حزب الله مواضع هاشمی،خاتمی و مشائی را در هم کوبید

حزب الله مواضع هاشمی،خاتمی و مشائی را در هم کوبید

متاسفانه در دولت دهم ماهیت گفتمان جریان نئو(جدید)حجتیه ی مشایی محور با جلو گیری از ارائه و افشای رسوایی ساختمان آبشار نیاگارا توسط احمدی نژاد در سازمان ملل به تشابه با سیاست انحرافی و غیر اصولگرایانه ی دیپلماسی دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی در راستای تقویت دیکتاتورهای مغضوب امام راحل منتهی می شد ؛ این در حالی است که واقعیات اسلام خواهی انقلابهای مردم تونس و مصر نشان دهنده ی اشتباه بودن این گونه راهبردها می باشد.

بیانیه ی حزب الله بمناسبت سی و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی
این روزها استکبار جهانی همزمان با دولتها و مردم مسلمان در سی و سومین بهار پیروزی انقلاب اسلامی ایران شاهد حرکت دومینووار سقوط دیکتاتورهای مرتجع و دست نشانده ی آمریکا در منطقه ی شمال آفریقا و خاورمیانه بوده اند.
سقوط زین العابدین بن علی در تونس و محمد حسنی مبارک در مصر بمثابه سقوط صدام حسین و حکومت بعثی می باشد که در تداوم تحقق وعده های الهی امام راحل (ره) و رهبری حکیمانه ی امام خامنه ای بوده و نوید بخش سقوط قریب الوقوع سایر حکومت های مرتجع و دیکتاتورهای مزدور آمریکا و اسرائیل مانند حکام اردن ، عربستان ، یمن ، الجزایر و ... خواهد بود.
در این زمینه متأسفانه ملت ایران طی سه دهه ی اخیر رگه هایی از انحراف برخی مدیران اجرایی بویژه در عرصه ی سیاست خارجی و دیپلماسی کشور ناشی از باور به تحلیل های غلط غربی و نظام سلطه ی استکباری را مشاهده کرده که در تعارض با واقعیات جاری منطقه ای و جهانی بوده است :
1- برخی تحلیل گران غربزده عنوان میکردند که انقلاب اسلامی مانند انقلابهای بزرگ جهان دچار ترمیدور و بازگشت به نظام سکولار و استبدادی گذشته خواهد شد.آنها با الگوبرداری از آنالیز انقلاب کبیر فرانسه در 1789 و انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 میلادی اعلام داشتند که پیروزی آقای خاتمی در دوم خرداد 1376 مصداق ترمیدور انقلاب اسلامی و بازگشت از ارزشهای اسلامی به ارزشهای سکولار و ارتجاعی است.
این دسته از خواص و نخبگان دولت آقای هاشمی با تحلیل فوق ذلیلانه به پذیرش طرح صهیونیستی دو دولت در فلسطین اشغالی روی آوردند تا امکان مذاکره با آمریکا و بازی در پازِل او را بدست آورند.
از اینرو تداوم همکاری هرچه بیشتر با رژیم آل سعود عربستان ، آل هاشم در اردن و ایجاد ارتباط با رژیم نامبارک در مصر دستور کار تیم آقای خاتمی قرار گرفت.
انتخابات ریاست جمهوری نهم در تیر ماه 1384 به وضوح نشان داد که تحلیل فوق اشتباه بوده و گفتمان انقلاب اسلامی وراهبرد استکبار ستیزی امام راحل (ره) همچنان در بین مردم زنده و پوینده است.
2. دسته دوم از تحلیل گران غرب زده در پی لشگرکشی امریکای جنایتکار و اشغال افغانستان و عراق اظهار می داشتند که گفتمان استکبار ستیزی امام در جهان دو قطبی قابل دفاع بوده و اکنون که امریکا جایگاه تنها ابر قدرت جهان قرار گرفته است ، امکان اجرای گفتمان استکبار ستیزی امام راحل وجود ندارد ، به طوری که برای جلو گیری از حمله امریکا به ایران بایستی منافع امریکا را به منافع خود ترجیح داد از اینرو تشدید همکاری با رژیم های عربستان ، اردن ، یمن ، الجزایر، تونس و همچنین ایجاد رابطه با رژیم مصر مجدداً در دستور کار تیم آقای خاتمی قرار گرفت. پیروزی مقاومت در نبرد سی و سه روزه ی لبنان و بیست و دو روزه ی غزه نشان داد که نه تنها امریکا ابر قدرت جهان نیست بلکه در تعیین حکومتهای همسو در عراق و افغانستان نیز دچار مشکل بوده است و امکان تامین امنیت متحد اول استرتژیک خود یعنی رژیم اشغالگر صهیونیستی را دارا نیست.
3. اگرچه گفتمان استکبار ستیزی امام راحل (ره) در روابط بین الملل توسط دولت نهم پر رنگ شد و آقای احمدی نژاد با اقتباس از امام راحل بر نابودی غده سرطانی اسراییل تاکید کرد وعلاوه بر آن با طرح ضرورت بازنگری در افسانه هولوکاست بر پوشالی بودن هیمنه امریکا ورژیم صهیونیستی صحه گذاشت..
اما متاسفانه در دولت دهم گرایش فوق با پیدایش جریان نئو(جدید)حجتیه ی مشایی محور به انحراف کشیده شد تا جایی که ماهیت گفتمان فرد مذکور با جلو گیری از ارائه و افشای رسوایی ساختمان آبشار نیاگارا توسط احمدی نژاد در سازمان ملل آشکار شد. رسوایی ساختمان آبشار نیاگارا به چگونگی انتقال 200 پوند اورانیوم غنی شده از مرکز فن آوری نومک در ایالت پنسیلوانیای امریکا به مقصد اسراییل می پرداخت که این مواد در خاک فلسطین اشغالی تبدیل به حداقل 50 بمب اتمی گردید. افشای رسوایی ساختمان آبشار نیاگارا در بخش دیگر به چگونگی قربانی شدن سه هزار شهروند آمریکایی ناشی از تشعشعات اتمی در ایالت فوق می پرداخت که اکنون چالش جدی دولت اوباما و ارتش آمریکا می باشد.
گفتمان نئو حجتیه مشایی محور با تکیه بر ادعای فرارسیدن ایام ظهور، ضرورت تنش زدایی ، همگرایی و ارتباط دولت دهم با رژیمهای مرتجع عربستان سعودی ، اردن هاشمی و مصر را در دستور کار قرار داد.
در این میان تشابه سیاست انحرافی فوق با راهبرد غیر اصولگرایانه ی دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی که در بند 1 و 2 بیان شد نه تنها به تقویت دیکتاتورهای مغضوب امام راحل منتهی می شد بلکه خط پایانی بر گفتمان استکبار ستیزی دولت نهم محسوب گردید. این در حالی است که واقعیات اسلام خواهی انقلابهای مردم تونس و مصر نشان دهنده ی اشتباه بودن این گونه راهبردها می باشد.


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد