انتحار سیاسی سران فتنه برای رفع محاصره از اسرائیل


کسی نمی‌داند، فرعون خوابی دیده بود یا نه، اما خداحافظی‌اش ازسرزمین نیل برای دوستانش به مثابه یک خواب بود و یک شوک.
سرزمین مصر‌ سالیان سال بود، 30سال بیشتر‌ که هم‌پیمان ‌ رژیمی جعلی‌‌ بود که آنان در کمپ دیوید آن را «اسرائیل» خواندند.
‌ مصر به عنوان پرجمعیت‌ترین کشورعربی، هم مرز با رژیم صهیونیستی، پرورش دهنده علمای دینی از دل الازهر و نیز با در اختیار داشتن آبراه سوئز مورد توجه قدرت‌های استعماری قرار گرفت تا نقش حائل ‌ میان کشورهای اسلامی با ‌ غده سرطانی را برعهده بگیرد. ماجرای این نقش‌آفرینی مصر، تازه آغاز شده بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید و به عنوان یک کانون «آگاهی و بیداری اسلامی» سر بلند کرد و پیام انقلاب خود را به منطقه و اقصی نقاط جهان صادر نمود.
ازدیگر سو زمانی که بلوک شرق از هم پاشید غرب منادی پایان تاریخ شد و استراتژی‌ها سیاهه کرد و برای هژمونی خود تهدید نامتقارن و متقارن را تحت عنوان «بیداری اسلامی» و ظهور قدرت‌های میانه برای خود تعریف و تفسیر کرد، نهایتش هم رسید به مهار موج اسلامگرایی در منطقه، اما نامش را گذاشت«طرح خاورمیانه جدید یا بزرگ.»

تغییر موازنه ‌ به نفع انقلاب اسلامی
ماجرا را کوتاه و گذرا پی بگیریم. عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان، به قدرت رسیدن حماس، جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه، به قدرت رسیدن اسلامگرایان در ترکیه، تحولات لبنان و شکست دولت مورد حمایت امریکا در این کشور و شکست در فتنه‌ای که در سال 88 به‌وقوع پیوست، طراحی‌های امریکا را چنان در باتلاق فرو برد که دومینوی از دست رفتن شرایط تدبیر و تمهید برای آنان سخت و‌گران تمام شد.
پس از فاصله گرفتن ترکیه از محور غرب‌ ‌ و نیز شکست این محور در اتفاقات اخیر لبنان، انتفاضه مردم مصر و پیامدهای ناشی از آن، زلزله سهمگینی را در منطقه به‌وجود آورد و ضربه مهلک دیگری بر محور مذکور وارد ساخت. در همین ارتباط روزنامه صهیونیستی هاآرتص در تشریح شکست‌های متوالی محور امریکا، غرب و رژیم صهیونیستی نوشت:«اوباما در تاریخ امریکا به عنوان رئیس جمهوری ثبت خواهد شد که موجب از دست رفتن ترکیه، لبنان و مصر شد و در دوران وی ساختار همه پیمان‌های سیاسی ومنطقه‌ای امریکا در خاورمیانه فروریخت.»
اما چرا ماجرای مصر این قدر برای رژیم صهیونیستی سنگین بوده و آنها به قضاوت در خصوص نقطه اصلی تحولات مصر پرداخته و می‌گویند که از دست دادن مصر یعنی تغییر موازنه استراتژیک به نفع محور ایران، بیداری و مقاومت اسلامی؟
به‌راستی چرا انقلاب اسلامی مصر، سران رژیم صهیونیستی را به هراس واداشته و لیبرمن از روی کار آمدن نظامی همچون ایران در مصر اظهار نگرانی می‌کند.

پادوهای رژیم‌صهیونیستی وارد صحنه می‌شوند
اصل ماجرا اینجاست که مصر به عنوان دروازه ورود رژیم صهیونیستی به ژئوپلتیک منطقه بوده و از دیگر سو، انقلاب اسلامی دراین کشور در حقیقت تکمیل ‌ پازل محاصره این رژیم جعلی می‌باشد. پس کاملاً طبیعی است که سایت وزارت خارجه اسرائیل در نوشتاری تصریح کند که «در اسرائیل انتقاد از رفتار اوباما بالا گرفته، زیرا همانگونه که کارتر موجب از دست رفتن ایران شد، اکنون اوباما نیز موجب از دست رفتن مصر شده است.» این اما همه ماجرا نیست، زمانی که مبارک از قدرت خداحافظی کرد، رژیم صهیونیستی بیش از گذشته نگران شد.
در حقیقت پس از سقوط رژیم مبارک، رژیم صهیونیستی که مهم‌ترین هم‌پیمان خود را از دست داد، تلاش دارد تا پادوهای خود را برای انتقام‌گیری وارد صحنه نماید.
‌ رژیم صهیونیستی که بارها ایران را مسبب به راه افتادن دومینوی نهضت اسلامی در منطقه و محاصره خود عنوان می‌کند، مدتی است ‌ پس از ارتباط‌گیری و کمک‌50 میلیون دلاری محمود عباس به یکی از سران فتنه، رأساً از طریق یک حلقه واسط در ایران به دنبال انتقام‌گیری بوده و درصدد است تا با ایجاد انحراف محاصره خود را بشکند. در همین راستا در حالی که رژیم مبارک سقوط کرده، میرحسین موسوی در حالی بنای راه‌اندازی راهپیمایی درحمایت از مردم مصر و تونس را دارد! او در راهپیمایی سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که با شعار حمایت از مردم مصر و تونس برپا شد، غائب بود و خود را از صف حامیان نهضت‌های اسلامی جدا کرد تا شکل دیگری از شعارهای ‌ اغتشاشات سال گذشته یعنی «نه غزه، نه لبنان» را به نمایش بگذارد. این درحالی است که هنوز اذهان، ماجرای کمک 50 میلیون دلاری محمود عباس یار غار اسرائیل را ازیاد نبرده‌اند.
گرچه با افشای کمک 50 میلیون دلاری محمودعباس خاستگاه شعارهای سال گذشته مشخص شد اما این روزها با عبور دوباره میرحسین موسوی از آوردگاه مردم در راهپیمایی 22 بهمن همراه با پادویی منافقین، ارتباط تشکیلات وی برای حمایت از رژیم صهیونیستی بیش از پیش آشکار می‌شود.

