طنین «الله اکبر»؛ امشب ساعت 21 در سراسر ایران

طنین «الله اکبر»؛ امشب ساعت 21 در سراسر ایران

قائم مقام شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی گفت: امشب همزمان با شب یوم الله22بهمن ندای «الله اکـــبــــر» به یاد «الله اکـــبـر»های بهمن57 در سراسر کشور طنین انداز می شود.

گزارش واحد مرکزی خبر ، اصغر آبخضر در نشست خبری افزود: این مراسم ساعت21  امشب در سراسر ایران اسلامی برگزار می شود.

وی گفت: همچنین در این ساعت آسمان مراکز استان ها و حدود400روستا نورافشانی می شود.

آبخضر افزود: مراسم نورافشانی در تهران در22نقطه برگزار می شود که 5 منطقه آن در ارتفاعات است.



بهمن و ایجاد خط انحرافی فتنه‌گران

بهمن و ایجاد خط انحرافی فتنه‌گران 

برخی افراد و گروه های فریب خورده و در رأس آنان سران فتنه‌گر، که خروج خود از خط انقلاب را به اثبات رسانده و خط آمریکا و استکبار را پیش گرفته اند، تلاش می کنند که به جای حضور در روز 22 بهمن، به یاد ماندنی ترین روز تاریخ یک صد ساله اخیر ایران، روز دیگری را به بهانه دفاع از قیام مردم کشورهای مصر، تونس و... به خیابان ها بیایند تا...


در سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، روز جمعه 22 بهمن ماه 89، طیف های مختلف مردم و گروه های مختلف سیاسی، اعلام کرده اند که در راهپیمایی و بزرگداشت سالگرد انقلاب اسلامی حضور می یابند تا با دستاوردها و ارزش های انقلاب، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی و نیز رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای تجدید میثاق کنند.
 
 
آن چه در سالگرد سی و دومین سالگرد انقلاب متفاوت از سال های قبل احساس می شود این نکته اساسی است که دو نسل بعد از انقلاب در کنار نسل انقلاب، که در سال های 56 و 57 در پیروزی انقلاب اثر گذار بوده اند با همان شور و حال روزهای انقلاب در خیابان های شهرهای مختلف کشور، و در تهران در میدان آزادی حاضر می شوند تا بار دیگر با آرمان‌های والای انقلاب اسلامی تجدید پیمان کنند. در حقیت به تعبیر رهبری نسل جوان حاضر که دوران انقلاب و مبارزات آن را ندیده به همان اندازه‌ای به مبانی و مبادی انقلاب اسلامی التزام دارند که نسل اول انقلاب.
علاوه بر حضور نسل های مختلف، حضور گروه های سیاسی مختلف سیاسی در این مراسم باشکوه ملی و اسلامی و در کنار هم نیز حائز اهمیت است. اگر چه این گروه‌های سیاسی در مسائل جاری و روزمره زندگی اجتماعی  و سیاسی ممکن است با هم اختلاف نظراتی داشته باشند، اما همگان به نقطه‌ی عطف این روز بزرگ اذعان دارند.
 
 
 
 

همچنین تفاوت سی و دومین سالگرد انقلاب اسلامی با سال های قبل این نکته اساسی است که مردم ایران در حمایت از انقلاب و آرمان های اسلامی، انسان دوستانه و عدالت خواهانه مردم تونس، یمن، مصر و کشورهای مختلف اسلامی که گرفتار دیکتاتوری و رؤسای جمهور مادام العمر خود هستند، به صحنه می آیند تا پشتیبانی انقلاب و مردم ایران از انقلاب  این کشورها را نشان دهند و اعلام کنند که انقلاب اسلامی ایران با ریشه ها و دستاوردهای سی و دوساله خود، تجارب و دستاوردهای خود را به مردم این کشورها انتقال می دهد تا در ایجاد نظام مردم سالاری دینی در این کشورها از آن بهره مند شوند.

بهره‌گیری از الگوی مبارزات انقلاب اسلامی در این کشورها اگر چه به زعم سران کشورهای غربی خوشایند نیست اما امری است کاملا مشهود و هویدا که هر وجدان بیدار و عقل سلیمی می‌تواند آن را دریابد.

در کنار این شیرینی و گوارایی سی و دو سال حمایت و تلاش و پشتیبانی مردم و گروه های سیاسی از انقلاب اسلامی و  تجدید میثاق مردم با انقلاب و رهبری آن، برخی افراد و گروه های فریب خورده و در رأس آنان سران فتنه‌گر، که خروج خود از خط انقلاب را به اثبات رسانده و خط آمریکا و استکبار را پیش گرفته اند، تلاش می کنند که به جای حضور در روز 22 بهمن، به یاد ماندنی ترین روز تاریخ یک صد ساله اخیر ایران، روز دیگری را به بهانه دفاع از قیام مردم کشورهای مصر، تونس و... به خیابان ها بیایند تا نیات شوم خود را دنبال کنند. بر این اساس فتنه‌گران به جای حضور  در کنار مردم، تلاش می کنند تا روز 25 بهمن با هدف ایجاد آشوب و تفرقه دست به تجمع بزنند. در حقیقت ئفاع از مردم مصر و تونس پوششی است برای رسیدن به اهداف معاندانه این جداشده‌های از مردم و ملت.
 
 

بر این اساس کسانی که صف خود را از ریشه های اصلی انقلاب و مردم جدا کرده اند و متصل به دشمنان این نظام و کشور شده‌اند، در واقع آب به آسیاب دشمن ریخته اند و با این کار خود هدفی ندارند جز عملی کردن دستورات رهبران خارجی خود در آمریکا و اسرائیل و انگلیس.

اما باید توجه داشته باشند که مردم عزیز ایران به اعمال واهی این افراد فتنه‌گر توجهی نداشته و همواره در خط انقلاب و ولایت باقی می مانند که نه تنها اجازه نخواهند داد عده ای خواب شکاف در انقلاب و پیروزی استکبار در این بلاد را به چشم را  ببینند که در حمایت از انقلاب  در کشورهای اسلامی، به صدور دستاوردهای انقلاب نیز خواهند پرداخت.

از این رو، مردم ایران در روز 22 بهمن هوشیاری خود را نشان خواهند داد و ثابت خواهند کرد که هیچ کس و با هیچ شیوه‌ی عوام فریبانه‌ای نمی تواند بعد از گذشت سه دهه از انقلاب، شکافی بین مردم و نظام ایجاد کند که این شجره طیبه، در این مدت ریشه‌های الهی و اسلامی خود را محکم‌تر و مستقم‌تر کرده است.

از این رو کارشناسان و دلسوزان انقلاب اسلامی باید متناسب با شرایط امروز انقلاب، چند موضوع را تحلیل و ارزیابی کنند. اول، حضور نسل های مختلف و اعم از پیر و جوان، نسل انقلاب و نسل دوم و سوم انقلاب در راهپیمایی یوم‌الله 22 بهمن. دوم تبیین خط انحرافی جریان فتنه که این روزها در صدد گرفتن ماهی از این آب گل‌آلود است. و سوم مصادف شدن سالگرد انقلاب اسلامی ایران با شروع انقلاب در کشورهای اسلامی منطقه که انشاء‌الله در آینده‌ای نه چندان دور منجر به شکل‌گیری خاورمیانه‌ی جدید بر مبنای اسلام خواهد شد.

فردا همه خواهند آمد

فردا همه خواهند آمد
امسال هم مانند سال پیش، 22 بهمن حال و هوای دیگری دارد. پارسال فتنه گران خط و نشان کشیده بودند که می آئیم و چنین و چنان می کنیم. یک شیرین عقلی هم از آن طرف آب استراتژی «درازگوش تروا» را مطرح کرد.
و شد آنچه که دیدید و دیدند. تا چشم کار می کرد امواج پرشور و حرارت مردمی بود که در سرمای بهمن ماه آمده بودند تا یک بار دیگر از دریچه تنگ رسانه های بزرگ غربی، صدا و تصویرشان را به گوش و چشم دنیا برسانند و بگویند؛ «ما تا آخر ایستاده ایم.»
22 بهمن سال گذشته تجلی بیزاری و فردا روز بیداری است.
پارسال مردم از خائنان و فتنه گران اعلام بیزاری کردند و امسال بیداری دنیای اسلام را جشن خواهند گرفت.
فردا غریو «الله اکبر» در میدان آزادی تهران طنین انداز می شود تا برادران و خواهرانمان در میدان «التحریر» قاهره بدانند تنها نیستند و «الله اکبر» چون رشته ای محکم و الهی، سینه های سوزان و مشت های خروشان را از دامنه البرز تا کرانه نیل به هم پیوند خواهد داد.
32 سال پیش فرعون ایران در خروش امواج سهمگین خشم مردم به هلاکت رسید و امروز فرعون مصر در آستانه فرو رفتن در همان گرداب است و دیر نخواهد بود روزی که این سیل تاج و تخت دیگر حاکمان زر و زور و تزویر را با خود به اعماق تاریک تاریخ ببرد.
و کیست که نداند همه این برکات از دم مسیحایی مردی است که معجزه کلامش، سحر غول های رسانه ای غرب و شرق را در هم شکست و اهل صبر و ایمان را از بیابان وحشت به وادی ایمن رهنمون کرد.
اگر امروز ملت ها در کشورهای عربی به جوش و خروش آمده اند، نتیجه ایستادگی و استقامت شمایانی است که هرگز در طوفان حوادث، مصائب و ابتلائات خم به ابرو نیاورده و چون سرو، استوار ایستادید و چه فراز و نشیب ها که از سر نگذراندید. نه روزهای طولانی دفاع مقدس شما را خسته کرد، نه تحریم های اقتصادی کمرتان را خم نمود و نه در غبار غلیظ فتنه، چراغ هدایت ولایت را گم کردید.
مرحبا بر شما خوبان، پاکان و دلیران از کهان و مهانتان که برای رسیدن به این صبح روشن پیروزی و آزادی «خون دلها خورده اید».
وعده ما فردا در تمام شهرها و روستاهای ایران زمین. ما حنجره مان را با غریو «الله اکبر» و طنین «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بیمه می کنیم. زنهار که ارتعاش این شعارها را ساده انگاری. انعکاس همین فریادها پایه های کاخ فرعون ها را به لرزه انداخته است. گام هایتان استوار، غریوتان پرطنین و حضورتان ماندگار.
راهپیمایی 22 بهمن از طاق نصرت های قرآن آغاز خواهد شد

خاطره خواندنی رهبر معظم انقلاب: کنار خیابان سجده شکر کردم

روزهای اوج انقلاب در بهمن 57 و قله آن در دهه فجر، برای تمامی افرادی که آن روزها را درک کرده اند سرشار از خاطرات و یادهای شورانگیز است. البته کسی که خود در بطن و عمق حوادث و جریانات حضور داشته به صورت طبیعی خاطرات بیشتری خواهد داشت. حال، اگر این شخص کسی مانند رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه‌ای باشد، تبعاً آن خاطرات جذاب‌تر و خواندنی تر خواهد بود.
روزهای اوج انقلاب در بهمن ۵۷ و قله آن در دهه فجر، برای تمامی افرادی که آن روزها را درک کرده اند سرشار از خاطرات و یادهای شورانگیز است. البته کسی که خود در بطن و عمق حوادث و جریانات حضور داشته به صورت طبیعی خاطرات بیشتری خواهد داشت. حال، اگر این شخص کسی مانند رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه‌ای باشد، تبعاً آن خاطرات جذاب‌تر و خواندنی تر خواهد بود. در آستانه سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، ما نیز به مطالب نقل شده از حضرت آقا رجوع کرده ایم و از میان خیل خاطرات ایشان، چند خاطره را که حال و هوای آن روزها را از دریچه دیده بصیر ایشان نشان می‌دهد، تقدیم می کنیم:

خاطره‌ای که تا به حال کسی نگفته!
«آمدن بنده به تهران ، قبلاً قرار بود خیلی زودتر انجام بگیرد. یعنی وقتی من از تبعید برگشتم و آمدم مشهد یک مدتی مشهد بودم و با دوستان تهران کارهای مشترکی داشتیم که برای انجام آن کارها به تهران بمانم و خود من هم همین قصد را داشتم ، لکن چون محرم و صفر در پیش بود و آن دستور امام نسبت به محرم و صفر، رفتم مشهد تا با همکاری دوستان، کارهای محرم و صفر را در مشهد سامان بدهیم و چون کارها مثل همه جای دیگر در ارتباط با مردم خیلی دست و پاگیر بود، تظاهرات فراوان و سازمان دادن راهپیمایی های مهم و بی سابقه چند صد هزار نفری مشهد مانع آمدن من از مشهد به تهران می شد تا این که مرحوم شهید آقای مطهری چند بار برایم پیغام فرستادند برای یک کار مهمی باید بیایم تهران و لذا دوستان مشهدی را راضی کردم که بیایم تهران و آمدم .
اما آن کار مهمی که ایشان گفته بودند، این بود که حضرت امام مرا به عنوان عضو شورای انقلاب معین کرده بودند و من از این قضیه خبر نداشتم که آنها می خواستند این مطلب را ابلاغ کنند. لهذا این انتصاب حضرت امام موجب شد تا در تهران بمانم و در مدرسه رفاه محل تشکیل کمیته استقبال استقرار یافتیم تا آن روزهای بسیار حساس قبل از آمدن حضرت امام و روز دوازدهم بهمن که در این رابطه یک خاطره ای در ذهنم مانده که شاید برای شما هم جالب باشد. آن خاطره شبی است که اعلام شد فردای آن روز فرودگاه را بستند و بختیار می‌خواست این اعلامیه را در رادیو بخوانند. لذا چون چند نفر از اعضای شورای انقلاب با بختیار سوابق البته شاید آن روز اسم شورای انقلاب را هنوز بر این جمع منطبق نمی‌دانستند. می‌دانستند که شورای انقلابی وجود دارد منتها این که چه کسانی مجموعه شورا را تشکیل می‌دهند برایشان مشخص نبود . لکن به هر حال معلوم بود که یک عده‌ای با امام ارتباط دارند و بارزترین آنها شهید بهشتی و شهید مطهری و برخی از برادران دیگرمان مثل آقای هاشمی و شهید باهنر از جمله کسانی بودند که مشخصاً در زمینه مسائل تظاهرات و غیر ذلک با امام ارتباط داشتند آن شب یکی از همان آقایانی که با گروه بختیار ارتباط داشت ، اعلامیه بختیار را که در آن گفته بود می‌خواهم برای پاره‌ای مذاکرات با آیت الله خمینی به پاریس بروم ، آورد آنجا و گفت این اعلامیه را بختیار داده و گفته است امام هم با این اعلامیه موافقت کرده است و این امر برای ما غیر قابل باور بود که امام ملاقات با بختیار را به این سادگی بپذیرد.
چون ما از قبل می دانستیم که شرط دخول برای زیارت امام استعفا از مقامات و حتی بالاتر از آن تبری جستن از نظام پادشاهی و این قبیل چیزها است و در بین ما این شرط به عنوان اذن دخول برای رسیدن به خدمت امام گفته می‌شد و لذا برای ما قابل تصور نبود که بختیار با یک متن بی رمق و ضعیفی اجازه رسیدن به حضور امام را دریافت کرده باشد لکن آن کسی که اعلامیه را آورده بود و خودش هم عضو شورای انقلاب بود، می گفت تحقیقا آن کار انجام گرفته است .
در ابتدای جلسه که اعلامیه را آوردند، شهید بهشتی در جلسه نبود و قبل از این که ایشان بیایند شهید مطهری یکی از عبارات اعلامیه را اصلاح کرد و بعد که شهید بهشتی آمد یک اصلاح دیگری هم ایشان به عمل آوردند که در نتیجه این دو اصلاح تقریباً محتوا عوض شد و آن دو شهید گفتند اگر عبارات این طور باشد شاید مورد قبول حضرت امام قرار بگیرد، لکن به نظر اکثریت بعید به نظر می رسید که امام چنین چیزی را قبول کنند. از اثنای صحبت یکی از حضار هم عقیده خودمان گفت این مشکلی ندارد، خوب است خودمان تلفنی از پاریس سؤال کنیم؟ شهید مطهری گفت:
من خودم سؤال می کنم و رفت در اتاق مجاور که تلفن بود، پس از اندکی که برگشت گفت بله امام قبول کردند و آقای مطهری گفته بودند ما اینجا دو مطلب را اصلاح کردیم که به بختیار بقبولانیم لکن از آنجا گفته بودند شما برای تغییر اعلامیه اصرار نکنید، امام همان متن را قبول کردند، فقط شما کاری بکنید که اعلامیه به اخبار ساعت هشت بعد از ظهر برسد ایشان که برگشت گفت: امام قبول کردند و می گویند اصرار هم نکنید. ما گفتیم پس اقلاً این دو اصلاح انجام شده باشد که همان ساعت علمای قم ... و همه علمایی که از شهرستان به احتمال ورود امام آمده بودند تهران، در دبیرستان علوی اسلامی جمع بودند، ما هم رفتیم در جلسه آنها، به خاطر ندارم حالا که شهید بهشتی یا شهید مطهری در آن مجلس مطلب را به عنوان خبر جدید در آن مجلس گفتند که بختیار یک چنین اعلامیه‌ای داده است که ظاهراً امام هم قبول کردند.
آن برادرانی که در آن مجلس بودند ... گفتند: نه ، امام این را قبول نکرده است و این همان نظر ماها بود. یعنی ما هم فکر می کردیم این برای امام غیرقابل قبول است ، منتها آن تلفنی که به پاریس شده بود و از پاریس جواب داده بودند امام قبول کرده است سبب شد تا دوستان ما که در آن جلسه بودند گفتند ما خودمان با پاریس تماس گرفتیم ، امام قبول کردند. آقای منتظری گفتند: تا من خودم با پاریس صحبت نکنم باور نخواهم کرد و در آن جلسه بر سر این قضیه بگو مگو شد که آیا امام این متن جدید اصلاح شده را قبول می کنند یا نه ؟
همه ما معتقد بودیم اگر امام قبول کنند، کار عجیبی انجام گرفته و این را همه می‌دانستند منتها چون آن جمع موجود در آن جلسه سابقه‌ آن تلفن را نداشتند و خودشان با پاریس صحبت نکرده بودند، مایل بودند خودشان مستقیم صحبت کنند که به نظرم آقای منتظری تلفن کردند و به پاریس گفتند این که من می‌گویم را بنویسید خدمت امام بگویید و جوابش را به من بدهید. ما رفتیم به مدرسه رفاه منتظر جواب امام بودیم تا نیمه شب که آن اعلامیه کوتاه حضرت امام رسید و حضرت امام گفتند: نخیر من به کسی قول ندادم و تا استعفا ندهد، قبول نمی‌کنم. که فردای آن شب در روزنامه‌ها نوشتند و این همان تکه جالب خاطره آن شب بود که تا کنون کسی نگفته است.» (مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما پیرامون خاطرات انقلاب، ۱۱ بهمن ۱۳۶۳)

تحصن در دانشگاه تهران در اعتراض به بستن فرودگاه‌ها
«آن شبی که قرار بود صبح فردا برویم تحصن کنیم، آن روزی بود که امام قرار بود بیایند و نیامدند ما رفتیم در بهشت زهرا یک سخنرانی شهید بهشتی کردند، بعد هم قطعنامه ای را که تهیه کرده بودیم خواندیم و برگشتیم. وقتی برگشتیم صحبت شد حالا باید قدم بعدی چه باشد؟ و فکر تحصن در تهران بی‌ارتباط با تجربه تحصن در مشهد نبود. یعنی تجربه موفق تحصن بیمارستان مشهد مشوق تحصنی بود که در تهران انجام گرفت و مدتی بحث شد که تحصن کجا انجام بگیرد؟ بعضی گفتند: در مسجد امام بازار که آن وقت موسوم به مسجد شاه بود و بعضی هم جاهای دیگر را پیشنهاد می‌کردند. ضمن همه پیشنهادها، دانشگاه هم پیشنهاد شد که این پیشنهاد بسیار جالب بود و از هر جهت خوب بود و بنابر این شد صبح زود برادرها بروند به دانشگاه ، منتها خوف این می رفت که دانشگاه را ببندند. لذا قبلاً ما فرستادیم با یکی از مسئولین دانشگاه که بعدها رئیس دانشگاه شد تفاهم کردیم و مشکلات زیادی هم سر راه ما درست کردند، اما مسجد دانشگاه خوشبختانه باز بود و ما فوراً رفتیم داخل مسجد و آن اطاقک بالای مسجد را ستاد کارهایمان قرار دادیم و اولین کاری که کردیم یک اعلامیه نوشتیم گفتیم که این اعلامیه پخش بشود چون فکر می‌کردیم حضور ما در اینجا وقتی فایده خواهد داشت که همراه با زبان و بیان باشد و این سیاست را تا آخر هم ادامه دادیم و همین بود که اثر کرد؛ زیرا اگر سخنرانی و اعلامیه ها نبود مشخص نمی‌شد که چه کاری انجام گرفته، یعنی هم مردم در جریان قرار نمی گرفتند و هم تبلیغات دستگاه می توانست آن را جور دیگری جلوه بدهد.
لذا برنامه‌های مختلفی در دانشگاه داشتیم، یکی سخنرانی‌های مستمری بود که در مسجد دانشگاه انجام می‌گرفت و هر کدام از ماها یک برنامه سخنرانی آنجا گذاشتیم، از برنامه‌های دیگر انتشار اعلامیه‌ها بود و یکی دیگر هم بولتن روزانه منتشر می‌کردیم که به گمانم دوتا بولتن منتشر کردیم ، یکی در دانشگاه به نام تحصن بود یکی هم هنگام تشریف آوردن امام و بعد از ورود امام در مدرسه رفاه که من یکی دو شماره از آن را دارم که نشان دهنده سبک روحیات و افکار و آن هیجانات و احساس‌ها و دیدهای خیلی ابتدایی نسبت به حوادث بی سابقه و سریع آن روزهاست که آدم وقتی نگاه می‌کند می‌بیند آن وقت با مسائل چگونه برخورد می کردیم.»
(مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما پیرامون خاطرات انقلاب، ۱۱ بهمن ۱۳۶۳)

در تحصن گفتم من چای می‌دهم!
«هنگامی که قرار بود امام(ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعی از رفقای نزدیکی که با هم کار می‏کردیم و همه‏شان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایی پیدا کردند و بعضی از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقای هاشمی، مرحوم ربانی شیرازی، مرحوم ربانی املشی - با هم می‏نشستیم و در مورد قضایای گوناگون مشورت می‏کردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران می‏شوند و ما آمادگی لازم را نداریم. بیاییم سازماندهی کنیم که وقتی ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به اینجا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.
ما عضو شورای انقلاب بودیم و بعضی هم در آن وقت، این موضوع را نمی‏دانستند و حتی بعضی از رفقا - مثل مرحوم ربانی شیرازی یا مرحوم ربانی املشی - نمی‏دانستند که ما چند نفر، عضو شورای انقلاب هم هستیم. ما با هم کار می‏کردیم و صحبتِ دولت هم در میان نبود؛ صحبت همان بیت امام بود که وقتی ایشان وارد می‏شوند، مسئولیتهایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم برای این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معین کردیم و رفتیم در اتاقی نشستیم. صحبت از تقسیم مسئولیت‌ها شد و در آنجا گفتم که مسئولیت من این باشد که چای بدهم! همه تعجب کردند. یعنی چه؟ چای؟ گفتم: بله، من چای درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. می‏شود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات، به عهده‏ من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما می‏خواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کار آنجا را انجام بدهیم، خوب است.
این، روحیه‏ من بوده است. البته، آن حرفی که در آنجا زدم، می‏دانستم که کسی من را برای چای ریختن معین نخواهد کرد و نمی‏گذارند که من در آنجا بنشینم و چای بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به اینجا می‏رسید که بگویند درست کردن چای به عهده‏ شماست، می‏رفتم عبایم را کنار می‏گذاشتم و آستین‌هایم را بالا می‏زدم و چای درست می‏کردم. این پیشنهاد، نه تنها برای این بود که چیزی گفته باشم؛ واقعاً برای این کار آماده بودم.
من، با این روحیه وارد شدم ... گفتن این مطالب، شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیزهای دیگر شود؛ اما واقعاً اعتقادم این است که برای انقلاب باید این‏طوری باشیم.»
(سخنرانی در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوری، ۱۸ مرداد ۱۳۶۸)


دیدم امام تک و تنها از انتهای کوچه می آید
«یکی از خاطرات خیلی جالب من، آن شب اولی است که امام وارد تهران شدند؛ یعنی روز دوازدهم بهمن - شب سیزدهم - شاید اطلاع داشته باشید و لابد شنیده‌اید که امام، وقتی آمدند، به بهشت زهرا رفتند و سخنرانی کردند، بعد با هلی‌کوپتر بلند شدند و رفتند.
تا چند ساعت کسی خبر نداشت که امام کجا هستند! علت هم این بود که هلی‌کوپتر، امام را در جایی که خلوت باشد برده بود؛ چون اگر می‌خواست جایی بنشیند که جمعیت باشد، مردم می‌ریختند و اصلاً اجازه نمی‌دادند که امام، یک جا بروند و استراحت کنند. می‌خواستند دور امام را بگیرند.
هلی‌کوپتر در نقطه‌ای در غرب تهران رفت و نشست، بعد اتومبیلی امام را سوار کرد. همین آقای «ناطق نوری» اتومبیلی داشتند، امام را سوار می‌کنند - مرحوم حاج احمد آقا هم بود - امام می‌گویند: مرا به خیابان ولی‌عصر ببرید؛ آنجا منزل یکی از خویشاوندان است. درست هم بلد نبودند؛ می‌روند و سراغ به سراغ، آدرس می‌گیرند، بالاخره پیدا می‌کنند - منزل یکی از خویشاوندان امام - بی‌خبر، امام وارد منزل آنها می‌شوند!
امام هنوز نماز هم نخوانده بودند - عصر بود - از صبح که ایشان آمدند - ساعت حدود نه و خرده‌ای - و به بهشت زهرا رفتند تا عصر، نه ناهار خورده بودند، نه نماز خوانده بودند، نه اندکی استراحت کرده بودند! آن‌جا می‌روند که نمازی بخوانند و استراحتی بکنند. دیگر تماس با کسی نمی‌گیرند؛ یعنی آن‌جا که می‌روند، با کسی تماس نمی‌گیرند. حالا کسانی که در این ستادهای عملیاتی نشسته بودند - ماها بودیم که نشسته بودیم - چقدر نگران می‌شوند! این دیگر بماند. چند ساعت، هیچ کس از امام خبر نداشت؛ تا بعد بالاخره خبر دادند که بله، امام در منزل فلانی هستند و خودشان می‌آیند، کسی دنبالشان نرود!
من در مدرسه رفاه بودم که مرکز عملیاتِ مربوط به استقبال از امام بود - همین دبستان دخترانه رفاه که در خیابان ایران است که شاید شما آشنا باشید و بدانید - آن‌جا در یک قسمت، کارهایی را که من عهده‌دار بودم، انجام می‌گرفت؛ دو، سه تا اتاق بود. ما یک روزنامه روزانه منتشر می‌کردیم. در همان روزهای انتظار امام، سه، چهار شماره روزنامه منتشر کردیم. عده‌ای آن‌جا بودیم که کارهای مربوط به خودمان را انجام می‌دادیم.
آخر شب - حدود ساعت ۹/۳۰ یا ۱۰ بود - همه خسته و کوفته، روز سختی را گذرانده بودند و متفّرق شدند. من در اتاقی که کار می‌کردم، نشسته بودم و مشغول کاری بودم؛ ناگهان دیدم مثل این که صدایی از داخل حیاط می‌آید - جلوِ ساختمان مدرسه رفاه، یک حیاط کوچک دارد که محل رفت و آمد نیست؛ البته آن هم به کوچه در دارد، لیکن محل رفت و آمد نیست - دیدم از آن حیاط، صدای گفت‌وگویی می‌آید؛ مثل این‌که کسی آمد، کسی رفت. پا شدم ببینم چه خبر است. یک وقت دیدم امام از کوچه، تک و تنها به طرف ساختمان می‌آیند! برای من خیلی جالب و هیجان‌انگیز بود که بعد از سالها ایشان را می‌بینم - پانزده سال بود، از وقتی که ایشان را تبعید کرده بودند، ما دیگر ایشان را ندیده بودیم - فوراً در ساختمان، ولوله افتاد؛ از اتاقهای متعدد - شاید حدود بیست، سی نفر آدم، آن‌جا بودند - همه جمع شدند. ایشان وارد ساختمان شدند. افراد دور ایشان ریختند و دست ایشان را بوسیدند. بعضی‌ها گفتند که امام را اذیت نکنید، ایشان خسته‌اند.
برای ایشان در طبقه بالا اتاقی معین شده بود - که به نظرم تا همین سالها هم مدرسه رفاه، هنوز آن اتاق را نگهداشته‌اند و ایام دوازده بهمن، گرامی می‌دارند - به نحوی طرف پله‌ها رفتند تا به اتاق بالا بروند. نزدیک پاگرد پله که رسیدند، برگشتند طرف ما که پای پله‌ها ایستاده بودیم و مشتاقانه به ایشان نگاه می‌کردیم. روی پله‌ها نشستند؛ معلوم شد که خود ایشان هم دلشان نمی‌آید که این بیست، سی نفر آدم را رها کنند و بروند استراحت کنند! روی پله‌ها به قدر شاید پنج دقیقه نشستند و صحبت کردند. حالا دقیقاً یادم نیست چه گفتند. به‌هرحال، «خسته نباشید» گفتند و امید به آینده دادند؛ بعد هم به اتاق خودشان رفتند و استراحت کردند.
البته فردای آن روز که روز سیزدهم باشد، امام از مدرسه رفاه به مدرسه علوی شماره دو منتقل شدند که بر خیابان ایران است - نه مدرسه علوی شماره یک که همسایه رفاه است - و دیگر رفت و آمدها و کارها، همه آن‌جا بود. این خاطره به یادم مانده است.» (گفت و شنود صمیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی با گروهی از جوانان و نوجوانان، ۱۴ بهمن ۷۶)

امام گفتند شبها در مدرسه نمانید
«من با بسیاری از این شهدای نامدار و معروف روزها و شب‌ها زیادی را با هم بودیم. کمتر ساعاتی را ما چند نفر از هم جدا می شدیم که در این رابطه چند چیز ما را به هم متصل می کرد: یکی شورای انقلاب بود که تمام سنگینی کارهای آن روز بر دوش شورای انقلاب بود و حتی بعد از تشکیل دولت موقت هم باز در حقیقت همین عده کارها را روبراه می‌کردند . در آن روزها رادیو و تلویزیون را باید مواظب می بودیم ، پادگان ها را باید مراقبت می کردیم و آن کسانی را که شاید به تحریک گروهک‌ها اسلحه خانه‌ها را غارت می کردند باید مواظب می بودیم، از جاهای مختلف که برای حل مشکلات فراوان مراجعه می‌کردند مراقبت می‌کردیم و تمام مسائل به این جمع مربوط می شد که بایستی دائماً با هم می‌بودیم و لذا من با همه آنها خاطره دارم، لکن واقعاً عاجز از این هستم که بتوانم یکی از آن خاطرات را انتخاب کنم. البته شب های هفدهم و هجدهم بهمن به آن طرف و بخصوص از نوزدهم بهمن که نیروی هوایی آن رژه را در حضور امام رفتند، خیلی مسئله جدی تر شد و احتمال کودتا می‌رفت گرچه آن سران فراری انکار می کردند، لکن بعدها از نوشتجاتی که از آنها باقی مانده و راست و دروغ‌هایی که سر هم کردند، معلوم شد. واقعاً قصد داشتند اگر بتوانند یک حرکتی انجام بدهند، اما نمی توانستند و چنین امکاناتی برایشان وجود نداشت، زیرا کودتا به معنای سرکوب میلیون‌ها نفر بود.
آنها می توانستند با مقداری تانک به خیابانها بیایند و تعداد بیشتری از مردم را هدف گلوله قرار دهند یا چند جا را بمباران کنند اما چیزی که بتواند حاجت آنها را بر آورده کند اصلاً برایشان ممکن نبود چون اگر می خواستند موفق شوند، بایستی همه مردم را از بین می بردند، لکن نسبت به مقر حضرت امام در مدرسه علوی و مدرسه رفاه که محل اجتماع ما بود و دولت موقت نیز روز پانزدهم بهمن در همان مدرسه رفاه کارهای خودش را شروع کرده بود، احتمال حملات بیشتری وجود داشت . می گفتند ممکن است بیایند آن جا را بمباران کنند یا چترباز پیاده کنند و یک کارهایی انجام بدهند. مثلاً فرض ‍ کنید دست به یک کارهای خطرناکی از قبیل آتش سوزی بزنند و به هر حال احتمال چنین چیزهایی وجود داشت .
لذا شب ها را مصراً از ما می‌خواستند برویم در جاهای مختلفی و یکجا نباشیم، برای این که اگر حادثه‌ای پیشامد کرد، همه با هم از بین نروند و چند نفری باقی بمانند. البته ما خودمان ترجیح می‌دادیم برویم مدرسه علوی و محل اقامت امام، همان جا باشیم لکن خبر آوردند امام گفتند: این جا جمع نشوید و متفرق بشوید که بعداً شب‌ها را در منازل مختلف می خوابیدیم و دو شب را من با مرحوم شهید بهشتی و شهید باهنر همان نزدیکی‌ها منزل حاج محسن لبانی بودم، چون خانه‌هایی را انتخاب می کردیم که نزدیک مدرسه رفاه باشد و من آن شبها را فراموش نمی‌کنم که فکر و مطالعه می‌کردیم ببینم برای فردا چگونه برنامه‌ریزی کنیم و دائماً صدای انفجار گلوله و حتی گلوله های منوری را که ما تصور می‌کردیم به طرف بیت امام پرتاب می‌شود، مشاهده می‌کردیم، که خیلی شب‌های هیجان انگیزی بود.»
(مصاحبه با خبرنگار صدا و سیما پیرامون خاطرات انقلاب، ۱۱ بهمن ۱۳۶۳)

همان کنار خیابان سجده شکر کردم
«روز ۲۲ بهمن و روزهایی که امام تشریف آورده بودند، می‌دانید مقر کارها در مدرسه رفاه بود؛ اما محل سکونت امام دبستان علوی شماره ۲ بود که باید خیابان ایران، یعنی کوچه مستجاب را طی می کردیم و از خیابان ایران هم مقداری می‌گذشتیم و می‌رفتیم می‌رسیدیم آنجا که تمام این مسیر هم در تمام ساعات مملو از جمعیت بود . و ساعت های متمادی مردم در سطح خیابان و کوچه های اطراف ایستاده بودند به انتظار این که دسته‌دسته بروند امام را زیارت کنند، امام هم یک دستی تکان می‌دادند و مردم به هیجان می‌آمدند و عده‌ای حتی غش هم می‌کردند و آنها از منزل بیرون می‌رفتند، یک عده دیگر می‌آمدند و تمام ساعات روز تقریباً پیش از ظهر مردها بودند و بعدازظهر زنها.
ما یک ستاد جدیدی هم در دبیرستان علوی اسلامی تشکیل دادیم برای کارهای تبلیغات و اعزام افراد به کارخانه ها، برای این که کارگرها را توجیه نمایند و از نفوذ بعضی از عناصر مخرب که داشت در کارخانه‌ها صورت می گرفت، جلوگیری کنند، و کارهای تبلیغاتی گوناگون دیگر که دفتر تبلیغات اسلامی و مدرسه شهید مطهری، همه از همان تشکیلات کوچک آن روز سر چشمه گرفت و منشعب شد .
یک روزی که من داشتم بین این دو سه مقر برای انجام یک کاری با عجله می‌رفتم یکی از دوستان مرا نگه داشت و گفت : شماها این جا مشغول کارهای خودتان هستید لکن عوامل کمونیست در کارخانه ها رفتند و دارند کارگرها را تحریک می کنند و کارهای مخرب انجام می دهند . و چون آن روزها لحظات آن قدر پر حادثه بود که قدرت ذهن و حتی چشم انسان قادر نبود همه این حوادث و تازه‌های کشور در این محدوده مکانی کوچک که در آن چند روز داشت خودش را نشان می داد و بر یک عده معدودی تحمیل می‌شد و باید آنها را حل و فصل کنند، تحلیل کند و واقعاً چنین قدرتی برای هیچ کس وجود نداشت، خیلی روزهای دشوار و پر حادثه‌ای بود، لذا مطلب به نظرم خیلی جدی نیامد و حساس نشدم و رفتم در آن محلی که داشتیم همان دبیرستان علوی که یک نفر دیگر با همان برادر آمد، یک گزارش مفصل تری داد.
من احساس کردم یک حادثه‌ای هست، تصمیم گرفتم بروم از نزدیک ببینم، پرسیدم کجا بیشتر حساس است. یک کارخانه ای را اسم آوردند و گفتند در این کارخانه عده ای هستند، رفتم در آن کارخانه، دیدم بله کارگران این کارخانه هشتصد نفر بودند، پانصد نفر دختر و پسر کمونیست هم بر اینها اضافه شده بودند، همان طور که می‌دانید وقتی در یک بخشی از مناطق کارگری تهران که کارخانه‌های زیادی نزدیک هم هستند، اگر هم حادثه‌ای در یکی از این کارخانه‌ها اتفاق می افتاد، می توانست با سرعت به جاهای دیگر سرایت کند و معلوم شد اینها می‌خواستند یک پایگاه برای خودشان درست کنند که همین‌جا را پایگاه قرار دادند و مسئولان آن جا را تهدید به قتل و ارعاب می‌کردند تا کارگرها احساس پیروزی بکنند، و آنها هم نقطه نظرهای خاص خودشان را اعمال نمایند. من وقتی رفتم آنجا دیدم وضع آن طور است ، مشغول حل و فصل قضایا شدم.
آن روز را در آن جا گذراندم و روز بعد هم که ۲۲ بهمن بود من در آن کارخانه بودم که خبر حمله نیروهای گارد به نیروی هوایی را شنیدم که به وسیله مردم شکست خوردند و تار و مار شدند. در راه بازگشت از آن کارخانه بودم که ناگهان رادیو گفت: اینجا صدای انقلاب اسلامی ایران است و من از ماشین پائین آمدم، روی خیابان افتادم و سجده کردم . یعنی این حادثه برایم خیلی عجیب بود. اگر چه بعد از آمدن امام معلوم بود که حادثه اتفاق افتاده اما این که از رادیو و فرستنده رسمی کشور این صدا به گوش من برسد، این اصلاً یک چیز باور نکردنی بود و خنده دار این جاست که به شما بگویم: شاید تا چند هفته دائماً این فکر و این شک برای من پیش ‍ آمده بود که نکند من خواب باشم و لذا فکر می‌کردم اگر خوابم از خواب بیدار شوم اما معلوم شد نخیر بیداری است.»



فردا همه می آییم

ملت ایران در 22 بهمن با وحدت کلمه،


مستکبرین را مبهوت خواهد کرد



مقام معظم رهبری






وعدگاه ما


مسیرهای راهپیمایی 22 بهمن


در سراسر کشور


راهپیمایی باشکوه سبزها در اینترنت!



توهم بیشمار بود در فضای اینترنتی از سوی سبزها در حالی صورت می گیرد که در دنیای مجاز هر فرد می تواند با ده ها اسم مختلف فعالیت کند. همین امر باعث شده که سران فتنه هم گول آمار و ارقام سایبری را بخورند اما در مقام عمل و دنیای واقع، در مقابل تعداد اندک هواداران خود فرار را بر قرار ترجیح دهند...

 

اقدام درخواست مجوز برای راهپیمایی از سوی فتنه گران در حالی صورت می گیرد که طبق نظرسنجی یک موسسه تحقیقات بین‌المللی که برای وزارت امور خارجه آمریکا فعالیت می‌کند، حدود 97 درصد مردم ایران، فرقه سبز را یک جریان منحرف وابسته به غرب عنوان کرده‌اند که قصد آنها ضربه زدن به کشور است.

این تحقیق که برای دستگاه دیپلماسی آمریکا صورت گرفته است، می‌افزاید که بیش از 90 درصد مردم ایران سران فتنه را نه تنها منحرف بلکه مستوجب مجازات می‌دانند و معتقدند که دستگاه قضایی باید با محاکمه این افراد، به جرم آنها رسیدگی کند.


از سویی دیگر گویا این حضرات از یاد برده اند که با افتضاحاتی که در طول سال جاری به بار آورده اند دیگر حتی طرفداران اندک خود را از دست داده و تنها تبدیل به یک «جنبش اینترنتی» شده اند که کارشان شده در سایت ها و وبلاگ ها پرسه زدن و علیه جمهوری اسلامی شعار دادن.

توهم بیشمار بود در فضای اینترنتی از سوی سبزها در حالی صورت می گیرد که در دنیای مجاز هر فرد می تواند با ده ها اسم مختلف فعالیت کند. همین امر باعث شده که سران فتنه هم گول آمار و ارقام سایبری را بخورند اما در مقام عمل و دنیای واقع، در مقابل تعداد اندک هواداران خود فرار را بر قرار ترجیح دهند.


به موضوعات بالا اضافه کنید این مسأله را که اکثر قریب به اتفاق مدیران و کاربران این سایت های ضد انقلاب اصلا در ایران نیستند و هیچ خبری از دنیای کنونی ایران ندارند.

این موضوع حتی در نوشته های این سایت ها نیز بیان شده است. برای مثال علی افشاری، اصلاح طلب فراری به خارج از کشور با اعتراف به این که جنبش سبز در طول یک سال گذشته، مرده ای بیش نبود می نویسد:

«هنوز معلوم نیست تحرکات در فصای سایبر چه میزان بازتاب دهنده نظر شبکه های فیزیکی و نیروهای اجتماعی است. ولی قطعا نمی توان فیس بوک، توئیتر و بالاترین را نماینده جامعه ایران و خیابان های تهران دانست و تفاوت ها را باید لحاظ کرد.

سایت خوئنویس نیز در مطلبی به همین موضوع اشاره کرده و نوشت:

«این روزها فضای جامعه مجازی تقریبا فقط به ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ می‌اندیشد و حوادث مربوط به قیام مصر تقریبا به بادفراموشی سپرده شده‌اند. روزی که تصادفا و یا شاید هم به طور غیر تصادفی با روز عشاق (والنتاین) نیز مصادف شده است. فضای مجازی آکنده شده است از مطالب گوناگون درباره این روز. ولی پرسشی که برای من بی‌پاسخ مانده است این است که جامعه واقعی ما یعنی مردم واقعی کوچه و خیابان‌های تهران تا چه اندازه برای این روز آماده هستند؟

بر روی عبارت جامعه واقعی تاکید می‌کنم برای اینکه تفاوت‌های جامعه واقعی و مجازی را به آشکار می‌توان مشاهده نمود. جامعه مجازی با اسامی اکثر مستعار (مانند نگارنده)‌ هزاران فرسنگ به دور از ایران (بازهم مانند نگارنده) و به دور از ترس از دستگیری و بازداشت پشت کامپیوتر می‌نشیند و می‌نویسد و البته خوب هم می‌نویسد ولی اینکه بتوان افراد واقعی جامعه واقعی با اسامی و هویت‌های واقعی و با ترس‌های واقعی رانیز به خود آورد و به خیابان کشاند این کاری است کارستان.»


همکاری خبرنگار فراری با ضد انقلابیون

همکاری خبرنگار فراری با ضد انقلابیون
یکی از خبرنگاران فعال در نشریات و خبرگزاریهای داخلی به نام « امید قریب» ، پس از ترک کشور درصدد همکاری با عناصر فعال در رسانه‌های معاند برون مرزی برآمده است.

وی دارای سابقه فعالیت در نشریاتی همچون حیات نو ، دنیای اقتصاد ، بانی فیلم ، نسیم هراز و... می‌باشد.

با توجه به گرایشاتی که به گروههای موسوم به اصلاح‌طلب داشته، در جریان تبلیغات انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ، ضمن فعالیت در ستادهای انتخاباتی متعلق به یکی از کاندیداهای معترض به نتایج آرا ، همگام با عناصر فعال در جریان فتنه به حمایت از کاندیدای مورد نظر ‌پرداخته است.
وی در اواخر اغتشاشات سال 1388 و پس از آن که حرکتهای اعتراضی را در داخل کشور بی ثمر ارزیابی نموده، مقدمات سفر به خارج از کشور را ترتیب داده و بلافاصله پس از ترک کشور، درصدد همکاری با متولیان رسانه‌های معاند برون مرزی برآمده است.

گفته می‌شود امید قریب که از سابقه همکاری با فعالان در خبرگزاری ایلنا نیز برخوردار بوده ، پس از استقرار در یکی از کشورهای اروپایی، همکاری رسانه‌ای قابل توجهی را با عناصر ضد انقلاب مقیم خارج از کشور آغاز نموده است.

قانون‌گرایی به سبک موسوی و کروبی

قانون‌گرایی به سبک موسوی و کروبی


این حضرات که خود را رهبران جنبش سبز می نامند حتی به مهم‌ترین روز تاریخ معاصر ایران یعنی یوم‌الله 22 بهمن نیز اهمیتی ندادند. که اگر واقعا نیت‌شان دفاع از قیام مردم مصر و تونس بود و التزام به آرمان‌های انقلاب اسلامی داشتند می‌بایست با تمام توان خود در هر چه با شکوه برگزار کردن راهپیمایی 22 بهمن کمک می‌کردند نه این‌که تاریخ راهپیمایی خود را در روز دیگری قرار دهند


گویا ماجرای بیانیه نویسی‌های سران فتنه تمامی ندارد. البته چاره‌‌ی دیگری هم ندارند. سران فتنه مجبورند برای آن‌که نشان دهند هنوز نفس می‌کشند و رهبری سبزها را بر عهده دارند هر از چند گاهی بیانیه بدهند و خودشان با خودشان مصاحبه کنند و آن وقت خودشان هم منتشر کنند.

موضوع بیانیه‌های این حضرات هم آن‌قدر خسته‌کننده و تکراری شده که اصلا ارزش وقت گذاشتن را هم ندارد. این وضعیت تا جایی پیش رفته که حتی رسانه های غربی و  هواداران کروبی و موسوی نیزدر سایت‌ها و فضای سایبر و شبکه های ماهواره ای، آنها را به سخره گرفته‌اند و معتقدند که موسوی و کروبی به عنوان رهبران جنبش سبز، به جای عمل گرایی و مذاکره سیاسی و تعیین خط مشی راهگشا، تنها به بیانیه دادن دل خوش کرده اند.

هر چند آنها کلی ذوق می‌کنند که نوشته‌ها و بیانیه‌هایشان را نقل کرده و نقد کنند. و شاید بهترین کار این باشد که هیچ سایت و خبرگزاری به اعمال آنها واکنش نشان ندهد.

اما موضوع جالبی که در این بیانیه ها به چشم می‌خورد چرخش نه 180 درجه‌ای که 360 درجه‌ای این فتنه‌گران است. در حالی‌که موسوی و کروبی چند روز پیش به بهانه‌ی حمایت از قیام مردم مصر و تونس درخواست مجوز از وزارت کشور کردند و از این طریق می‌خواستند خود را مثلا قانون‌گرا و عمل خود را یک عمل در چارچوب قانون کشور نشان دهند، در این بیانیه بار دیگر بر طبل ادعاهای پوچ و بی‌اساس خود نواخته و به همان سبک و سیاق سخن گفتند. البته این امر هم از عنایات خداوندی بود که خیلی زود باعث شد ماهیت هدف پلید و شوم‌شان را از برگزاری این راهپیمایی نشان بدهند.

 
 
 
 
 
 
 
 

اگر واقعا به زعم فتنه‌گران این دولت یک دولت کودتاگر و غیر قانونی است، پس چرا برای انجام راهپیمایی درخواست مجوز کرده‌اند؟ اگر واقعا ادعایی دارند که اکثریت جامعه با آنها است چرا در  روزهای معمولی در صحنه حضور ندارند؟ اگر حرف حسابی دارند چرا بعد از یک سال و نیم باز هم حرف های تکراری را به بهانه 22 بهمن و مردم مصر و تونس تکرار می کنند؟  چگونه است که بعد از یک سال و نیم نه تنها نتوانسته اند تعداد هواداران خود را افزایش دهند که اکثر قریب به اتفاق آنها ریزش کرده و از کشور گریخته اند.

 

پیش‌تر هم بولتن نیوز، در مطلبی هدف از این نامه‌نگاری سران فتنه را عنوان کرد و نوشتیم که این اقدام فتنه گران که حال دیگر تبدیل به مرده های سیاسی شده اند تیری بود در سیاهی که از دو حال خارج نبود:

یا این که وزارت کشور با درخواست مجوز فتنه گران موافقت می کرد و اجازه راهپیمایی به آنها را می داد. این فرض اگر چه محال است اما در صورت اتفاق، فتنه گران از این مجوز در جهت رسیدن به اهداف پلید خود که در طول یک ساله اخیر دائما بر آن اصرار داشته اند، استفاده می کردند. جالبی ماجرا در این است که حتی به این موضوع به صراحت در سایت های وابسته به خود اشاره کرده اند و نوشته اند که هدف راهپیمایی روز 25 بهمن، مقابله با جمهوری اسلامی و براندازی دولت کودتاگر است!

و یا این که وزارت کشور با این درخواست مخالفت خواهد کرد. که در این صورت آنها می توانند به هواداران اندک خود چنین بقبولانند که ما هم چنان در صحنه هستیم اما شرایط مهیا نبوده است. و از طرف دیگر از این موضوع در جهت تخریب دوباره جمهوری اسلامی استفاده خواهند کرد و باز هم حرف های پیشین خود را تکرار می کنند که جمهوری اسلامی، دولتی است غیر دموکراتیک که حتی اجازه راهپیمایی به نفع مسلمانان مصر و تونس را هم نمی دهد!

 

در حالی که اگر وافعا این فتنه‌گران، دلسوز مردم تونس و مصر هستند می توانند همراه با طیف‌های گسترده مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن حاضر شوند و هم سالگرد پیروزی انقلاب را با مردم باشند و هم از دستاوردهای انقلاب برای دفاع از مردم تونس و مصر بهره ببرند. آیا موسوی و کروبی در توهم عمیق و خوابی که از شب انتخابات تا کنون در آن فرو رفته اند خود را دولت مردم  و رئیس جمهور می دانند؟

 

 البته فتنه‌گران پا را از این هم فراتر گذاشته و علنا به این موضوع اشاره کرده‌اند که هدف آنان نه دفاع از مردم مصر و تونس که براندازی جمهوری اسلامی است! (زهی خیال باطل) امروز نیز در سایت‌های خود چنین نوشتند که چه مجوز داشته باشیم چه نداشته باشیم باید راهپیمایی کنیم! آنها به طور کاملا علنی و شفاف و با صراحت کامل به  تمامی اعمال غیر قانونی و آشوب‌طلبانه‌ی خود اشاره کرده و نوشتند:

«ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما به انفسهم

خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آنها خودشان را تغییر دهند. (دقت کنید که این ابوجهل‌ها حتی بلد نبودند آیه فوق را درست نوشته و ترجمه کنند!)

در تمامی لحظاتی که فریاد زدیم، مجوز نداشتیم.

در تمامی لحظاتی که شبانه سی دی ها را پخش کردیم، مجوز نداشتیم.

 در تمامی لحظاتی که شبانه شعار نویسی کردیم، مجوز نداشتیم.

در تمامی لحظات روز قدس که با دهان روزه فریاد برآوردیم، مجوز نداشتیم.

در تمامی لحظات 13 آبان که حضور داشنیم، مجوز نداشتیم.

در تمامی لحظات ظهر عاشورا که حماسه ی عاشورای سبز را خلق کردیم، مجوز نداشتیم.

ما برای ماندن و حرکت نیازی به مجوز نداریم.»

 

از سویی دیگر سران فتنه در این بیانیه در حالی دم از مردم و رأی آنها و احترام به قانون و التزام به آرمان‌های انقلاب اسلامی می‌زنند که خود و هواداران قلیل شان، اندک وقعی به این مسائل ننهادند و اتفاقا بیشترین هجمه‌ی خود را به سوی همین موضوعات روانه ساختند.

فتنه‌گران به راحتی رأی 40 میلیونی به نظام جمهوری اسلامی و رأی 26 میلیونی به رئیس‌جمهور منتخب را نادیده گرفتند و با ادعای واهی تقلب در انتخابات، شیرینی و حلاوت این حماسه‌ی بزرگ را به کام مردم ایران تلخ کردند. آیا این «مردم» که از آن دم می‌نند تنها خلاصه می‌شود به طرفداران محدود و معدود سبز؟ آیا مابقی مردم بزرگ ایران، جزو «مردم» محسوب نمی‌شوند؟

 

احترام به قانون به چه معنا است؟ آیا معنای احترام به قانون و در چارچوب آن عمل کردن این است که در انتخابات شرکت کنند و همه‌ی قواعد آن را بپذیرند اما زمانی که در انتخابات شکست خوردند مانند کودکان و خردسالان، «جر زنی» کرده و به زیر همه‌ی قوانین و قواعد بزنند؟ آیا قانون تا آنجایی خوب است که باعث دوام خود و طرفداران‌شان بشود؟

 

هم‌چنین فتنه‌گران در حالی دم از انقلاب و آرمان‌های آن می‌زنند که در همین مدت زمان یک ساله، مهم‌ترین و اصلی‌ترین آرمان‌های انقلاب توسط هواداران‌شان زیر سؤال رفت و آنها هیچ واکنشی از خود نشان ندادند؟ تبدیل شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به جمهوری ایرانی، سر دادن شعار «نه غزه نه لبنان جان فدای ایران»، تغییر شعار همیشگی روز دانشجو یعنی «مرگ بر آمریکا» به شعارهای فرعی، پاره کردن عکس امام، حمله به دستجات عزاداران حسینی و... همه و همه گوشه‌های کوچکی از اقدامات این فتنه‌گران است که در تضاد کامل با آرمان‌های انقلاب اسلامی بود.

 

اصلا چگونه می‌توان از آرمان‌های انقلاب دم زد اما میلیون‌ها دلار از دشمنان قسم‌خورده‌ی داخلی و خارجی ایران و آن هم در جهت براندازی این انقلاب کمک گرفت؟ چرا همه‌ی سلطنت‌طلبان و منافقان و استعمارگران دنیا از این جریان حمایت کرده و سران آن را زیر چتر حمایت خود گرفته‌اند؟ آیا می‌توان معتقد به آرمان‌های انقلاب بود و دست دوستی با این گروه‌ها داد؟

این حضرات که خود را رهبران جنبش سبز می نامند حتی به مهم‌ترین روز تاریخ معاصر ایران یعنی یوم‌الله 22 بهمن نیز اهمیتی ندادند. که اگر واقعا نیت‌شان دفاع از قیام مردم مصر و تونس بود و التزام به آرمان‌های انقلاب اسلامی داشتند می‌بایست با تمام توان خود در هر چه با شکوه برگزار کردن راهپیمایی 22 بهمن کمک می‌کردند نه این‌که تاریخ راهپیمایی خود را در روز دیگری قرار دهند.

به هر حال این جریان چه بخواهد و چه نخواهد تبدیل به مردگان متحرک شده است که در آینده‌ای نه چندان دور برای همیشه به گورستان تاریخ سپرده خواهد شد.  

بازی دو سر باخت امریکا، نتیجه تحولات مصر

مصر به عنوان یک بازیگر ژئوپلتیک محور، کلید ایجاد یا تغییر توازن استراتژیک در خاورمیانه و آفریقای عربی است و تغییر در نوع و ماهیت نظام سیاسی این کشور، به مثابه تغییر در توازن استراتژیک و متعاقبا تغییر در ترتیبات امنیتی و مناسبات سیاسی منطقه خواهد بود. لذا تحولات مربوط به مصر را می ‎بایست از منظر راهبردی و مبتنی بر سه مولفه "کلان نگری"، "همه جانبه نگری" و "آینده نگری" مورد بررسی و تحلیل قرار داد.

کلیات:

پس از فاصله گرفتن ترکیه از محور آمریکا، غرب و رژیم صهونیستی و نیز شکست این محور در اتفاقات اخیر لبنان، انتفاضه مردم مصر و پیامدهای ناشی از آن، زلزله سهمگینی را در منطقه بوجود آورد و ضربه مهلک دیگری بر محور مذکور وارد ساخت. در همین ارتباط روزنامه صهیونیستی هاآرتص در تشریح شکست های متوالی محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی نوشت: "اوباما در تاریخ امریکا به عنوان رئیس جمهوری ثبت خواهد شد که موجب از دست رفتن ترکیه، لبنان و مصر شد و در دوران وی ساختار همه ‎ی پیمان ‎های سیاسی ومنطقه ای آمریکا در خاور میانه فروریخت."

جایگاه ژئوپلتیکی مصر و  نقش اسلام گرایی در تحولات مصر این کشور را به وزنه ‎ای تعیین کننده و بازیگری غیر قابل انکار در ایجاد و یا تغییر توازن استراتژیک در منطقه خاورمیانه و آفریقای عربی تبدیل نموده است. برهمین اساس حفظ این کشور در محور امریکا، غرب و رژیم صهیونیستی به منزله حفظ توازن استراتژیک و در مقابل خارج شدن آن از محور مذکور به معنای تغییر موازنه ‎ی استراتژیک به نفع محور ایران، بیداری و مقاومت اسلامی خواهد بود. از این رو رهبر معظم انقلاب اسلامی در بخشی از بیاناتشان در خطبه عربی نماز جمعه تهران (15 بهمن 1389) فرمودند: "امروز نفس در سینه دنیای غرب و دنیای اسلام حبس شده که ببینند مصر چه خواهد کرد. اگر این پرچم سقوط کند دوران تیره و تاری به دنبال خواهد داشت و اگر به قله برسد، سر به آسمان خواهد کشید."

در محور امریکا، غرب و رژیم صهیونیستی، تحولات مصر بیش از همه برای اسرائیل از همه کشنده تر و عمیقا قابل درک است. مصر به عنوان یک کشور پیشرو عربی با امضاء قرارداد کمپ دیوید و پذیرش صلح با این رژیم جعلی، از یک سو دریچه ورود رژیم صهیونیستی به ژئوپلتیک خاور میانه ‎ی عربی شد و از سوی دیگر تبدیل به مجرایی تنفسی و محور بقاء این غده ‎ی سرطانی گردید. از این منظر انتفاضه مردم مصر در حقیقت فشرده شدن مجرای تنفسی و فزاینده شدن بحران بقاء رژیم صهیونیستی است. در این راستا سایت وزارت خارجه اسرائیل در نوشتاری تصریح کرد "در اسرائیل انتقاد از رفتار اوباما بالا گرفته، زیرا همانگونه که کارتر موجب از دست رفتن ایران شد، اکنون اوباما نیز موجب از دست رفتن مصر شده است."

در محور مذکور جایگاه ژئوپلتیکی مصر برای کشورهای غربی نیز بسیار مهم و تعیین کننده می ‎باشد. مصر با تسلط بر آبراه سوئز، در واقع شریان و دریچه انتقال نفت(خون) را به دنیای صنعتی در اختیار دارد. کانال سوئز موجب کوتاه تر شدن مسیر کشتی به میزان 66 درصد (در قبال دور زدن آفریقا) و صرفه جویی 50 درصد سوخت مصرفی می ‎شود. از این رو تغییر در نوع و ماهیت نظام سیاسی مصر، می ‎تواند تهیه کننده منافع کشور غربی باشد.

 همچنین مصر مقدم ‎ترین و اصلی ‎ترین حلقه ناتوی عربی (1+2+6) نیز محسوب می ‎گردد. لذا انتفاضه مردم مصر می ‎تواند سرآغاز سونامی بزرگ اسلام ‎گرایی و دومینوی سقوط دولت ‎های دست نشانده ناتوی عربی باشد.

نگاه کلان به تحولات وانتفاضه مردم مصر

نگاه کلان به تحولات مصر و انتفاضه مردم این کشور ناظر بر تحلیل این تحولات در چارچوب تلاش واشنگتن برای ایجاد نظم هژمونیک و از میان برداشتن موانع رهبری جهانی آمریکا از طریق ساخت "خاورمیانه بزرگ"، "خاورمیانه جدید" و همچنین پاسخ ملت ‎ها به این تلاشها و اقدامات محور آمریکا است. بر این اساس برای تحلیل و ریشه ‎یابی تحولات جاری منطقه خاورمیانه و آفریقای عربی می ‎بایست کمی به عقب بازگشت.

پس از فروپاشی شوروی سابق، استراتژیست ‎های آمریکایی، سقوط بلوک شرق را پیروزی این کشور در جنگ جهانی سوم پنداشتند و به زعم خود با احصاء فرصتهای تاریخی پیش روی امریکا، خواستار ارتقاء سطح رهبری ایالات متحده از رهبری بر جهان غرب به رهبری بر جهان شدند. در این راستا بوش پدر طی سخنانی در برابر کنگره (ژانویه 1993) اعلام داشت: "باید بدانید که ما ایالات متحده امریکا هستیم، رهبر غربی که رهبر جهان شده است."

این فرصتهای به اصطلاع تاریخی، چندی بعد (1997) در چاچوب طرحی برای قرن آمریکایی جدید موسوم به قرن 21 و استراتژی امنیت ملی امریکا برای قرن 21 (1998) تدوین گردید و متعاقب آن برای توجیه نخبگان و افکار عمومی آمریکا و غرب، کتابهایی مانند "تنها ابرقدرت جهان" (جان ایکنبری)، "کلانتر بی میل" (ریچارد هاس) "آمریکا تنها ابرقدرت جهانگ (زبیگنیو برژینسکی) و ... منتشر گردید.

در ادامه این روند، استراتژیست ‎ها و مقامات آمریکایی در ارزیابی موقعیت جدید ایالات متحده، دو تهدید "نامتقارن"(بیداری اسلامی) و "متقارن" (ظهور قدرت ‎های میانه) را از جمله موانع رهبری جهانی امریکا معرفی نمودند و برای فائق آمدن بر موانع مذکور، خاورمیانه را به عنوان زمین بازی پیروزی برگزیدند تا از یک سو با مهار موج اسلامگرایی، تهدید نامتقارن را مهار کنند و از سوی دیگر با تسلط بر منابع طبیعی منطقه، بویژه ذخائر انرژی (نفت وگاز)، اهرم ‎های لازم را برای مهار تهدید متقارن از آن خود نمایند.

در این رابطه تصمیم ‎سازان و مقامات کاخ سفید، برای عبور از موانع رهبری جهانی آمریکا سعی نمودند از مولفه-های پیروزی بخش در جنگ سرد شامل "برتری نظامی" و "ترویج دموکراسی" الهام بگیرند.

در این میان حادثه یازده سپتامبر بهانه و محملی برای شتاب بخشیدن به سیاست ‎های خاور میانه ‎ای آمریکا گردید و متعاقب آن، طرح "خاورمیانه بزرگ" و سپس طرح "خاورمیانه جدید" در دستور کار واشنگتن قرار گرفت. فرآیند طرح ‎های مذکور موارد زیر را شامل می گردید.

- جنگ پیش ‎دستانه (تهاجم نظامی به کشورهای هدف)
- دولت سازی (ایجاد دولت هایی مبتنی بر الگوی لیبرال دموکراسی)
- فرهنگ سازی (تغییر الگوهای فرهنگی منطقه)
- ملت سازی (تغییر بافت جمعیتی کشورها)
- کشور سازی (تغییر ژئوپلتیک و جغرافیای منطقه)

اما دیری نگذشت که راهبرد استفاده از "برتری نظامی " و "ترویج دموکراسی" با شکست مواجه شد. در این ارتباط ریچارد ان هاس، رئیس شورای روابط خارجی امریکا، با اذعان به شکست ایالات متحده اعلام کرد: " آمریکا باید از دو اشتباه در خاورمیانه دوری کند. اولین اشتباه تکیه بیش از حد به نیروی نظامی است... اشتباه دوم حساب کردن روی ظهور دموکراسی برای آرام کردن منطقه است."

اقدامات اخیر آمریکا بر اساس طرح مذکور طی ده سال گذشته در خاورمیانه نه تنها وضعیت این منطقه را متناسب با انتظارات واشنگتن دگرگون نکرد، بلکه انزجار ملت ‎ها از جنگ افروزی آمریکا وسیاست ‎های ریاکارانه این کشور در ترویج دموکراسی و همچنین رویگردانی از حکومت ‎های دست نشانده را فزاینده ساخت. بنابراین تحولات منطقه ‎ای و قیام مردمی در خاورمیانه و آفریقای عربی در واقع پاسخ مقتضی و مناسب ملت ‎ها به اقدامات سلطه ‎گرایانه ‎ی محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی می ‎باشد. 

نگاه همه جانبه به تحولات و انتفاضه مردم مصر

با همه جانبه ‎نگری به تحولات مصر، می ‎توان این حقیقت را به وضوح مشاهده کرد که انتفاضه مردم این کشور از یک سو ریشه در آزاداندیشی و اسلام ‎خواهی دارد و از سوی دیگر منبعث از انقلاب اسلامی است.

انقلاب اسلامی ایران خودآگاهی مسلمانان را به منصه ظهور رساند و عامل بازیابی هویت آنان گردید. رستاخیز اسلامی ملت ایران، باورهای دینی را در توده ‎های مردم مسلمان بیش از پیش تحکیم نمود و عامل اساسی اسلام ‎گرایی در میان نخبگان مسلمان به ویژه جهان عرب گردید.

همچنین تاثیر عمیق انقلاب اسلامی، باعث شکل ‎گیری بیداری اسلامی در جهان اسلام شد و ارزشهایی همچون ظلم ستیزی، آزادی ‎خواهی، استقلال ‎طلبی، عدالت ‎خواهی و ... را به ارزشهای مسلط در جوامع اسلامی تبدیل کرد. بیداری اسلامی در منطقه بسیار فراتر از ناسیونالیسم عربی عمل کرد و با بسیج نیروها، رهیافت مقاومت اسلامی را پیش روی مسلمانان قرار داد. این رهیافت بن بست ‎های القایی را کنار زد و عامل توقف توسعه ‎طلبی و قدرت-یابی رژیم صهیونیستی و قدرتهای استکباری گردید.

بیداری اسلامی و مقاومت اسلامی تحولات منطقه را وارد مرحله جدیدی کرد که از آن به تکوین خاورمیانه اسلامی یاد می ‎شود. بر این اساس آمریکا برای ممانعت از شکل ‎گیری خاورمیانه اسلامی و همچنین مقابله با بیداری و مقاومت اسلامی، سعی کرد با استفاده از مولفه ‎های برتری نظامی و ترویج دموکراسی، طرح خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید را اجرایی نماید.

اما اقدامات محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی (جنگ پیش ‎دستانه و تهاجم نظامی به منطقه، دولت سازی، فرهنگ سازی، کشور سازی و ...) نتوانست مانع از گسترش بیداری اسلامی، تضعیف و مهار مقاومت اسلامی شود و برعکس اشتباهات استراتژیک محور آمریکا با پیروزی مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین در جنگ ‎های 33روزه و 22روزه، از یک سو عامل برجسته ‎تر شدن رهیافت مقاومت اسلامی شد و از سوی دیگر روند تحولات تکوین خاورمیانه اسلامی را پرشتاب تر از قبل کرد.

در این راستا ریچارد ان هاس در نوشتاری با اشاره به رشد فزاینده اسلام ‎گرایی در منطقه می ‎نویسد: "اسلام به نحو فزاینده ‎ای خلاء سیاسی فکری جهان عرب را پر خواهد کرد و پایه سیاست اکثر ساکنان منطقه خواهد بود. سوسیالیسم و ناسیونالیسم عربی به گذشته تعلق دارد."
بنابراین نگاه همه جانبه به تحولات و انتفاضه مردم مصر مؤید دو نکته اساسی است:
- تحولات مصر ریشه در اسلام ‎خواهی مردم این کشور و گسترش امواج بیداری اسلامی دارد.
- تحولات این کشور قطعه ‎ای بسیار مهم و تعیین ‎کننده از پازل شکل ‎گیری خاورمیانه اسلامی است.

بررسی روند تحولات و انتفاضه مردم مصر

وقوع تحولات برق آسا و غیر منتظره در مصر، رژیم مبارک و بازیگران منطقه ‎ای و بین المللی را غافلگیر نمود. در این مرحله امریکا و برخی از کشورهای غربی با انجام عملیات فریب و جنگ روانی چنین القاءکردند که رویدادهای خاورمیانه و آفریقای عربی، تحولات از قبل طراحی شده بوده که برای انجام اصلاحات مورد نظر آنان شکل گرفته است. در این راستا پوشش دادن به ناکارآمدی سیستم های اطلاعاتی، ناتوانی دستگاه دیپلماسی و عدم بهره ‎گیری سایر بازیگران از فرصت تحولات مصر از جمله دلایل انجام عملیات فریب و جنگ روانی بود.

بعد از این مرحله امریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی حمایت صریح و آشکار خود را از رژیم مبارک اعلام داشتند و در عین حال در صدد برآمدند تا بامدیریت رسانه ‎ای از بازتاب یافتن واقیعات صحنه تونس و مصر جلوگیری نمایند. در این گام اقدامات محور مذکور موضوعات زیر را شامل می ‎شود:

- حذف مولفه اسلام ‎خواهی ا ز تحولات منطقه و مطالبات مردمی
- عدم انعکاس جهت ‎گیری های ضد آمریکای و ضد صهیونیستی در تونس و مصر
- سانسور نمودن مطالبات مردم تونس و مصر برای تغییر رژیم های دست نشانده
- بهره ‎گیری از راهبردهای تبلیغاتی و جنگ روانی ایران هراسی و سلام هراسی برای مخاطبیین منطقه ‎ای و فرامنطقه ‎ای

رژیم مبارک با حمایت از امریکا، غرب و رژیم صهیونیستی در سومین مرحله از مقابله با اعتراضات مردمی، مدیریت بحران از طریق سیاست "مشت آهنین" را در دستور کار قرار داد.

گسترده شدن دامنه اعتراضات و ناتوانی نیروهای امنیتی و انتظامی، رژیم مبارک را وادار نمود تا ارتش را به یاری بطلبد. اما عدم تمایل بدنه ارتش به سرکوب مردم و نگرانی از پیوستن آنان به مخالفین، فرماندهان را وادار کرد که برای جلوگیری از فروپاشی ارتش، به ظاهر اعلام بی ‎طرفی نمایند. این اعلام بی ‎طرفی از سوی ارتش از یک سو کشورهای اروپایی را به عبور از مبارک ترغیب نمود و از سوی دیگر مقامات امریکا را برای حمایت رژیم مبارک دچار تردید نمود.

در این مرحله حمایت صریح رژیم صهیونیستی از مبارک و اعمال فشار لابی صهیونیست به اوباما، تا حدودی مانع از عبور عملی سردمداران کاخ سفید از رژیم مبارک گردید.

در این راستا لابی صهیونیست در هشدار به اوباما متذکر شد که چنانچه وی تحولات مصر را متناسب با ملاحظات رژیم صهیونیست مدیریت نکند، در انتخابات 2012 از وی حمایت نخواهد کرد.

حسنی مبارک در ادامه سیاست مشت آهنین و سرکوب تظاهرکنندگان ناگزیر به اجیر نمودن اراذل و اوباش گردید که این حربه نیز کارساز نگردید.

در حال حاضر فرسایشی نمودن انتفاضه مردم مصر، یکی از دیگر تاکتیک ‎های مدیریت بحران می باشد که از طریق انجام تغیرات سطحی، گروه سازی و حزب سازی در حمایت از مبارک، مذاکرات با گروه ‎های معارض و ... در حال پیگیری است.

در جمع بندی روند تحولات مصر باید گفت که امریکا در شرایط بین آب و آتش قرار گرفته است. اکنون دو گزینه "حمایت از رژیم مبارک و پرداخت هزینه های سرکوب انتفاضه مردم" یا "عبور از مبارک و تشکیل دولت انتقالی توسط عمر سلیمان" روی میز رئیس جمهور امریکاست. این شرایط بسیار پیچیده، عملا بحران در تصمیم ‎گیری را برای اوباما رغم زده است. انتخاب هر کدام از گزینه ‎های مذکور، از یک سو آثار و پیامدهایی را متوجه کاخ سفید می ‎نماید و از سوی دیگر به فرجام پیچیده ‎تر شدن شرایط خواهد انجامید.

گزینه حمایت از دولت مبارک و سرکوب انتفاضه مردم، هزینه ‎های زیر را برای ایالات متحده به دنبال خواهد داشت.

- تضعیف بیش از پیش قدرت نرم امریکا به ویژه در جهان اسلام
- تقویت وحدت و همگرایی مسلمانان
- گسترش دامنه اعتراضات و انزجار مردم منطقه از امریکا
- پائین آمدن آستانه تحمل مردم مصر و رادیکال شدن اعتراضات علیه مبارک، امریکا و رژیم صهیونیستی
- مشکل شدن مدیریت بر تحولات پس از مبارک
- گسترش دامنه اعتراضات علیه امریکا در اقصی نقاط جهان
- از بین رفتن تمرکز امریکا در سایر حوزه های درگیری و عدم پیگیری دیگر اهداف راهبردی

همچنین گزینه عبور از مبارک و تشکیل دولت انتقالی توسط عمر سلیمان نیز ریسک بسیار خطرناکی برای آمریکا خواهد بود که آثار و پیامدهای آن به شرح زیر می باشد:

- مضاعف شدن روحیه مردم و مصمم تر شدن آنان برای رسیدن به اهداف انتفاضه
- استمرار معارضه در مصر
- تسری الگوی انتفاضه مصر به سایر کشورهای منطقه
- تند شدن شیب تحولات در این کشور و ناممکن شدن مدیریت و کنترل آن
- فزآینده شدن حمایت ملت ها از انتفاضه مصر
- پذیرش ریسک خطرناک شرط بندی بر روی اسب بازنده
- بی انگیزه شدن اجزاء ماشین سرکوب حزب حاکم برای حمایت از عمر سلیمان

و بالاخره اینکه عدم موفقیت محور آمریکا در اجرای گزینه دوم، یکبار دیگر ناتوانی امریکا در مدیریت بحران و افول قدرت این کشور را به منصه ظهور خواهد رساند. این شرایط روند پایان عصر امریکا در خاورمیانه را تسریع می ‎کند و منجر به نشان دادن درب خروج کاخ سفید به اوباما و دموکرات ‎ها خواهد شد.

آینده نگری نسبت به تحولات و انتفاضه مردم مصر

در این بخش با نگاه به آینده، تبعات انتفاضه مردمی مصر بر مناسبات سیاسی منطقه ‎ای و بین ‎المللی و همچنین ترتیبات امنیتی در منطقه خاورمیانه و افریقای عربی به اختصار مورد تحلیل و بررسی قرار می ‎گیرد.

در جمع ‎بندی از تحولات مصر و آینده نگری نسبت به انتفاضه این کشور به نظر می رسد که محور امریکا بنا به دلایل پیش گفته، ناگزیر خواهد شد که گزینه عبور از مبارک و تشکیل دولت انتقالی را بپذیرد تا در گام بعدی، فرصت مهار تحولات در این کشور را برای خود حفظ نماید.

از سوی دیگر وقوع وضعیتی غیر از گزینه اول (حمایت از رژیم مبارک) و دوم (عبور از دولت مبارک) نیز در مصر بسیار محتمل به نظر می رسد. این وضعیت که شامل تغییر حزب حاکم و به ثمرنشستن کامل انتفاضه مردمی در مصر خواهد بود، می تواند مستقل از گزینه های مورد نظر امریکا و یا از دل گزینه ‎ی عبور امریکا از رژیم مبارک به منصه ظهور برسد که آنگاه تداعی کننده دوران ریاست جمهوری کارتر برای امریکا، غرب و رژیم صهیونیستی خواهد بود. در مجموع می توان تبعات زیر را برای مناسبات سیاسی و ترتیبات امنیتی در منطقه و صحنه بین الملل پیش بینی نمود:

1- تغییر توازن استراتژیک در منطقه

تغییر در نوع و ماهیت رژیم مصر، توازن استراتژیک در منطقه را بر هم خواهد زد. این مهم بدون شک منجر به تقویت محور جمهوری اسلامی ایران در برابر محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی خواهد شد. چنین شرایطی محوریت ایران را در خاورمیانه بیش از پیش تثبیت خواهد کرد. همچنان که خاویر سولانا، مسئول سابق هماهنگ کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، تصریح کرده بود که : "ایران برای نخستین بار رهبری منطقه خاورمیانه را به دست گرفته است. ایران آنقدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول در جهان تبدیل شود."

همچنین پیش ‎تر از این موسسه سلطنتی چتم هواس انگلیس که متشکل از 17 محقق برجسته انگلیسی است در ارزیابی از قدرت ایران و امریکا پیش بینی کرد که قدرت نرم ایران حرف آخر را خواهد زد. این موسسه در گزارش خود تاکید کرد که: "سیر تحولات خاورمیانه نشان می ‎دهد که امریکا قدرت رقابت خود با ایران را از دست داده است. در حالی که موج نفرت عمومی از تصمیمات، عملکرد و سیاست امریکا در کشورهای اسلامی و عربی رو به افزایش است، ایران محبوبیت و دامنه نفوذ خود در منطقه را گسترش داده است."

2- رشد فزآینده بیداری اسلامی و تثبیت مقاومت اسلامی

بدون شک تحولات منطقه ای به ویژه انتفاضه مردمی در مصر، روند بیداری اسلامی در منطقه را به صورت غیرمنتظره ‎ای فزاینده ساخته است. این مهم از یک سو شرایط اسلام ‎گرایی در منطقه را برگشت ‎ناپذیر نموده و از سوی دیگر عامل تثبیت رهیافت مقاومت گردیده است.

3- تسریع روند شکل ‎گیری خاورمیانه اسلامی

روند شکل ‎گیری خاورمیانه جدید با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و پس از آن با شکست محور آمریکا در چهار جنگ افغانستان، عراق، 33 روزه و 22 روزه وارد مرحله جدیدی شد. این روند اکنون با تحولات منطقه خاورمیانه و افریقای عربی به ویژه انتفاضه مردمی در مصر وارد مرحله حساس و تعیین کننده ‎ای شده است. در این راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی با تاکید بر واقعیت شکل گیری خاورمیانه اسلامی می فرمایند: "شکی نیست بر اساس حقایق مقدر الهی، خاورمیانه جدید شکل خواهد گرفت که خاورمیانه اسلام خواهد بود."

شکل گیری خاورمیانه اسلامی واقعیتی است که نخبگان آمریکایی و اروپایی بدان معترف می باشند در همین رابطه گراهام فولر در یادداشتی با عنوان آینده اسلام سیاسی تصریح می کند: " اسلام تنها آلترناتیو منطقه است و سیاست ‎های غرب و آمریکا مانع از روند رو به پیشرفت آن نخواهد شد، بلکه موجب تسریع و شتاب آن نیز می ‎گردد."

4- فروپاشی ناتوی عربی:

ایجاد ناتوی عربی متشکل از شش کشور عربی حاشیه خلیج فارس، اردن و مصر با محوریت رژیم صهیونیستی، یکی از اقدامات راهبردی امریکا برای مهار بیداری و مقاومت اسلامی در منطقه و به نتیجه رساندن روند سازش بین اعراب با رژیم صهیونیستی بود. بر این اساس تحولات تونس، مصر، یمن و ... نه تنها این اقدام راهبردی را عقیم گذارده بلکه با به محاق بردن خط سازش در منطقه، حکومت خودکامه ‎ی محور ناتوی عربی را نیز با بحران بسیار جدی مواجه نموده است.

5- قرارگرفتن رژیم صهیونیستی در وضعیت بحران موجودیت و بقاء:

آینده ‎نگری نسبت تحولات منطقه، واقعیت جابجایی بنیادین در بازیگران داخلی و کاهش نفوذ شدید بازیگران فرامنطقه ای را بیش از پیش مبرهن  می سازد. این شرایط، رژیم اشغالگر قدس را در ضعیف‎ترین حالت قرار داده و بحران موجودیت و بقاء را برای آن رقم می زند.

انتفاضه مردمی در مصر با توجه به جایگاه ژئوپلتیکی این کشور و تاثیر آن بر وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی به صورت فزآینده ای روند مذکور را تسریع خواهد نمود.

6- ناتوانی در مدیریت و افول قدرت آمریکا

پیچیدگی و سرعت تحولات منطقه و سردرگمی برای مدیریت بر این تحولات یکبار دیگر عدم توانایی ایالات متحده برای مدیریت بر بحرانها را به اثبات رساند. این موضوع گواه بسیار مهمی برای افول قدرت آمریکا می-باشد که در این رابطه می بایست فعال شدن گسل ‎های داخلی در ایتلات متحده را به عنوان یکی از تبعات ناتوانی در مدیرت بحران به انتظار نشست.

7- پایان عصر آمریکا در خاورمیانه:

تحولات منطقه آغازی است بر یک پایان و آن پایان عصر آمریکا در خاورمیانه می باشد که پیش تر از این نیز ریچارد ان هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا، در نوشتاری بر آن تاکید کرده بود وی بیان این نکته که نفوذ آمریکا در منطقه رو به افول است تصریح کرد که خاورمیانه جدید، شاهد پایان عصر آمریکایی در منطقه است.

8- تغییردر ترتیبات امنیتی منطقه:

با آینده نگری نسبت به وضعیت منطقه، می توان پیش بینی کرد که تغییر در ترتیبات امنیتی خاورمیانه و آفریقای عربی از نتایج محتوم این تحولات خواهد بود که در اشکال زیر گمانه زنی می گردد.
- اقدام نظامی آمریکا (اشغال صحرای سینا) برای حفظ امنیت رژیم صهیونیستی
- بی ثبات نمودن برخی کشورها در منطقه برای ایجاد توازن استراتژیک
- کشورسازی و تجزیه برخی واحد های سیاسی در منطقه
- ایجاد تقابل و درگیری ‎های منطقه ای بین بازیگران داخلی منطقه
-  شکل ‎گیری فاز جدیدی از مقاومت اسلامی در منطقه

سخن آخر

این نوشتار با سخنی از امام عظیم الشان راحل به پایان می ‎رسد. آن گوهر یکدانه می فرماید:
"من با اطمینان می ‎گویم اسلام ابر قدرت ها را به خاک مذلت می ‎نشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده ‎ی خود را یکی پس از دیگری برطرف و سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد."

"دیروز، امروز، فردا" محصول تدبیر صدا و سیما نبود

اشاره: وحید یامین پور از ابتدای دهه 80 در رسانه ملی حضور داشته و صدها برنامه تلویزیونی و رادیویی را به عنوان نویسنده، کارگردان و مجری در کارنامه دارد. او در سال 86 به علت مخالفت با سیاست های مدیران رادیو از مدیریت گروه اندیشه رادیو جوان استعفا داد و به عنوان مشاور مدیر شبکه سه سیما همکاری پاره وقتش را با رسانه ملّی ادامه داد. ماجرای انتخابات 88، یامین پور را به تلویریون بازگرداند. برنامه های جنجالی «ایران 88»، «رو به فردا» و «دیروز، امروز، فردا» که بنا بر گزارش های مرکز تحقیقات سازمان، پرمخاطب‌ترین برنامه های سیاسی چندین سال اخیر تلویزیون بوده‎اند با کارگردانی و اجرای او به روی آنتن رفته اند. یامین پور اکنون مدیر دفتر فرهنگی مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی است و بار دیگر از تلویزیون فاصله گرفته است.

به گزارش رجانیوز، آنچه در زیر می‌خوانید بخشی از ناگفته های اوست درباره‌ پشت پرده‌ سیاست های سازمان صدا و سیما که در گفتگو با نشریه 9 دی به آن اشاره کرده است : 

  عملکرد صدا و سیما در خیلی از مواقع برای جریان حزب الله و مردم انقلابی محل سوال بوده؛ واقعا علت این کم کاری و کاهلی صدا و سیما در پرداختن به آرمان ها چیست؟ آیا عمدی در کار است؟

نمی توان بطور مطلق پاسخ این سوال را داد. خود من هم در طی سالیان گذشته به مرور لایه های پنهان آن را درک کردم. سازمان، ساز و کار پیچیده ای دارد. نمی شود برخی عمدها را نادیده گرفت. بالاخره در این سازمان عریض و طویل هستند کسانی که علقه و تعهدی به انقلاب ندارند و سرگرم امورات و علایق خودشانند. البته مدیران ارشد غالباً از سابقین در انقلاب اند هرچند در گیر و دار روزمرگی ها و سیاسی کاری ها برخی از آنها کم اثر یا بی اثر می شوند. یکی از مهمترین دلایل این کاهلی همنشینی این مدیران با طبقه‌ی روشنفکران و مرفهین است. نفوذ این دو طبقه بسیاری از خاصیت های آرمانی صدا و سیما را زایل کرده است. چند سال پیش که در رادیو جوان کار می کردم وحید جلیلی را برای یک مناظره‌‌ی رادیویی در خصوص عملکرد صدا و سیما دعوت کردم، جلیلی با همان لحن صریحش گفت «مدیران پرشیا سوار جردن نشین چه فهمی از دیانت انقلابی دارند؟!». این حرف مهمی بود. هرچند مجبور شدیم با دستور مدیران ارشد آن برنامه را همان روی آنتن قطع کنیم و موسیقی پخش کنیم!

  عملکرد رسانه ملی را در ایام فتنه و پخش برنامه هایی مثل «شاخص» یا «دیروز، امروز، فردا» را در میان این غفلت ها چطور باید توجیه کرد؟ به هر حال اینها برنامه های موثر و پربیننده سیما بود که صدای جریان فتنه را درآورده بود.

حقیقت این است که رسانه ملی خیلی بهتر از دستگاه های دیگر در این باره عمل کرد. در آن دستپاچگی و سردرگمی نهادهای متعدد مسوول، صدا و سیما و به ویژه معاونت سیاسی خوب به نتیجه رسید و موثر عمل کرد. هرچند باید گفت هنوز تهیه و پخش مستندهایی چون «شاخص» و «سیره امام روح‌الله(ره)» توسط واحد مرکزی خبر جزو استثنائات عملکرد صدا و سیماست و به یک قاعده تبدیل نشده است. آن هم محصول خبرگی و تعهد رئیس واحد مرکزی خبر و تعهد معدود جوانهای حزب اللهی تحت فرمان اوست. سوال اینجاست که چرا پس از گذشت سالها باید شاهد چنین برنامه هایی باشیم؟ چرا اینقدر دیر؟ چرا فقط یک یا دو برنامه؟ چرا شبکه های متعدد تلویزیون که هرکدام با میلیاردها تومان در سال شارژ می شوند و همه شان هم گروه برنامه ساز سیاسی و اجتماعی و ظاهرا مدیران انقلابی دارند هیچ کدام تا به حال کاری نکرده اند؟ چه کسی فرمان می دهد که همه شبکه های تلویزیونی پر از برنامه های هزینه بَر و خسته کننده آموزش آشپزی، تنظیم خانواده، مهارت های رانندگی و جنگ های زرد و لمپن ورزشی باشد ولی هیچ کدام حتی یک مستند چشم گیر تاریخی یا فرهنگی برای آموزش انقلابی مردم ارائه نکرده باشند؟ 

  چرا درباره «روبه فردا» و «دیروز، امروز، فردا» صحبت نمی کنید؟ آیا آنها محصول سیاست و تدبیر سازمان نبود؟

هرچند باید از اینکه به خاطر اعتماد مدیران توانستیم چنین برنامه هایی تولید کنیم خدا را شاکر باشیم اما باید اعتراف کنم اینها هم چندان ربطی به سیاست های سازمان نداشتند. آنها در ابتدا خبر نداشتند که ما در شبکه سه داریم چه می کنیم. روبه فردا بتدریج شکل گرفت. بد نیست این خاطره را بگویم تا دریافت کنید که در وقایع بعد از انتخابات چه خبر بود:

یکی از مدیران ارشد سازمان با شبکه تماس گرفته بود که تا می‌توانید فیلم های سینمایی پخش کنید. آن روز گلایه می‌کرد که اینها چیست که پخش می کنید؟ بروید هری پاتر پخش کنید اینها نیایند بیرون! (من آن موقع مشاور مدیر شبکه سه بودم) برایم من خیلی عجیب بود این حرفها و این سیاست ها.

من آن ایام برنامه «ایران88» را اجرا می کردم. اغتشاش گران سازمان را محاصره کرده بودند. با کمک حراست از در دیگری وارد سازمان شدم. رفتم پیش همان مدیر و گفتم به من یک دوربین و یک صدابردار بدهید بروم میان همینها که جلوی سازمان هستند. بگذار ببینیم چه می گویند. بگذارید همین حرف‌ها را بیاوریم در رسانه بگوییم و جوابش را بدهیم. آن روزها بی بی سی وسایر شبکه های ضد انقلاب بطور زنده خیابان های تهران را پوشش می دادند آن وقت ما داشتیم هری پاتر پخش می‌کردیم!

ماجرای 9 دی باعث شد تا پس از چند ماه دوری مجددا به تلویزیون برگردم. در صحبتی که با نادر طالب زاده داشتم تشویقم کرد که سمت و سوی برنامه را تغییر دهم. آن برنامه بعد از یک هفته تبدیل شد به مناظره ها و بعد هم به «دیروز، امروز، فردا».

  یعنی آوردن کسانی مثل حاج سعید قاسمی، فواد ایزدی، فروز رجایی فر، مسعود دهنمکی، حمید رسائی، حسن عباسی، صفار هرندی، سعید زیباکلام، حسین کچویان و برنامه های موثری چون حضور پناهیان، میرباقری و نبویان که برای اولین بار و در هیأت و رفتار جدید رسانه ای ظاهر شدند...

برخی از این مهمان‌ها را که نام بردید کاملاً مخفیانه و بدون هماهنگی می‌آوردیم. در همان ابتدا هم گاهی با برخورد تند مدیران ارشد مواجه شدیم. بعد که اوج استقبال مخاطبان را دیدند و برای برنامه ها تقدیر نامه گرفتند، طبعاً کوتاه آمدند. البته نباید انکار کنم که غیرت و جدیت برخی مدیران هم اگر نبود، همان اول جلوی کار ما گرفته می‌شد.

یادم هست که وقتی یکی از همین مهمان ها را که شما نام بردید دعوت کردیم و نامش از شبکه زیرنویس شد بلافاصله یکی از مدیران ارشد تماس گرفت و تعابیر تندی علیه ایشان بکار برد و ما را بازخواست کرد که چرا از چنین کسی دعوت کرده ایم! حالا ما با زحمت فراوان موفق شده بودیم که این سردار انقلابی را راضی کنیم تا بعد از سال‌ها به قاب تلویزیون برگردد. آن برنامه، بی‌شک یکی از بهترین‌های سال‌های اخیر تلویزیون شد. هنوز هم درباره اش حرف می زنند. بعدا دیدید که از برنامه تیزر ساختند و همه جا پخش کردند که بله رسانه وظیفه‌اش را در بصیرت افزایی و آگاهی بخشی انجام داده است! تازه از مجلس هم لوح تقدیر گرفتند.

  چرا  «دیروز، امروز، فردا» با این مخاطب فراوان و با این موفقیت متوقف شد و چرا مجدداً راه افتاد؟ چرا شما در سری جدید همکاری ندارید؟

هنوز وقت آن نشده که اصل ماجرا را بیان کنم. خیلی حرفها هست که محفلی است و در رسانه ها نمی توان گفت. همین قدر اشاره می‌کنم کسانی که آنتن را در اختیار دارند همه چیز با کم و زیادش می توانند بگویند ولی یک خط قرمز غیر رسمی وجود دارد آن هم اینکه از خود رسانه انتقاد نکنید. بسیاری از برنامه‎سازان یا مجریانی که در کمپین های راه اندازی شده توسط سران فتنه حاضر بوده اند و با برنامه هایشان آبروی نظام را برده اند از حمایت های بی دریغ مدیران بهره مندند ولی دیگرانی که گاهی ناپرهیزی کرده اند و گلایه و انتقادی از مدیران صدا و سیما طرح کرده اند، حتی کارشان به حراست هم کشیده می شود!

در سری جدید هم از من خواستند که با آنها همکاری کنم ولی از آنجا که حدس می زدم چه انتظاراتی از برنامه مطرح شود و سمت و سوی آن چگونه طی شود نپذیرفتم. هرچند نهایتاً پذیرفتم که به عنوان مشاور به دوستانم کمک کنم که البته برای شرکت در جلسات دعوت نشدم.

  بالاخره در قبال این روند حاکم در صدا و سیما چه باید کرد؟ خیلی از مردم از این وضعیت ناراضی اند ولی دقیقا نمی دانند چه باید بکنند؟ بسیاری از مدیران ارزشی صدا و سیما هم از این روند ناراحت هستند... چه باید کرد؟

روش درست را در سه اتفاق می دانم. اول ساختارهای نظارتی اند. هیچ نظارت دقیقی از بیرون رسانه ملّی را کنترل نمی‌کند. البته مجلس در چند ماه اخیر حساسیت هایش بیشتر شده ولی هنوز ساختارهای موجود اجازه دخالت و نظارت بیشتر را نمی دهند. طبق قانون اساسی سازمان باید با تدوین و تصویب قوانین اداره شود ولی هنوز چنین قانونی موجود نیست. بتازگی مجلس پیگیر تصویب قانون جامع صدا و سیما شده است که اگر درست پیش برود اتفاق بزرگی خواهد بود. شورای نظارت موجود هم آن چیزی نیست که باید باشد و مقام معظم رهبر بارها گفته اند که نظارت پیش از تولید را می خواهند ولی شورای فعلی اینطور نیست. فعلا که ما فقط اسمش را می‌شنویم. البته صدا و سیما هم با زرنگی بیشتر تقدیرهای شورا را اعلام می کند و نه بازخواست‌هایش را!

اتفاق دوم حساسیت و مسوولیت عموم مردم است. رسانه باید خودش را به شدت تحت کنترل و نظارت مردم و به خصوص جریان حزب الله بداند. نباید جرأت کند که خلاف کند. چرا هر حزب اللهی یک وبلاگ نداشته باشد که بلافاصله در مواقع لزوم تیغ انتقادش را بکشد. چرا در مجامع و رسانه‌ها انتقاد از روند نامناسب صدا و سیما اینقدر کمرنگ است. من چند سال است که یک از وظایفم را نقد جدی صدا و سیما قرار داده‌ام و این را رسالتی می دانم که حضرت آقا بر عهده مثل من قرار داده اند.

آقا فرمودند که نسبت ایشان با صدا و سیما مثل نسبت من با وزارتخانه پست و تلگراف و تلفن است! ایشان فرمودند که فقط رئیس را انتخاب می‌کنند. یعنی نظارت فرآیند خودش را دارد. ایشان گفته اند من انتقادهایم را دارم که خیلی از اوقات هم آقایان عمل نمی کنند. انتقاد وظیفه همه است.

اتفاق سوم و اساسی آنست که در رادیو و تلویزیون به انبوه جوانان خوش فکر،‌ متعهد و و انقلابی اعتماد شود. برنامه‌های شوک، راز، شاخص، مستند فرماندهان و برخی برنامه های مبتکرانه معارفی نشان می دهد که ظرفیت عظیمی در جوانان حزب اللهی وجود دارد و مشکل در اعتماد به آنهاست و مسئولان عالی سازمان باید به این بچه‌ها اعتماد کند و جو حاکم را بشکند.

ویکی‌لیکس: مبارک و کابوس سی‌ساله سرنوشت شاه ایران

«ویکی‌لیکس» به تازگی اسنادی را منتشر کرده که نشان‌گر کابوس سی ساله‌ی مبارک و وحشت او از فرجام محمّد رضا پهلوی است.

به گزارش خبرآنلاین وب‌سایت روزنامۀ آمریکایی «واشنگتن پست»، مکاتبات ماه می 2009 سفارت آمریکا در قاهره را منتشر کرد. 
 
در یکی از این پیام‌‌های دیپلماتیک در مورد واکنش رییس‌جمهور مصر به درخواست آمریکایی‌ها در مورد اصلاحات سیاسی گفته شده: مبارک اغلب به آمریکایی‌ها نتایج تلاش گذشتۀ ایالات متحده برای ترغیب اصلاحات در جهان اسلام را یادآوری می‌کند.

او به محمّد رضا پهلوی اشاره کرده و می‌گوید شاه ایران یکی از رهبرانی بود که ایالات متحده او را ترغیب کرد تا اصلاحات را بپذیرد، و این کشور در دستان اسلام‌گرایان انقلابی قرار گرفت.

مبارک همچنین به انتخابات 2006 فلسیطنی‌ها اشاره کرده که در آن حماس و ایران موفق شدند. 

رییس‌جمهور مصر همچنین در مورد تهاجم به عراق به رهبری آمریکا اظهار تأسف کرده و خاطر نشان ساخت دستِ‌کم آن‌جا صدام حسین «کشور را منسجم نگه داشته و با ایران ضدّیت داشت».

برخی سوابق سوابق مشاور فراری موسوی

اردشیر امیر ارجمندی مسئول حقوقی ستاد موسوی در سال 88 بود که به اروپا نزد برادرش منصور امیرارجمندی  گریخته است.

وی پیش از این به یک سرویس اروپایی وصل بوده که با توجه به وسایل جاسوسی کشف شده از وی این اطلاعات را به خارج کشور منتقل می‌کرده است .

امیر ارجمندی مدتی در استراسبورگ فرانسه و بعد پاریس مستقر شد. مادر و برادر این شخص از اعضا و سمپات‌های منافقین بوده و خود وی نیز اخیرا به دستگاه اطلاعاتی رژیم صهیونیستی وصل شده است.

شورای نگهبان فتنه‌گران را فیلتر می‌کند

سخنگوی شورای نگهبان تاکید کرد: کسانی که عالماً و عامداً به هر نحوی در شکل گیری و ادامه فتنه 88 نقش داشتند از فیلتر شورای نگهبان عبور نخواهند کرد.

به نوشته کیهان عباسعلی کدخدایی با اشاره به اینکه فتنه سال گذشته یک امر ساده ای نبود که بخواهیم به روحیات یک فرد یا به اختلافات سلیقه ای که بطور طبیعی در جامعه وجود دارد محدود کنیم افزود: ابعاد فتنه 88 بسیار گسترده تر از اختلافات داخلی بود و فتنه سال گذشته یک زمین بازی بود که دشمنان بیگانه برای ما ترسیم کردند و متاسفانه عده ای از دوستان هم در این زمین به نفع بیگانگان بازی کردند.

وی با مرور انتخابات سال گذشته ادامه داد: روز برگزاری انتخابات یک ادعایی از سوی برخی نامزدها و طرفدارانشان مطرح شد و هرگونه امکانات برای بررسی درخواست آنان در نظر گرفته شد اما حاضر نشدند هیچ یک از این راه های قانونی را بپذیرند در حالی که در یک جامعه مدنی وقتی که دو نفر با یکدیگر دچار اختلافی شوند و اگر نتوانند خودشان حل کنند به یک حکم و داور مراجعه می کنند.
سخنگوی شورای نگهبان اظهار داشت: اگر افراد یا حزبی حکمیت یک داور یا یک مرجع قانونی را نپذیرند هیچ مشکلی حل نمی شود و اگر اراده عده ای برای نپذیرفتن باشد هر راهکاری را هم که پیشنهاد بدهی سر باز می زنند.

وی بیان داشت: انتظاری که مردم با توجه به سابقه کاندیداهای معترض در سمت های اجرایی داشتند این بود که اگر هم اختلافی و یا اشکالی در مسیر اجرا وجود داشت و اگر شکوائیه ای داشتند آن را از طرق قانونی پیگیری و حل کنند که یکی از آن مراجع شورای نگهبان است.
کدخدایی تصریح کرد: در انتخابات سال گذشته شاهد بودیم که برخی از این افراد در همان ساعات پایان رای گیری اعلام پیروزی یک طرفه و یک جانبه کردند سؤال این است که بر چه اساسی شما این کار را کردید و شورای نگهبان به عنوان مرجع ناظر که تمام امور انتخابات زیر نظر آن انجام می شود چنین اجازه ای را هیچ وقت به خود نداده است که اعلام نتیجه زود هنگام کند.

وی اعلام نتایج در پایان ساعات روز برگزاری انتخابات را عامل شناخت عوامل پشت پرده فتنه 88 دانست و گفت:کسانی که در پس پرده برنامه ریزی و طراحی این اغتشاشات بودند برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی با نادیده گرفتن رای مردم و اصرار بر ادعاهای واهی مسیر قانونی را طی نکردند و شد آنچه که نباید می شد و این نادیده گرفتن غیرقابل اغماض است.

صلاحیت چگونه احراز می شود؟
کدخدایی درباره موضوع احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی، با بیان اینکه رفتار افراد را بر طبق قوانین ارزیابی می کنیم افزود: کسانی که در چارچوب نظام حرکت کرده اند و شرایط ماده 28 قانون انتخابات را دارا باشند و همچنین مواضعی که در ماده 29 این قانون وجود دارد را نداشته باشند صلاحیتشان احراز خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: در مجلس هفتم و هشتم نیز مشاهده می کنید که از همه گروه ها و جریان های سیاسی در آن هستند و از همه گروه ها هم افرادی بودند که صلاحیتشان مورد قبول واقع نشد بنابراین شورای نگهبان سیاسی عمل نمی کند.

سخنگوی شورای نگهبان با بیان اینکه حساب کسانی که در فتنه سال گذشته به نوعی نقش داشتند از بقیه گروه ها و جریانات سیاسی جداست تاکید کرد: کسانی که چه عالماً و چه عامداً به هر نحوی در شکل گیری و ادامه فتنه 88 نقش داشتند از فیلتر شورای نگهبان عبور نخواهند کرد.
کدخدایی که با باشگاه خبرنگاران گفت وگو می کرد، از لزوم تغییر در قوانین انتخاباتی سخن گفت و این قوانین را ناقص و بسیار قدیمی توصیف کرد.

وی در این مورد گفت: نظام انتخاباتی ما مربوط به ادوار اولیه انقلاب است که یک فضای سیاسی، اجتماعی متفاوتی نسبت به وضعیت فضای سیاسی امروز جامعه ایران حاکم بود.
وی افزود: امروزه یک فضای رقابتی سنگین و سیاسی در کشور حاکم است و همچنین بیشتر اوقات تحمل افراد و گروه های سیاسی هم کم است؛ لذا قوانین موجود برای اجرای انتخابات، نظارت و تبلیغات، دارای نواقصی است که باید اصلاح شود و لزوم این تغییرات را هیچ کس نمی تواند منکر شود، اما متاسفانه هیچ اقدامی تاکنون در این زمینه صورت نگرفته است.

کدخدایی، فرهنگ سازی برای انتخابات را ضروری دانست و افزود: فرهنگ سازی انتخابات، یعنی اینکه احزاب و چهره های سیاسی قبول کنند، انتخاب یک برنده و بازنده ای دارد و همیشه در انتخابات برنده نیستند؛ و باید تحمل خود را بالا ببرند.
وی ادامه داد: احزاب زمانی که در انتخابات شرکت می کنند و بازنده می شوند، به مفهوم این نیست که نظام عیبی دارد و یا تخلف و تقلبی صورت گرفته، احتمال قوی تر این است که از این فرد یا گروه اقبالی از سوی مردم صورت نگرفته و رای نیاورده است؛ لذا این موضوع کمتر در انتخابات ما جا افتاده است.

اطاعت از ولایت فقیه میزان سنجش اسلامی بودن جامعه است

نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی تأکیدکرد: ولایت فقیه میزان و سنجش اسلامیت نظام است و هرقدر اطاعت از ولایت فقیه بیشتر باشد نشان دهنده اسلامی‌تر بودن نظام است.

به گزارش خبرنگار مهر در قم حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی شامگاه چهارشنبه در نشست بصیرت در مسجد اهل بیت(ع) قم ابراز داشت: اگر مسلمانان در صدر اسلام ولایت را حفظ می‌کردند امروز وضعیت دیگری بر جهان اسلام حاکم بود.

وی با طرح این سئوال که مگر ممکن است خداوند 70 میلیون مصری و سایر مسلمانان را در دوران غیبت‌‌ رها کرده باشد اضافه کرد: برکت ولایت فقیه این است که ده روز پس از ورود امام به ایران 22 بهمن ماه به وقوع پیوست اما انقلاب مردم مصر بعد از 16 روز هنوز به نتیجه نرسیده است.

آقاتهرانی با تأکید بر لزوم معرفی ولایت فقیه و برکات آن به دنیا خاطرنشان کرد: اگر امروز در مصر و دیگر کشورهای اسلامی ولایت فقیه حاکم بود ببینید چه وضعی بر جهان حاکم می‌شد.

نماینده مردم تهران در مجلس ولایت فقیه را یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای خدا به مردم ایران برشمرد و افزود: همه باید قدردان این نعمت باشیم و قدردانی از این نعمت این است که در برابر اوامر ولایت فقیه مطیع باشیم و در برابر آن نایستیم.

آقاتهرانی با بیان اینکه آینده روشن است و دنیا به سمت بیداری در حرکت است ابراز داشت: با همه تلاشی که دشمنان به کار بسته‌اند تا نامی از ولایت فقیه در دنیا نباشد اما شاهد هستیم که بزرگ اخوان المسلمین مصر از رهبر معظم انقلاب با عنوان «امام خامنه‌ای» یاد و تشکر می‌کند.

وی ادامه داد: دنیا دارد به اثار و برکات ولایت فقیه در ایران آشنا می‌شود و مهم این است که ما در داخل مرتکب خطا نشویم زیرا یک اشتباه کوچک از ما می‌تواند بازتاب و موج زیادی در دنیا ایجاد کند و دشمنان از آن سوء استفاده کنند.

آقاتهرانی با بیان اینکه دنیا به بن بست رسیده است تصریح کرد: همه در حالت انتظار موعود به سر می‌برند و آینده دنیا روشن است.

وی تعلقات به دنیا را عامل گرفتاری عنوان کرد و گفت: علاقه و حب به دنیا موجب گرفتار شدن ما در مشکلات می‌شود‌‌ همان طور که بسیاری از افرادی که روزی در جامعه جایگاه و اعتباری داشتند به علت غفلت ریزش کردند.

آقاتهرانی حزب زدگی را از دیگر عوامل بدبختی انسان دانست و تاکیدکرد: تنها و تنها باید مقام ولایت را برتابیم و مطیع فرامین او باشیم.

وی دلبستگی به دنیا را از خطوات و راه‌های شیطان برای نفوذ در انسان و انحراف او از راه راست معرفی و تاکیدکرد: شیطان مرحله به مرحله و آهسته انسان را دچار لغزش می‌کند.

شرط آیت الله هاشمی برای حضوردرنمازجمعه!!

حجت الاسلام مجتبی ذوالنور، شامگاه دوشنبه درادامه سلسله نشستهای بصیرت در مسجد اهل بیت(ع) قم با موضوع فتنه های آینده، در سخنانی با بیان اینکه از بدو انقلاب، مرکب انقلاب فتنه های متعددی را طی کرده است اضافه کرد: فتنه های آینده عمیق تر و پیچیده تر خواهد بود و کسانی که در جایگاه عالم دینی هستند و کنار امام بوده اند به تطهیر معاندان نظام خواهند پرداخت و کسانی که نسبت به ولایت فقیه حرف داشته و دارند نقش پررنگی خواهند داشت و نقطه تمایز فتنه آینده با فتنه های گذشته حضور بدون نقاب برخی چهره های انقلابی است که رانت و نان سوابق گذشته خود را می خورند .

به گزارش  جهان به نقل از مهر:جانشین نماینده ولی فقیه درسپاه درادامه به فتنه ملی مذهبی ها اشاره کرد و گفت: در فتنه ملی مذهبی ها بسیاری ازافراد آزموده شدند و برخی به انقلاب برگشتند و متوجه رگه های التقاط و انحراف در ملی مذهبی ها شدند و برخی هم ریزش کردند.

ماجرای نوه امام خمینی و برخورد امام(ره)

وی ادامه داد: نوه امام خمینی(ره) از جمله کسانی بود که برای بنی صدر گروه مسلح راه اندازی کرده بود و در مشهد حرکتهای ضد امنیتی انجام می داد و وقتی به امام خبر دادند فرمود دستگیرش کنید به ایشان گفتند که اسلحه دارد فرمود اگر دست به اسلحه شد به او شلیک کنید بعد هم امام شخصا ۵ تن از پاسداران بیتش را سراغ او می فرستد و دستگیرش می کنند.

ذوالنور ادامه داد: امام به نوه خود دو توصیه کرد یکی اینکه فرمود من بر شما واجب می کنم که برای درس خواندن به قم بروی و دیگر اینکه دخالت در امور سیاسی را بر شما حرام می کنم اما در نهایت نیز او توصیه امام را نشنید و سر از مصاحبه علیه نظام و حمایت از صدام و ... در آورد.

وی اضافه کرد: حجتی کرمانی ازجمله کسانی بود که تا آنجا پای آرمانهای بنی صدر ایستاد که مردم با شعار مرگ برضدولایت فقیه او را از کرمان بیرون کردند و این فتنه ها تا جایی پیش رفت که حتی قائم مقام رهبری نیز از ملی مذهبی های اثر پذیرفت و کم کم از امام زاویه گرفت.

نمونه ای از بصیرت و روشن بینی شهید مطهری

جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه با بیان اینکه بازرگان در شناخت نیروها و جریانات سیاسی و مسایل حزبی آن زمان از شهید مطهری جلوتر بود اظهارداشت: مطهری وقتی مجاهدین خلق قرار بود مسئولیت تبلیغی ورود امام به ایران را بر عهده بگیرند از آنان به عنوان«منافق» نام برد اما بعد از خونریزی ها و جنایات مسعود رجوی و گروهش، بازرگان نامه ای به امام می نویسد و از این گروه به عنوان«مجاهدین؛ فرزندان انقلابی اسلام» نام می برد که امام خمینی(ره) هم بعدها در سخنرانیشان منافقان را فرزندان انقلاب مهندس بازرگان نامید.

وی افزود: در قصه قائم مقام رهبری نیز برخی سر خوردند و لغزیدند و حتی نسبت به تصمیم امام اعتراض کردند در صورتی که این جریان به دنبال امام زدایی بود و حتی در جزیی ترین مسایل اجرایی دخالت می کرد و در جاهایی که امام نماینده داشتند نماینده موازی تعیین می کردند.

آیت الله منتظری از جریانات مهدی هاشمی بی خبر نبود

ذوالنور تصریح کرد: آیت الله مشکینی در خطبه های نماز جمعه قم فرمود که من خدمت قائم مقام رهبری رفتم و به ایشان نسبت به جریان مهدی هاشمی هشدار دادم اما آخر به من گفت من به سیدمهدی ایمان دارم و این طور نبود که اواز جریان مهدی هاشمی بی خبر باشد.

وی در ادامه به ذکر خاطره ای از سردار صفوی پرداخت و ادامه داد: سردار صفوی می گفت من به همراه سردار رشید خدمت قائم مقام رهبری رفته بودیم او به شکلی توهین آمیز نسبت به امام سخن گفت که من با حالتی گریان از آن جلسه بیرون آمدم و تا تهران هم نتوانستم جلوی گریه ام را بگیرم.

واکنش عبدالله نوری به عزل منتظری

جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه ادامه داد: وقتی امام قائم مقام رهبری را عزل کرد عبدالله نوری که آن موقع نماینده ولی فقیه در سپاه بود همان شب به تمامی زیرمجموعه های خود ابلاغ کرد که تا قبل از ساعت اداری فردا نباید حتی یک عکس و جمله از آیت الله منتظری وجود داشته باشد؛ افرادی بودند که در حمایت از امام تندتر از او هم موضع گرفتند اما کارشان به جایی رسید که زیرپرچم خط امام یکی از شعارهای محوری آنان این بود که «منتظری کجایی، موسوی تنها شده».

ذوالنور فتنه دوم خرداد را فتنه دیگر برشمرد و گفت: وقتی نشریه فاراد در دوران وزارت ارشاد خاتمی به امام خمینی(ره) توهین کرد همه کشور در مقابله با آن راهپیمایی راه افتاد و در قم هم راهپیمایی عظیمی ایجاد شد و سخنران آن آیت الله العظمی فاضل لنکرانی بود؛ خاتمی وقتی می خواست از ارشاد آن موقع استعفا دهد جمله معروفی را دلیل این استعفا عنوان کرد و آن اینکه«موسیقی در این کشور مظلوم است» و آیت الله فاضل هم در پاسخ وی گفت جمهوری اسلامی مظلوم است که تو وزیر فرهنگ و ارشادش هستی.

جریان دوم خردادی ها به دنبال مرجع سازی بودند

ذوالنور با اشاره به دوران اصلاحات تصریح کرد: درزمان وزارت آموزش و پرورش مرتضی حاجی، رساله برخی از مراجع را یواشکی به مدارس می آوردند و تبلیغ مرجع خاصی را می کردند چون نیازمند مرجع سازی بودند.

وی با اشاره به فتنه ۸۸ ابراز داشت: درفتنه ۸۸، ۳۰۰ هزار نفر را در کمیته آراء خود سازماندهی کردند و از مدتها قبل چوب و چماق و حسابهای بانکی و حتی سلاح های سرد و گرم را مهیا و برای پشتیبانی برنامه ریزی کرده بودند چون از ابتدا بنا را بردرگیری گذاشته بودند و وقتی هنوز نتیجه آراء اعلام نشده بود در روز ۲۳ خردادماه سران فتنه درمنزل فردی که نمی خواهم اسمش را ببرم بر طبل ابطال انتخابات کوبیدند.

مواضع دوپهلو بذر تردید را در جامعه می کارد

ذوالنور ادامه داد: البته ضربه کسانی که سکوت کردند و یا دو پهلو حرف زدند کمتر از خواصی نبود که تابلوی حمایت از فتنه را در دست گرفتند چون این موضعگیریها سبب شد تا بذر تردید در دل مردم کاشته شود.

وی با اشاره به حوادث فتنه سال قبل و توهین به عزاداران امام حسین(ع) و پخش بطری شراب در روز عاشورا اظهار داشت: من وقتی به کروبی گفتم چرا شما این اهانتها به امام و عاشورا و ... را محکوم نکردی گفت چقدر ساده ای، اینها را نظام برای تخریب ما ایجاد کرده و من به او گفتم خوب اگر راست می گویی این بهترین موقعیت برای شما بود که با محکومیت این اهانتها، به قول خودت عاملان آن را افشا کنی اما چرا نکردی؟

هتاکان روز عاشورا هیچگاه دامان سران فتنه را رها نمی کنند

وی با بیان اینکه معلوم بود که آنها این حوادث را محکوم نمی کنند افزود: هتاکان به عاشورا هیچگاه دامان پرمحبت سران فتنه را رها نمی کنند زیرا سران فتنه بستر طبیعی برای عقده گشایی آنهاست و آنها باید ممنون باشند که سران فتنه نقش نخ تسبیح را برای متمرکز کردن معاندان علیه نظام بازی کردند.

آخرین افاضات اکبر گنجی

جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه با اشاره به آخرین مواضع اکبر گنجی گفت: اخیرا او در آخرین ورژن سخنانش گفته است که هیچ چیز مقدسی در دنیا وجود ندارد و همه پیامبران باید نقد شوند و امروز حتی در حوزه هم شاهد جریاناتی هستیم که به دنبال زیر سئوال بردن و نقد مبانی امام خمینی(ره) هستند و در لایه های متعددی اعلام حضور می کنند اگرچه ما می دانیم که این جریان از کجا و با چه پولهایی حمایت می شوند.

وی در بخش دیگری از سخنانش در پاسخ پرسشی مبنی بر اینکه چرا رئیس مجلس که دیداری هم با حسنی مبارک داشت هنوز هم مواضعی دو پهلو دارد تصریح کرد: ما آقای لاریجانی را نمی توانیم خارج از جرگه نظام حساب کنیم اما نسبت به مواضع ایشان نقد و حرف داریم زیرا نداشتن مواضع شفاف اگر تاثیرمنفی نداشته باشد حداقل این است که موجب تطهیر فتنه گران و تردید در مردم می شود.

نسبت به مواضع رئیس مجلس گله مندم

ذوالنور ادامه داد: نباید افراد جای خود را بارهبر معظم انقلاب عوض کنند و نباید جای فرمانده و سرباز عوض شود؛ برخی در جایگاه رهبری کدخدامنشی عمل کردند و به جای آنکه خودشان روی سیم خاردار بروند عقب نشستند و فرمانده را می خواستند روی سیم خاردار قرار دهند.

وی تاکیدکرد: من نسبت به مواضع ایشان نقد و گله دارم.

وی همچنین در پاسخ به سئوالی درباره انتخاب مجدد آیت الله رفسنجانی به ریاست خبرگان ابراز داشت: من در جایگاهی نیستم که در این باره نظر دهم و صلاحیت او را خبرگان باید تشخیص دهد و هر تصمیمی هم که بگیرند بهشت و جهنمش با خودشان است اما مردم می توانند مطالبه داشته باشند و حرف بزنند.

بیانیه دادن؛ سنت جدید آقای رفسنجانی

وی ادامه داد: اخیرا آقای هاشمی رفسنجانی سنت بدیعی را شروع کرده و آنهم بیانیه دادن و در جرگه پیام دهندگان قرار گرفتن است چون بیانیه دادن نوعی اعتراض است برای کسی که تریبون در اختیارش نیست.

ذوالنور افزود: این در حالی است که وی تریبون نماز جمعه و مجلس خبرگان و مجمع تشخیص را دارد و تریبون نماز جمعه را هم کسی از ایشان نگرفته است و هر بار که به وی تعارف می کنند می گوید شما تضمین دهید که مردم شعار ندهند من بیایم و در این صورت باید برای هر فردی دو مامور بگذاریم که شعار ندهند؛ مردم فرمایشی عمل نمی کنند و در بستر تاریخی و با سنجش عملکرد شخصیتهاست که از او حمایت و یا علیه او شعار می دهند.

وی تصریح کرد: البته این بیانیه دادنها هم ممکن است دلایل دیگری هم داشته باشد از جمله اینکه ایشان بگویند شان ما این است که در جرگه افرادی هستیم که بیانیه می دهند.

حضورخبرنگاران سبزایرانی برای تبلیغ مشروب دررسانه گوگوش!

برخی خبرنگاران وابسته به جریان فتنه به عنوان عوامل اجرائی شبکه ماهواره‌ای من و تو که خواننده مشهور (گوگوش) از اعضای سهام‌دار در این شبکه می‌باشد، در شش تا ۹ ماه گذشته از ایران خارج شده‌اند و جذب این شبکه شده‌اند.

به گزارش جهان هر شب در این شبکه برنامه‌ای پخش می‌شود به نحوی که عده‌ای به منزل‌های مختلف سر می‌زنند و به سفره این خانواده‌ها نمره می‌دهند!!

من باب مثال در صورت عدم وجود مشروب در سفره شام، امتیاز منفی شامل حال این خانواده می‌شود. در کنار تمام این سفره‌ها مشروب سرو شده است.

برخورد با دانه‌درشت‌های مفسدان اقتصادی در اولویت باشد

آیت‌الله مصباح یزدی با بیان اینکه ناظران و بازرسان نباید به خاطر منافع فردی، حزبی و جغرافیای، فعالیت‌هایشان به نفع یا بر ضد شخص، سازمان یا منطقه خاص جغرافیایی باشد، اظهار داشت: در برخورد با مفسدان اقتصادی، دانه‌درشت‌ها در اولویت قرار گیرند.
به گزارش جهان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت‌الله مصباح یزدی، رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در دیدار با هیئت عالی‌رتبه سازمان بازرسی کل کشور با اشاره به بحث نظارت و بازرسی اظهار داشت: مسأله نظارت از ارکان مدیریت است که به نسبت پیچیدگی مدیریت، نظارت نیز باید قوی‌تر و فنی‌تر باشد و گرنه تلاش‌های صورت گرفته در جهت انجام امور نتیجه‌ای نداشته و حتی گاهی نتیجه‌ای عکس حاصل می‌شود.

وی با جهانی خواندن بحث نظارت بیان کرد: در قوای سه‌گانه کشور، نهاد‌های نظارتی درون سازمانی تحت نظارت رئیس هر قوه وجود دارد که میان این دستگاه‌ها باید ارتباط وجود داشته باشد؛ اما در مرحله‌ای بالاتر باید نهاد نظارتی عالی بر فعالیت سازمان‌های نظارتی جزء نظارت کند.

عضو خبرگان رهبری با بیان نیاز همیشگی بشر به اصلاح و نظارت و غیرمعقو ل بودن بی‌نیازی انسان از نظارت و اصلاح در حیات دنیوی تأکید کرد: نظارت عالی الهی بر انسان نباید فراموش شود، نظارت دستگاه‌های دولتی برای جلوگیری از تخلفات و محاکمه متخلفین است، اما خداوند در مرتبه‌ای بالاتر بر کارهای بشر نظارت دارد که این نظارت برحق و عالمانه است.

استاد اخلاق حوزه علمیه قم با اشاره به نتایج توجه به نظارت خداوند در امور تصریح کرد: توجه به نظارت خداوند سبب ضابطه‌مندی و متعهد شدن مردم می‌شود که در نتیجه گسترش این فرهنگ، از حجم وظایف سنگین نهادهای نظارتی و قضائی به مقدار قابل توجه‌ای کاسته خواهد شد.

رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) مرحله بعد از توجه به نظارت خداوند را اجرای احکام اسلامی برشمرد و اظهار کرد: نباید در جمهوری اسلامی زمینه‌ای فراهم شود که احکام الهی مورد غفلت قرار گیرند و درطول اجرای احکام الهی، اقامه عدل در جامعه است که لازمه آن پای‌بندی قانون‌گذارن و مجریان، به احکام شریعت و قوانین کشوری است.

علامه مصباح یزدی با تقبیح تبعیض‌گذاری در بحث نظارت افزود: ناظرین نباید میان افراد، قوا و دستگاه‌ها در بحث نظارت تفاوت بگذارند؛ نباید نسبت به یک سازمان حساس بوده و نسبت به سازمان دیگر بی‌تفاوت باشند که این مسئله خود نوعی ظلم و تبعیض است که قابل پی‌گیری است.

وی با کلی خواندن معنای نظارت و قابل اجرا نبودن نظارت کامل بر تمامی فعالیت‌ها گفت: نظارت کامل نیاز به نیروی انسانی فراوان و بودجه بسیار دارد که در واقع امکان‌پذیر نیست و در سرتاسر عالم نظارت به شکلی نیست که ناظرین در تمامی امور حضور فیزیکی داشته باشند، بلکه به ناچار با گزینش تصادفی، مواردی را از فعالیت‌های یک سازمان یا نهاد انتخاب و بررسی می‌کنند که نسبتا در جلوگیری از تخلفات مؤثر است.

عضو خبرگان رهبری با بیان این‌که گزینش در امر نظارت، بحث دیگری تحت عنوان اولویت‌بندی بررسی را مطرح می‌کند، تأکید کرد: در گزینش برخی از فعالیت‌های سازمان‌ها برای نظارت، باید توجه شود که کدام امر در اولویت قراد دارد، کدام‌یک از اهمیت، تأثیرگذاری و حساسیت بیشتری برخوردار است؛ نباید از پرونده‌های کلان فساد اقتصادی غفلت کرده و به پی‌گیری پرونده‌های جزئی بپردازیم.

رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با برشمردن منافع شخصی، گروهی و جغرافیایی به عنوان مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار بر فعالیت‌های ناظران و بازرسان، تأکید کرد: ناظران و بازرسان نباید به خاطر منافع فردی، حزبی و جغرافیای، فعالیت‌هایشان به نفع یا بر ضد شخص، سازمان یا منطقه خاص جغرافیایی باشد، به‌طوری‌که از بررسی تخلفات حامیان خود پرهیز یا به ضرر مخالفان خود به نظارت بپردازند که در این صورت با غفلت از پرداختن به امور مهم، متهم به خیانت هستند و در درگاه الهی باید پاسخ‌گو باشند.

افشای تحرکات ضدایرانی در لابلای اسناد سفارتخانه‌های آمریکا


اسناد مربوط به سفارتخانه‌های آمریکا مرتبط با موضوع ایران، نشانگر تحرکات پشت پرده و پنهان آمریکایی‌ها و همپیمانان آنها در قبال کشورمان است. برخی از این اسناد، منتشره از سوی ویکی لیکس، به شرح زیر است:

* تلاش‌های ضدایرانی پرز و عباس

سند مربوط به ۰۲/۱۲/۲۰۰۹
مبدا این سند، سفارت آمریکا در برزیل و محتوای آن دیدارهای شیمون پرز رئیس‌جمهور اسرائیل و محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان از برزیل در ماه نوامبر ۲۰۰۹ است. براساس این سند، ایران، یکی از محورهای اصلی بحث در ملاقات پرز با مقامات، تجار و سیاستمداران برزیلی بوده است. از سوی دیگر محمود عباس در دیدار با لولا داسیلوا رئیس‌جمهور برزیل اعتقاد داشت که کمک‌های ایران به حماس و حزب‌الله، موقعیت شخصی او و کلاً فرآیند صلح در خاورمیانه را تضعیف می‌کند. طبق این سند، گزارش‌های رسانه‌ای تاکید داشتند که محمود عباس از رئیس‌جمهور برزیل خواسته تا احمدی‌نژاد را برای توقف چنین کمک‌هایی تحت فشار قرار دهد.

* نگرانی آمریکا از حضور فعال ایران در آمریکای لاتین

سند مربوط به ۲۳/۰۱/۲۰۰۹
مبدا این سند وزارت خارجه آمریکا و موضوع آن "نزدیکی ایران به کشورهای آمریکای لاتین " است. این سند به کلیه سفارت‌خانه‌های ایالات متحده در کشورهای آمریکای لاتین ارسال شده است. در این سند آمده: تحلیل‌گران در واشنگتن معتقدند که تهران به‌منظور کاهش انزوای دیپلماتیک و افزایش رابطه با کشورهای چپ‌گرا، در حال نزدیکی به آمریکای لاتین است. محمود احمدی‌نژاد ظاهرا محرک اصلی پشت این سیاست است و کمک‌های شخصی از جانب هوگو چاوز رئیس‌جمهور ونزوئلا دریافت کرده است. سایر دولت‌های مردمی مثل بولیوی، اکوادور و نیکاراگوئه نیز به دنبال روابط سیاسی و اقتصادی نزدیکتری با ایران هستند. ایران، مراکز فرهنگی را در ۱۶ کشور منطقه تشکیل داده و دارای سفارتخانه‌هایی در ۱۰ کشور است. ادامه این سند، سؤالاتی است که خطاب به IRAN WATCHERS و دفتر حضور منطقه‌ای ایران (IRPO) و سفارت‌خانه‌های آمریکا در آمریکای لاتین طرح شده است. برای مثال: سپاه قدس تا چه حدی در این منطقه نفوذ دارد؟ افزون بر سیاست آشکار ایران برای افزایش روابط دیپلماتیک و اقتصادی‌اش در منطقه، ما فاقد اطلاعات در مورد اهداف استراتژیک تهران هستیم. هدف نهایی تهران از نزدیکی به آمریکای لاتین چیست؟ آمریکای لاتین چه اولویتی در سیاست خارجی ایران دارد؟ چه کسی در تهران سیاست نزدیکی به آمریکای لاتین را به پیش می‌برد؟ اگر این شخص احمدی‌نژاد است، نظر رهبری ایران درباره تلاش‌های کشورش برای گسترش نفوذ در این منطقه چیست؟ چه کسی در تهران مسئول اجرای سیاست آمریکای لاتین است؟ و ...

* اظهارات کرزای درباره ایران در جمع سناتورهای آمریکایی

سند مربوط به ۰۱/۰۶/۲۰۰۹
مبدا این سند سفارت آمریکا در کابل است. این سند مربوط به دیدار حامد کرزای رئیس‌جمهوری افغانستان با جمعی از سناتورهای آمریکایی است. بخش کوتاهی از این ملاقات به موضوع ایران اختصاص داشته است. کرزای در این خصوص به سفر ۲۴ می خود به تهران جهت شرکت در اولین اجلاس سه جانبه افغانستان با حضور ایران و پاکستان اشاره کرده است. طبق این سند، کرزای به رهبران ایران گفته: "آمریکا یک کشور خوب است و ایرانی‌ها باید به‌دنبال روابط بهتری با آمریکایی‌ها باشند.

* حمایت علی‌اف از تحریم‌های ضد ایران

سند مربوط به ۲۵/۰۲/۲۰۱۰
مبدا این سند، سفارت آمریکا در باکو و موضوع آن ملاقات "الهام علی‌اف " رئیس‌جمهور آذربایجان با نیکولاس برنز مقام سابق وزارت خارجه آمریکاست. علی‌اف در خصوص ایران اظهار داشت: "از انزوای اقتصادی این کشور حمایت می‌کند و معتقد است چنانچه تحریم‌ها توسط یک ائتلاف گسترده به اجرا درآید، موثر واقع خواهد شد. " طبق این سند، نیکولاس برنز ابتدا به گام‌هایی که آمریکا برای آغاز گفت‌وگو با ایران و حمایت از ابتکار رآکتور تحقیقاتی تهران برداشته، اشاره کرد. وی افزود: "با توجه به رد این پیشنهادات از سوی تهران، آمریکا مایل به تصویب قطعنامه دیگری در شورای امنیت است که تحریم‌های جدید علیه سپاه پاسداران را دربرگیرد. " علی‌اف در پاسخ گفت: "هرچند وجه مشهود و عینی روابط آذربایجان با ایران، نرمال به نظر می‌رسد اما ماهیت و ذات این روابط بسیار متفاوت از جنبه مشهود آن است و من رد نمی‌کنم که روابط دو طرف بسیار دشوارتر خواهد شد. " رئیس جمهور آذربایجان افزود: "آنجلا مرکل به شدت تلاش کرد تا من را درباره ایران متقاعد کند اما به او گفتم "هیچ نیازی نیست ". من از انزوای اقتصادی ایران حمایت می‌کنم و معتقدم در صورت همکاری جامعه بین‌‌المللی، این تحریم‌ها کارساز واقع خواهد شد. " علی‌اف با لحنی شکایت‌آمیز گفت: "خیلی از شرکت‌های انرژی اروپایی تحریم‌های ایران را جدی نگرفته‌اند. شرکت استات‌اویل روسیه بیش از آنکه از ما حمایت کند از ایران حمایت می‌کند! مدودف یک زمانی به من گفت که روسیه مایل نیست آمریکایی‌ها، ایران را تحت فشار قرار دهند و در عین حال خواهان هسته‌ای شدن ایران هم نیست. " علی‌اف همچنین مدعی شد: "تحرکات ایران در آذربایجان رو به افزایش است. " او به طور خاص به حمایت مالی ایران از گروه‌های اسلامی رادیکال و حزب‌الله، حمایت آن از مراسم خشونت‌بار روز عاشورا در نخجوان، سازماندهی اعتراضات در مقابل کنسولگری‌های آذربایجان در تبریز و استانبول، یک راهیپیمایی خشونت‌بار مذهبی در باکو و استفاده ایران از عکس علی‌اف در کنار ستاره داوود در شبکه تلویزیونی آذری‌زبان "سحر " اشاره کرد. رئیس جمهور آذربایجان گفت: "کشورش درصدد راه‌اندازی یک کانال تلویزیونی به زبان فارسی است که برنامه‌هایش را برای ایران پخش کند. " وی افزود: "درک نمی‌کند چرا آیت‌الله خامنه‌ای،احمدی‌نژاد را به میرحسین موسوی ترجیح داده است. " علی‌اف در ادامه به شوخی گفت: "شاید (از نظر رهبری ایران) وجود دو فرد آذری (آیت الله خامنه‌ای و موسوی) در راس حکومت بسیار خطرناک قلمداد شده است. " الهام علی‌اف خاطرنشان کرد: "تقلب انتخاباتی در ایران تکان‌دهنده بوده است. " وی وضعیت موجود را در ایران بسیار پرتنش توصیف کرد و معتقد بود که آن می‌تواند هر لحظه فوران کند.


* نگرانی اردن از نفوذ ایران

الی
۳۱/۰۲/۲۰۱۱
سند مربوط به ۰۸/۰۲/۲۰۱۰
مبدا این سند سفارت آمریکا در امان (اردن) است. این سند در آستانه سفر دریاسالار مایک مولن رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به اردن تنظیم شده و این مقام آمریکایی را از مواضع مقامات اردن در خصوص مسائل مختلف از جمله ایران مطلع ساخته است. در قسمت مربوط به ایران آمده است: اردن نگران نفوذ ایران در منطقه، حمایت آن از حزب‌الله و حماس، گروه حوثی و سایر گروه‌های مسلح در یمن و نقش تهران در عراق و ارتباطاتش با سوریه است. پادشاه اردن معقتد است خشونت‌های پس از انتخابات در ایران نشانه بروز شکاف‌ عمیق در دستگاه سیاسی این کشور است که سیمای رهبری ایران را تا حدودی خراب کرده و رهبران ایران را مجبور کرده تا توجه خود را معطوف مسائل داخلی کرده و آزادی و منابع آنها جهت اقدام بین‌المللی محدود شده است. اردن از قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران حمایت می‌کند اما تمایلی به اجرای آنها در نبود پیشرفت در فرآیند صلح خاورمیانه ندارد. در صورتی که پیشرفت واقعی در فرآیند صلح محقق نشود، هرگونه رویارویی با ایران منجر به واکنش گروه‌های فلسطینی خواهد شد که تهران را حافظ خود می‌دانند. رهبران ارشد اردن ارتباط مستقیمی بین خواست دولت‌های عربی برای مقابله با ایران و پیشرفت صلح خاورمیانه قائل هستند و معتقدند منافع اسرائیل و اعراب کاملاً در راستای توجه به ایران است. دولت‌های عربی می‌گویند تا زمانی که ایران به عنوان حامی فلسطینی‌ها علیه اسرائیل شناخته می‌شود، توان آنها جهت مقابله با ایران محدود خواهد شد. اردن معتقد است تحقق راه حل دو کشوری در مساله فلسطین و اسرائیل باعث تقویت اجماع منطقه‌ای علیه ایران خواهد شد.

* توصیه سفارت آمریکا به مقام سریلانکایی مبنی بر دوری از ایران


سند مربوط به ۰۲/۱۱/۲۰۰۷
مبدا این سند، سفارت آمریکا در شهر کلمبوی سریلانکاست. در این سند آمده: سفیر آمریکا در سریلانکا طی دو ملاقات جداگانه به رئیس کل بانک مرکزی و وزیر خارجه سریلانکا توصیه کرده که این کشور باید در روابط تجاری خود با ایران محتاط عمل کند. سفیر آمریکا در این ملاقات‌ها تاکید کرده: "طبق قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت، خرید سلاح از ایران غیرقانونی است و تاثیرات منفی جدی در روابط آمریکا و سریلانکا خواهد گذاشت. " طبق این سند، هم رئیس کل بانک مرکزی و هم وزیر خارجه سریلانکا پاسخ داده‌اند: کشورشان قصد خرید سلاح از ایران را ندارد و سفر برنامه‌ریزی‌شده رئیس‌جمهوری سریلانکا به ایران در اواخر نوامبر (۲۰۰۷)، نه برای خرید سلاح بلکه برای افزایش مناسبات تجاری و بازرگانی خواهد بود. در همین خصوص رئیس بانک مرکزی سریلانکا گفته: "این بانک به همه بانک‌های کشورش توصیه کرده تا روابط خود را با بانک سپه قطع کنند. " در عین حال وزیر خارجه سریلانکا گفته: "کشورش دیگر به دنبال خرید سلاح از ایران نیست اما مبادلات بازرگانی بین دو کشور ادامه خواهد یافت؛ چون ایران یک خریدار مهم محصولات چای سریلانکاست و این‌گونه مبادلات در قطعنامه‌ها منع نشده است. " این در حالی است که یک منبع اصطلاحاً آگاه در وزارت خارجه سریلانکا به نقل از یک وزیر سریلانکایی مدعی شده: "هدف اصلی سفر رئیس‌جمهور سریلانکا به ایران، مذاکره برای عقد یک قرارداد ۲۰۰ میلیون دلاری خرید نفت از ایران با کمترین بهای ممکن است که در ازای آن سریلانکا یک محموله بزرگ و نامشخص از تسلیحات را سفارش خواهد داد. "


* پیشنهاد ملاقات غیر رسمی وزرای خارجه ایران و آمریکا از سوی مقام مصری

سند مربوط به ۱۸/۱۱/۲۰۰۴
مبدا این سند قدیمی (مربوط به سال ۲۰۰۴)، سفارت آمریکا در شهر قاهره مصر است. این سند به ملاقات احمدعبدالغیط وزیر خارجه مصر و بیل برنز معاون سابق وزیر خارجه آمریکا پرداخته است. عبدالغیط در این ملاقات توصیه‌هایی به طرف آمریکایی درباره کنفرانس مربوط به عراق در شرم‌الشیخ کرده است. از جمله این پیشنهادات، ملاقات غیررسمی وزیران خارجه ایران و آمریکا در شرم‌الشیخ است. عبدالغیط در پاسخ مقام آمریکایی که نحوه برخورد با ایرانی‌ها در شرم‌الشیخ را سؤال کرده، گفته است: "توصیه می‌شود کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا در جمع یک "گروه کوچک " به وزیر خارجه ایران نزدیک شود، برای چند ثانیه توقف کند و گفت‌وگویی خصوصی با همتای ایرانی خود ترتیب دهد. " وزیر خارجه مصر خاطرنشان کرده: "پس از این ملاقات شاید راه برای روابط دوجانبه رسمی هموار شود. " عبدالغیط در حالی این پیشنهاد را ارائه کرد که مطمئن بود ایرانی‌ها قدم اول را برنخواهند داشت (پیشقدم نخواهند شد).

* درخواست همکاری اطلاعاتی از لیبی درباره ایران

سند مربوط به ۱۵/۰۱/۲۰۰۹
مبدا این سند، سفارت آمریکا در شهر تریپولی (لیبی) است. در این سند به نقل از دبیر سازمان انرژی اتمی لیبی تایید شده که لیبی درصدد فروش ذخایر کیک زرد اورانیوم خود است. از سوی دیگر مقامات آمریکایی به لیبی هشدار داده‌اند که مراقب تلاش‌های ایران برای خرید این ذخایر کیک زرد، چه به صورت مستقیم و چه غیرمستقیم، باشد. به علاوه از دولت لیبی خواسته شده تا هرگونه تلاش ایران جهت خرید محموله‌های کیک زرد را سریعاً به کمیته تحریم‌های ایران در شورای امنیت سازمان ملل گزارش دهد. "علی گاشوت " دبیر سازمان انرژی اتمی لیبی در این خصوص گفته: اطلاعی از اینکه ایران یا هر شرکت ایرانی برای خرید ذخایر اورانیوم لیبی ابراز علاقه کرده باشد، ندارد. وی ضمن تاکید بر تعهدات لیبی به پیروی از قطعنامه‌های ۱۷۳۷ و ۱۸۰۳ شورای امنیت گفته: کشورش سخت در تلاش است تا برای خود اعتباری در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و جامع بین‌المللی دست و پا کند و لذا این اعتبار را از طریق معامله با ایران به خطر نخواهد انداخت.

* تلاش آمریکا برای تاثیرگذاری بر سیاست هند در قبال ایران

سند مربوط به ۰۲/۰۶/۲۰۰۸
مبدا این سند، سفارت آمریکا در شهر دهلی نو و محتوای آن ملاقات "نارایانان " مشاور امنیت ملی هند با سناتور آمریکایی باب کیسی است. سناتور کیسی در این ملاقات درباره برنامه غنی‌سازی اورانیوم ایران ابراز نگرانی کرده و سیاست هند در این خصوص را جویا شده است. مقام هندی در پاسخ گفته: "هند و ایران دارای پیوندهای قدیمی هستند و هند دومین جمعیت بزرگ شیعه جهان را در خود جای داده و هر رویدادی در ایران تاثیراتی بر هند خواهد گذاشت زیراکه آنها از نظر جغرافیایی نزدیک هستند ". وی خاطرنشان کرد: "با این حال دولت هند معقتد است که ایران باید از معاهده NPT تبعیت کند. در طول سفر اخیر احمدی‌نژاد به دهلی نو، نخست‌وزیر هند به او گفت که کشورمان انتظار دارد ایران مسئولانه رفتار کند. با این وجود آمریکا و هند درباره مساله تحریم‌ها اختلاف نظرهایی دارند. " وی افزود: "روحانیون شیعه فرهیخته‌تر و عالم‌تر از همتایان سنی خود هستند. در عین حال شیعیان ظرفیت فوق‌العاده‌ای برای جذب مجازات دارند. خودزنی در طبیعت آنهاست. اعمال تحریم‌ها تنها افراد عادی را مجازات می‌کند. " او در پایان گفت: ما درباره پیوستن به یک حمله گسترده علیه ایران محتاط عمل می‌کنیم اما مدافع سلاح اتمی در ایران نیز نیستیم. "


* فرود اضطراری هواپیمای ترکیه در ایران و ...

سند مربوط به ۰۸/۰۸/۲۰۰۸
مبدا این سند، سفارت آمریکا در شهر آنکارای ترکیه و موضوع آن انتقال یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ شرکت هوایی "آنکا ایر " ترکیه به ایران است. در این سند آمده: طبق اطلاعاتی که توسط مدیرعامل شرکت آنکاایر در اختیار وزارت خارجه ترکیه قرار گرفته، یک فروند هواپیمای بوئینگ در روز ۲۰ می ۲۰۰۸ به فردی انگلیسی‌تبار به نام "سام دیوید محجوبی " فروخته شده است. این توافقنامه خرید و فروش حاوی بندی بوده که طی آن فروش مجدد هواپیما به شرکت‌های مندرج در فهرست کشورهای ممنوعه از جمله ایران را منع نموده است. خریدار درخواست نموده که هواپیما به پاکستان منتقل شود و لذا در تاریخ ۲۷ ژوئن، این هواپیما فرودگاه استانبول را به مقصد کراچی ترک کرده اما طی یک فرود اضطراری فنی در فرودگاهی نامعلوم در ایران به زمین نشسته و وضعیت کنونی آن نامشخص است. طبق این سند، مدیرعامل شرکت آنکاایر ظاهرا با محجوبی و مسئولان ایرانی تماس گرفته و از آنها درخواست کرده که هواپیما به مقصد مورد نظر آن یعنی پاکستان تحویل داده شود. از سوی دیگر وزارت خارجه ترکیه نگران است که مقصد این هواپیما از ابتدا ایران بوده باشد! براساس این سند، مدیرعامل شرکت ترک از ایران درخواست کرده که این هواپیما را تحویل دهد اما هیچ پاسخی از طرف ایران دریافت نکرده است. وی ادامه حضور هواپیما را در ایران مشابه یک "عمل دزدی " نامیده است. این سند می‌افزاید: مقامات وزارت خارجه ترکیه تا حدودی درباره این ادعا تردید دارند اما معقتدند اگر این داستان صحیح باشد در این صورت نقض قوانین بین‌المللی رخ داده و هم انگلیس و هم پاکستان این حق قانونی را خواهند داشت که از ایران برای نگهداری غیرقانونی هواپیما شکایت کنند.

مسیرهای راهپیمایی 22 بهمن در تهران

مسیرهای دهگانه راهپیمایی مردمی یوم‌الله بیست و دوم بهمن سال 1389تهران اعلام شد.

به گزارش کمیته ارتباطات و اطلاع‌رسانی ستاد مرکزی دهه فجر انقلاب اسلامی، در آستانه فرارسیدن سی و دومین سالگرد پیروزی شکوه‌مند انقلاب اسلامی در سال همت مضاعف، کار مضاعف و ورود به سومین سال از دهه پیشرفت و عدالت، راهپیمایی مردمی یوم‌الله بیست و دوم بهمن، پرشور‌تر از سال‌های گذشته با حضور گسترده و انبوه مردم مؤمن و انقلابی در بیش از 850 شهر از شهرهای سراسر کشور، برگزار می‌شود.
این راهپیمایی مردمی در تهران از ساعت «9 صبح» جمعه همراه با نمایش همبستگی ملی و عشق به ارزش‌های الهی و حمایت از خواسته‌های به حق ملت‌های مسلمان، از مسیرهای دهگانه به سمت میدان بزرگ آزادی، میعادگاه انقلابیون، آغاز می‌شود. ‌
مراسم رسمی یوم الله 22 بهمن ماه از ساعت 10صبح با قرائت آیاتی از کلام الله مجید آغاز و با سخنرانی ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران در میدان آزادی به پایان می‌رسد.
ستاد مرکزی دهه فجر انقلاب اسلامی ابراز امیدواری کرد که تمامی آحاد، اقشار و گروه‌های مختلف مردمی و گرایش‌های وفادار به آرمان‌های انقلاب اسلامی، که در رسیدن به قله رفیع و عبور از گذرگاه‌ها و گردنه‌های سخت حوادث انقلاب به خود هیچ تردیدی راه نداد، امسال نیز پرشور‌تر و با صلابت‌تر از سال‌های قبل با حضور مبتنی بر بصیرت و آگاهی انقلابی، پاسخ کوبنده و تاریخی به دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی بدهند.
مسیر شماره یک: مسجد امام حسین (علیه‌السلام)، میدان امام حسین، خیابان انقلاب، خیابان آزادی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره دو: مسجد جامع ابوذر، میدان ابوذر، خیابان ابوذر، خیابان شهید آیت‌الله سعیدی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره سه: مسجد امام هادی (علیه‌السلام)، خیابان شهیدحیدری، میدان معلم، خیابان تختی، خیابان شهید آیت‌الله سعیدی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره چهار: مسجد دارالسلام، میدان منیریه، خیابان شهید معیری، خیابان کارگر، میدان انقلاب، خیابان آزادی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره پنج: مسجد الجواد (علیه‌السلام)، میدان هفتم تیر، خیابان شهید آیت الله دکتر مفتح، خیابان انقلاب، خیابان آزادی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره شش: مسجد نور، میدان فاطمی، خیابان فلسطین، خیابان انقلاب، خیابان آزادی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره هفت: مسجد المهدی (عج الله تعالی الشریف)، خیابان ستارخان، خیابان شادمهر، خیابان آزادی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره هشت: مسجد حضرت ابوالفضل (علیه‌السلام)، خیابان ستارخان، میدان توحید، خیابان توحید، خیابان آزادی، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره نه: مسجد امام سجاد (علیه‌السلام)، خیابان آیت‌الله اشرفی اصفهانی، فلکه دوم صادقیه، خیابان محمدعلی جناح، میدان بزرگ آزادی
مسیر شماره ده: مسجد امام جعفر صادق (علیه‌السلام)، فلکه دوم صادقیه، خیابان محمدعلی جناح، میدان بزرگ آزادی



اذعان غربیها به افول فتنه گران در بین مردم


نتایج نظر سنجی یک موسسه تحقیقاتی بین المللی نشان می‌دهد که بیش از 97 درصد مردم ایران فرقه سبز را وابسته به غرب و ضد انقلاب می‌دانند. یک موسسه تحقیقات بین المللی که برای وزارت امور خارجه آمریکا فعالیت می‌کند در تازه ترین تحقیق خود در خصوص وضعیت فرقه سبز در ایران، از افول هواداران این فرقه در ایران خبر داده است.
این موسسه در تحقیق خود عنوان کرده است که حدود 97 درصد مردم ایران، فرقه سبز را یک جریان منحرف وابسته به غرب عنوان کرده‌اند که قصد آنها ضربه زدن به کشور بوده است.
این تحقیق که برای دستگاه دیپلماسی آمریکا صورت گرفته است، می افزاید که بیش از 90 درصد مردم ایران سران فتنه را نه تنها منحرف بلکه مستوجب مجازات می دانند و معتقدند که دستگاه قضایی باید با محاکمه این افراد، به جرم آنها رسیدگی کند. همچنین بر اساس آنچه که در این تحقیق مطرح شده است، مردم ایران سران فتنه را جزو دشنان منفور خود قلمداد می کنند.
اما در کنار این موضوعات، نکته جالب تحقیق این است که بیش از 96 درصد مردم ایران، آمریکا را مسئول اتفاقات سال 2009 در کشور می دانند .


بهمن؛دروغ جدید میرحسین

سران فتنه که این روزها از هر روزنه ای برای محور ساختن خود در سپهر سیاسی کشور استفاده می کنند اینک به دنبال تحولات انجام شده در کشوهای اسلامی به دنبال بهره گیری از این پتانسیل می باشند.
نکته قابل توجه اینکه این بهره گیری آشکار از سوی سران فتنه در حالی انجام می شود که مواضع گذشته آنان درتضادی کاملا آشکار با درخواست برای راهپیمایی 25 بهمن و حمایت از مردم مصر و تونس می باشد.
هنوز خاطرات و مناظره های انتخاباتی سال 88 از اذهان ملت پاک نشده و با مروری بر آنها می توان تناقضات کسانی را مشاهده کرد که در کودتای مخملی خود و برای بدست آوردن حمایت های خارجی و کسب آرای لایه های اندک اپوزیسیون نظام سیاست های اصولی نظام و انقلاب مبنی بر حمایت از مظلوم و جنبش های اسلامی را زیر پا گذاشته و به صراحت تاکید کردند که «وقتی ما خود مشکلات داریم چرا باید از فلسطین و لبنان حمایت کنیم».
این اظهارات که از سوی میرحسین موسوی بیان شده بود اینکه گویا با اشاره ای دیگر که جای در کشورهای بیگانه دارد به دنبال یک آسیب رساندن است.آسیب به حرکت های اسلامی و سوء استفاده از این جنبش های اسلامی تا شاید بتواند از نیش های حامیانش گذر کرده و تنها نقش یک ماشین بیانه نویس را نداشته و ازدیگر سو به نحوی دیگری تلاش هایی را که شبکه های خارجی همچون بی بی سی برای نقش نداشتن پیام انقلاب اسلامی در حوادث منطقه را دنبال نماید.اما براستی کسانی اینگونه سیاست باز بوده و سریع به جابجایی نقش ها می پردازند،فردا و فرداهای دیگر چه اشاره ای را از غرب دریافت می کنند؟   



آب و پتو بردارید! تا حق مردم مصر را نگیریم به خانه خود نمی رویم

به گزارش خبرگزاری واحد مرکزی بالافترین ، به مناسبت فراخوان جست و خیز سبز برای برگزاری تظاهرات به منظور اعلام حمایت از مردم مصر و تونس یکی از کاربران فهیم و خوش ذوق مستقر در تارنمای بالافترین، با اعلام حمایت قاطع از قیام مردمی مصر اذعان کرد 25 بهمن هم پای سایر کاربران پرشور  فضای مجازی در راه پیمایی شرکت خواهد کرد و تا حق مردم مصر را نگیرد به خانه اش باز نمی گردد. او هم چنین تصریح کرد از آنجا که احتمال دارد تا پایان روز 25 بهمن نتواند حق مردم مصر را بگیرد، بنابراین با پوشیدن لباس گرم و آوردن غذای کافی شب را در همان خیابان های اطراف دانشگاه تهران اطراق خواهد کرد.

در ادامه ارایه چنین راهکاری هوشمندانه یکی دیگر از کاربران فهیم با اعلام آنکه پوشیدن لباس های تنگ و غیر راحت در بازستانی حق مردم مصر تاثیر منفی می گذارد از همه خواست تا از پوشیدن کفش های پاشنه بلند اجتناب کرده و حتی المقدور زیر شلواری خود را نیز به همراه داشته باشند تا در صورت نیاز شب را با لباس راحت تری در خیابان ها به صبح برسانند.

در ادامه یکی از کاربران پرسابقه و فعال این تارنما نیز ضمن  ابراز هم بستگی با مردم مظلوم مصر و پافشاری بر بازستاندن حق مسلم شعب مبارز عرب از چنگال دیکتاتورهای منطقه، اعلام کرد که هیچ نگران قضای حاجت شبانه نباشند که فکری نو در انداخته است. او گفت که برای قضای حاجت به مترو ها و مساجد و پاساژها رفته ولی تاخیر نکنید و اما در بازگشت تعجیل . او هم چنین از برپایی خیمه های صحرایی با مخزن های سیار برای قضای حاجت حق بگیران مردم مظلوم مصر توسط گروههای داوطلب مردمی خبر داد.

Collapse this post

اعتراف خاتمی به ماهیت ضدانقلابی فتنه سبز

رئیس دولت اصلاحات گفت: جمهوری اسلامی دستاورد بزرگ انقلاب اسلامی است و پاسداری از آن بزرگترین کار انقلابی است.

به گزارش شبکه ایران به نقل از کیهان، خاتمی در دیدار شماری از اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات اضافه کرد: کسی که از جمهوری اسلامی دفاع کند، انقلابی واقعی است و کسی که به آن لطمه بزند ولو به نام دین یا هر نام دیگری، اوست که از انقلاب فاصله گرفته است ولو ادعای انقلابی گری کند.

وی همچنین گفت: آن چیزی که ما می گوییم اصلاحات، خدا و پیغمبر و همه اینها هم قبول و نظامی را می خواهیم که ارزش های الهی در آن حاکم باشد احکام الهی در آن اجرا شود البته باز هم اینجا تاکید می کنم، امام هم فرمودند احکام باید با توجه به زمان و مکان که دو عنصر تعیین کننده در اجتهاد اسلامی هستند باشد و به گونه ای که بتواند مشکلات انسان امروز را حل کند، همچنان که امام مواضع بسیار شجاعانه ای در مورد زنان، فرهنگ و هنر و مسائل اقتصادی گرفتند و گره گشایی کردند.

خاتمی می گوید: اتفاقا یکی از رسالت های اصلاحات دفاع از انقلاب و آرمان های انقلاب است تا بیگانگان با روح انقلاب، با هر عنوان و تبلیغاتی نیایند محور کارها شوند.

تظاهر خاتمی به دفاع از انقلاب و «جمهوری اسلامی» تناقض کامل با عملکرد جریان متبوع به ویژه در حوادث پس از انتخابات سال 88 قرار دارد، چه این که فتنه گران تحریک شده توسط کسانی چون خاتمی و موسوی و کروبی- صرفا به عنوان یک مثال از صدها حقیقت- در روز قدس بر روی نام اسلام در شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی خط کشیدند و تا امروز که بیش از 16 ماه از آن اقدام رسوا می گذرد هیچ یک از این منافقین حاضر نشده اند ولو در لفظ، حمله به «جمهوری اسلامی» از سوی آشوبگران وابسته به گروهک ها را محکوم کنند. بدین ترتیب و براساس اظهارات اخیر خاتمی، او و هم قطارانش مصداق واقعی ضدانقلابی گری هستند و از انقلاب فاصله گرفته اند «ولو ادعای انقلابی گری کنند».

اما این تعبیر نیز که «آنچه ما می گوییم اصلاحات، خدا و پیغمبر و همه اینها قبول و نظامی را می خواهیم که ارزش های الهی در آن حاکم باشد»، منافقانه و در تناقض با عملکرد مدعیان اصلاح طلبی و فتنه گران سبز است. اوج خیانت این جماعت را در حوادث روز عاشورای 88 می شد که با مساعدت گروهک های منافقین، تندر، بهائیت و... عملی شد اما نه تنها از سوی خاتمی و موسوی و کروبی محکوم نشد، بلکه حرمت شکنان لقب «مردان خداجو» هم گرفتند در حالی که امثال خاتمی صم بکم نشسته بودند یا اوباش سیاسی را تحریک می کردند. آیا ملاقات رسوای خاتمی با راسموسن نخست وزیر سابق و هتاک دانمارک که از کاریکاتورهای اهانت آمیز علیه پیامبر اعظم(ص) دفاع کرد، از جنس دفاع از انقلاب و آرمان های آن بود؟ تدارک و زمینه چینی آشوب و اردوکشی خیابانی طبق نقشه سرویس های جاسوسی موساد و سیا و ام آی 6 چطور؟ آیا می توان طبق نقشه خبیث ترین و جنایتکارترین مستکبران جهان عمل کرد و هنوز دم از اصلاحات زد؟ تفاوت اصلاحات شما با اصلاحات رضاخانی و محمدرضایی- لعنت الله علیهما- چیست؟

اما درباره مقایسه سراسر نفاق آلود اصلاحات آمریکایی با شجاعت حضرت امام(ره) نیز باید پرسید آیا سر دادن شعار نفی حجاب در اغتشاشات، حذف اسلام، حمایت از آمریکا و رژیم صهیونیستی در ازای شعار نه غزه، نه لبنان، و ضدیت علنی با اصل ولایت فقیه و آتش زدن تصویر حضرت امام خمینی توسط اوباش سیاسی و خیابانی، چه نسبتی جز «دشمنی» با خط امام خمینی و انقلاب اسلامی می تواند داشته باشد؟

ما در رفتیم، شما لنگش کن

اقدام تبلیغاتی دو تن از دست اندرکاران فتنه مبنی بر درخواست مجوز راهپیمایی به بهانه حمایت از مردم مصر و تونس، داغ دل جریان ضد انقلاب خارج نشین و فعال در عرصه مجازی را تازه کرد.

اگرچه برخی از این عناصر هیاهوی «لنگش کن» را از خارج کشور به راه انداخته اند اما اغلب آنها معتقدند که سازمان اغتشاش و آشوب که در انتخابات سال 88 فعال شد، کلاً منهدم شده است. مهاجرانی- کدیور (جرس) در مطلبی که با اسم مستعار «سارا زرتشت» منتشر شد.

97 درصد مردم ایران فرقه سبز را وابسته به غرب و ضد انقلاب می‌دانن

نتایج نظر سنجی یک موسسه تحقیقاتی بین المللی نشان می‌دهد که بیش از 97 درصد مردم ایران فرقه سبز را وابسته به غرب و ضد انقلاب می‌دانند.

به گزارش شبکه ایران به نقل از جوان آنلاین، یک موسسه تحقیقات بین‌المللی که برای وزارت امور خارجه آمریکا فعالیت می‌کند در تازه‌ترین تحقیق خود در خصوص وضعیت فرقه سبز در ایران، از افول هواداران این فرقه در ایران خبر داده است.

این موسسه در تحقیق خود عنوان کرده است که حدود 97 درصد مردم ایران، فرقه سبز را یک جریان منحرف وابسته به غرب عنوان کرده‌اند که قصد آنها ضربه زدن به کشور بوده است.

این تحقیق که برای دستگاه دیپلماسی آمریکا صورت گرفته است، می‌افزاید که بیش از 90 درصد مردم ایران سران فتنه را نه تنها منحرف بلکه مستوجب مجازات می‌دانند و معتقدند که دستگاه قضایی باید با محاکمه این افراد، به جرم آنها رسیدگی کند.

همچنین بر اساس آنچه که در این تحقیق مطرح شده است، مردم ایران سران فتنه را جزو دشنان منفور خود قلمداد می‌کنند.

اما در کنار این موضوعات، نکته جالب تحقیق این است که بیش از 96 درصد مردم ایران، آمریکا را مسئول اتفاقات سال 2009در کشور می‌دانند.

توطئه عجیب ساواک

از نظر ساواک، بعد از سخنرانی تند مسجد جامع تهران، دیگر زمان آن رسیده بود که تهدید مذکور عملی شود و آنها مرا ترور شخصیت کنند، تا به خیال خودشان هم به من ضربه بزنند و هم اثر منبرم را در مردم از بین ببرند. لذا به سرعت و به طور گسترده آن عکس ساختگی را در سراسر کشور پخش کردند.

شبکه ایران: بعد از اینکه ساواک در سال 1344 موفق به ترور جانی من نشد، نقشه پلیدی کشید و به فکر افتاد به جای ترور جانی، مرا ترور شخصیت کند، تا به خیال آنها در افکار عمومی بدنام شوم! این موضوع را برای اولین بار است که می‌گویم. زیرا در زمان رژیم شاه گفتنش مقتضی نبود و پس از انقلاب هم با آگاهی عمومی مردم از ترفندهای مختلف ساواک، دیگر ضرورت و تناسب نداشت که به شرح یکی از موارد بی‌شمار سیاهکاری آن در مورد شخص خود بپردازم. در سال 1347 یک روز قبل از ظهر که در تقویم جیبی خود آن روز را 12 مرداد یادداشت کرده‌ام، از ساواک به من تلفن شد. صدای تلفن کننده برایم آشنا بود. چون همیشه عناصر معینی برای چنین گرفتاری‌هایی از ساواک تلفن می‌زدند. او گفت: «بعد از ظهر امروز در منزل باشید؛ اتومبیل به دنبال شما می‌آید، زیرا قرار است که ملاقات خصوصی بین شما و تیمسار نصیری صورت گیرد.» بعد ازظهر بود که ماشین آمد و سوار شدم. ماشین وارد خیابان زعفرانیة شمیران شد، از آنجا به خیابانی که به سعدآباد منتهی می‌گردید، آمد. کمی که جلو رفت، به چهارراه رسید. دست چپ داخل خیابانی پیچید که نسبتاً کوتاه و بن‌بست بود. تا انتهای این خیابان رفت. در آنجا وارد منزلی باغچه مانند شد که دری بزرگ داشت. اتومبیل داخل رفت و ما جلوی یک راهرو پیاده شدیم. شاید عرض راهرو 5/2 متر بود. دیدم طرف دست راست دری هست و مقابل این در، طرف دست چپ، چند نفرـ که از هشت نفر کمتر نبودندـ ایستاده‌اند. من که رسیدم، یک نفر آمد در را باز کرد و من داخل رفتم. اتاق نسبتاً وسیع و تالار مانندی بود. در آنجا نصیری روی یک مبل نشسته بود. میز کوچک کوتاهی به اندازة یک چای گذاشتن، با ظرف میوه‌ای جلوی مبل بود. دو سه تا مبل دیگر هم بود. من روی مبل مقابل نشستم. در آنجا نصیری تنها بود. اول شروع به گله‌گذاری کرد که: «خلاصه از شما گله‌مند هستیم! علیحضرت گله‌مند است؛ دستگاه گله‌مند است و لذا امروز شما را به اینجا خواسته‌ام که قدری خصوصی با شما صحبت کنم. صحبت من این است که با زبان ملایمت به شما می‌گویم: «تغییر روش بدهید و دست از انتقاد بردارید. منبر بروید ولی عادی. اگر قبول می‌کنید و به ما قول می‌دهید، خیلی خوب؛ ولی اگر قبول نکنید، عکسی تهیه شده است که حیثیت شما را برباد می‌دهد». بعد او عکس را درآورد و به من نشان داد. عکس، سر و صورت من را که به بدن مردی مونتاژ شده بود، در کنار یک زن نشان می‌داد. نصیری گفت: «از این عکس تعداد کثیری تهیه شده است. اگر شرایط ما را قبول نکردید، آنها را در سراسر مملکت پخش خواهیم کرد و ضربه غیرقابل جبرانی به شما وارد خواهیم ساخت. برای این که اتمام حجت کرده باشم، خواستم قبل از پخش عکس، با شما ملاقات کنم و این مطلب را بگویم».

جوابی که به نصیری دادم

وقتی نصیری عکس را نشان داد، من با کمال خونسردی گفتم: «خیلی خوب، شما این عکس ساختگی را تهیه کرده‌اید؛ اما من هم دو سه جمله برای آگاهی شما می‌گویم: اولاً، انتقادهای من یک فریضه دینی است، به نام امر به معروف و نهی از منکر. من در مقابل گناه و اموری که برخلاف مصلحت اسلام و مسلمین است، انتقاد می‌کنم. اگر جلوی منبر مرا بگیرید، دیگر تکلیف خاصی در این مورد ندارم، ولی اگر منبر بروم، باید حتماً این وظیفه دینی را انجام بدهم. مردم هم در انتظار انجام وظیفه دینی من هستند. بنابراین من با وجود این عکس که شما می‌خواهید پخش کنید، دست از وظیفه‌ام برنمی‌دارم. اما این نکته را هم به شما بگویم که ما با نصارا فرق‌هایی داریم. یکی از آنها امر ازدواج و نکاح است. آنها می‌گویند مسیح ازدواج نکرد؛ بنابراین، روحانیون مسیحی‌ـ فرقه کاتولیک‌ـ هم باید تارک دنیا باشند و ازدواج نکنند. ولی در اسلام، ما خودمان روی منبر گفته پیامبر (ص) را می‌خوانیم: «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی». اگر من کشیش نصرانی بودم و جامعه ایرانی هم مسیحی بود، شاید پخش این عکس در افکار مردم اثر می‌گذاشت؛ زیرا آنها می‌گفتند: که شما خود را تارک دنیا می‌دانید و زن نمی‌گیرید، ولی در عمل و پنهانی ازدواج می‌کنید! اما نه، ما روحانیون مسلمان هستیم. تمام مجتهدین و علما زن دارند. حالا اگر شما عکس یک روحانی مسلمان را با زن نشان بدهید، چه زیانی به او می‌رسانید! بنابراین، پخش این عکس در میان مسلمانان بی‌اثر است. و اما از نظر اجتماعی، مردمی که بدانند شما این عکس را مونتاژ کرده‌اید و پخش نموده‌اید، تنفر آنها از شما دوچندان می‌شود. آن وقت خواهید دید که ضرر کرده‌اید و با توجه به اینکه شصت و اندی سال از عمرم می‌گذرد، مردم به سادگی می‌توانند به غیر واقعی بودن این عکس پی ببرند! به همین جهت هرگز کوچک ترین اضطرابی ندارم از این که شما می‌خواهید این عکس را پخش کنید! من در پناه خدا و برای رضای خدا حرف هایم را می‌زنم و شما هم آزاد هستید هر کاری که می‌خواهید بکنید!» من حرف‌ها را با کمال صراحت گفتم. نصیری هم خیلی تعجب کرد که من در مقابل دیدن آن عکس کوچکترین اضطراب و ناراحتی از خود نشان ندادم. فردای آن روز به آقایان اهل علم که روزها به منزل ما می‌آمدند، اجمالاً گفتم: «ممکن است برای من یک عکس ساختگی پخش کنند. الان ذهنتان را متوجه می‌کنم که این کار ساواک است و پخش آن را هم خود ساواک به عهده دارد». اما از ملاقات با نصیری چیزی نگفتم. هنوز مدّت زیادی از این ملاقات نگذشته بود که آنها برای اینکه نشان بدهند در تصمیم خود جدی هستند، یک روز که برای سخنرانی به مسجد مجد رفته بودم، این عکس را به راننده‌ام دادند و عکسی را نیز برای مرحوم حاج عباسعلی اسلامی‌ـ متصدی مسجد سید عزیزالله‌ـ فرستادند. آن بیچاره‌ها این عکس مونتاژ را آخرین تیر در ترکش خود، برای به سکوت کشاندن من به حساب می‌آوردند و نمی‌خواستند آن را به آسانی خرج کنند؛ تا در موقع مناسب آن را برای ضربه زدن به من بکار گیرند.

واکنش مردم نسبت به آن نقشه پلید

از نظر ساواک، بعد از سخنرانی تند مسجد جامع تهران، دیگر زمان آن رسیده بود که تهدید مذکور عملی شود و آنها مرا ترور شخصیت کنند، تا به خیال خودشان هم به من ضربه بزنند و هم اثر منبرم را در مردم از بین ببرند. لذا به سرعت و به طور گسترده آن عکس ساختگی را در سراسر کشور پخش کردند.بعضی از اشخاص که آن را دیده بودند، به من تلفن می‌کردند و از این حرکت مذبوحانه اظهار تأسف می‌نمودند، و من جواب می‌دادم: «این مسئله برای من مهم نیست؛ اما از آنجا که حاکی از شرف سوزی و فضیلت سوزی است، باعث می‌شود که در این مملکت هیچ کس احساس امنیت خاطر نکند و امنیت از مردم سلب شود و آنها همیشه در نگرانی به سر ببرند». اصولاً از بین بردن شخصیت یک انسان‌ـ ترور شخصیت‌ـ به مراتب ناگوارتر و سخت‌تر از نابود کردن جسم و جان اوست؛ زیرا از بین بردن شخصیت، یک عمل ممتد است و عوارض و تبعات منفی آن تا مدت‌های طولانی ادامه دارد. از بین بردن یک منبری‌ـ که راهنمای افکار مردم و مبلغ اوامر الهی است‌ـ نابودی یک فرد نیست، بلکه یک مملکت را از آزادی و توجه به وظایف دینی خود باز می‌دارد. خدا شاهد است که پس از پخش عکس مزبور، حتی یک تلفن هم به من نشد که اسائه ادبی صورت گیرد، یا چیز ناروایی گفته شود. بلکه برعکس، همه احساس همدردی با من و نفرت و انزجار نسبت به اقدام ضدانسانی ساواک می‌کردند. لذا این قضیه برای ساواک نتیجه معکوس داشت. مردی مسلمان و آزاده و فهیم که بسیار اهل درک بود و گاهی در مجالس با هم برخورد می‌کردیم و سلام و علیکی داشتیم، با این که هرگز منزل من نیامده بود، تلفن کرد و گفت: «می‌خواهم چند دقیقه منزل شما بیایم و شما را ببینم». آمد و گفت: «از این عکس که پخش کرده‌اند، به من هم داده‌اند». عکس را نشان داد و جلوی من پاره کرد و دور ریخت. گفت: «آمده‌ام به شما تبریک بگویم. می‌دانستم و می‌دیدم که شما از اعمال دستگاه انتقاد می‌کنید، اما فکر نمی‌کردم که انتقادهای شما این قدر روی دستگاه اثر گذاشته باشد و آنها را تا این اندازه در فشار سیاسی قرار دهد که دست به چنین کاری بزنند! وقتی که ساواک این عکس را منتشر کرد، فهمیدیم انتقادات شما برای اینها کشنده است که به این فکر پلید افتاده‌اند و اقدام به چنین سیاهکاری نموده‌اند».

نکته دیگر این که من در مجالس فواتح، یا صبح منبر می‌رفتم یا عصر و یا اینکه هم صبح و هم عصر منبر می‌رفتم. در بعضی از مساجد وقت نبود، و لذا هر چند ساعت دو مجلس می‌گرفتند.

روزی ساعت 1 تا 3 بعدازظهر به مسجدالجواد وعده داده بودم، تا بعد از آن برای استراحت به منزل بروم. اما برای مجلس دیگری که از ساعت 3 تا 5 بود، نیز مرا دعوت کردند. گفتم: «نمی‌توانم دو منبر متوالی بروم. منبر اول راـ در ساعت قبل از آن‌ـ وعده داده‌ام؛ اگر می‌توانید اولی را موافق کنید که از من صرفنظر کند، می‌آیم، وگرنه نمی‌شود. شخص دعوت کننده گفت: «غیر ممکن است و باید بیایید»! تعجب کردم که چرا وی این همه اصرار می‌کند. بعد گفت:«انتقادات شما از دستگاه باعث پخش عکس از طرف ساواک شده است. من می‌خواهم شما در مجلس ختم ما منبر بروید، تا ثواب این انتقادها برای روح مادر من باشد که از دنیا رفته است!» من هم ناچار دعوت را پذیرفتم. بنابراین، پخش آن عکس نه تنها به شخصیت من ضربه نزد، بلکه برعکس، عوارضی پیدا کرد که دستگاه را از عمل خود پشیمان نمود.در آن زمان هم بعضاً می‌شنیدم ساواک به این نتیجه رسیده است که پخش عکس ساختگی در بین مردم بی اثر بوده و احتمالاً فلانی انتقاداتش را شدت خواهد داد.