنرهای نمایشی عنوان کرد و اظهار داشت: قطعاَ برآیند نتایج برنامهها و سیاستهای جدید مرکز هنرهای نمایشی را ا ز این پس شاهد خواهید بود.
مدیر کل هنرهای نمایشی با اشاره به نمایش «هدا گابلر» در مجموعه تئاترشهر گفت: علیرغم آنچه که از عدم رضایت نسبت به وضعیت کنونی تئاتر عنوان کردم و بسیاری از هنرمندان جامعه ما نیز نسبت به آن رضایت کامل ندارند، برخوردهایی از این دست را که معلوم نیست از سر غرضورزی است و یا ناآگاهی نشانه ظلم آشکار و دشمنی نسبت به ماهیت تئاتر میدانم و هر انسان آگاهی که مختصر اطلاعاتی نسبت به تئاتر و نویسندگان این حوزه، مسئولین این حوزه و ... داشته باشد به راحتی به ناعادالانه بودن چنین اظهارنظرهایی پی خواهد برد.
به گفته وی ایبسن در دنیا نویسنده شناخته شدهای است و از آن هم به عنوان منتقد بزرگ فساد درجوامع غربی و نویسندهای مردمگرا و اخلاقگرا اسم برده شده است. اکثر آثار این نویسنده در ایران ترجمه شده و بعضی از آنها در رسانه ملی هم پخش شده است و نسبت اباحهگری و ابتذال و نیست انگاری به این نویسنده فقط از روی جهالت است.
مدیرکل هنرهای نمایشی ضمن قدردانی از نگاههای هوشمندانه و حساسیت دلسوزانهای که در رسانهها وجود دارد،خاطرنشان کرد: مواظب باشیم بعضاَ از سر غفلت و ناآگاهی و یا غرضورزی به تئاتر و تئاتری ظلم نکنیم و شایسته نیست به خاطر برخی سوءتفاهمات و استنباطهای شخصی و احساسی، تن تئاتر و هنرمندان تئاتر را بلرزانیم.
به گفته وی، مرکز هنرهای نمایشی با اهتمام، دقت و حساسیت، خود را پاسدار ارزشهای اخلاقی و اعتقادی میداند و مصرانه و مستمر، بر آن است تا از آثاری حمایت کند که منطبق بر ارزشها و منویات اخلاقی و اعتقادی جامعه باشد و به شدت از این حوزه مراقبت میکند و اگر احساس کند گروهی یا جریانی در این زمینه قصور داشته، شدیداَ برخورد میکند.
مسافرآستانه یادآور شد: نمایش هدا گابلر در سال گذشته در جشنواره تئاتر فجر حضور داشته و از آن زمان تاکنون در نوبت اجرای عمومی بوده است. در آن اجراها هم بسیاری از خبرنگاران، منتقدان و عکاسان، تماشاگر این نمایش بودند و اخبار و گفت وگوهای بسیاری نیز، از آن در رسانهها منتشر شده است ولی هیچ گاه، چنین نسبتهای ناروایی به آن داده نشده است.
وی افزود: بنده نه به دلیل مسئولیتم بلکه به عنوان یک نفر علاقهمند به تئاتر اغلب نمایشها را میبینم. این نمایش را از نزدیک تماشاگر بودم و علیرغم اینکه نظرات و نقدهایی نسبت به این اجرا دارم، به طورکلی همه آنچه که در اظهارنظرها آمده است تکذیب میکنم.
به گفته وی، آنچه دستاویز برخی اظهارنظرهای شتابزده را پیرامون این نمایش سبب شده، عکسهایی است که متأسفانه به صورت غیرقانونی و بدون مجوز از اولین اجرای آن که ویژه خبرنگاران و منتقدین بوده است، صورت گرفته،اجرایی که برای اولین بار با لباس، گریم، دکور صورت گرفته و قطعاَ، در همه آنها نقایص بسیاری وجود دارد و شورای نظارت مرکز هنرهای نمایشی پس از این اجرا نظارتهای لازم را با حساسیتهای ویژه متذکر شده و به اصلاح آن پرداخته است.
مدیرکل هنرهای نمایشی ضمن تشکر از همه رسانههای دلسوز و مسئولین فرهنگی، خواستار همدلی و همیاری با خانواده تئاتر شد و اظهار امیدواری کرد تا با حمایتهای جدی از حوزه تئاتر شاهد پویایی و اعتلای این هنر باشیم.
وی با بیان اینکه تئاتر یک محصول فرهنگی است از همه طیفهای جامعه خواست در نقد آثار فرهنگی رویکردهای فرهنگی داشته باشیم و همه کمک کنیم تا هنرمندان تئاتر کشور به جای دغدغههای پیش پاافتاده و روزمرگی و رفاهی، به رسالت، جایگاه، اهداف کلان و ساختارهای محتوایی، مضمونی و اجتماعی تئاتر بیندیشند و منصفانه در تمامی زمینههای مشارکت کنند.
فارس: در تمامی برنامههای نمایشی و تئاتر روال بر این است که اولین اجرا را با حضور خبرنگاران ، عکاسان و تصویربرداران برگزار مینمایند. هدف از دعوت رسانهها در اولین اجرا بخاطر پوشش خبری مناسب و تبلیغ برای اجرا و عدم مزاحمت برای مخاطبان در روز های بعدی اجرا می باشد. چون ممکن است تمرکز مخاطب با صداهای شاتر دوربین ها و حرکت عکاسان در سالن و نورسنجیها در روی صحنه به هم بریزد و برای جلوگیری از این حاشیه هاست که همیشه در هر نمایشی اولین اجرا مخصوص نماینده رسانهها(خبرنگار و عکاس) است.
از سوی دیگر هدف از اجرای نمایش ویژه نمایندگاه رسانههای خبری نوعی تبلیغ برای نمایش است به این ترتیب که خبرنگاران با تهیه عکس و خبر درباره نمایش و انتشار آن زمینه آشنایی مخاطبان با اثر را فراهم می کنند. چون برنامه های تئاتر مخاطبان خاصی دارد که از طریق انتشار اخبار و تبلیغات در حد پوستر و ارسال دعوتنامه به نمایش آن میروند و اینگونه ساپورت رسانه ای بخصوص در قالب تصویر خیلی برایشان مهم است. زیرا در جذب مخاطب تاثیر بسزایی دارد. بنابراین این اجرا مختص خبرنگاران و تصویربرداران بوده و بحث مجاز و غیر مجاز منتفی است.
ثانیا خبرنگاران و عکاسان و تصویربرداران طبق روال همیشگی با مراجعه به واحد روابط عمومی و معرفی خود به عنوان خبرنگار و عکاس با ارائه کارت شناسایی، مجوز حضور در سالن نمایش ویژه را دریافت میکنند که خود به منزله آزادی برای تهیه عکس و گزارش است. لازم به ذکر است، نامه(مجوز) اخذ شده موجود است و در صورت لزوم در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.
وزیر اطلاعات، در پاسخ به سوالی درباره وضیت علیرضا عسگری و اینکه آیا شما نسبت به شهادت نام برده اطمینان دارید،تصریح کرد: ما به این حرف اطمینان نداریم ؛چرا که به صهیونیستها اعتماد نداریم.
به گزارش ایسنا، حجتالاسلام والمسلمین حیدر مصلحی در حاشیه جلسه هفتگی هیات دولت درباره اظهارات اخیر رییس کمیسیون اصل 90 مجلس مبنی بر اینکه ما به دستگاههای امنیتی در مورد ترور دانشمندان هستهیی هشدار داده بودیم، گفت: دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی با هم فرق میکنند، کار دستگاههای اطلاعاتی جمعآوری اطلاعات است و اطلاع رسانی میکنند، ما در این رابطه به دستگاههای مربوطه اطلاعرسانی کرده بودیم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا شما میخواهید بگویید که دستگاههای مربوطه در این زمینه کوتاهی کردند،اظهارداشت: من چنین چیزی را نمیگویم .
وزیر اطلاعات در پاسخ به سوال دیگری در مورد اخبار منتشر شده در ارتباط با دستگیری یک جاسوس زن آمریکایی در مشهد و اخبار ضد و نقیضی که در این ارتباط منتشر شد، گفت: این فرد در خواست پناهندگی به ایران کرده بود و گفته بود که از طرف آمریکاییها مورد تهدید است. دوستان بررسی کردند و متوجه شدند که حرفهای او پایهای ندارد و او را به داخل کشور راه ندادند.
وزیر اطلاعات همچنین با بیان اینکه در جریان شناسایی اخیر یکی از شبکههای جاسوسی موساد بیش از 10 نفر را دستگیر کردیم، در پاسخ به این سوال که آیا هویت همه آنها ایرانی بوده است گفت: همه آنها ایرانی بودند.
وی در پاسخ به سوالی در مورد وضعیت امنیت در کشور افزود: علیرغم همه تهدیدهای دشمنان و سرمایهگذاریهایی که آنها کردهاند وضعیت امنیت در کشور خوب است.
مصلحی درباره اینکه آیا عوامل ترور استادان علیمحمدی و شهریاری مرتبط بودهاند، گفت: آنها سلولی کار میکردهاند و این موضوع را دیروز گفتم.
وی در پاسخ به این سوال که آیا اطلاعات جدیدی درباره کسانی که می خواستند در راستای اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها فتنه ایجاد کنند، دارید؟ گفت: هدفمند کردن یارانهها آنها را در کما برده است.
«لورین باث» خبرنگار شاغل در شبکه ماهواره ای «پرس تی وی» فاش کرد: چندین موسسه یهودی و گروه های مورد حمایت صهیونیست ها با ارسال یادداشت و نامه به سفارت این رژیم در لندن تاکید کرده اند که، برنامه های شبکه تلویزیونی «پرس تی وی» بر خلاف مصلحت افکار عمومی انگلیس است و باید هرچه سریع تر مجوز این شبکه برای فعالیت از لندن باطل شود.
همسر شهید علیمحمدی در گفتوگویی با دانشجویان دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مطالب جدیدی راجع به نقش استاد شهید علیمحمدی در پروژه سزامی و همچنین تعقیب وی توسط تروریستها در خاک عربستان ارائه کرده است.
به گزارش خبرنگار کلمه ، منصوره کرمی در این گفتوگو با دانشجویان دانشکده فیزیک در خصوص روز شهادت همسرش میگوید: اون روز ناهماهنگی زیاد بود. هرکسی یه تصمیمی میگرفت ولی کسی نیت بدی نداشت. اتفاقا چند وقت پیش که از وزارت اطلاعات اومده بودن منزل ما که گزارش بدن خیلی ناراحت بودن از این موضوع که خیلی زود همه چیز جمع شده بود. میگفتن ما میخواستیم انگشت نگاری کنیم ولی آتشنشانی اومده بود شیلنگ گرفت بود و همه چیز رو شسته بود! خوب صحنه خیلی وحشتناک بود و آنها هم به خیال خودشان میخواستن لطف کنن و اینکارو کردن!
وی همچنین در بخش دیگری از سخنانش به تعقیب شهید علیمحمدی از سوی تروریستها در خاک عربستان اشاره کرده و خاطرنشان میکند: سال 87 مکه رفته بودیم. دکتر خودش به من گفت که در عربستان متوجه شده بود یک نفر در حال فیلم گرفتن از ماست. بعد هم که ما اومدیم گفت که دارن مارو تعقیب میکنن. دخترم و خواهرزادهام هم همراهمان بودن، که دکتر به من گفت تو فقط هوای دخترها را داشته باش، اگر یک وقت من رو بردن نترسید. موبایلش رو هم یواش به من داد، و از اون موقع موبایلش پیش من بود. میگفت یه وقت موبایلم رو نگیرن توش کلی اسم و شماره هست و گفت از من هم فاصله نگیرید و خیلی نزدیک هم حرکت میکردیم. وقتی برگشتیم ایران رفت و این موضوع رو گزارش داد.
منصوره کرمی به مورد دیگری از پیگیری تروریستها برای دستیابی به استاد شهید علیمحمدی اشاره کرده و میگوید: ما سال 83 هم که مکه رفته بودیم، با یک آقا و خانمی که در کاروانمون بودند آشنا شدیم. دکتر متوجه شده بود که این آقا برادر دکتر فلانیه که در دانشکده فنیه و به من معرفیش کرد. تابستان 84 بود برادر این آقا که در دانشکده فنی درس میداد رفته بود انگلیس برای کنفرانس. میگفت 24ساعت من رو بازداشت کردن و فقط راجع به دکتر علیمحمدی از من میپرسیدن! که کارش چیه و مباحثی که روش کار میکنه چیه و. . . که وی هم برگشت و برای دکتر تعریف کرد. دکتر هم این رو گزارش داد که اینا دارن راجع به من اطلاعات میگیرن.
وی میافزاید: باز سال 86 بود که ما رفتیم شمال و داشتیم ازشمال بر میگشتیم. یکی از دوستان دکتر زنگ زد و گفت که من میخوام هرجور شده تو رو امشب ببینم. دکتر هم گفت که ما داریم از سفر بر میگردیم. خلاصه همون شب که رسیدیم اومد منزل. یادمه آخر شب رفت اتاق دکتر و یه ساعتی با هم صحبت کردن. وقتی رفت از دکتر پرسیدم جریان چی بود؟ آنقدر عجلهای اومد و شما یه ساعت هم با هم صحبت کردید؟ دکتر گفت دوستم وقتی خارج از کشور برای کنفرانس رفته، دو روز تمام گرفته بودنش و فقط راجع به من ازش پرسیدن به خاطر همین دکتر اومده بوده که بهم اطلاع بده.
همسر استاد شهید علیمحمدی در خصوص روحیات این شهید گرانقدر نیز میگوید: استاد هرکاری را با یاد خدا شروع میکرد یادمه من گاهی سر یه سری مسائل ناراحت بودم. میگفت این کار را برای من یا فلانی دوست نداری انجام نده، تو فقط به خاطر خدا این کارو بکن. وقتی به خاطر خدا انجام بدی احساس آرامش میکنی. یادمه مثلا سر پروژه سزامی خیلی حرص میخورد. ایران باید هرسال یه مبلغی رو برای پروژه پرداخت میکرد که چندسال بود پرداخت نمیکرد. حتی رفته بود وزارت علوم دعوا! میگفت ما یه کشور بزرگیم، مسلمونیم باید با بقیه فرق داشته باشیم نه اینکه مسئولان قول بدن ولی بودجه ندن که من بهش میگفتم ولش کن. میگفت نه! مگه میشه آدم تا میبینه مشکلاتی هست رها کنه، پس خداچی میشه؟ کشور چی میشه؟ ما تا زمانی که زندهایم وظیفه داریم.
وی ادامه داد: شهید علیمحمدی میگفت: "تا زمانی که زندهایم وظیفه داریم و همیشه میگفت که به خاطر خدا انجام میدم نه به خاطر فلان رئیسجمهوری که میان و میرن. این کار ماست که موندنیه و همیشه به فکر آینده بود. دیدش طوری بود که انگار 50سال بعد رو میدید. برای همین سزامی هم وقتی بهش میگفتم چرا این قدر اصرار داری. میگفت نمیدونی این چقدر میتونه باعث پیشرفت مملکت بشه. "
همسر شهید علیمحمدی درباره پروژه سزامی نیست توضیح میدهد: یه شتابدهندهای بوده برای آلمان که خیلی سال ازش استفاده کرده بودن و بعد یه شتابدهنده جدید ساختن. یه آدم خیری این رو میخره. قرار بود که این شتابدهنده بیاد ایران. یعنی در خاورمیانه یکی از کشورهایی که پیشنهاد داده بود برای اینکه شتابدهنده اونجا بره ایران بود اما به دلایلی ایران نیامد و بردن اردن. اردن هم که رفت سالیانه باید مبلغی پرداخت میشد که خیلی هم زیاد نبود ولی دولت پول نمیداد! و دکتر خصوصا از این حرص میخورد که میدید ایرانیها دارن در اردن کار میکنند و خود اردنیها تواناییش رو ندارن. حتی سری آخری که رفته بود، گفته بود اصلا یه قسمتهاییش رو ما به عهده میگیریم و در کشورمون میسازیم و بعد در اردن نصبش میکنیم که من بهش گفتم ما واقعا می تونیم؟ میگفت باید بتونیم. چرا نتونیم؟! حتی نظرش این بود که ما بعدا حداقل یه کوچکترش رو برای خودمون بسازیم چون میگفت اگر این شتابگر به کشور ما بیاید باعث پیشرفتهای عظیمی در صنعت و خیلی جاهای دیگه میشه.
منصوره کرمی با بیان اینکه دکتر شهریاری از طرف وزارت علوم به عنوان نماینده ایران در سزامی انتخاب شد، خاطرنشان میکند که شهید علیمحمدی و شهید شهریاری نماینده ایران در سزامی بودند.
همسر شهید علیمحمدی درباره نحوه آشنایی همسرش با شهید شهریاری میگوید: در رابطه با شغل و رشته و کارشون با هم آشنا شده بودند. از نظر اخلاقی هم شبیه هم بودن و هر دو مذهبی بودند. دکتر علیمحمدی میگفت دکتر شهریاری نابغه است! باید قدرشو دونست. پارسال هم که دکتر به شهادت رسید، دکتر شهریاری همش منزل ما بود با اینکه بهش میگفتن خطر داره شما نرید اما در منزل ما حضور داشت.
منصوره کرمی درباره پیگیریهای وزارت اطلاعات برای دستگیری تروریستها نیز میگوید: حقیقتش تا همین هفته گذشته هیچکس خبری به من نداده. فکرمیکنم اواسط مهر جشنواره نخبگان جوان بود. من دعوت بودم آقای احمدی نژاد هم بود. من بهشون گفتم باهاتون صحبت خصوصی دارم که گفت بعد از سخنرانی. آخر کار که میخواست سوار ماشین بشه من رو بردن دم ماشین من همونجا بهش گفتم که 10 ماهه که گذشته یه خبر به من ندادن که کار به کجا رسیده این طوری آدم فکر میکنه دیگه همه چیز تموم شده و کسی به فکر نیست که گفت نه دارند پیگیری میکنند من خبر دارم. گفتم خوب حداقل یه گزارشی به من بدید. گفت باشه من حتما به آقای مصلحی میگم بیان به شما گزارش بدند.
وی در این سخنان خود که در سایت بسیج دانشگاه تهران نیز انتشار یافته است، ادامه میدهد: این گذشت ولی گزارش کار ندادند تا اینکه دکتر شهریاری به شهادت رسید. قبل از شهادت دکتر شهریاری سردار نقدی و تعداد زیادی اساتید بسیجی آمدند منزل ما و کلی هم قدردانی کردند. روز تشییع جنازه دکتر شهریاری سردار نقدی هم بودند، من بهشون گفتم انتظار داریم قبل از اینکه این طور عزیزان ما که با تمام وجود علمشون حتی جانشون رو برای خدمت به کشور میگذارند، از دست برن ازشون محافظت بشه مثلا برای دکتر شهریاری ماشین ضدگلوله میگذاشتید، چون دکتر شهریاری محافظ داشت ولی ماشینش ضدگلوله نبود، یا اینکه منزلش جایی باشه که مسیرهای طولانی تا محل کارشون نباشه. خیلیها به خاطر شغل همسرشون حتی یه سفر حج نمیتونن برن، خوب شماها باید ازشون محافظت کنید و سردار نقدی هم گفت چشم! یکی دو روز بعد آقای دانشجو رو دیدم، بهشون گفتم فکر کردید مسعود و مجید راحت گیر میان؟( خود آقای دانشجو هم داشت گریه میکرد)قراره هر 10 و یا 11 ماه یه دفعه ما یه عزیزمون رو از دست بدیم؟ خلاصه پیگیر شدم تا گفتند من خودم با آقای مصلحی میآییم منزلتون گزارش میدیم. رفت تا اینکه هفته پیش که آمدند و گزارش دادند. که انصافاً گزارششان برای من قابل قبول بود.
مجید جمالی فش عامل اصلی ترور شهید دکتر مسعود علیمحمدی و از اعضای یکی از شبکه های تروریستی موساد بخشی از چگونگی آموزش ترور را در پادگانی در نزدیکی تل آویو ، ارتباط با عوامل موساد ، چگونگی ترور این استاد دانشگاه و ... تشریح کرد.
*** من مجید جمالی فشی هستم و اولین آشنایی من با سرویس اطلاعاتی اسرائیل در حدود 3 سال پیش بود که برای دومین بار به استانبول سفر کرده بودم و در آنجا با فردی به نام رادپور آشنا شدم که ایشان پیشنهاد رفتن به کنسولگری را به من داده بودند و من هم به علت اینکه مشتاق بودم با هم به کنسولگری رفتیم و آنجا طبق یکسری تشریفاتی که انجام شد وارد اتاقی شدم ولی از هم جدا بودیم یکسری سوالات زیاد از من کردند طبق آن سوالات یکسری فرم ها به من دادند فرمهای مشخصات بود و چگونگی همکاری با آنها.
البته کسی را نمی دیدم و از پشت میکروفون با هم صحبت می کردیم همانجا بود که به من گفتند فردا تنها بیایم بدون رادپور.
*** البته در همان سفر حتماً تاکید داشتند که با رادپور و دوستان ایرانی ام تماس نداشته باشم یعنی در آن خانه ای که در آن زندگی می کردم به من گفتند که باید به هتل بروی و تمام هزینه هایش را هم دادند. من هم طبق دستورالعملی که به من داده بودند به هتل رفتم در حدود یک هفته طول کشید که کار آنها تمام شد یک ماموریت جمع آوری اطلاعات در ایران به من دادند و من به ایران برگشتم.
*** من به ایران برگشتم و همان ماموریتی که به من داده بودند جمع آوری اطلاعات بود در مورد یک محل مشخصی انجام دادم به طور کامل و در زمان معینی حدود 3 ماه بعد بود دوباره به ترکیه بازگشتم بعد طبق همان سیری که داشتم تماس گرفتم وارد کنسولگری شدم البته مدارک و اطلاعات را روی کاغذ نوشته بودم و در کاغذ حمل می کردم در حدود 30 صفحه بردم آنجا تحویل دادم و خیلی هم خوششان آمد البته یکسری ایرادها را بطرف کردند نواقصش را گرفتند توضیحاتی دادند و تقریباً در حدود 10 روز طول کشید که از پشت میکروفون اطلاعات جدید و آموزشهای جدید به من می دادند و در آن موقع در سفر دومی که به کنسولگری رفته بودم با فردی به نام بهرام که رابط من و سرویس اطلاعاتی اسرائیل شد.
*** در حدود سومین سفر بود که انجام شد وقتی برگشتم یک تست پلی گراف یاهمان دروغ سنج از من گرفتند که 2 روز طول کشید یک روز تستش را انجام دادند و روز بعد تست اصلی انجام دادند که یک دکتر اسرائیلی بود به همراه یک فرد ایرانی که کار مترجمی را انجام می داد البته بهرام هم از پشت میکروفون صحبت می کرد.
*** آموزشها شروع شد ،آموزشهای جمع آوری اطلاعات در مورد مکانها مثل پارک ها ، جاده ها ،پادگان ها تقریباً مکانهایی که بیشتر عمومی بودند مثل پارک های تهران ،جاده ها که چه چیزهای امنیتی دارد چه دوربین هایی دارد چه اشخاصی در آنجا تردد می کنند چه ارگان های دولتی در آنجا هست سیر اطلاعاتشان در همین حد بود که چه چیزهایی برای انجا عملیات مضر بود.
در این سفر بود که یک پله جلوتر رفتم و گفتند که برای ارائه اطلاعات نمی خواهد بر روی کاغذ بیاوری یک دوربین دیجیتال به همراه کمربند حمل مموری دوربین دیجیتال که یک دوربین معمولی بود که مموری می خورد ولی کمربند چرم قهوه ای – مشکی بود که سگگ آن باز می شد توسط یک آچار آلن و مموری در آن جاسازی می شد این تکنولوژی جدید را در آن سفر به من دادند و گفتند از این به بعد می توانی اطلاعات را از این طریق برای ما بیاورید.
*** بعد از این دوره من برگشتم ایران. یک ماموریت جمع آوری اطلاعات بود در مورد یک مکان خاص در تهران به من دادند جمع آوری اطلاعات را طبق آن چیزی که گفته بودند بر روی کاغذ می نوشتم و از آن عکس می گرفتم و عکس را داخل کمربند می گذاشتم و از ایران کمربند را خارج می کردم
*** بعد از آن سفر که برگشتم یک میل به من دادند و گفتند از این به بعد تاریخ های سفر را ما تعیین نمی کنیم که در این ساعت بیا از قبل تعیین نمی کنیم طبق این میل ما با شما در ارتباط هستیم البته به صورت کد گذاری شده یکسری کشورها را برای من کد گذاری کردند که مثلاً کشور تایلند جنوب ، کشور ترکیه شمال که از طریق آن بتوانم یکسری تاریخ ها و محل ها را برای ملاقات تعیین کنیم. اولین سفرمان قرار شد آسیای جنوب شرقی باشد و طبق همان چیزی که گفته بودند یک تاریخی را به من گفتند و من به آنجا رفتم بعد از اینکه به آن کشور رفتم قرار شده بود شماره تلفن و آدرسم را در میل بگذارم که در حدود 3 یا 4 ساعت بعد با من تماس گرفتند و یک محلی را برای ملاقات بهرام به من داد یک محلی را برای ملاقات آدرس داد یک هتلی بود و من تاکسی گرفتم و به آنجا رفتم ، آنجا اولین دیدار حضوری من و بهرام در خارج از کنسولگری بود در حدود 4 – 5 ساعت با من صحبت کرد که چه طوری است و از این به بعد کارهایمان عملی می شود و به صورت عملی شما را آموزش می دهیم یکسری معلم ها هستند که بهترین های اسرائیل هستند و ما انتخاب کردیم که تو را آموزش دهند و همین طور یک سیم کارت و گوشی به من دادند که از این به بعد با آن در تماس هستیم. فردای آن روز رسید و 2 نفر افراد جدید بودند که من با آنها آشنا شدم 2 افسر اسرائیلی بودند و عبری صحبت می کردند و بهرام مترجم ما بود یعنی رابط بین ما بود شخص هایی به نام اومر و جونی بودند که جونی متخصص فنی و کامپیوتر بود و اومر مخصوص کارهای عملیاتی بودو آموزش عملیاتی می داد.
در آن سفر یکسری آموزشهایی به من دادند مثل تعقیب و گریز ،ضد تعقیب ، تعقیب ماشین ، جمع آور اطلاعات از یک محل خاص ، چسباندن بمب به زیر ماشین در همین حد البته آموزشهای عملی به صورت عملی و خودشان نظارت داشتند روی این کار و چیز مهمی که در آن سفر آموزش دادند ارتباط sayf(رودررو) از طریق لب تاپ بود. یک لب تاپ را به من آموزش دادند که از طریق آن می توانی به صورت رودرو و راحت هر چیزی را که می خواهی بتوانی صحبت کنی اما به دلیل اینکه من لب تاپ شخصی داشتم گفتند که نمی توانی در این سفر به شما لب تاپ بدهیم چون از لحاظ پوششی مشکل دارد نمی توانی همزمان 2 تا لب تاپ را به ایران ببری به خاطر همین موکول کردند به سفر بعد. دوباره یک ماموریت جمع آوری اطلاعات یک نقطه خاص تهران را به من دادند و من را راهی تهران کردند یعنی عین سفرهای قبلی.
*** این لب تاپ درظاهر یک لب تاپ معمولی بود که همه داشتند و اگر کسی هم می دید چیزی را متوجه نمی شد در اصل 2 ویندوز xp داشت که یکی از ویندوزها 2 ویندوز بود یک ویندوز sayf داشت که باید یکسری مراحل را طی می کردی تا برسیم به آن ویندوز اصلی که به آن ویندوز قرمز می گفتند. 2 ویندوز آشکار و یک ویندوز پنهان در اصل 3 ویندوز داشت. زمانیکه لب تاپ را روشن می کردید اگر دست به چیزی نمی زدیدوارد یک ویندوز معمولی و عادی می شد و کسی متوجه نمی شد وقتی می خواستیم وارد ویندوز sayf بشویم وقتی لب تاپ را روشن می کردیم بعد از چند ثانیه از گزینه کامپکت 2 گزینه می آمد وقتی دکمه اسکیس (ESC) را چند بار می زدیم وارد منوی اصلی لب تاپ می شد منوی اصلی شامل 3 گزینه بود یک برنامه ریکاوری برنامه ای بود که خودشان تنظیم کرده بودند در صورت بروز هرگونه مشکلی برای کامپیوتر طبق آن ریکاوری می توانستیم برگردیم به همان حالت اول برنامه ریزی خودشان یعنی به حالتی که روز اول لب تاپ را به من داده بودند نه حالت کارخانه. گزینه دوم ویندوز 2 بود ویندوزی که از طریق آن می توانستی وارد ویندوز قرمز شوی از آنجا روی کیبورد آن گزینه را انتخاب می کردیم وارد ویندوزی که شبیه ویندوز معمولی بود از گزینه استارت 3 گزینه را باید فعال می کردیم اولین گزینه در پنجره اول گزینه دوم در پنجره دوم و گزینه سوم در پنجره سوم HP سه مرحله بود که 3 پنجره فعال می شد وقتی سومین پنجره را فعال می کردیم یک دفعه پنجره ها محو می شد و یک پنجره جدید باز می شد که روی آن پسورد را می نوشتیم یک پسورد داده بودند که البته آن SONY 777 بود آن را تایپ می کردیم اینتر (ENTER) را می زدیم در آن زمان کلید فلش مموری را می خواست یک فلش مموری که مخصوص وارد شدن به قسمت قرمز بود آن زمان کلید کامپیوتر را وارد می کردیم اینتر می کردیم در عرض یک ثانیه ویندوز تغییر می کرد و رنگ صفحه قرمز می شد و عملاً وارد قسمت قرمز شده بودیم.
*** در مورد گوشی هم یک چیزی شبیه همین بود. 2 عدد ویندوز داشت گوشی موبایل ، یک گوشی سامسونگ بود که 2 عدد ویندوز داشت که از ویندوز اصلی یک سری مراحل را طی می کردیم بعد می رسیدیم به جائیکه رمز می دادیم وقتی رمز را وارد می کردیم بعد از 5 ثانیه یک نوار پر می شد و خودبخود وارد قست قرمز می شد و آن هم همینطور بود با این تفاوت که در گوشی می توانستی در قسمت قرمز چیزی را ذخیره کنی همانطور که گفته بودم نمی شد در قسمت قرمز چیزی را ذخیره کرد و فقط زمانی که وارد قسمت قرمز می شدی می توانستی آن چیزها را ببینی که این گوشی بیشتر برای فیلمبرداری و عکسبرداری های مخفی بود چون حالتی داشت که وقتی وارد قسمت قرمز می شدید اگر دکمه قرمز را 2 بار فشار می دادی و یکبار دکمه بغل را صفحه نمایش سیاه می شد و تا دوباره این دکمه ها را فشار نمی دادی طبق مراحل خودش روشن نمی شد اگر کسی هم به آن دست می زد خودبخود خاموش و روشن می شد برمی گشت به ویندوز اصلی ، این دو دستگاه را در سفردومی که به آسیای جنوب شرقی رفته بودم به من دادند البته طرز کار آن را در آن دو سفر به من یاد داده بودند.
*** با من تماس گرفتند و گفتند که بلیط بگیر و بیا و برو به فلان هتل . اسمت را بگو پاسپورت را نشان بده و ما برای تو اتاق رزرو کرده ایم من این کار را کردم بعد رفتم همان هتل درست بود برای من اتاق رزرو کرده بودند بعد با من تماس گرفتند طبق همان شرایط قبلی یک تلفن دادند و یک تلفن برای خودشان برای ارتباط بود دوباره ترجمه شروع شد با این تفاوت که در این سفر به جای جونی که مسول کامپیوتر و فنی بود نیامده بود یک خانمی آمده بود به نام ( اِما) که حامله بود یعنی خانم اما با بهرام و اومر آمده بودند 3 نفر. آن 2 نفر سرجایشان بودند و یک نفر جدید آمده بود دوباره آموزش ها شروع شد از فردای آن روز ولی یک تفاوت داشت با دوچرخه شروع کردند یک دوچرخه آورده بودند که سواری دوچرخه را یاد دادند که ببینند چطور است مهارت سوار شدن . بعد یکسری راهها می دادند و می نشستند در یک رستوران و می گفتند از روی نقشه از این راه بروی تا به این جا برسی بعد از اینکه رسیدی یک زنگ می زنی تا ما بگوییم بیایی کجا پیدا کردن مسیر بود با دوچرخه بعد از آن یک سبد پلاستیکی گذاشتند پشت آن که خالی بود.
*** در آن سفر قبلی باز هم یک کیف جاساز پول به من دادند که البته 2 عدد بود در حدود 30 هزار دلار بعد من برگشتم که در آن سفر خانم من هم آمده بود و بعد با هم برگشتیم.
بعد از اینکه برگشتیم ایران یکسری ماموریت ها به من داده بودند جمع آوری اطلاعات از یک مکان های خاصی بود تا اینکه برنامه ریزی کردند تا من به یک کشور اروپایی بروم یک کمپی بود در آنجا برای شخصی بود به نام استپان کیرالی که البته میلش را به ایمیل من فرستاد قرار بود من بروم آنجا برای آموزش بوکس که طبق چیزهایی که گفته بودند آنجا کنسل شد و سفرم موکول کردند به کشور دیگری.من زمینی به آنجا رفتم طبق همان شرایط قبلی یک قرار ملاقات اولیه گذاشتم با بهرام و گوشی موبایل به من داد و از فردای آن روز رفتیم برای خرید کردن یکسری لوازم برای من خرید کردند کل لباسها از کفش گرفته تا لباس زیر ، شلوار ، پیراهن و ... همه چیز را گرفتند و گفتند هیچ کدامیک از لباس ها را که از ایران آورده ای نمی توانی همراه خود بیاوری یک ساک چمدان هم برای من گرفتند.
*** در حدود 3 روز بعد قرار گذاشتند که صبح زود ساعت 7 صبح جلوی یک هتل با من قرار گذاشتند و من با آنها رفتم البته تمام لباس های خود را از من گرفتند و من با لباسهایی که آنها به من داده بودند ساعت ، همه را از من گرفتند فقط حلقه ام را به من دادند.
با بهرام به فرودگاه رفتیم در فرودگاه آن آقای مسئول پشتیبانی بود آنجا دیدم آمد دوباره در رستوران فرودگاه یکسری توضیحات را از اول به من دادند و پاسپورت را به من تحویل دادند در سفر گفتند که من را نمی شناسید برنگرد به من نگاه کن ، خیره نشو ، حرف نزن تنها کسی که همسفر توست بهرام است. از فرودگاه پرواز کردیم به تل آویو وقتی رسیدیم به تل آویو طبق مهری که در پاسپورت خورده بود من یک اسرائیلی بودم . وارد فرودگاه تل آویو شدیم که البته آنجا مسئول مهر کردن پاسپورت ها به من گیر داد چون یک سوالی از من پرسید و من که عبری بلد نبودم مشکوک شد که همان آقای مسئول پشتیبان وارد عمل شد و کارتی را نشان داد پاسپورت من و بهرام را گرفت و از یک راه دیگری بود یعنی مسافرهای عادی از یک خرطوم رد می شدند ما را از خرطوم دیگری رد کردند وقتی آخر خرطوم رسیدیم اومر آنجا بود. بعد از سلام ما را سوار کرد البته آن فرد از ما جدا شد و من و بهرام و اومر سوار ماشین اومر که یک تویوتا دوکابین بود شدیم از فرودگاه خارج شدیم و رفتیم به سمت تل آویو . از تل آویو رد شدیم و رفتیم به شهر هرتزلیا که در آنجا یک هتلی بود که کنار ساحل بود آنجا یک اتاق به من نشان دادند که اتاق سوئیت مانند بود که گفتند اینجا محل اقامت توست در حدود 1000 شگل بود و پول اسرائیلی هم به من دادند و گفتند اگر اتفاقی افتاد پول پیش شما باشد یک گوشی موتورولا با سیم کارت اسرائیلی به من دادند و گفتند که البته تماس نمی گیری و رفتند و گفتند بعداً برمی گردیم استراحت کن. بهرام و جونی آمد اولین کسی که در اسرائیل آمدند برای آموزش و در همان سوئیت هتل آموزش را شروع کردند یکسری برنامه ریزی ها بود که می خواستند به من نشان دهند مثل راهها را چطور بروم آموزش هایی که چه کارهایی را باید انجام بدهم به صورت تئوری جونی به من یاد داد.
فردای آن روز گفتند که آموزش عملی شروع می شود فردای صبح آن روز بهرام آمد و ماشین کرایه بود از این دو کابینه ها ، ماشین کرایه ای تل آویو. رفتیم فروشگاه یکسری چیزها خرید آب و ... از تل آویو خارج شدیم حدود نیم ساعت گذشت وارد یک پادگان شدیم. از تل آویو خارج شدیم اتوبان تل آویو – اورشلیم در حدود نیم ساعت طول کشید تا رسیدیم به درب پادگان فکر کنم دقیقاً مجاورت اتوبان تل آویو – اورشلیم بود وارد پادگان شدیم و از یک پل روگذر وارد خود پادگان می شدیم حدود 3 -4 کیلومتر از کنار فنس ها می رفتیم دور تا دور پادگان را فنس کشیده بودند.
خلاصه آموزشهای حرفه ای موتور شروع شد طی 2 روز آموزش حرفه ای موتور گذاشتند یکسری موانع که آنها را چطوری رد کنم روز اول یک موتور نیمه سنگین در حدود 200 بود ولی موتوری که در شهر اسرائیل – تل آویو می دیدیم. فردای آن روز وارد آن جا شدیم 2 تا هوندا 125 نو ایران آنجا گذاشته بودند صفر صفر بود تعجب کردم که چطور اینها را آورده اند دقیقاً مارک آنها ایرانی بود که کارخانه ایران درست کرده بود صفر بود از فردا شروع کردم روی آن تمرین کردم فقط روی هوندا 125 انجام می دادیم.
من خیلی تعجب کردم پرسیدم گفتند دقیقاًساخت ایران است همان موتوری است که در ایران دارند سوار می شوند دیگر آموزش ها روی این موتور است چون سخت تر است لاستیک آن کوچکتر و باریکتر و قدرتش هم کمتر است و این موتوری است که کار اصلی را باید با آن انجام بدهی بعد یک جعبه بزرگ روی موتور نصب کردند یعنی پیچ کردند دو پیچ روی آن بستند روی آن یک جعبه در حدود 20-30 کیلو بود موتور سواری را با آن شروع کردم تئوری آن را گفتند که اگر یک جعبه سنگین روی موتور باشد باید کجای موتور بنشینی تئوری را به من گفتند اول خودش نشست تمام مراحل را رفت و بعد گفت به من نگاه کن تا من شروع کنم باز هم کارهای مهارتی را با آن انجام دادم .
*** آموزشها ادامه داشت با جعبه سنگین پشت موتور. جعبه همیشه پشت موتور بود تا روزی که باعث تعجب من شد با آن موتور توی شهر من را آموزش می دادند در شهر تل آویو. چند روز آینده را فقط روی موتور تاکید می کردند که البته بعداً بهرام حذف شده بود چون ارتباط من با میکی انگلیسی بود بقیه با تمام کسیانی که با آنها ارتباط داشتم عبری صحبت می کردند بهرام حتماً حضور داشت برای مترجمی. ولی چون میکی انگلیسی اش خوب بود البته با بقیه عبری صحبت می کرد ولی با من انگلیسی صحبت می کرد
*** میکی چند روز با من تمرین موتور سواری می کرد روز آخر آموزش یک برنامه ریزی کردند توی شهر تل آویو یعنی با موتور 125 ایرانی که یک بسته پشتش بود از یک نقطه باید می رفتم یک نقطه دیگر.
*** برای تیراندازی آنجا 2 روز اومر آموزش کلت به من داد و گفتند که این کلت ساخت اسرائیل هست تقریباً کلت کوچکی بود بزرگ نبود یکی کمی بزرگتر از شاه کش که گفتند ساخت خود اسرائیل هست و 13 تا تیر می خورد در آن 2 روز آموزش تیراندازی را به من یاد دادند اول ایستادن ، سراپا ، نشسته ، خوابیده ، موانع مختلف ، تیراندازی های عملیاتی و خیلی چیزها را به من آموزش دادند و ازتمام مراحل آموزشها فیلمبرداری می کردند یادم رفت حتی البته از آموزشهای موتورسواری هم فیلمبرداری می کردند جز به جز جزئیات آنها را فیلمبرداری می کردند. آموزش تیراندازی 2 روز طول کشید.
*** نحوه ترور کردن شخصی که در مراحل مختلف متحرک ، ثابت ، بزن دررو و خیلی چیزهای دیگر که 2 روز طول کشید و آموزشها را اومر به من می داد بعد که آموزشها را می دادند لباسهای من را در می آوردند یعنی یک لباس مخصوص تیراندازی بود یعنی لباسی که بیرون می رفتم نمی گذاشتند تیراندازی کنم که بعد
علتش را پرسیدم که چرا لباسهایم را عوض می کنید گفتند که باروت روی پیراهن نماند که بقیه پیراهن هایت را آلوده می کند.
*** 2 روز جمع بندی کل چیزهایی را که یادگرفتی انجام دهی و عملیاتی را که می خواهی برای ما در ایران انجام بدهی و خیالت راحت باشد که این مأموریت یک سری اجزا دارد یکسری کارهاست که از قبل آموزش دیدی خیالت راحت باشد همه چیز آموزش دیده چیز جدیدی نیست من را بردند به همان پادگان ، پادگانی که آموزش موتور سواری می دیدیم آنجا بود که یکسری آموزشها روز اول به من دادند یعنی آموزش نبود جمع بندی کلی بود.
*** در این روز یک شخص جدیدی آمد به اسم جان که مخصوص کارهای فنی بود یعنی مخصوص آموزش دادن کارهایی که اون جعبه را روی موتور یعنی سیر اون جعبه ای که من چطور آن را روی موتور ببندم آموزش می داد آقای جان که مسئول آموزش دادن کل چگونگی حمل و کارکردن با جعبه بمب که البته قبل به من گفته بودند یک جعبه است واطلاعی نداشتم بعد از این مرحله آمد و توضیحاتی داد که چگونه خشاب ها را چطور بیرون بکشم سوزن ها را وکلاً آن جعبه چیست و چگونه باید آن را سوار کنم روی موتور. اول به صورت تئوری یکسری آموزشهایی داد که چه کارهایی باید انجام بدم و ساکت باشم، سروصدا کم باشد ،در تایم خیلی کمی باید این کار را انجام دهم بعد وارد مرحله ای شد که خودش یکبار این کار را انجام داد همینطور 2 تا پایه هایی بود که باید وصل می کردیم بخاطر اینکه نیافتد موتور، ما دو پایه اضافه به موتور وصل می کنیم که احیاتاً کسی به موتور دست زد یا بادی خورد نیافتد ، موتور جابجا نشود تمام این مراحل را خودش یکبار انجام داد و من فقط نگاه می کردم مرحله بعد توضیح می داد و من انجام می دادم تا اینکه رسید یه موقعی که خودم باید انجام می دادم یکبار کلی خودم انجام دادم خیلی خوب بود گفت سروصدا نمی کنی و خیلی سریع انجام می دهی و کلاً یک جمع بندی کردند و گفتند که این دقیقاً چیزی است که تو باید در ایران انجام بدهی یعنی حتی پیج ها، آچارها همان هاست یعنی دقیقاً رنگشان هم ، سعی می کنیم که چیز جدیدی برای تو نباشد دقیقاً همان را برای تو می گذاریم آن را با آنها انجام بدهی و مراحل هم باید دقیقاً همینطور باشد.
***در آن روز در هتل 2 خانم آمدند که آموزش حرفه ای گریم را به من یاد دادند البته عکس هم گرفتند و گفتند که چه چیزهایی جلب توجه می کند کلاً آموزش تئوری و عملی گریم را در حدود 3 ، 4 ساعت در هتل و همان سوئیت یاد دادند که در تل آویو بود .
*** این مسیر را تقریباً 3 بار انجام دادیم آن روز یکسری بحت ها می شد یکدفعه انجام می دادم جلسه می گذاشتند آن 7، 8 نفر یکسری صحبتها و بحثها می کردند بعد تجزیه و تحلیل می کردند یک جاهایی را عوض می کردند دوباره از اول تمرین می کردیم این روز کلاً کار ما این بود یعنی تمرین آخر بود تمرین نهایی و چسپاندن پازل ها به هم بود تا اینکه شب به هتل رفتیم بهرام به من گفت فردا روزی هست که تو همین کاری که امروز کردی باید انجام بدهی با این تفاوت که یکسری آدمها می خواهند تمام آدمهایی که در این کار دست داشتند می خواهند بیایند و تماشا کنند و تاok ندهند این کار انجام نمی شود یعنی معلوم بود که یک حالت مثلاً می گفتند که آن آدمها باید بیایند و حتماً ببینند یک حالت ترس از دستگاه امنیتی ایران داشتند که حتماً باید کار خوب پیش برود چون خیلی به جزئیات توجه می کردند خیلی خیلی تاکید می کردند که چون خیلی ترس از ایران داشتند می گفتند یعنی باید همان چیزی پیش برود که ما می گوئیم وحشت آنها واضح بود. فردا صبح که رفتیم دیدم چیزها را تغییر داده اند دوربین گذاشته بودند.
*** یک ساعت بعد شخصی آمد که چهره ای خیلی شبیه ایرانی ها داشت من حدس می زنم که یک شخص ایرانی بود و ایرانی یک کلمه هم با من صحبت نکرد من را کشید کنار به محض اینکه وارد شد و بهرام هم آمد که کار ترجمه را انجام می داد عبری صحبت کرد حول وهوش یک ربع با من صحبت کرد خیالت راحت باشد هیچ مشکلی برای تو بوجود نمی آید سعی کن باتمام وجود کارهایی که طبق همان جزئیات است انجام بدهی یعنی ترس هنوز در وجود آن بود یعنی خیلی تاکید داشت که یک ذره جزئیات را جا نیندازیم بعد از اینکه با من صحبت کرد.
*** قبول کردند همه چیز خوب است انجام شد رفتیم هتل بعد شب یک مهمانی ترتیب دادند یک مهمانی خداحافظی که اومر ، جونی ، بهرام و من بودیم که فردای آن روز پرواز داشتیم من و بهرام و اون آقای مسئول پشتیبانی که پرواز کنیم به یک کشور همسایه ایران از طریق همان پرواز برگشتیم به این کشور . یک هتل برای من در نظر گرفته بودند گفتند خودت را معرفی کن رفتم اونجا فردای آن روز لباسهایم را به من برگردانند لباسهایی که مال خود من بود یکبار دیگر آنکسی که مسئول پشتیبانی بود در رستورانی با من جلسه گذاشت 3 نفر بودیم آن عبری صحبت می کرد و بهرام مترجم بود کل کار را دوباره به من توضیح داد از نظر تئوری .
*** در جای خودکار جامدادی بود که از زیر پیچ می خورد و در آنجا جاسازی می شد شناسنامه بود ، کارت ملی ، کارت پایان خدمت و گواهینامه موتور به نام مهدی ولی عکس خودم روی آن بود عکس هایی که قبلاً از من گرفته بودند .
*** یک مشکلی به وجود آمد و آن در برنامه نبود من زمانی که در اسرائیل بودم خانه ما را دزد زده بود به خاطر اینکه نمی توانستند اطمینان کنند که امکان داردلب تاپ تو را برده باشند یک لب تاپ دیگر به من دادند گفتند این برای اطمینان گفتند اگر لب تاپ بود این را بگذار برای پشتیبانی ، قایم کن و با همان لب تاپ کار کن یا اگر دزدیده بودند و یا خراب شده بود به هر علتی یک لب تاپ جدید داری یعنی نمی شد که ارتباط قطع شود به خاطر همین این برنامه سوپرایزی بود که این لب تاپ را به من دادند من به ایران آمدم زمینی و در مرز هیچ مشکلی بوجود نیامد تقریباً 2، 3 روز بعد به من اطلاع دادند اولین ماموریتی که در ایران داشتم این بود که باید موتوری می خریدم کنسل کردند موتور را و گفتند ما موتور را خودمان تهیه کردیم دیگر احتیاجی به خرید موتور نیست و باید بروی وآن را تحویل بگیری این اولین خبری بود که به من درباره ماموریت دادند ولی گفتند که به تو خبر می دهیم فقط بدان که احتیاجی نیست که موتور بخری.
*** بعد گفتند که باید موتور ها را تحویل بگیری و مراحل آن را که یک وانت بگیرم ، تغییر چهره دهم ، یک موبایل بی نام هم بخرم و آنها را بیاورم به نقطه ای و از آن نقطه ببرم به محلی که در نظر گرفته بودند که موتورها را آنجا پارک کنم تماس گرفتم و گفتم شخصی می آید و موتورها را و پاکت مدارک را به آن بده و درب پاکت را چسپ بزن و فاکتور را هم بده بیاورد، وانت گرفتم و شماره آن را در موبایل زدم بعد تماس گرفتم با موتور سازی بعد از 2 ساعت از قرار با موتور و 2 زنجیر همراهش برگشت حساب کردم و موتورها را انتقال دادم به محل مورد نظر. موتورها موتورهای معمولی 125 ساخت خود ایران بود ولی نو نبود ، کار کرده بود ولی معلوم بود اجزای آن را تعویض کرده بود لاستیک هایش و قطعاتش را عوض کرده بودند.
*** یک روز قبل از بستن جعبه آدرس منزل آقای علی محمدی که قبلاً ماکت آن را دیده بودم به من دادند و دلیلش هم واضح بود که هر زمان برنامه لو رفت بقیه آدرس ها لو نرفته باشد آن روز رفتم برای جمع آوری اطلاعات این آدرس هست و خانه اش هم که قبل دیدی آنطور ا ست و گفته بودند که جلب توجه نکن واینستا به خانه که رسیدی حتی به خانه نگاه نکن یعنی از دور رسیدی به در خانه رد شو و برو و مسیررا پیدا کن این کار را کردم تا فردای آن روز که گفتند ظهر بود باید می رفتم و جعبه را نصب می کردم تا رسید به روزی که جعبه را نصب کردم البته در این 2 هفته وقفه 2 بار به انبار رفتم به خاطر اینکه اطمینان حاصل کنند که موتورها سالم است و روشن می شود.
*** از درب اصلی بروم وقتی وارد انبار شدم 2 کارتن آنجا بود به هیچ چیزی دست نزده بودند 2 کارتن آنجا بود گفته بودند که در آن 2 هفته کلاه کاسکت ، دستکش ، لباس بگیرم و من گرفتم و به انبار برده بودم 2 کارتن کنار موتور گذاشته بودند یک کارتن بزرگ مربع بود با یک کارتن باریک و دراز مستطیل. کارتن مستطیل را باز کردم در آن دقیقاً وسایلی که در اسرائیل بود حتی رنگ آنها هم همانطوری بود جعبه ابزار بود لیدرمن بود از این همه کاره ها ، 2 قفل کوچک با کلیدها ، دستکش کار ، یک زنجیر.
*** یکی تلفن دیجیتال همان تلفنی که در اسرائیل جونی طرز کار آن را به من آموزش داده بود در قسمت تئوری با دو باطری اضافه و شارژر آنها با دو پایه موتور زیر جک برای زاپاس و کارتن اصلی که همان کارتن جعبه بمب بود جعبه را کارتنش را باز کردم 2 پوشش داشت به جز پوشش اصلی که پلاستیکی بود یک کارتن بود صاف و دست نخورده یک جعبه آلومینیومی بود که با چسب دورش را بسته بودند از داخل فویل های خیلی محکمی خورده بود که قرار بود فویل ها را از بین ببرم ولی جعبه را همان جا بگذارم این کار را کردم طبق آموزش جعبه را گذاشتم استپر آن را عوض کردم سینی را گذاشتم جعبه را گذاشتم.
*** تلفن آخر بود که گفتند فرد صبح ساعت 5 باید برگردی موتور را بیاوری و بگذاری جلوی در خانه . تلفن ها را خاموش کردم و رفتم خانه از طریق لب تاپ تماس گرفتم جزئیات را گفتم و گفتم کارهایی را که انجام داده بودم. آشغال ها را از بین بردم و در ضمن در آن انبار با دستکش باید کار می کردم که هنگام کار با دستکش های پزشکی باید کار می کردم که اثر انگشت من نماند و همه چیز آماده است و گفتند که ساعت 5 صبح باید از خانه بروی بیرون من حدود 4 صبح از خواب بیدار شدم یکبار دیگر لب تاپ را چک کردم که در صورت کنسل شدن به من اطلاع دهند چک کردم هیچ پیامی نبود گفتند اگر پیامی نبود طبق برنامه پیش بروم لباس راحت پوشیدم اما گرم که بتوانم راحت رانندگی کنم طبق شرایط امنیتی تلفن را در خانه گذاشتم از تاکسی استفاده کردم به پارک وی رسیدم از آنجا پیاده رفتم تا محمودیه انبار مورد نظر رفتم داخل انبار موتور را برداشتم کلاه کاسکت ، دستکش پوشیدم یکسری کارها باید داخل جعبه انجام می دادم انجام دادم مثلاً 2 تا سوزن باید درمی آوردم سوزن ها را پرت می کردم 2 تا خشاب بود که باید درمی آوردم و نگه می داشتم خشاب ها را تازمانیکه به من گفته بودند باید نگه می داشتم و آن دستکشی که با آن کار می کردم را گفتند که آن را پرت کنم سوزن ها را با دقت دربیاورم که نشکند و حتماً باید سالم دربیاید انجام دادم از خانه آمدم بیرون موتور را خاموش از پارکینگ درآوردم 50 متر خاموش رفتم بعد موتور را روشن کردم حرکت کردم طبق مسیر تا خیابان شریعتی انتهای خیابان صبا روبروی شرکت برق آن نقطه که رمز آن قهوه خانه بود اولین تماس را می گرفتم و می گفتم که آماده ام به آنجا رسیدم و تماس گرفتم تلفن ماهواره ای امن نیست و نباید پشت آن راحت صحبت کنم کدهایی را برای تلفن ماهواره ای گذاشته بودند.
*** این تلفن یک آنتن بلند آلومینیومی داشت دقیقاً فتوکپی همان بود ولی پشت آن راحت می توانستم صحبت کنم و جزئیات را بگویم آنجا بود که آن تلفن sayf خراب شد یعنی آنتن داشت ولی ارتباط برقرار نمی شد چون طرز کار آن را گفته بودند که دکمه سبز را 3 ثانیه نگه می د اشتم و رها می کردم کال این می آمد تمام این مراحل را می رفت بوق می خورد ولی وصل نمی شد از آن لحظه به بعد ارتباط ما با تلفن ماهواره ای شد و با کد و راحت نمی توانستیم صحبت کنیم به نقطه قهوه خانه رسیدم.
*** طبق برنامه موتور را روشن کردم و رفتم خیابان مهر 3 از آنجا رفتم بالا موتور رو کنار درخت پارک کردم ، تراکت ها را درآوردم ، تراکت ها را پخش کردم و رفتم به سمت بالای خیابان مهر 3 ، به سمت چپ رفتم به جایی که کد آن کتابخانه بود ، یعنی جایی که باید اطلاع می دادم که موتور را گذاشتم اطلاع دادم و گفتم و به سمت محلی که کد آن امام زاده بود یعنی نقطه انتظار رفتم ، از لحظه ای که آنجا رسیدم تا حدود 3 بعدازظهر طول کشید تا آنها با من تماس بگیرند و من منتظر ماندم و حدود ساعت 3 تماس گرفتند و گفتند طبق برنامه 2 باید پیش بری و برنامه عوض شده و باید برگردی و کد آن داروها بود یعنی باید می رفتم داروها رو برمی داشتم و داروها را به داروخانه می بردم من هم طبق برنامه موتور را برداشتم و به سمت انبار رفتم و موتور را به انبار برگرداندم و به من گفته بودند وقتی رسیدی انبار باید 2 خشاب رو به محل قبلی برگردانی و سوزن ها را که دور انداخته بودم. به خانه رفتم و ا طلاع دادم که موتور درانبار است و خشاب ها هم سرجایش است و فردای آن روز اعلام کردند دوباره باید برنامه را تکرار کنی ، 4 صبح بیدار شدم تماس گرفتم برنامه تغییر نکرده بود طبق قرار به نقطه انتظار که همان مدیان تجریش بود رفتم مثل روز قبل ، حدود 3 الی 4 ساعت بعد پیش رفتم و طبق برنامه یک عمل باید می کردم چون گفتند همه چیز خوب پیش رفته و باید طبق برنامه یک عمل می کردم و یک سری وسایل را از بین می بردم طبق برنامه پیش رفتم با کلاه کاسکت و دستکش ، کلید ها و تلفن دیجیتال و خشاب ها را باید از بین می بردم و در فواصل مختلف آنها را از بین بردم به رودخانه و سلطل آشغال انداختم تلفن ماهواره ای و مدارک را گفته بودند از بین نبرم این کارها را انجام دادم و به منزل رفتم وقتی همان روز رفتم خانه پدرخانمم از تلویزیون تازه متوجه شدم که اصلاً جریان چه چیزی بوده و چه کسی بوده و آنجا تازه فهمیدم چون اخبار 24 ساعت داشت درباره آن صحبت می کرد و آنجا تازه فهمیدم که آن شخص مورد نظر چه کسی بوده .
*** به من پیام دادند صحبت نکن اگر اخبار می بینی واکنش و عکس العمل نشان نده عادی باش رابطه ما طولانی می شود هفته یا دو هفته ای یکبار با تو تماس می گیریم به زندگی عادی ات ادامه بده تا به تو بگوئیم که قرار بود حدود یک ماه بعد برنامه ریزی ملاقات را کردند در تعطیلات عید بود که کنسل شد و افتاد به یک ماه بعد که قرار بود این ملاقات را در(کشور همسایه) باشد طبق همان شرایط به صورت زمینی رفتم ارمنستان در این سفر یک تفاوت داشت تا که من را دید بهرام 2 تا نکته را خیلی تاکید کرد گفت ما در این سفر با تو کاری نداریم و تنها آمده ای اینجا که ما با تو صحبت کنیم. خیلی زود باید برگردی و در این سفر فقط جونی و بهرام آمده بودن و 2 روز ملاقات بود روز اول جونی یک مکانی شبیه آمفی تئاتر بود در یک هتل آنجا جزئیات تمام کار را شفاهی از من پرسیدند و تایپ کرد.
*** ما به تو خبر می دهیم یک شغل برای خودت در نظر بگیر و مشغول به کار شو در حدود 35هزار دلار که در 2 تا کیف بود به من داد و گفت 50هزار دلار بابت این عملیات در نظر گرفتیم. گفتند که یک 50 هزار دلار بابت عملیات به تو می دهیم و از آن 35 هزار دلار گفتند که 20 هزار دلار بخشی از آن 50 هزار دلار است و ما نمی توانیم همه اش را به تو یکجا بدهیم و خرد خرد به تو می دهیم.
پاداشی که 50 هزار دلار برای من در نظر گرفته بودند نصف آن را به من ندادند اصلاً نمی دانم چه شد خودشان برداشتند برای خودشان بهرام برد ، جونی برد نمی دانم.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی با اشاره به مقایسهای که کروبی از رفتارهای خود با امام(ره) در اطلاعیه اخیر منتشر کرده است، گفت: این اقدام کروبی تحریف تاریخ، خیانت و جریانی منافقانه است.
به گزارش کلمه ، حجتالاسلام حمید روحانی صبح امروز در جمع اصحاب رسانه در بنیاد تاریخپوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ضمن عرض تبریک به مناسبت سالروز میلاد امام موسی کاظم علیهالسلام، اظهارداشت: ما در شرایطی قرار گرفتهایم که علاوه بر تحریف تاریخ توطئه امامزدایی با شیوهای نوین در حال پیگیری است.
وی با بیان اینکه توطئه امامزدایی از سالهای قبل از پیروزی انقلاب آغاز شده است، گفت: دشمن در این روند تاریخی با توجه به تجربیات خود متوجه شد که با اتهامزنی و اهانت به اندیشهها و عملکرد امام (ره) نمی توان او را از قلبهای مسلمانان بیرون راند؛ لذا باید اندیشههای ناب امام(ره) را زیر سوال ببرند.
حجتالاسلام روحانی با اشاره به دوران اصلاحات که شعارهایی از جمله اینکه «دوران امام پایان یافته است» و اندیشههای امام(ره) را باید به موزه تاریخ سپرد، تاکید کرد: روند گسترش و اقبال افکار عمومی مردم به اندیشههای پاک امام خمینی(ره) برخلاف تبلیغات آن جریان خاص دشمن را به این نتیجه رساند که باید روشهای خود را عوض کند.
وی با بیان اینکه امروز دشمن با 3 شیوه اندیشههای امام(ره) را به چالش میکشد، گفت: شیوه نخست توسط سران و عوامل فتنه است و سعی میکنند به نحوی با تحریف تاریخ دروغپردازی، اتهام، خیانت و رذالت خود را به نوعی به امام (ره) منتسب سازند و چنین وانمود کنند که معظمله نیز اینگونه بود.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی جریان دوم را افرادی دانست که سعی میکنند با اندیشههای لیبرالیستی با اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران معارضه کنند؛ این افراد با مطرح کردن جمهوری ایرانی و مکتب ایرانی اهداف خود را دنبال میکنند.
وی ادامه داد: جریان سوم نیز سعی میکند از جریانها و افراد معلومالحالی چون منتظری و شریعتمداری که امام خمینی (ره) به آنها تودهنی زده است حمایت و اینگونه القاء کنند که امام امت به آنها ظلم کرد؛ لذا این 3 جریان به صورتی هوشیارانه برنامه خود را دنبال میکنند.
حجتالاسلام روحانی در خصوص جریان اول گفت: مهدی کروبی به عنوان یکی از سران فتنه در آخرین اطلاعیه خود در خصوص مصاحبه امام(ره) و نشریه لوموند فرانسه ایشان را زیر سوال میبرد و این تحریف آشکار تاریخ است.
وی اظهارداشت: بر همین اساس لازم است در خصوص نهضت امام(ره) بر حسب تکلیف و وظیفه مطالبی را بیان کنند؛ نهضت امام(ره) که در سال 1341 آغاز شد در همان روز گروههای سیاسی کمونیست جبهه ملی نه تنها از امام(ره) حمایت نکردند بلکه سعی داشتند دیگران را هم از پشتیبانی ایشان بازدارند.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی یادآور شد: الهیار صالح رهبر جبهه ملی صریحا به دانشجویان وابسته این جبهه اعلام کرد به دنبال امام (ره) نرفته و همکاری نکنند.
وی همچنین با اشاره به یومالله 15 خرداد 42 یادآور شد که داریوش فروهر از اعضاء جبهه ملی برای من نقل کرد در عصر خرداد 42 سران جبهه ملی که در منزل یکی از اعضا جمع شده بودند از طریق رادیو حوادث را دنبال میکردند و در واکنش به اظهارات تیمسار پاکروان رئیس سازمان امنیت که در مصاحبه خود با خبرنگاران اعلام کرد که جبهه ملی در آن قیام خونین نقش نداشت به محض شنیدن پاسخ این سران جبهه ملی از خوشحالی همدیگر را بوسیدند و در آغوش کشیدند و گفتند خدا را شکر که پاکروان ما را در واقعه 15 خرداد دخالت نداد و آبروی ما نرفت.
حجتالاسلام روحانی ادامه داد: قیام 15 خرداد از نظر این گروههای سیاسی تا به حدی زیر سوال بود که به این نحو از امام (ره) به همراهی او دوری میگزیدند لذا جریان جبهه ملی با آن رویکرد خود در میان مردم منفور شد و مصدق مجبور شد اعضاء آن را برکنار کرده و جبهه ملی سوم را تشکیل دهد.
وی خاطرنشان کرد: از آن به بعد گروههای سیاسی دریافتند که اگر میخواهند در میان مردم ایران جایگاه و پایگاهی داشته باشند باید به ظاهر هم که شده دم از امام خمینی بزنند.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ادامه داد: یکی از مشکلات اساسی ما در نجف این بود که این گروهها از جمله جبهه ملی، نهضت آزادی و کمونیستها به نجف میآمدند و التماس میکردند که سخنرانیها و اعلامیههای امام را فقط برای آنها بفرستند تا از طریق آنها به دیگر گروهها و مردم برسد چرا که دریافته بودند اگر به امام(ره) نزدیک شوند در جامعه اعتبار کسب میکنند لذا ریاکارانه خود را به امام(ره) نزدیک میکردند.
وی گفت: موضع امام(ره) در قبال این گروهها که در صحیفه امام جلد سوم صفحه 203 به چاپ رسیده است اینگونه است «من صریحا اعلام میکنم که از این دستهجات خائن چه کمونیستها، چه مارکسیستها و چه منحرفین از مظهر تشیع و از مکتب مقدس اهل بیت علیهالسلام به هر اسم و رسمی باشد متنفر و بیزارم و آنها را خائن به مملکت، اسلام و مذهب میدانم.
حجتالاسلام روحانی افزود: نکته جالب این است که وقتی سران فتنه از پشتیبانی گروهکهایی حتی مانند تجزیهطلبها، همجنسبازها، سلطنتطلبها و بهاییها برخوردار میشود نه تنها اعلام برائت نمیکنند بلکه به آن افتخار نیز میکنند.
وی در همین زمینه به نامه عمل توکلی که خطاب به کروبی نوشته شده بود اشاره کرد و گفت: در آن نامه آقای توکلی نوشت باید از حمایت این گروهها به زیر زمین برویم چراکه منافقین از شما حمایت میکنند اما کروبی در پاسخ به این نامه حتی از به کار بردن اسم آنها خودداری کرد و حاضر نشد اسم آنها را به زبان آورده و از آنها اعلام تنفر کند.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی با انتقاد شدید از اطلاعیه اخیر کروبی اضافهکرد: کروبی اقدام خود را با امام خمینی مقایسه میکند در حالیکه این قیاس کاملا باطل است؛ گروهکهای منحرف در آن روز از روی ناچاری و ریاکارانه و بر اثر فشار مجبور به حمایت از امام (ره) بودند تا جایگاه و آبروی خود را در میان مردم از دست ندهند در حالیکه حتی گروههایی مثل همجنسباز و بهاییها از کروبی حمایت کردند که فاجعه و تحریف آشکار تاریخ است.
وی در ادامه تحریف آشکار تاریخ توسط کروبی را اینگونه توضیح داد: کروبی حمایت رسانه دولتها و جنایتکاران بینالمللی خارجی از خود را با امام (ره) مقایسه میکنند و این در حالی است که از سال 1341 تا سال 1356 هیچ کدام از رسانهها و مقامات خارجی نه تنها به سراغ امام (ره) نیامدند و او را تائید نکردند بلکه بایکوت هم کرده بودند.
حجتالاسلام روحانی با طرح این سوال که چرا در سال 56 برای نخستین بار نشریه لوموند فرانسه به سراغ امام(ره) آمد، پاسخ داد: این در حالی بود که انقلاب اسلامی ایران به اوج خود رسیده بود و همه دنیا فهمیده بودند که رهبر این حرکت عظیم شخص امام خمینی (ره) است؛ بنابراین آنها مجبور شدند برای پیگیری آراء و نظریات امام(ره) با او مصاحبه کنند.
وی با تاکید بر اینکه آن فقط یک مصاحبه بود و نه حمایت، تصریح کرد: اقدام کروبی تحریف، خیانت و جریانی منافقانه است که ستایش کاخ سفید اسرائیل را از خود با مصاحبه امام (ره) مقایسه میکند.
رئیس بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی ادامه داد: چه کسی میتواند یک بار حمایت رسانهها و مقامات ظالم غربی و استکباری را از امام (ره) بیابد؛ لذا مصاحبه کردن با حمایت غربیها بسیار تفاوت دارد بنابراین تصمیم گرفتهام تمام تعاریف و ستایشهای رسانهها و مقامات ظالم استکباری را از سران فتنه جمعآوری کرده و کتابی حجیم از آنها را تهیه کنند.
وی با بیان اینکه این تحریف تاریخ توسط کروبی و امثال وی بسیار دردناک است، اظهار داشت: این خیانت به نسل امروز است چرا که نسل امروز آموزهها را ندیده و درک نکرده بنابراین ممکن است این ادعاهای باطل را باور و گمان کنند همان روزها هم سران استکباری از امام(ره) حمایت میکردند؛ این در حالی است که امام(ره) از دست دشمنان اسلام خون جگرها خوردند و تهمتهای سنگینی را متحمل شدند.
حجتالاسلام روحانی تاکید کرد: طبق وظیفه اخلاقی بر خود لازم دیدم از امام (ره) و تاریخ انقلاب اسلامی ایران دفاع و از این تحریفها جلوگیری کنم؛ هرچند میدانم این کار برایم هزینههایی در بر خواهد داشت اما در مقابل تحریف تاریخ ایستادگی خواهم کرد.
خبرگزاری فارس: تاکتیک جدید جریان فتنه بر چند محور استوار شد. این محورها از «تقابل با نظام» - در شکل رادیکالی آن - «آشتی و امتیازگیری از نظام» تا «تعامل با نظام اسلامی» در سطح خرد، گسترش یافته است.
با نگاهی هر چند گذرا به تحرکات جریان فتنه به خصوص پس از حرکت انقلابی 9 دی سال 88 از سوی ملت ایران، واقعیاتی چند حاصل میشود که در این زمینه نکاتی قابل طرح است:
1 - حالت اغما و یأس:
حرکت خروشان مردم متدین و انقلابی ایران اسلامی در 9 دیماه سال 88 که به واسطه انباشت نفرت از حرکات تفرقه افکانانه و براندازانه سران و اصحاب فتنه، بخصوص هتک حرمت عاشورا به وقوع پیوست کل جریان فتنه را برای ماهها به حالت اغما و یأُس مفرط کشانید.
این حالت به حدی شرایط فتنهگران را بغرنج کرد که هیچگاه نتوانستند از خیمه سنگین افکار عمومی علیه خود فرار کرده و برنامههای از پیش طرحی شده خود در به راهاندازی سیاه لشگر علیه مردم و انقلاب اسلامی را به پیش برند.
این شرایط به گونهای بود که حتی فتنهگران که از چند ماه قبل با برنامهریزی وسیع خارجی و داخلی در صدد تحت تاثیر قرار دادن 22 بهمن 88 بودند و حتی در پایگاههای خبری وابسته به محافل صهیونیستی،انگلیسی و امریکایی خود ، وعده «اتمام انقلاب اسلامی» در 22 بهمن را داده بودند نه تنها نتوانستند برنامههای خود را عملیاتی کنند که حتی با رسوایی تمام، اعلام کردند که دیگر «اقدام خیابانی» برای آنان کارساز نخواهد بود.
این حالت یاس و اغما به حدی بود که منجر به هو شدن پروژه «اسب تروا» مهاجرانی و نبوی توسط ضد انقلاب خارجی و داخلی شد و آنان در ملاء عام اعلام کردند که جریان فتنه زین پس باید تدابیر دیگری برای براندازی نظام دنبال نماید.
2 - حالت سرخوردگی، انفعال و انشقاق:
شکست سنگین جریان فتنه از جریان انقلابی که نماد آن در توده میلیونی ملت در خیابانها و پای صندوقهای رای و .... در در دفاع از انقلاب و نظام اسلامی متجلی میشود باعث ریزش شدید بدنه آنان شد. این ریزش تا بدانجا رسید که از بدنه آنها تنها جریانات ضد انقلاب نظیر بهائیت، تودهایها، وابستگان نهضت آزادی، جبهه ملی، منافقین، سلطنت طلبان، مارکسیستهاو... باقی مانده و صف ملت و فریب خوردگان از صف فتنهگران به کلی جدا شد. این حالت باعث شد تا سران فتنه و اصحاب میانی آن کاملا با سرخوردگی روبرو شده و خلاء عمیق فقدان پشتیبانی سیاه لشگر را برای خود جدی بگیرند.
از سوی دیگر آنها نمیتوانستند در برابر توهینها، تمسخرها و حتی کاریکاتورهایی که از بیعرضگیشان در فضای ضد انقلابی و رسانههای وابسته به آنان منتشر میشد مقاومت به خرج داده و به شدت منفعل شدند.بدنه ضد انقلابی باقیمانده خواستار رهایی از شکست جریان فتنه بوده و بیش از سران فتنه که در کاخهای شیشهای شمال شهر تهران یا در سفارتخانههای استعمار پیر و... با هم جلسه میگذاشتند، این شکست و تحقیر سنگین را حس میکردند. از اینرو بود که باصطلاح رهبران خود را به باد انتقاد و تحقیر گرفته و بیکفایتی آنان را در ادامه مسیر ضد انقلابی به رخ آنان میکشیدند.
طراحی کاریکاتور از سران فتنه که در آن، تنها به بیانیه دادن پس از گذشت سالیان سال اکتفا کرده ،برخی دیگر از آنان نیز در ترس و لرز به سر میبرند، از همین حالت حکایت داشت. از سوی دیگر این حالت، باعث شد تا حمایتهای بیرونی که به صورت ویژه از سوی آمریکا، صهیونیسم و انگلیس شامل حال جریان فتنه بود نیز روندی نزولی و شیبی رو به افول تجربه کند. دشمنان رسمی جمهوری اسلامی پس از ناکارآمدی فتنهگران بود که دست به تحریم اقتصادی - سلاح کهنه و زنگ زده همیشگیشان که بیش از ایران خودشان را تحت تاثیر قرار میداد - یازیدند و بدین وسیله پیغامی ضمنی به سران و اصحاب فتنه دادند که شما کاری از پیش نبرده و میتوان از این پس شما را محذوف تلقی کرد.
این مشکلات باعث شد تا در میان اصحاب و سران فتنهگران نیز انشقاق عمدهای رخ داده و هر جریان، مقصر اصلی را تندروی فلان شخص یا بیعرضگی و عدم همراهی بهمان کس یا استراتژیها و تاکتیکهای شخص دیگر بدانند.
در این مقطع بود که با ترتیب دادن برخی محافل، دعوت از شخصیتهای رأس فتنه، نشاندن آنها به دور یک میز و گرفتن عکس یادگاری و انتشار آن در فضای عمومی، اتاق فکر جریان در صدد برآمد تا به بدنه ضد انقلاب خود امیدواری دهد و باصطلاح انشقاقها و اختلافات را کتمان کرده و امیدواری - هر چند اندک برای در صحنه ماندن - به آنان تزریق نماید.
گو آنکه این خود به رسوایی جدیدتری برای آنان تبدیل شد .تناقض میان اخبار درونی اختلاف و شکاف فتنهگران با اخبار بیرونی نشستهای وفاق میان سران، خود به جنجالی از درون جریان فتنه علیه راس این جریان مبدل شد که حتی بعضی از سران فتنه نیز با انتشار سخنرانی و اعلام مواضع خود ،در دبروغی محض ، نشست وفاق را «اتفاقی»! و انتشار عکس آن را نیز «اقدامی نابخردانه» دانسته و سعی کردند از شدت فشار بدنه جریان، شانه خالی نمایند.
3 - حالت فرار به جلو:
برای خروج از بن بست پدید آمده، سران جریان فتنه دست به تاکتیک جدیدی زدند. این جریان سعی نمودند، حداقلهای ادامه حیات خود را برای «فرصت جدید» رهایی از بنبست اخذ نمایند. چنین بود که به ساماندهی مجدد تشکیلاتی اقدام کرده و به سراغ پروژه دیگری به نام «زندانیان» خود رفتند. این پروژه به گونهای طراحی شده بود تا با دمیدن در آن، افکار عمومی را تحریک کرده، روحیه عطوفت و دل رحمی ملت را به میان کشیده و بدین وسیله نظام و انقلاب اسلامی را به چالشی کشند که چه زندانیان برانداز را آزاد نموده و چه آنان را دربند نگاه دارد، توجهات به این زاویه معطوف شده و از زاویه اصلی که عمق فتنه جریان برانداز بود، غافل نمایند.
در پس پرده نیز راس جریان، فرصت مییافت تا فشار افکار عمومی را تقلیل داده، خود را ناصحی مشفق معرفی کرده و از ظرفیت بازیگر پنهان برای عدم مواجهه صریح با ایشان نیز جلوگیری بعمل آورد.
این طراحیهای پیش گفته، تاکتیکها و استراتژیهایی بود که بر روی کاغذ توسط اتاق فکر جریان فتنه تدوین شده و قرار بر آن بود تا مو به مو عملیاتی شود، اما «بصیرت» عمومی ملت و «چشم به فرمان» بودن آنان نسبت به تعیین خطوط حرکتی از سوی رهبر فرزانه انقلاب اسلامی - دام ظله - باعث شد تا همگی این تاکتیکها و راهبردها در نطفه خفه شده و اساسا عمق فکری نیز نیابد تا چه رسد به عمق اجرایی آن.
در این حالت بود که مردم و نظام اسلامی با خلق چند رویداد، عمق اقتدار، صلابت و استحکام خود را نسبت به دشمن بیرونی که به عنوان ملجاء و پناه سران فتنه بازیچه به شمار میرفت، نشان داده و بدین وسیله قدرت ضربه نوازی و ضرب شست خود را به معرض دید همگان نهاد.
شکار عبدالمالک ریگی، عنصر خبیث و عامل مستقیم موساد و سیا در آلمان، استقبال تکان دهنده، تاریخی و پرشور مردم لبنان از رییس جمهور اسلامی ایران در بیخ گوش رژیم صهیونیستی، استقبال بینظیر مردم، مراجع تقلید، علما و اعلام مهمترین مرکز جهان اسلام از مقتدای بصیر و هوشمند انقلاب اسلامی و نیز اجرای هوشمندانه و موفقیت آمیز بزرگترین طرح اقتصادی کشور - هدفمندسازی یارانهها - در اوج آرامش و ثبات، همچنین غلبه دادن نگاه استراتژیک انقلاب اسلامی بر طراحیهای پیچیده دیپلماسی دنیای غرب در نشست اخیر 1 + 5 و دهها نمونه دیگر، پالسهایی جدی و دندان شکن به تاکتیکها و راهبردهای دشمنان بیرونی و فتنهگران داخلی بود.
چنین بود که نه تنها طراحیهای گذشته آنان را با شکست مواجه کرد که بار دیگر موجب شد تا آنان با تغییر دادن تاکتیک، به شکست جدیدی اعتراف کنند، چرا که در نزد اهالی سیاست، نفس تغییر تاکتیک، خود به منزله اعتراف به شکست و دور زدنی باطل در مسیری بنبست تلقی میشود.
4 - حالت بازی چندگانه از تقابل تا تعامل:
سران و اصحاب فتنه در گذر زمان از 9 دی 88 تا 9 دی 89 به این نتیجه قطعی رسیدند که ادامه یافتن حرکت فتنه به صورت گذشته بیشک راهی کاملا به ته دره و سرنوشتی بیتردید مفتضحانه برایشان خواهد داشت. چرا که از یکسو حتی منجر به تشدید اختلافات و انشقاقات درونی در راس جریان خواهد بود. از سویی دیگر نمیتوان از ظرفیت تمامی افراد موجود در میان اصحاب فتنه که بعضی حتی در بدنه نظام - نظیر مجلس و ... - حضور دارند بهره برد و از دیگر سو تیغ مواجهه مردم و نظام با آنان را که منجر به حذف همیشگی آنان خواهد شد ، تیزتر خواهد کرد و نیز بدلیل آزموده شدن و سوخته بودن این راه، اقبال عمومی حتی در بدنه ضد انقلاب جریان نیز کسب نخواهد کرد.
چنین شد که تاکتیک جدید جریان فتنه بر چند محور استوار شد. این محورها از «تقابل با نظام» - در شکل رادیکالی آن - «آشتی و امتیازگیری از نظام» تا «تعامل با نظام اسلامی» در سطح خرد گسترش یافته است. در این تقسیمبندی براساس روحیه و نوع جایگاه هر فرد یا جریان و نسبت آن با حاکمیت، مسئولیتهای متناسب تعریف شده و قرار است از ظرفیت هر موقعیت در جایگاه خود بهرهبرداری شود.
طراحی اتاق فکر جریان فتنه در شیوه جدید به گونهای تدوین شده تا از چانهزنی با نظام برای بقاء حضور جریان فتنه در مناصب تا تعبیه شرط برای نظام نسبت به حضور مجدد در حاکمیت و نیز بالا نگاه داشتن ابزار و چماق حرکات رادیکالی علیه نظام بر سر حاکمیت - به زعم سران فتنه بازیچه - گسترش یابد. تا بدین وسیله - به گمان باطلشان - نظام نیز دچار سردرگمی نوع مواجهه با ایشان شده بدین ترتیب فضا برای ادامه جریان در لایهای جدید فراهم آید.
چنین است که از یکسو برخی از اصحاب فتنه حاضر در حاکمیت با یکی از سران فتنه دیدار کرده و برخی دیگر برای ادامه چانهزنی با نظام و ایفاگری نقش «موازن» از این دیدار خودداری نمودند. همچنین در همین محور، "تنزل " فتنه عمیق و پیچیده سال 88 از براندازی طراحی شده علیه نظام و جمهور مردم به دعوای دو تندرو! بر سر ریاست جمهوری که هر دو هم مقصر بوده و باید تنبیه شوند! در دستور کار قرار گرفته است.
در محور بعدی یکی از سران فتنه که البته از روحیه «ترس» نیز برخوردار است و نمی تـوان کارهای تند رادیکالی را - هنگامی که هیچکس از مردم او را همراهی نمیکند - به وی سپرد، میبایست با پررویی و وقاحت تمام بازی با نظام ترتیب داده وبه شرط و شروط با نظام اسلامی - که خود قصد براندازی آنرا داشته و در این راه متحمل شکست شده - پرداخته و بدین وسیله اولا در درون نظام و گروههای اصولگرا تشتتی مبنی بر احتمال سازش و پذیرش با بخشی از جریان برانداز را مطرح ساخته و حفره سیاسی در یکپارچگی و یک صدایی ضرورت برخورد با فتنهگران پدید آورد و ثانیا: این تهدید برای نظام پدید آید که در صورت عدم پذیرش شروط، فضا برای طیف رادیکال مهیا شده و در آنصورت چماق آنان را کسی نمیتواند مهار کند!
در محور سوم هم برای حفظ تابلو تقابل با نظام اسلامی و نیز ادامه یافتن مستمریهای بیرونی - چه در قالب دلار و پوند و چه در قالب حمایتهای سیاسی و امنیتی و بینالمللی - میبایست جماعت شعبان بیمخ فتنه وارد صحنه مجازی شده و به تحریک و اعمال حرکات ساختار شکنانه بپردازند. این سطح اما همچنانکه پیش از این نیز بیان شد، نمیبایست از سطح ادعا و تحرک در فضای مجازی به سطح اجرایی و عملیاتی بیرونی کشیده شود چرا که از آن سیاه لشگر تعبیه شده نه لشگری مانده و نه قدرتی، اما صرف وجود چنین ظرفیتی به عقیده «بازیگر پنهان» و دیگر سران فتنه به عنوان بازار چانهزنی با نظام اسلامی لازم و ضروری دانسته شده است.
افتضاح تاکتیک چند گانه تعبیه شده جریان فتنه برای مواجهه با نظام اسلامی مستظهر به قدرت عظیم ملت ایران، بیش از آنکه نیاز به تبیین و استدلال باشد واضح و آشکار است.
جماعتی که در اوج باصطلاح اقتدار و طمطراق خود که با ابهام افکنی در میان مردم از آنان نیز جمعیت قابل توجهی به امانت گرفته - و البته نتوانست آنانرا حفظ نماید - و دشمان بیرونی را پابرهنه به حمایت و حتی اسم آوردن از آنان به وسط میدان کشیده بود، نیز نتوانست اندک لرزشی در بنای مستحکم انقلابی نظام اسلامی پدید آورد، امروز و با تبدیل شدن به «موش» بییال و دم و اشکم چه میتواند از پیش برد؟
جریانی که مردم مهر «باطل شد» را بر کل جریان آنان از رأس تا پیکر و بدنه در 9 دیماه 88 و 89 نواخت و نفاق آنان را در پس لایههای بسیار پیچیده فتنه و غبار افکنی باز شناخت و محکومیت آنان را در فضای عمومی اعلام کرد، امروز با رنگ عوض کردن چه میتواند انجام دهد؟
آیا مردمی را که قریب سی و چند سال پیش عمق بصیرت خود را به گونهای نشان دادند که با تعویض نخست وزیر از سوی پهلوی شعار پر مفهوم «ما میگیم شاه نمیخوایم نخست وزیر عوض میشه، ما میگیم ... نمیخوایم پالون ... عوض میشه» را در خیابانها سر دادند، امروز و با تجربه اندوزی سی و دو ساله انقلاب اسلامی، میتوان با تقسیم کاری چنین رسوا، فریب داد؟
بازی "احتیاط "، "میانهروی " و "رادیکالیسم "از سوی کسانیکه مردم آنان را به کلی طرد کردند،مفهومی جز بازیهای کودکانه میتواند داشته باشد؟
آیا نظام اسلامی را که امریکای جهانخوار را به گونهای به زانو در آورده که به التماس از او درخواست مذاکره کرده و در دنیا اعتراف به ناکارآمدی سیاستهایش بدون همکاری ایران اسلامی میکند را میتوان با تدابیری چنین بچهگانه به زانو در آورد؟
سران و اصحاب فتنه بازیچه دشمن باید زین پس به عقل معاش روزانه خود نیز شک کنند و البته جای دوری نمیرود که اطرافیانشان برای آنان منبعدازاین، حکم «زوال عقل» و «حجر» گرفته و قیم برای آنان تعیین نمایند.مردم که به کلی آنان را مجنون میدانند.
بررسی تحلیل نظرات تئوریسینهای اصلاحات نشان میدهد در صورتی که منافع سیاسی آنها با نظریات سابقشان در تضاد باشد، براحتی سخنان پیشین خود را به فراموشی می سپارند.
به عنوان مثال، افرادی که با شعار احترام به مردم و "جمهریت" به مجلس ششم راه پیدا کردند، بعدها رسما و صریحا از تریبون مجلس و جایگاه نمایندگی مردم در اظهارنظری توهین آمیز اعلام کردند که اگر مرگ موش رایگان هم بین مردم توزیع شود، برای آن صف میکشند.
تقسیم مردم به دو دسته "باکیفیت" و "بیکیفیت"و "عقب مانده خواندن مردم" هم از دیگر عباراتی است که حافظه سیاسی کوتاه مدت مردم آنها را به نقل از اصلاحطلبان و پس از ناکامی آنها در جلب رای مردم در انتخابات مجلس هفتم به خاطر دارد.
در همین راستا،امروز یکی از سران ارشد جریانی که به دلیل مخالفت با نظر مردم، دست به سازماندهی آشوبهای خیابانی در سال گذشته زد، در جدیدترین اظهارات خود مدعی شده است که حامی اصلی رای و نظر مردم است!
"سیدمحمد خاتمی" که به دلیل هدایت و همراهی جریان فتنه 88 که نهایتا به حرمتشکنی روز عاشورا ختم شد، از سوی مردم و در راهپیمایی میلیونی 9 دی به عنوان یکی از سران اصلی فتنه معرف شد، در جمع برخی از حامیان خود و در اظهارنظری جالب اظهار داشته است که "اینکه این روزها گفته میشود مردم چه کسی را بخواهند و چه کسی را نخواهند باید گفت که کسانیکه مردم را قبول ندارند حق ندارند درباره مردم و از زبان مردم صحبت کنند."
به نظر می رسد مرجع اصلی خطاب آقای خاتمی درباره "کسانی که مردم را قبول ندارند"، را باید در میان جریانی جست که سال گذشته و به دلیل مخالفت مردم با آنان، شعارهای خود پیرامون "احترام به نظر مردم" را از یاد بردند و از طریق حضور در خیابانها به دنبال جایگزین کردن گزینه مورد نظر خود به جای نظر مردم بودند.
در آن ایام که چندان هم دور نیست آقای خاتمی حتی پس از راهپیمایی 9 دی که مردم صریحا ناراحتی خود از مواضع وی را نشان دادند و خواستار اعلام مواضع شفاف از سوی او شدند، باز هم اعتنایی به خواست مردم نکرد و مواضع سابق خود در حمایت از دشمنان ایران را تکرار کرد.
در همین راستاست که فعالان سیاسی معتقدند سیدمحمد خاتمی نیاز به بازخوانی سخنان و مواضع خود در سال گذشته دارد تا متوجه شود که چه کسانی حاضر به پذیرش نظر 24 میلیون ایرانی که گزینهای غیر از نظر آنها را انتخاب کرده بودند نشدند.
البته بررسی نتایج شش انتخابات اخیر در کشور هم یکی دیگر از مواردی است که این کارشناسان برای اثبات نظریه آقای خاتمی درباره قبول داشتن یا نداشتن رای و نظر مردم نسبت به آن اشاره کردهاند؛ شش انتخاباتی که نتیجه آشکار آن، مخالفت مردم کشور با انتخاب تیم و طیف آقای خاتمی در مناصب کشور بوده است.
این رویگردانی مردم تاحدی بوده است که پس از ناکامی جبهه متحد اصلاحطلبان در دور اول انتخابات مجلس هشتم، سران این جریان تصویر خاتمی بر روی بروشورهای تبلیغاتی را علت ناکامی و شکست در انتخابات ارزیابی کردند و در دور دوم حاضر نشدند تا تصویر او را بر روی برگههای تبلیغاتی خود منتشر کنند.
گفت و شنود کیهان:
گفت: منتجب نیا، قائم مقام کروبی در حزب اعتماد ملی گفته است؛ اصلاحات جریانی است که با خط نورانی امام پیوند خورده است!
گفتم: یعنی، اهانت به امام حسین(ع)، نفی وجود مبارک امام زمان(عج)، پاره کردن عکس امام، شعار به نفع اسرائیل، حمایت از آدم کشی های آمریکا، آتش زدن مسجد، همکاری با آمریکا و انگلیس و اسرائیل و... صدها جنایت دیگر را بخشی از خط امام(ره) می داند؟!
گفت: این جنایت ها را که نمی تواند انکار کند ولی در ضمن گفته است اگر اصلاح طلبان حذف شوند کشور یک صدایی می شود!
گفتم: کسی با حضور صداها و سلیقه های سیاسی متفاوت حرفی ندارد، ولی صدای اسرائیل و آمریکا و انگلیس همان بهتر که حذف شود.
گفت: چه عرض کنم؟! برخی از همین مدعیان اصلاحات می گویند، مردم حضور ما را تضمین کرده اند و از حذف ما نگران هستند!
گفتم: یارو که اموال شریکش را بالا کشیده بود به وی گفت؛ آخه چرا ناراحتی! خیالت راحت باشه، من وصیت کرده ام اگر بلایی به سرم آمد، تمام اموالی را که از تو تصاحب کرده ام به تو بازگردانند. و شریکش گفت؛ نگرانی من این است که مبادا بلایی سرت نیاید
پس از تصویب نهایی طرح قطع رابطه با انگلیس در کمیسیون امنیت ملی و ارسال این طرح به صحن علنی، مجلس شورای اسلامی به زودی بررسی این طرح را در دستور کار خود قرار خواهد داد. به گزارش کلمه ، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 23 دیماه سال گذشته بود که در آغاز جلسه علنی، یک فوریت طرح قطع رابطه کامل دولت جمهوری اسلامی ایران با انگلیس را در دستور کار خود داشتند؛ در این روز فوریت این طرح به تصویب نمایندگان رسیده و بررسی مواد آن در دستور کار قرار گرفت؛ اما پس از آغاز بررسیها، با نظر رئیس مجلس طرح مذکور برای بررسی بیشتر به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی ارسال شد.
کمیسیون امنیت ملی نیز در گامهای اولیه به بررسی حوزههای کاهش و قطع کامل رابطه با دولت بریتانیا پرداخت، کمیسیون امنیت در جلسات اولیه بررسی، طرح مذکور را از قطع کامل روابط به کاهش روابط کاهش داد، اما با این وجود، گذشت زمان این طرح را به جمع طرحهای مسکوت مانده فرستاد.
چندی بعد این طرح دوباره روی میز کمیسیون امنیت ملی مجلس آمد؛ سایمون گس سفیر بریتانیا در تهران با نگارش مقالهای توهینآمیز به ساحت ملت ایران، آشکارا در امور داخلی کشورمان دخالت کرد، دخالتی که برای وی گران تمام شد.
پس از رسانهای شدن این توهین جناب سفیر، بهارستاننشینان و سیاسیون از نگاههای متفاوتی نسبت به موضوع واکنش نشان دادند؛ در این بین برخی خواستار اقدام عملی در مورد "گس " شده و اخراج او را به عنوان "عنصر نامطلوب " خواستار شدند اما در این میان برخی نمایندگان مجلس به فکر پیگیری و زنده کردن طرح کاهش رابطه با استعمار پیر افتادند.
با دخالت جدید گس در امور داخلی کشورمان، بلافاصله بررسی طرح کاهش رابطه با انگلیس در دستور کار کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی قرار گرفت تا دخالتهای سفیر انگلیس بیپاسخ نماند.
به درستی عدهای از نمایندگان میدانستند که اهانتها و دخالتهای دولت و سفیر انگلیس در ایران تمامی ندارد، پس بهتر بود که روابط با این کشور کاهش و یا به طور کامل قطع شود؛ لذا پس از چندین ماه مجددا موضوع داغ مجلس "کاهش رابطه با انگلیس " شد.
این گونه بود که کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در آخرین روزهای آذر ماه سال جاری با تبدیل طرح کاهش رابطه با انگلیس را به طرح قطع رابطه با این کشور موافقت و با رای بالایی آن را تصویب و برای بررسی نهایی به صحن علنی ارسال کرد.
پاداش به آقای سفیر به خاطر توهین به ایران!
در همین حین بود که ملکه انگلستان در اقدامی جالب در تایید اقدامات سفیر این کشور در تهران به "سایمون گس "، همان کسی که علنا بارها در امور داخلی کشورمان دخالت کرده بود، نشان عالی "سر " اعطا کرد، اقدامی که پیشبینی برخی نمایندگان را به حقیقت تبدیل کرد؛ «دخالتهای انگلیس در امور داخلی ایران تمامی ندارد».
اگر چه مجلس شورای اسلامی قصد دارد به زودی مهر پایان بر روابط خصمانه انگلیس با ایران بزند اما انگلیسیها معتقدند که ایران از قطع یا کاهش روابط متضرر خواهد بود، موضوعی که زهره الهیان نماینده تهران و عضو کمیسیون امنیت ملی به آن پاسخ داد.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا قطع ارتباط با انگلیس میتواند تبعات منفی اقتصادی برای ایران داشته باشد، اظهار داشت: از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز، ملت ایران از سوی کشورهای غربی تحریم بوده است، با توجه به اینکه ارتباط اقتصادی ایران با انگلیس سودی برای ملت ایران ندارد پس باید گفت که قطع روابط با انگلیس هیچ خللی در امور اقتصادی و سیاسی ایران به وجود نخواهد آورد.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ادامه داد: مجلس هیچ نگرانیای از تبعات اقتصادی قطع ارتباط با انگلیس ندارد؛ چرا که قبل از اینکه این طرح در کمیسیون به تصویب برسد، تمامی جوانب آن از سوی نمایندگان مجلس ارزیابی و بررسی شده است.
الهیان در پایان خاطرنشان کرد: ملت ایران نسبت به عمکرد دولت انگلیس در دروان فتنه و دخالتهای مکرر در امور داخلی کشورمان معترض است و بر همین اساس مجلس تصمیم گرفت که با قطع روابطه با انگلیس، مسئولان دولت بریتانیا را تنبیه کند.
در پایان ذکر این نکته هم قابل توجه خواهد بود که مجلس شورای اسلامی قصد دارد در هفتههای آتی قطع کامل روابط جمهوری اسلامی ایران با دولت بریتانیا را در دستور کار قرار داده و تصمیم نهایی را در این خصوص بگیرد تا ملت ایران در تحقق آرمانهای امام راحل(ره) و انقلاب اسلامی یک گام بلند دیگر برای مقابله با زیاده خواهان بردارد.
همزمان با اوج انقلاب و به احتضار افتادن رژیم پهلوی در زمان بختیار و هنگامی که امام عزم جدی برای بازگشت از پاریس به ایران و ریشه کن کردن نظام منحوس سلطنتی داشتند، عده ای از افراد به ظاهر انقلابی تلاش می کردند اصل رژیم سلطنتی و قانون اساسی مشروطه باقی بماند یا دست کم برخی مهره های آن نظام ابقا شوند که در همین مسیر، تلاشهایی هم جهت انجام ملاقاتی بین امام و بختیار صورت دادند که با پاسخ منفی و قاطع امام (مبنی بر نپذیرفتن بختیار پیش از استعفا) مواجه شد و از طرف دیگر هم این پاسخ منجر به بسته شدن فرودگاه ها به دستور بختیار شد. آیت الله طاهر ی خرم آبادی از همان ایام خاطره ای دارد که نشان می دهد ساده لوحی برخی افراد در اعتماد به عناصر خبیث، سابقه ای طولانی داشته است:
«[در اوایل بهمن 57] جلسه ای در مدرسه علوی تشکیل شده بود که علاوه بر اعضای کمیته استقبال، شخصیتهای دیگری هم در آنجا حضور داشتند. از جمله آقای قاضی خرم آبادی و مرحوم عمویم در آنجا حاضر بودند. اتاق بزرگی پر از جمعیت بود، آقای منتظری، شهید بهشتی و بعضی افراد دیگر هم بودند. وقتی جریان بستن فرودگاه و عدم استعفای بختیار پیش آمد، آقای منتظری بلند شدند و تلفنی با بختیار صحبت کردند. به بختیار گفتند که "ما انتظار داشتیم شما در صف ما و در کنار انقلابیون باشید، نه اینکه در مقابل نهضت قرار بگیرید."
ایشان با بیان خود، بختیار را مورد انتقاد و سؤال قرار میداد. آقای منتظری مطلب دیگر هم درباره بختیار گفت، مبنی بر اینکه: "اگر بختیار استعفا میداد، من او را داخل هواپیما، نزد امام می بردم و فرمان نخست وزیری او را مجدداً از امام میگرفتم."
من چنین سخنی را از آقای منتظری شنیدم، اما اکنون تردید دارم که این مطلب را آقای منتظری تلفنی به خود بختیار گفت یا خیر.»
(خاطرات آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، صفحات 278 و 279)
میرحسین موسوی به جای عذرخواهی از ملت ایران و توضیح درباره خیانت های زنجیره ای خود همچنان مشغول مغالطه و توجیه تراشی است.
وی در مصاحبه با سایت کلمه، درباره اعتراضات گسترده مردمی و رسانه ای گفت: بنده قصد پاسخ داشتم اما نامه برادر عزیزم آقای کروبی مرا منصرف کرد. نگاه ایشان دلیل بسیاری از این بداخلاقی ها را روشن می کند. دلیل دوم سکوت آن بود که اینها از شگردهای رژیم های توتالیته شبیه دوران استالین استفاده می کنند. آنها روی گوبلز را در جعل و دروغگویی سفید کرده اند و تهمت و دروغ را جزئی از دیانت متحجرانه خود قرار داده اند. این همه دروغ و تهمت نشان داد اسلام حضرات چگونه اسلامی است.
وی درباره این سؤال «کلمه» که «چطور می توان بر این تفرقه افکنی ها و شکاف ایجاد شده در اثر تبلیغات سوء فائق آمد؟ جنبش سبز چطور می تواند در جهت پوشاندن و کم کردن شکاف های مختلف گام بردارد و وحدت ملی را در برابر تفرقه افکنی های دولتی حفظ کند» گفت: «در کنار تلاش برای گسترش آگاهی ها و مبارزه با انتشار دروغ و قلب حقایق، نباید خاطره بحثها و گفتگوهای صمیمانه روزهای انتخابات را از یاد برد. نباید از یاد ببریم که چه طور پیش از آن که مداخله های به اصطلاح امنیتی فضای گفتگوی مدنی را به آشوب بکشد و صدای بحث و گفتگو را خاموش کند، شنیدن صدای همدیگر را در گفتگوهای انتخاباتی تجربه و تمرین می کردیم. نباید زنجیره سبزی که تمام اختلافات و تفاوت ها را از جنوب تا شمال شهر و کشور به هم پیوند می داد و زیستن در کنار هم را به ما می آموخت فراموش کنیم.
به گزارش صراط نیوز موسوی که با حسرت از روزهای سطل آشغال سوزی نوچه هایش یاد می کرد با این حال ترجیح داد به سؤالات کاملاً روشن پاسخ ندهد از جمله اینکه چرا گندم نمایی و جو فروشی کرد و در حالی که دم از احیای خط امام و نگرانی برای ارزشهای انقلاب می زد، مورد حمایت متفقانه جبهه ضد انقلاب قرار گرفت؟ چه خیانت هایی به کشور و ملت کرد که مدال شجاعت از سران اسرائیل و آمریکا و انگلیس گرفت و حتی یکبار هم نسبت به آنها اعلام برائت نکرد؟ و به چه دلیل سلطنت طلبان و تروریست های منافقین و تندرو ریگی، و بهایی ها و مارکسیست ها و نهضتی ها و جبهه ملی ها برای او هورا کشیدند؟ آیا این عملکرد منافقانه، مصداق بارز دروغ گویی و غش در معامله با مردم نبود؟ آیا برپایی آشوب و آتش افروزی و حمله به همه مقدسات اسلامی و انقلابی، «گفت وگوی مدنی» بود؟! تن ندادن به قانون و تلاش برای انسداد کشور در راه انداختن جنگ حیدری- نعمتی چطور؟ آیا امثال موسوی محملی در خدمت دشمن برای دو قطبی کردن و از هم پاشاندن کشور نبودند؟ حمله به پایگاه بسیج و نیروی انتظامی و بانک و عابران و زنان و کودکان رهگذر هم جزو همان گفت وگوهای مورد ادعا و زیستن در کنار هم بود؟ و آیا اینکه آقای رابرت گیتس وزیر جنگ آمریکا پس از دیدن دو دستگی ایجاد شده از سوی دست اندرکاران فتنه سبز گفت که ما تاکنون از تحریم ها ناامید بودیم و اکنون باید تحریم ها را تشدید کرد، در راستای همان دغدغه وحدت ملی بود؟!
موسوی همچنان از این پاسخ طفره می رود که چرا نشست با گروهک هایی چون نهضت آزادی را انکار کرد اما یک سال بعد یکی از سایت های وابسته به وی برخی از همین دیدارها را منتشر کرد. یا چرا برخی از اعضای ستاد وی در ارتباط مستقیم با سفارت انگلیس و حلقه لندن و اتاق سیا در دوبی بودند و چرا برخی از همان اعضا هم اکنون در پناه دولت های آمریکا و انگلیس و فرانسه قرار گرفته اند؟ و چرا تروریست ها و منافقین و حرمت شکنان دستگیر شده در عاشورای سال 88، از سوی وی به عنوان «مردمان خداجو» معرفی شدند؟
از دو حال خارج نیست یا موسوی به کارگزاری سرویس های جاسوسی استکباری تن داده بود و یا اینکه جاه طلبی و عقده های ناکام، وی را تا آنجا کشاند که تن به هر نوع خیانت به نفع گروهکها و جبهه ضد انقلاب خارجه داد و در هر حال واقعیت این است که به قول معروف یک غلط با هزار توجیه می شود هزار و یک غلط!
اتاق فکر فتنه سبز در لندن، مصاحبه وزیر صهیونیست رژیم پهلوی با یکی از رسانه های ضد انقلاب را بلافاصله و عیناً منتشر کرد.
انتشار متن کامل مصاحبه داریوش همایون (سخنگوی دولت آموزگار، وزیر اطلاعات و جهانگردی و قائم مقام حزب شاه ساخته رستاخیز) از سوی «جرس» و در دفاع از فتنه سبز، عمق پیوند حلقه های ضد انقلاب تحت مدیریت سرویس جاسوسی ام آی شش انگلیس را بیشتر نشان می دهد.
داریوش همایون که نویسنده مقاله توهین آمیز علیه حضرت امام و روحانیت در دی ماه 1356 یا واسطه این مقاله از دربار، به روزنامه اطلاعات محسوب می شود در مصاحبه با سایت ضدانقلابی تهران ریویو ضمن دفاع از دست اندرکاران فتنه سبز در داخل (نظیر موسوی و کروبی و خاتمی) تاکید کرده بود: «جنبش سبز توانست سران خود را که از درون رژیم بودند تغییر دهد و بسازد. جنبش سبز در جناح به اصطلاح اصلاح طلب نفوذ کرد که توانست آن آبروریزی ها را برای رژیم راه بیندازد. البته به سران جنبش، رهبران نمی گویند، بلکه می گویند راهبران. حتی خود آنها هم می گویند ما رهبر جنبش نیستیم. من اشکال اساسی در رفتار و گفتار سران جنبش در داخل ایران نمی بینم. وقتی از بیرون به اینها نگاه می کنم می بینم که آنها نسبت به بسیاری از کسانی که در بیرون ادعای رهبری دارند یا دیگران سعی می کنند از آنها رهبر جنبش بسازند، انحرافات بسیار کمتری دارند. جریان سبز سعی کرده دو جریان مذهبی و سکولار را به هم نزدیک کند و گروه های اپوزیسیون فعال در خارج، از این مسائل دور هستند و متوجه قضایا نیستند که ما با چه نیروها و چه کسانی در داخل سر و کار داریم. ما بیرونی ها حرف هایی می زنیم اما این حرف ها ممکن است با گفتمان درون ایران سنخیت نداشته باشد».
صراط نیوز یادآور می شود مهاجرانی (معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور در دولت سازندگی و وزیر ارشاد دولت اصلاحات) سروش، کدیور و بازرگان، سال گذشته ضمن صدور بیانیه ای، حلقه لندن را اتاق فکر جنبش سبز معرفی کرده بودند. این حلقه با سلطنت طلبانی چون مسعود بهنود و چپ های آمریکایی نظیر فرخ نگهدار مرتبط است. طیف افراطی کارگزاران (کسانی نظیر مهدی-ه) و مشارکت ارتباطاتی را با حلقه لندن برقرار کرده اند.
این چندمین بار است که داریوش همایون از فتنه گران سبز و عناصر سرخورده ای نظیر موسوی و کروبی و خاتمی جانبداری می کند اما اولین بار است که اظهارات وی، عیناً در ارگان رسانه ای حلقه لندن منتشر می شود. همایون از فسیل های ضدانقلاب محسوب می شود که از تحرکات سال گذشته فتنه گران جان گرفت.
گفتنی است آقای هاشمی رفسنجانی اخیراً نسبت به بازسازی جریان احمد رشیدی مطلق و اهانت به روحانیت و مرجعیت ابراز نگرانی کرده بود که حالا باید از ایشان پرسید که چگونه ممکن است سران فتنه مورد حمایت مشترک داریوش همایون (همان رشیدی مطلق) و حجه الاسلام رفسنجانی قرار بگیرند؟!
در کتاب «سایه عقابها» (طرح سری حمله امریکا به ایران) چاپ ۱۳۸۴، مولف با استناد به منابع اطلاعاتی مختلف برآوردی جامع از احتمال حملهی آمریکا به ایران را بررسی کرده است. بر این اساس بیشتر اقدامات نظامی امریکا بر ضد ایران دربارهی تداوم برنامههای هستهای بوده است.
در طی چند سال اخیر نیز مانور اصلی نیروهای مسلح امریکایی بر محور ایران متمرکز شده است. در این مانور امریکا نیروهای زمینی بسیار زیادی را به صحنهی نبرد میفرستد که ۱۵ تا ۱۷ لشکر را شامل میشوند. مقامات امریکایی ترتیبی دادهاند که لشکر فرضی ایران در این مانور از موشکها و سلاحهای کشتارجمعی (به احتمال زیاد سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی نه اتمی) برای دفاع استفاده کند. در این مانور نبرد بر روی تهران متمرکز میشود جایی که نیروهای امریکایی در خارج از آن در حال نزدیک شدن به پایتخت هستند. این مانورها با نام تلاش یکپارچه برگزار شده است.
مراحل مختلف این مانور در یک سال اجرا میشود و مانور اصلی در عرض یک هفتهی فشروده در ماه می در کالج جنگ کارلیل ایالت پنسیلوانیا انجام میشود. مانور اخیر توسط منابع اطلاعاتی اسراییل فاش شده است. پایتخت دشمن فرضی نییر(nair) نام دارد. برای ایجاد جو روانی مسئولان اجرایی مانور توضیح میدهند که این شهر پایتختی فرضی است که منطبق بر جغرافیا و فرهنگ ایران است.
اما راه حل مسأله ایران در نهایت تقابل فرهنگی و جنگ نرم القاء میشود. چنانچه مورد اشاره "مک کین" سناتور امریکایی نیز قرار میگیرد. او نیز چون بسیاری از استراتژیستهای شیطان بزرگ، تنها امکان تقابل با نظام جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از امواج انقلاب اسلامی در سطح جهان را روشهای براندازی نرم، کودتای رنگی، نبرد فرهنگی، به آشوب کشیدن کشور به واسطه تحریک اغتشاشگران و در نهایت فروپاشی از درون میداند. بر همین اساس او به موازات اشاره به کودتای رنگی در کشورهایی چون گرجستان، همین روش را برای ایران نیز پیشنهاد و حتی نام آن را نیز با فاصله چند سال سفارش کرده است.
نکته جالبتر در فصل بیست و پنجم این کتاب که «شاید این انقلاب سبز باشد» عنوان گرفته دیده میشود. سناتور مککین در فصل ۲۵ این کتاب که در سال ۱۳۸۴ چاپ و منتشر شده، حتی عنوان رنگ جنبش موسوم به «سبز» در سال ۱۳۸۸ را نیز پیشبینی و به نوعی انتخاب کرده است.
مککین میگوید: «دانشجویان در آنجا بسیار باهوش و پیچیده هستند و بسیار فعال در اینترنت میباشند. من فکر میکنم ما باید یک پیام بفرستیم. فکر میکنم باید یک رادیو آزاد ایران داشته باشیم، فکر میکنم باید تلویزیون داشته باشیم. باید جنبش آزادی و استقلال را تشویق کنیم اما من فکر نمیکنم که موجه باشد که ما از لحاظ نظامی دولت را سرنگون کنیم. اما ما مطمئناً میتوانیم آنها را تشویق و کمک کنیم. ما این کار را در گرجستان کردیم و آنها انقلاب گل سرخ را داشتند. و این کار را در اوکراین کردیم و آنها انقلاب نارنجی را داشتند. شاید این انقلاب سبز باشد.»
باقی ماجرا برعهده خوانندگان.
"مک کین" در همایش «بنیاد ملی حمایت از دموکراسی» که در اثنای سالگرد انتخابات ایران در اوایل تابستان برگزار شد، گفته بود: ما باید حمایت بیشتری از مخالفان بکنیم. به گفته او ما می توانیم دوستان و متحدان خود را برای به چالش کشیدن مشروعیت رژیم ایران به تحرک واداریم. او اذعان داشت: سبزها سربازان ما هستند.
یک عضو جامعه روحانیت مبارز، وضعیت فعلی اصلاحطلبان در عرصه سیاسی را مبهم توصیف کرد و گفت که اگر تا انتخابات سال آینده شرایطی برای حضور اصلاحطلبان در عرصه سیاسی ایجاد شود از ناحیه نظام منعی برای فعالیت این جریان وجود ندارد به شرط اینکه اصلاحطلبان مرزهای خود را با فتنهگران تعیین کنند. کلمه: حجتالاسلام و المسلمین غلامرضا مصباحیمقدم در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: آنچه اوضاع فعلی بعد ازانتخابات سال گذشته و شرایط فتنه بعد از انتخابات نشان میدهد این است که ظاهرا اکنون جناحی که فعال میدان سیاست است جناح اصولگراست و جناح اصلاحطلب به دلیل شرایط سران آن در حالت کما بسر میبرد و هیچ نشانه روشنی از یک آینده سیاسی قابل توجه در مورد این جناح وجود ندارد.
نماینده تهران در مجلس با بیان اینکه در حال حاضر گرایش جامعه بیشتر به سمت اصولگرایان است، یادآور شد: البته درون جناح اصولگرا طیفها و گروههای مختلفی وجود دارند که بر اساس تدبیر جامعتین در حال همگرایی هستند و نهایتا من تصور میکنم اصولگرایان فعلا رقیب جدیای ندارند گر چه شرایط هم خیلی روشن نیست.
این نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی، ادامه داد: اصولا در انتخابات باید یک وضعیت رقابتی بین گروههای سیاسی وجود داشته باشد؛ چرا که رقابت بین گروههای سیاسی تنور انتخابات را گرم میکند و موجب میشود تا مردم به حضور پای صندوقهای رای بیشتر مشتاق شوند.
مصباحیمقدم تصریح کرد: اگر تا زمان انتخابات آینده شرایطی فراهم شود که طیفهای مختلف سیاسی وارد معرکه شوند این باعث میشود که عرصه گرمتر شود و بعید هم نیست که تا آن زمان اینچنین شرایطی پدید بیاید اما اکنون نمیتوان تحلیل روشنی از اوضاع آینده ارایه داد.
نماینده مردم تهران در خانه ملت، با بیان اینکه حضور اصلاحطلبان در انتخابات آینده مبهم است، خاطر نشان کرد: این حضور زمانی امکانپذیر خواهد شد که اصلاحطلبان نوعی بازسازی در جریان خود صورت دهند و چهرههایی را به میدان بیاورند که ضربه نخورده باشند و شعارهای خود را مطابق آرمانهای انقلاب اسلامی بازنگری کنند و خود را با شرایط جدید تطبیق دهند.
به اعتقاد مصباحی مقدم اگر چنین شرایطی بوجود بیاید، اصلاحطلبان ممکن است بتوانند موقعیتی را میان مردم برای خود دست و پا کنند و سازماندهی مجددی را برای فعالیتهای سیاسی خود داشته باشند.
این عضو جامعه روحانیت مبارز در پایان گفت: من معتقدم هیچگونه منعی از ناحیه نظام نسبت به فعالیتهای سیاسی اصلاحطلبان وجود ندارد البته آنها باید مرزهای خود را با فتنهگران کاملا شفاف کنند و اگر اینگونه نباشد شرایط مبهم فعلی نسبت به سرنوشت آنها استمرار پیدا میکند.
ملاقات خاتمی با چند تن از اعضای اقلیت مجلس و سخنان وی در این ملاقات، باعث اختلافات جدی میان طیف های گوناگون ضدانقلاب شده است. این در حالی است طراحان این ملاقات در نظر داشتند میان اصولگرایان اختلاف افکنی کنند. به گزارش کلمه ، مرور تحلیل های گوناگون در حلقه مخالفان نظام و جریان های فعال در فتنه سبز نشان می دهد اظهارات خاتمی که نوعی دنده عقب گرفتن و حاکی از مرگ جنبش سبز ارزیابی شده، باعث بگو مگوهای جدی در جریان های مذکور شده است. به عنوان مثال نوشته یکی از اعضای حزب مشارکت در دفاع از تحرک تازه خاتمی با اعتراض های تند روبرو گردید. علی اصغر شفیعیان در دفاع از خاتمی، حامیان موسوی را «رادیکال های سبز» توصیف کرده و نوشت: انتظار اعلام مواضع و مرزبندی علنی و لحظه به لحظه از امثال آقای خاتمی در برابر آقایان موسوی و کروبی با رادیکال های سبز انتظار زیادی و اشتباهی است. آقای خاتمی مانند همه اصلاح طلبان قطعاً به روند انتخابات پارسال اعتراض داشت اما اگر به تقلب موثر در نتیجه انتخابات اعتقاد داشت حداقل یکبار به آن اشاره می کرد... آقای خاتمی اعتقاد داشت که با خیابانی شدن اعتراضات مخالف است ]!؟[ اما برخی گوششان بدهکار نبود و آن شد که نباید می شد.
نویسنده که به مدت 2 سال در باکو اقامت داشته و مشغول تجارت بوده، بانیان آشوب های خیابانی سال گذشته را «متوهمان خشونت گرا» توصیف کرده و سعی کرده دامن اصلاح طلبان را از این آشوب ها مبرا کند.
به دنبال انتشار این تحلیل در سایت ضد انقلابی بالاترین، برخی عناصر ضدانقلاب فعال در فتنه سبز واکنش های خواندنی نشان دادند و از جمله نوشتند: «در اشتباه محض هستید! رادیکال های سبز؟ منظورتون همون هایی هستند که در یک سال گذشته برای من و شما باتوم خوردند و زندان رفتند و کشته شدند؟ این خیانت نیست؟... مصداق بارز حزب باد شمایید. وقتی تعادل سیاسی و موضع مشخصی ندارید و باری به هر جهت هستید، بهتر است فعالیت نکنید. جنبش سبز مربوط به اصلاح طلبان نبود. اصلاح طلبان بخشی از جنبش سبز هستند که متاسفانه بیشترین تاثیر منفی بر جنبش را همین اصلاح طلبان داشتند، چه با اعلام مواضع انفعالی از طرف خاتمی و چه با آدرس غلط دادن به مسیر اعتراضات و چه با ضعف چهره هایی چون ابطحی و سعید شریعتی و ناامید کردن بسیاری که فکر می کردند اینها مبارز هستند... رادیکال سبز؟ هر کی هر کیه دیگه! هر روز واسه خودتون یک کلمه بسازین و دربیارین. ببین جنبش رو چیکارش کردن که 60 تا چیز سبز از توش زده بیرون. نمی خواید جمع کنید این بساط رو؟... آقای خاتمی مدت هاست جنبش سبز نمی خواد. او مدت هاست که میگه باید برگشت به اصلاحات مصداق بارز حزب باد همینه... - نه عزیز! رادیکال های سبز کتک نخوردند، فقط توی تلویزیون های 24 ساعته فحش دادند. کتک خورده ما بودیم که طبق تقسیم بندی شما سبزاللهی محسوب می شویم... مشکل آدم هایی که شبیه این تحلیل ها را می نویسند اینه که می خواهند نقطه ای بایستند که اصلاً وجود نداره و مفهومش مشخص نیست و تازه فکر می کنند روی نقطه اعتدال ایستادند!».
از طرف دیگر کاظم علمداری از عناصر اپوزیسیون مقیم کالیفرنیا در گفت وگو با رادیو فردا درباره تحرک اخیر اظهار داشت: شروط سه گانه ای که خاتمی برای شرکت در انتخابات مطرح کرد، عملی نیست و می تواند یک تاکتیک باشد نه استراتژی. اگر جنبش سبز می توانست با توجه به زمینه موجود، از تضاد دو جناح در درون اصولگرایان استفاده کند، به نظرم بهترین حرکتی بود که ثمربخش بود برای پیشبرد جنبش... اما واکنش کیهان در برابر این (به نظر من) گفته های تاکتیکی- حالا آقای خاتمی ممکن است بگوید نه استراتژی است- نشان دهنده این است که نباید امید کاذب در مخالفان ایجاد کرد. در برابر سه شرط معقول خاتمی، کیهان تهمت های بسیار سنگین جنایت و خیانت به ایشان زد. بنابراین نباید امید کاذب ایجاد کرد. برای شرکت در انتخابات نیروهای اصلاح طلب و جنبش سبز هنوز استراتژی خودش را پیدا نکرده و این استراتژی باید این جور باشد که به همه تفهیم شود مشکل اساسی از قانون اساسی است. اگر این استراتژی پیدا نشود، ایجاد شکاف بیشتر بین دو جناحی که درون حکومت اختلاف دارند و ایجاد یک بدیل قدرت در درون نیروهای اپوزیسیون و اصلاح طلب ممکن نخواهد شد.
حرکت اخیر فتنه گران در پیش فرستادن خاتمی برای اختلاف افکنی در جبهه اصولگرایان و نتیجه عملی آن در تشدید اختلاف میان فتنه گران سرخورده، یادآور حکایت توپخانه میرزا آغاسی است که به جای شلیک، منفجر شد و او که سعی می کرد خود را نبازد به شاه گفت قربان این توپ که از جبهه خودمان این طور تلفات گرفت، ببینید با جبهه مقابل چه می کند!
منافقین در پی ناکامی از شورش سی خرداد60 برای بار دوم دست به یک شورش مسلحانه زدند که در تاریخ5 مهر ماه 1360 بود.
در اواسط شهریور ماه 60 تحلیلی با این مضمون از سوی سازمان صادر شد:«عملیات بزرگ بمب گذاری و عملیات ایذایی و ترورها زمینه لازم در درون مردم به وجود آورده و جامعه الان آماده قیام بر علیه رژیم و سرنگون کردن آن است و انفجار تودهها فقط نیاز به یک جرقه دارد که باید توسط پیشتاز زده شود. طرح «تظاهرات مسلحانه و شورش» از این تحلیل زاده شد که در جهت تکمیل آن تحلیل زیر نیز به هواداران رسید: با توجه به اسطورهسازی مردم از سازمان از یک طرف و وجود ذهنیت نسبت به عمل در جو غالب هواداران از طرف دیگر مردم و حتی هواداران هنوز وارد فاز[نظامی] نشدهاند؛ بنابراین لازم است مردم با تاکتیک مناسبی به صحنه کشانده شوند.
اختناق مهمترین عامل عدم ورود مردم به صحنه مبارزه علیه رژیم بوده است؛ بنابراین لازم است ابتدا جو اختناق توسط پیشتاز شکسته شود تا مردم به صحنه بیایند. «تظاهرات و شورش» مناسبترین شکل شکستن جو اختناق است. فاضل مصلحتی عضو معدوم مرکزیت نهاد دانش آموزی سازمان در جلسه درون گروهی گفته بود:«تظاهرات مسلحانه را در مناطق شلوغ راه می اندازیم تا با این کار مردم کشته بشوند و انگیزه مبارزه پیدا بکنند و رودروی نظام قرار بگیرند». در 16 شهریور ماه 60 چند جمع محدود و کوتاه مدت در نقاط مختلف تهران صورت گرفت که نیروهای سازمان داده و دو نهاد دانش آموزی و «محلات» در آن شرکت داشتند. نیروهای «محلات» در نقاطی که ضمن طرح های استراتژیک سازمان روی آنها به عنوان «محلههای آزاد شده» حساب باز شده بود در یک زمان کوتاه تجمع کردند مثل خیابان کمالی و خیابان مخصوص در مناطق غربی و جنوبی تهران (دور از مرکز) نیروهای دانش آموزی در نقاط مرکزی شهر به تجمع دست زدند. در روزهای بعد (18 ـ 21 و 25) شهریور نیز تحرکات مشابهی در نقاط مختلف تهران مانند «سینا ـ مخصوص»، «سینا ـ خرمشهر» ، «شادمان ـ ستارخان» روی داد.
ولی الله صفوی مسئول نظامی دانش آموزی سازمان در غرب تهران در سال 60 درباره این گونه تظاهرات چنین گفته است: «سازمان می گفت تظاهرات هدفش این است که مردم را به صحنه بکشاند و با حمله به مراکز نظامی انتظامی این مراکز را خلع سلاح کنند و سلاح ها بین مردم پخش شود. جریان مثل 22 بهمن (57) پیش بیاید بعد از مقاومت مردم در برابر این تظاهرات و موج گسترده دستگیری که در پی آن صورت گرفت عدم استقبال به حدی بود که نیروهای سازمان دهنده هواداران را هم به زور به این تظاهرات می فرستادند یعنی با عدم استقبال نیروهای هوادار تشکیلاتی هم روبه رو شدند».در اواخر شهریور 60 خط تاکتیک تظاهرات گسترده در داخل سازمان طرح شد؛ با این ویژگی که تعداد بیشتری تیم های مسلح در راهپیمایی شرکت داده شوند و تمام نیروهای اجرایی و عملیاتی و هواداران تشکیلاتی در صحنه حضور یابند و مناطق شروع راهپیمایی طوری در نظر گرفته شود که گروههای مختلف سازماندهی شده ـ در نهایت ـ به هم بپیوندند تا راهپیمایی گسترده شود.
تظاهرات 5مهر که ابتدا قرار بود اول مهرماه برگزار شود ولی به دلیل برگزاری تظاهرات دانش آموزی به مناسبت بازگشایی مدارس به تأخیر افتاد در این مرحله طرح شد تا «پتانسیل نهفته خلق» آزاد شود بالاخره در تعداد قابل توجهی هوادار مسلح از سه نقطه مرکزی تهران در ساعت 5/10 صبح ـ 5مهرماه 60 با شلیک هوایی و آتش زدن مقداری لاستیک اتومبیل و نیز اتوبوسهای شرکت واحد راهپیمایی را آغاز کردند.شکل عمل بدین گونه بود که افراد موتورسوار و گاه پیاده در اکیپ های مختلف با گردآوری هواداران و افراد موجود در محل شروع به تظاهرات یا راهیپمایی می کردند. این افراد با شلیک رگبار هوایی گاه با شلیک های مستقیم به افراد عبوری یا ساختمانهای مراکز عمومی، بانکها، مغازه ها، پاساژها و اتومبیل هایی که افراد با ظاهر مذهبی در آن نشسته بودند با سردادن شعارهای تعیین شده خط تظاهرات را پیش بردند. به واحدهای عملیاتی دستور داده شده بود که «هرکس به هر شکل که خواست جلوی تظاهرات را بگیرد به رگبار ببیندید و حتی اینکه از چه موضعی از تظاهرات جلوگیری می کند فرقی ندارد... اگر نیروهای عملیاتی بتوانند از این تظاهرات دو ساعت حفاظت کنند کار تمام است و نیروهای مردمی به ما می پیوندند و آتش زیر خاکستر شعله ور می شود» تا رسیدن نیروهای مردمی و پاسداران گشتی و کمیته گروهی از مردم عادی در کنار خیابان ها و کوچه های منطقه مورد نظر جان باختند و عده ای نیز به بیمارستان ها منتقل شدند با رسیدن نیروهای مردمی دومین مقابله عمومی بعد از 30 خرداد شکل گرفت علاوه برآنکه تعداد زیادی از هواداران سازمان توسط مردم یا به کمک آنان دستگیر شدند. نوعی جدید از ضد تبلیغ علیه سازمان نیز در بین مردم صورت گرفت «وحشی»، «جانی» و «دیوانه مسلح» از جمله القاب و صفاتی بودند که مردم به عناصر سازمان نثار می کردند.
گفتنی است سازمان مجاهدین خلق ایران در سال 1345 برای مبارزه علیه رژیم پهلوی تشکیل شد اما با شناسایی اعضای آن توسط ساواک، در سال 1350بنیانگذاران این سازمان اعدام شدند وبسیاری از اعضای آن به زندان افتادند. در سال 1354 این سازمان تغییر ایدئولوژی خود را اعلام کرد و در درگیری های درون سازمانی بر سر این موضوع چندین نفر از اعضای آن کشته شدند. با پیروزی انقلاب اسلامی، این سازمان با چهرهای منافقانه در صدد ضربه نظام اسلامی بر آمد و پس ناکامی در این راه با ترور شخصیت های انقلاب نیز نتیجه ای نگرفت و به خارج از کشور گریختند.
به گزارش زاهدان با توجه به درگیری اخیر تعدادی از خانوادههای ایرانیهای بازداشت شده در اردوگاه اشرف با تعدادی از عوامل گروهک منافقین در کنار این اردودگاه، پایگاه های خبری جندالشیطان با انتشار خبری مستقیم از داخل پادگان اشرف از مظلومیت های منافقین مطلب منتشر کردند!
این پایگاه های خبری گروهک با انتشار مطالبی با لینک مستیم از پایگاه خبری منافقین از این گروه حمایت رسانه ای کردند و با انتشار اخباری مدعی شدند تعداد زیادی از منافقین زخمی شده اند.
پایگاه های خبری جندالشیطان عشایر عراقی را که به کمک خانواده های قربانی بازداشت شده دراردوگاه اشرف آمده بودند را مزدوران رژیم ایران نامیدند و برای منافقین مجروح شده ابراز نگرانی کردند.
طی دو سال اخیر ارتباط و همکاری منافقین با گروهک جندالشیطان به شدت زیاد شده و عوامل این دو گروه به صورت مرتب با هم نشست های را داشته اند.
این در حالیست که در زمان ریاست عبدالمالک بر جندالشیطان وی با صدور بیانیه ای رسمی از سازمان منافقین حمایت کرد.
در همین حال پایگاه اطلاعرسانی شبکه العالم گزارش داد: خانوادههای ایرانیهای بازداشت شده در اردوگاه اشرف، جمعه بار دیگر مقابل این اردوگاه تجمع کرده و خواستار آزادی آنها شدند.
خبرنگار شبکه العالم گزارش داد که در جریان تجمع این خانوادهها، عناصر گروهک تروریستی منافقین، تلاش کردند با استفاده از زور و پرتاب اشیاء مختلف، این خانوادهها را متفرق کنند که در جریان این اقدامات تیم خبرنگاری شبکه العالم که برای گزارش این تجمع در صحنه حضور داشت، مورد حمله قرار گرفت.
عشایر عراقی هم با حضور در این تظاهرات خواهان بسته شدن اردوگاه اشرف واقع دراستان دیالی و اخراج گروهک تروریستی منافقین از کشورشان شدند. همچنین شمار بسیاری از خانوادههای عراقی از استانهای مختلف از جمله بصره در جنوب این کشور و حتی مناطق شمالی برای کمک به خانوادههای ایرانی که در برابر اردوگاه اشرف تجمع کردهاند، به این محل آمدند.
در همین حال عناصر گروهک تروریستی منافقین با پرتاب سنگ و اشیاء دیگر به سوی تظاهرکنندگان شماری از ایرانیها و عراقیها را زخمی کردند.
خبرنگار العالم گزارش داد: منافقین همچنین با حمله به خبرنگاران، آسیبهای فراوانی به تجهیزات و خودروهایشان وارد کردند. عناصر گروهک تروریستی منافقین علاوه بر پرتاب سنگ و اشیاء مختلف بسوی تجمع کنندگان، به اقداماتی تحریکآمیز علیه نیروهای امنیتی عراقی حاضر در اطراف اردوگاه دست زدند و به سوی آنان نیز سنگ پرانی کردند.
نیروهای عراقی هم به دلیل حمله عناصر گروهک تروریستی منافقین سعی کردند تا برای جلوگیری از آسیب دیدن تظاهرکنندگان، آنان را از نزدیک حصار اردوگاه دور کنند.
برخی از تظاهرکنندگان در نتیجه حمله عناصر گروهک تروریستی منافقین آسیب دیده و یا زخمی شده که با خودروهای موجود در محل به بیمارستان بعقوبه و یا حتی بغداد منتقل شدند. بسیاری از تظاهرکنندگان در مصاحبه با خبرنگار العالم، تاکید کردند تا زمانی که دولت عراق به درخواست آنان پاسخ ندهد این محل را ترک نخواهند کرد. آنها همچنین از سازمان ملل متحد و سازمانهای حقوق بشر خواستند دست از سکوت خود در قبال این موضوع برداشته و به درخواست آنان پاسخ گویند.
بر اساس گزارش خبرنگار العالم، تجمعکنندگان در پیامی به سازمان ملل و دیگر سازمانهای حقوق بشر تاکید کردند که گروهک تروریستی منافقین، گروهکی جنایتکار است که با رژیم بعث و گروههای تروریستی در سرکوب و کشتار عراقیها و عملیات انفجاری دست داشته است. تظاهرکنندگان در این پیام که نسخهای از آن به دولت عراق نیز ارسال شده است، درخواست کردند که این گروهک تروریستی هرچه سریعتر از خاک عراق اخراج شود.
هوشیار زیباری وزیر امورخارجه عراق اخیرا در کنفرانس مطبوعاتی مشترکی با سرپرست وزارت امورخارجه ایران، تاکید کرد که حضور گروهک تروریستی منافقین در عراق برخلاف قانون اساسی این کشور است.
زیباری گفت: نوری مالکی نخست وزیر عراق موضوع گروهک تروریستی منافقین را چند بار مورد بحث و بررسی قرار داده است و ما بیش از هر طرف دیگری از شرارت های سازمان های مسلح در خاک خود رنج بردهایم.
وی تاکید کرد که گروهک تروریستی منافقین نظیر سایر سازمانهای تروریستی مسلح است، و دولت عراق بر اعمال حاکمیت خود، و اجازه ندادن به هر طرفی یا جریانی برای تحمیل سیاست ها یا رویکردهای خود عزم جدی دارد.