وقتی منافقین هم دوباره پای کار می‌آیند
تماس‌های تلفنی منافقین با برخی از شهروندان برای راهپیمایی مورد اشاره میرحسین موسوی در حالی طی یکی دو روز گذشته شدت گرفته که ‌ باید آن را درچارچوب آخرین مواضع سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی تفسیر کرد. سایت وزارت امور خارجه رژیم صهیونیستی پس از سقوط حسنی مبارک دیکتاتور وابسته به این رژیم در مصر، از روی استیصال به فحاشی علیه اخوان‌المسلمین مصر و جمهوری اسلامی ایران روی آورد.
مسئولان رژیم غاصب اسرائیل ‌ تمام ظرفیت سیاسی خود از جمله لابی صهیونیستی صاحب نفوذ در کاخ سفید را به کار گرفت تا از سقوط رژیم دیکتاتور و وابسته حسنی مبارک در مصر جلوگیری کند اما پس از آنکه دخالت‌های صهیونیست‌ها و امریکا نتوانست در برابر سیل خروشان مردم مصر مقاومت کند و سرانجام مهره مورد اعتماد رژیم تل‌آویو مجبور به کناره‌گیری شد، صهیونیست‌ها از روی استیصال و خشم به اهانت و سیاه‌نمایی درباره جمهوری اسلامی ایران و جمعیت اخوان‌المسلمین پرداختند.
در همین خصوص، سایت وزارت خارجه اسرائیل همزمان با کناره‌گیری مبارک طی مطلبی که اوج عصبی بودن دست‌اندرکاران آن را می‌رساند، به زعم خود به تخریب وجهه اخوان‌المسلمین و همسویی آن با ایران اسلامی پرداخت که بخش‌هایی از آن در ذیل می‌آید:
«در هجدهمین روز از آغاز خیزش مردمی در مصر، همچنان ابراز نگرانی می‌شود که گروه اخوان‌المسلمین با استفاده از هرج و مرج و همچنین سیاست‌های مردم‌فریبانه خود بتواند قدرت را به دست گیرد یا وضعی از نظر سیاسی در مصر ایجاد شود که پس از انتخابات پارلمانی آینده، نتوان هیچ دولتی را بدون شرکت دادن اخوان‌المسلمین برپا کرد.
بی تردید، حزب اخوان‌المسلمین که سابقه مرامی آن به یکصد و چند سال پیش می‌رسد و قدیمی‌ترین گروه سیاسی مصر محسوب می‌شود، از پایه‌های اساسی به وجود آمدن گروه تروریستی القاعده می‌باشد،‌ زیرا این دو سازمان، در بسیاری از امور عقیدتی شباهت‌های بسیار به هم دارند! از آن جا که تشکیلات دینی، به طور اصولی هرگونه دموکراسی را نفی می‌کنند و ادعا دارند که رهبر روحانی آنان (که خود را جایگزین حضرت محمد می‌داند) باید از همه اختیارات سیاسی و دینی به صورت مطلق برخوردار باشد (همان گونه که امروز در ایران عمل می‌شود)، به گفته آگاهان این احتمال در مصر نیز وجود دارد که تلاش کنونی برای برقراری مردمسالاری، به برپایی نوعی حکومت دیکتاتوری دینی مبدل گردد. ایدئولوژی اخوان‌المسلمین در علامت ویژه این سازمان (لوگو) به طور مشخص بیان شده است.
تنها فرق آنان با رژیم اسلامی ایران آن است که آن یک به دنبال خلافت سنی و این یک در پی خلافت شیعه است.»(سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی 22/11/89)
از دیگر سو سخنان باراک اوباما رئیس جمهور امریکا مبنی بر اینکه باید مصر به سوی دموکراسی حرکت کرده و مطالبات مردمی به پاسخ قانع‌کننده‌ای برسد از روی دیگر واکنش امریکا به حوادث مصر پرده بر‌می‌دارد؛ واکنشی که در آن یک القا نهفته و هدف آن این است که بگوید اگر اتفاقی در مصر حادث شده با رضایت و حمایت آنان بوده اما سران کاخ سفید ‌ هیچ اشاره‌ای نمی‌کنند که چرا این حمایت و مخالفت با دیکتاتوری 30 سال است که به طول انجامیده است.
حال با این تفاسیر آنچه به طور کلی قابل جمع بندی است عبارت است از:
1-‌ طرح خاورمیانه جدید و بزرگ مورد ادعای امریکا با شکست مواجه شده است.
2-‌ خاورمیانه جدید با شکل‌گیری نهضت‌های اسلامی دومینووار منطقه را فرا گرفته است.
3-‌ رژیم صهیونیستی در محاصره نهضت‌های اسلامی و عمق پیام انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته است.
4-‌ امریکا و رژیم صهیونیستی تلاش دارند تا دو خط را به موازات یکدیگر هدایت و مدیریت کنند. خط اول تلاش برای موافق نشان دادن خود با تغییرات مصر و سعی در به روی کارآمدن یک مهره وابسته و سکولار در این کشور می‌باشد و خط دوم ایجاد یک خط انحرافی برای خروج خود از محاصره می‌باشد.
بنا بر این سناریو، استراتژیست‌های رژیم صهیونیستی در تحلیل‌های خود تصریح کرده‌اند که ایران در برابر تکی که در سال 88 برنامه‌ریزی شد(فتنه88)، پاتک سنگینی را بر ما وارد کرده و به مدیریت شرایط پرداخته است. در تحلیل‌های عناصر این رژیم، ایران به عنوان نقطه کانونی تحولات منطقه‌ای مطرح شده و تأکید شده است که مهار تحولات منطقه‌ای تنها در مهار ایران و ارتباط بیشتر با نیروهای مخالف نظام در درون امکانپذیر خواهد بود. به بیان دیگر رژیم صهیونیستی تلاش دارد که برای خروج خود از محاصره انقلاب اسلامی یک خط انحرافی را فعال کرده و در این خط، محورهای معارض را در ایران، سوریه و فلسطین(غزه) فعال سازد. درهمین راستا طی روزهای گذشته سایت وزارت خارجه رژیم صهیونیستی بر اساس همین سناریو از برپایی یک راهپیمایی در روز جمعه -راهپیمایی 22 بهمن- در منطقه غزه و علیه دولت حماس خبرداده و مدعی شده بود که تظاهرات علیه حماس با شعار«نان، آزادی، پایان سرکوبگری» برگزار خواهد شد.(که البته دروغ از کار درآمد!)
5-‌ پادوهای رژیم صهیونیستی در ایران به محوریت میرحسین موسوی به‌رغم خواست و تأکید مردم در راهپیمایی 22 بهمن مبنی بر حمایت از مردم مصر و تونس و در روزی که دیکتاتور مصر به پایان خود رسید، تلاش دارند خط انحرافی را در روزهای آتی تحت عنوان راهپیمایی حمایت از مردم مصر و تونس پیگیری نمایند، اما آیا با توجه به فرار دیکتاتور مصر نباید این راهپیمایی را راهپیمایی حمایت از اسرائیل یا حمایت از حسنی مبارک دانست؟


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد