فیلم قتل مردی به دست یک زن با ضربات چاقو ،ساخته بیگانگان است

در پی انتشار فیلمی از قتل مردی توسط یک زن در کرج که ابتدا با تکذیب وقوع چنین اتفاقی در کرج از سوی پلیس این شهر مواجه شد ،  رییس پلیس استان تهران ، ضمن تایید این که قتل مذکور در کرج رخ داده ، فیلم منتشره را ساخته و دستکاری شده توسط بیگانگان دانست و گفت: فیلم اینترنتی قتل مردی توسط یک زن با ضربات متعدد چاقو در کرج ، به صورت ماهرانه توسط رسانه های بیگانه دستکاری و ساخته شده است.

این اظهارات جدید در خبرگزاری رسمی دولت -ایرنا - به نقل از سرتیپ"علیرضا اکبرشاهی" منتشر شده است. طبق سخنان سرتیپ اکبرشاهی ،  قتل مذکور در تاریخ یازدهم دیماه سال 88 در محله اوقافی های کرج رخ داده است.

به گفته اکبر شاهی ، یکی از سایت های اینترنتی  با انتشار فیلم مذکور نوشته بود:جنایت هولناک دیگری این بار در کرج در حضور پلیس و ماموران اورژانس رخ داد و زنی با چاقوی خود به شکم مردی می زند . بعد از مدتی پلیس از راه می رسد و عقب نشینی می کند و به تماشا می ایستد.

وی اضافه کرد: مقتول مرد جوانی بود که اعتیاد شدیدی به موادمخدر از نوع شیشه و کراک داشته و بارها از همسر خود خواسته بود که به هر طریق ممکن مواد مورد نیاز او را تامین کند.

سردار اکبرشاهی گفت: بنا به اعترافات قاتل ، فرد مقتول در روز حادثه از همسرش خواسته که با تن دادن به مسایل غیراخلاقی پول موادش را تامین کند.

وی اضافه کرد: با تحقیقات بیشتر مشخص شد که قاتل با مقتول درگیر شده و با چاقویی که در دست داشت، ضربات متعددی با چاقو به شوهرش وارد می‌کند.

رییس پلیس استان تهران یاد آور شد: جنایت فوق در داخل منزل شخصی رخ داده بود و مقتول برای رهایی خود از خانه خارج می شود که در وسط خیابان بر اثر شدت جراحات وارده به زمین می افتد.
اکبرشاهی گفت: همشهریان بلافاصله با تماس با مرکز فوریت‌های پلیسی 110، ماموران نیروی انتظامی را در جریان اتفاق رخ داده قرار دادند


وی یادآورشد: متهم دستگیر شده درحال حاضر در اختیار مراجع قضایی است و در زندان بسر می برد.

این در حالی است که سرهنگ  "ناصر اصلانی" رییس پلیس شهرستان کرج جمعه گذشته فیلم منتشر شده در اینترنت مبنی بر تکرار جنایتی مشابه میدان کاج تهران در شهر کرج را کذب دانسته و با هشدار به رسانه ها گفته بود:"چنین خبری «از اساس» کذب است و چنین موردی در کرج نداشته ایم."

جزئیاتی از جلسه هاشمی و بهزاد نبوی

بهزاد نبوی در گفتگویی به آقای هاشمی می گوید وقت آن رسیده که ما تکلیف اصل ولایت فقیه را روشن کنیم. این نظام یا ولایت فقیه است یا نظام مردمی؟ یعنی چه که بیست و دو میلیون به خاتمی رای بدهند و بعد درنهایت یک شخصی به نام ولی فقیه مسیر را مشخص می کند. این ولایت فقیه را باید برداشت. آقای هاشمی می گوید نه امکان پذیر نیست بعد آقای نبوی می گوید...

 

سعد الله زارعی، کارشناس مسائل خاورمیانه در جمع اعضای اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه های سراسر کشور با تبیین فتنه88، مقام معظم رهبری را اولین فردی دانست که از واژه فتنه در این جریان استفاده کرده است.

وی در بخشی از اظهارات خود به نقش مخالفین خارج از ایران در فتنه 88 اشاره کرد و افزود فتنه ای که در داخل انجام شد ترکیبی از نیروهای داخلی و خارجی بود؛ در یک طرف سازمان سیا و سلطنت طلب ها قرار داشتند و در سوی دیگر منحرفین داخلی نظیر خاتمی، موسوی،کروبی و بقیه افراد. در ذیل متن کامل سخنرانی وی پیرامون انتخابات و حوادث پس از آن را می آوریم:


فتنه یک کلمه ی قرآنی است و به نظر می آید که برای اولین بارمقام معظم رهبری برای تبیین حوادث پس ازانتخابات از این واژه استفاده کردند. یعنی انتخاب و اطلاق واژه ی فتنه برای این جریان اولین بار توسط ایشان صورت گرفت. بعد بقیه از به دنبال آقا رفتند و یا اینکه مقام معظم بیشتر تز هرکسی در جا افتادن این واژه برای این جریان نقش داشتند.




فتنه در تحلیل قرآنی به این معناست که یک موقعیت برای فرد یا افرادی فراهم می شود که در آن موقعیت فرد آزمایش می شود و جوهره ی او مشخص می شود. همان طور که می دانید وقتی که شرایط آرام است اکثر افراد داعیه دار همراهی با جریان غالب هستند و کمتر مخالف پیدا می شود. حال می خواهد آن جریان جریان بر حق باشد یا باطل، آنها در هر دو حالت با این جریان مسلط همراه خواهند بود.


اما وقتی که قضیه کمی به هم می ریزد آن وقت مشخص می شود همراهان واقعی چه کسانی هستند



همانطور که قرآن فرموده: "همانا ما آنانی که ایمان آوردند آزمایش می کنیم" یعنی این افراد مورد آزمایش قرار می گیرند که در واقع جوهره‌ی آنان مشخص می شود یا مثلا در آیه اول سوره ی عنکبوت

می فرماید: " آیا انسان ها خیال می کنند همین که گفتند ایمان آوردیم از آنان پذیرفته می شود و رها می شوند و آزمون آزمایش در کارنخواهدبود؟" لذا خداوند با این سوال می خواهد بگوید که نه کافی نیست.

در همین راستا آیا کسانی که می گویند ما انقلابی،اصولگرا و خط‌‌ رهبری هستیم همین گفتن و ظاهر نمایی کفایت می کند؟ خیر، این طورنیست بلکه ما صحنه هایی رافراهم می آوریم تا ما فی الضمیر افراد مشخص شود و این تعبیر قرآنی فتنه  است.


حال با توجه به مقدمه بالا پس فتنه برای چیست؟ برای بروز بواطن است. که این در صحنه های سخت اتفاق می افتد، خود این ماجرا و همین که رخ می دهد مفید و موثر و مثبت است. برای اینکه در یک چنین صحنه هایی بصیرت ها افزایش می یابد و ما می توانیم بفهمیم چه کسانی با ما همراهند و چه کسانی باما همراه نیستند؟




ممکن است در یک مقطعی همه از لزوم دفاع و جانبازی حرف بزنند. در یک فضای آرام وقتی انسان چای وغذایش را خورده،استراحتش را کرده وجای گرم و نرمی هم خوابیده خیلی راحت می شود در مورد این چیزها حرف زد. همه میگویندکه باید جنگید اما واقعا چنددرصد این ها اهل جنگ واطاعتند؟ لذا باید جنگی اتفاق افتد تا مشخص  شود چه کسانی اهل جنگند و چه کسانی عافیت طلبند و فقط حرف می زنند؟


پس اصل فتنه مثبث است و نگاه قرآنی به فتنه اصلش مثبت و خوب است اما آنچه که ما در این جریان به آن فتنه می گوییم آن بخش از ماجرا است که یک عده ای با توهم به قدرت خودشان خواستند در مقابل نظام بایستند. مافعلا در ماجرا اینها را فتنه می بینیم و منظورمان از اصحاب فتنه اینها است. حال باید بازنگری کرد و دید سابقه اینها چه بوده و قبلا چه می گفتند؟ خودشان را مومن به انقلاب می دانستند و خودشان را نسبت به رهبری کاملا مطیع معرفی می کردند یا خیر و یا نسبت به حفظ حیثیت نظام،نسبت به آرمان هایی مثل فلسطین خودشان راچه طور معرفی میکردند؟کاملا وفادار؟!


این افراد در این برهه زمانی کاملا در برابر قرآن قرار گرفتند و چیزی بروز دادند که کسی انتظارش را نداشت لذا ما با توجه به آن صحنه ها و عملکردها با آن تحلیل و تعبیر قرآنی این ها را فتنه گر و اصحاب فتنه می دانیم.


گاهی می گوییم سران فتنه که خوب این هم قابل بحث است که سران فتنه در ایران هستند یا درخارج؟ که قاعدتا در خارجند و اینها عمله ی فتنه اند که با تسامح به اینها سران فتنه می گویند. این یک مقدمه ی اولیه برای بحث ما باشد که در واقع اصل فتنه از کجاپیدا شد؟ معنایش چیست؟ و چه نسبتی باقرآن دارد؟


فتنه ای که در داخل انجام شد و اتفاقی که در این صحنه افتاد یک ترکیبی بود از نیروهای داخلی و نیروهای خارجی. نیروهای خارجی در یک امتداد از سازمان سیا تا سلطنت طلبها و گروهک های ایرانی امثال اینها که در خارجند و داخلی ها از شخصیتهای برجسته نظیر آقای خاتمی، هاشمی، موسوی، کروبی و بقیه تا عناصر اوباش خیابانی. می خواهیم بگوییم از عناصر بزرگ سیاسی تا عناصر اجتماعی تا جریانات خیلی حقیر داخلی. می خواهیم بگوییم که ما در جریان فتنه حضورشان را می بینیم و لازم نیست برای آنها سند بیاوریم. این یک چیزروشن است و همه آن ها را به اندازه ی کافی دیده اند.


چه خواسته ای در آن بوده؟ خواسته ها از یک خواسته ی حداقلی تا یک خواسته ی حداکثری است. خواسته ی حداقلی تغییر سیاست ها و روش ها وخواسته ی حداکثری واژگونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. این تغییرسیاست ها و روش ها در فضای داخلی یک معنا داشته و در فضای خارجی یک معنا. در فضای داخلی تغییرسیاست ها یعنی مثلا حذف شورای نگهبان،عدم دخالت سپاه و بسیج در مسائل،عدم دخالت رهبری در مسائل و قضایایی از این قبیل که البته اینها خواسته های حداقلی داخلی اند.


خواسته های حداقلی خارجی: تغییر در سیاست خارجی نظام یعنی ما کاری به عراق و فلسطین و لبنان نداشته باشیم و آن ها را به آمریکایی ها واگذار کنیم. اعطای آزادی، البته آزادی بیشتر به جریاناتی نظیر بهایی ها و سلطنت طلبها (آنها که در داخلند).


جلوگیری ازتکرار ریاست جمهوری آقای احمدی نژادکه هم خواسته ی حداقل داخلی است وهم خواسته ی حداقل خارجی است. حذف روند اسلامیزه شدن فضای داخلی ایران این که مثلا یک عده ای دارند شعار می دهند ما بایستی در حوزه ی آموزش عالی فرهنگ خودمان را داشته باشیم ، بومی سازی کنیم و این که در داخل بالاخره بحث حجاب و عفاف را یک عده دارند مطرح می کنند.




بحث اسلامی کردن حقوق و قضا مطرح می شود و این مباحث نباید در کشور باشد. این خواسته های حداقلی است . خواسته های حداکثری در فضای داخلی و خارجی هم داریم. در فضای خارجی واژگونی نظام و در فضای داخلی به نوعی تغییر محتوای نظام مطرح بوده. همین طور در فضای خارجی حذف اسلام مطرح بوده، در فضای خارجی حذف ولایت فقیه و در فضای داخلی شورایی کردن  رهبری بوده یا به تعبیر دیگرکاستن از اقتدار رهبری. حالا ما اگر بخواهیم برای اینها مدرک بیاوریم این ها کاملا مشخص می شود که واقعا همانطور که گفتیم یک طیف وسیعی از خواسته ها وجود داشته خواسته های حداقلی تا خواسته ها ی حداکثری.


در فضای خارجی و داخلی در هر دو طرف خواسته هایی مطرح بوده. مثلا در مورد رهبری (در فضای خارجی) آمریکایی ها می گفتند تا زمانیکه در ایران رهبری هست ما نمی توانیم در برخورد با ایران موفقیت هایی داشته باشیم. یعنی مقام معظم رهبری از قدرت به زیر کشیده شوند و این مطلب را آمریکایی ها به صراحت گفته اند. آقای هاشمی دو سال پیش در جایی می گوید که مقام معظم رهبری تا اینجا مملکت را خوب اداره کرده اند ولی ما با شرایط پیچیده ای در آینده مواجهیم که این رهبری برای آن شرایط پیچیده ی آینده دیگر پاسخگو نیست. ما باید رهبری را تخصصی کنیم. یعنی این که ما مثلا بین سه تا پنج نفر رهبری داشته باشیم و بین سه تا پنج نفر نهادی را به اسم شورای رهبری بگذاریم و یک فقیهی مثل خود ایشان در آن باشد به عنوان فقیه و یک نفر سیاستمدار و یک نفر از عناصر جامعه شناس باشد و امثال این یعنی شورای ترکیبی باشد که این شورای ترکیبی معین کند که کشور باید چه مسیری را طی کند؟ شورای رهبری در واقع کنار زدن رهبری است. چون وقتی امری تقسیم می شود و بحث رای وسط بیاید ، در اینجا بحث حداکثر آرا و حداکثری به وجود می آید این یعنی جنبه ی قداست رهبری برداشته می شود این که رهبری در نگرش ما شیعه ها به عنوان جانشین امام زمان(عج) و به عنوان ولی فقیه منصوب از طرف امام زمان(عج) است منصوب به صورت عام چون ما می گوییم که امام زمان(عج) در طول غیبتشان دو سری نایب دارند نواب خاص و نواب عام. نواب خاص همان چهار نفری بودند که در غیبت صغری مطرح بودند مثل محمد بن عثمان سمری، و مردم هم می دانستند و اعلام شده بود و هر کس با امام زمان (عج) کار داشت به آنها مراجعه می کردند. دوره ی نیابت خاص که تمام شد ، دوره ی نیابت عام رسید. امام زمان (عج) در خصوص غیبت کبری به شیعیانشان فرمودند: "و اما الحوادث الواقعه فرجعوا فیها الی رواة احادیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجةالله علیهم".




شما به این واژه ها دقت داشته باشید یعنی اینها حجت من بر شما هستم و نماینده من هستند همانطور که من نماینده خداوند هستم برآنها. کاملا واضح است که از نظر ما شیعیان ولی فقیهی که امام زمان (عج) در حدیث دیگر می فرماید :" و اما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه ". خصوصیات را گفته که این حجتی چه کسانی هستند؟"من کان من الفقهاء " یعنی اولین شرطش فقیه بودن است. اما نه هر فقیهی؛صائنا لنفسه و... . کسی که کاملا خود ساخته باشد و برا ی کار آماده باشد آن فرد ی که آماده باشد نسبت شما به او نسبت پیروی به تبعیت است شما که نمی آیید برای او شرط و شروط و قرار بگذارید و با او توافق کنیم ما می گوییم که باید از امام زمان (عج) تبعیت کنیم پس از این جا شان ولایت فقیه تبعیت است نه اینکه شانش شورایی که آقای هاشمی می گویند درست کنید باشد تازه این بشود همتراز و سیاستمدار و جامعه شناس و بنشیند در مورد مملکت اسلامی تصمیم گیری کند.پس در این فتنه خواسته هایی از حداقل تا حداکثری در جریان بوده است.


در حداکثری واژگونی نظام و تفسیر محتوایی نظام البته مقام معظم یکجا به آقایان می فرمایند: این که ما جمهوری اسلامی داشته باشیم اما محتوا نداشته باشد این به معنای واژگونی نظام است.آ ن شکل حفظ شده اما محتوا خراب شده پس این دو یکی اند اگر چه خواسته ی خارجی با صراحت می گوید باید نظام سرنگون شود اما خواسته ی داخلی می گوید نه باید حفظ شود اما باید جمهوری باشد که ولایت فقیه ندارد ، اسلام ندارد و می شود مردم را به خیابان کشاند و می شود علیهش با خارجی ها همدست شد پس این یک جمهوری اسلامی بی کیفیت است.


این ماجرا در داخل یا در خارج پخت و پز شده؟ چه بخشی در داخل و چه بخشی در خارج پخت و پز شده در رابطه با این موضوع شکی نداریم که با هم در این دو مورد فعال بوده اند اما در ارتباط با این موضوع وقتی پیگیری می کنیم چند حلقه را مشاهده می کنیم. یک حلقه دولت های خارجی اند.


ماشاهدموضع گیری صریح صریح آقای باراک اوباما علیه جمهوری اسلامی ایران وبه نفع فتنه بودیم. نه فقط ایشان که معاون ایشان ووزیر خارجه ی ایشان در این موردبودیم و درکشور فرانسه شاهد اظهارات آقای سارکوزی ووزیرخارجه اش بودیم ودر آلمان شاهد موضع گیری صدر اعظم این کشور خانم مرکل بودیم.درسطح منطقه ای شاهد موضع گیری محدودبعضی شخصیت های عربی بودیم.




پس نقش دولت های خارجی دراین مورد علنی بوده یعنی دیگر برای این مسئله نیاز به استدلال نداریم.حلقه ی دیگردراین صحنه شورای مشترک ایرانی-خارجی بودکه بهترازآمریکایی ها بودند.عناصر ایرانی تباردر این جا حضوردارند مثلا شورایی به نام روابط خارجی در آمریکا هست که درآن افرادی مثل سناتورهای آمریکایی هستند و فردی به نام ولی نصر پسر آقای سیدحسین نصرکه او یک فرد آمریکایی ایرانی است و الان جزو مقامات ایالات متحده است. در این شورای روابط خارجی حدودا سی نفر آدم فعال هست و در جلسات اینها پنج شش نفراز ایرانی هایی نظیرآقای سازگارا دعوت می شود.


تعداد این کانون های مشترک بیش از سی چهل تاست. مثل اینترفرایز. درهمه ی اینها پنج شش نفرایرانی تک زیست مثل آقای مهاجرانی،خانم مسیح علی نژاد،سازگارا،محسن مخملباف،مومنی(ازسران تحکیم وحدت)اقشاری،خانم حقیقت جووافرادی این طور که اصلاح طلبند. اینها جلسه ای تشکیل نمی دهند مگر اینکه پنج شش نفر از ایرانیان اینطور در آن جلسه هستند و جالب این است که این شورا در کنفرانس ها گزارش ارائه می کنند و در حین گزارش دادنشان این افراد هستند.


کانون های دیگر هست درخارج که این ها کانون های آمریکایی است. نمی گوییم اروپایی چون چون تمرکز این کانون ها درآمریکاست و در اروپا هم اگر باشد با نظارت آمریکایی هاست. کانون های خالص آمریکایی که درارتباط با ایران فعالیت می کنند. عمده ی اینها از نوع کارکردشان شبیه اتاق فکرند. تعداد این اتاق های فکرتقریبا هفتصدتاست.درحالی که آمریکا کلا دو هزار و هفتصد اتاق فکر دارد و در دنیا کلا پنج هزار اتاق فکر رصدشده است. هرکدام ازاین هفتصداتاق فکر به طور متوسط در هفته دو مقاله تهیه

می کنند برای نشر در رسانه ها و حدود هر چهار ماه یک کتاب هم درمورد ایران به دنیا ارائه می دهند.

پس هر کدام ازاین هفتصد شورا سالانه سه کتاب در مورد ایران منتشر میکنند که مجموعا در سال
می شود دو هزار و صد عنوان کتاب و هر کدام در مورد موضوعی بحث می کنند مثلا نقش سپاه در انقلاب و اقتصاد ایران که این اخیرا چاپ شده و به طور ریز و خاص گزارش تهیه کرده که سپاه پاسداران در انقلاب اسلامی و از نظر اقتصادی و سیاسی چه نقشی را ایفا می کند. بعضی از آنها هم مجموعه مصاحبه هاست. حالا شما خودتان جواب دهید سالانه چه قدر کتاب در مورد آمریکا در این سطح در ایران منتشر می شود؟ و در ایران چند اتاق فکر وجود دارد؟ درآن جا دانشگاه های آمریکایی بدون استثنا همه یک اتاق فکر درمورد ایران دارند و حتی تابلو دارد یعنی هر دانشجو که وارد دانشگاه می شود با این مقوله مواجه می شود و اینها درحوزه های خاص فعالیت می کنند و به صورت گزارش منتشر می کنند.


حتی گاه به زبان های مختلف هم ترجمه میشود و به جاهای دیگر می رود. یک مجموعه ی دیگر در آمریکا کار می کند. این اتاق های فکر یا کانون های آمریکایی عمدتا با عنوان بخش خصوصی کارمی کنند. مثلا می گویند ما موسسات مردم نهادیم یا ان جی او هستیم یا فعالیت های غیر انتفاعی می کنیم. منتها وقتی شما دل این قضایا را می کاوید به اسنادی می رسید. مثلا این ها رسما در آمریکا سالانه ردیف بودجه ای دارند در پنتاگون ردیف بودجه ای دارند و غیر از این فردی از شخصیت های بازنشسته ی سازمان اطلاعات آمریکا گفته که ما مستقیم وارد می شدیم اما تقریبا ازسال 1953به این طرف نقش سازمان سیا به سازمان های ظاهرا خصوصی سپرده شده است.


این هم یک دلیل برخصوصی نبودن و دلیل دیگر اینکه این ها می گویند ما سازمان های مردم نهادیم در حالی که درآن مراکز بدون استثنا تعدادی سناتور وجوددارد. حتی تعدادی نماینده ی مجلس، تعدادی مقامات سیاسی و شناخته شده هست مثل راکس فلر و وقتی شما نام این ها را دراینترنت سرچ کنید نام این مقامات را علنا به عنوان هیات موسس می بینید پس مخفی نیست.



سند دیگر اینکه این  مجموعه های ظاهرا خصوصی توسط یک نهاد قدرتمند سیاسی حمایت می شود. مثل اتاق بازرگانی آمریکا، وزارت بازرگانی آمریکا، وزارت توسعه ی آمریکا. اصلا اینها رسما نامشان به عنوان هیات موسس در این مراکز هست و در آنجا آمده که مثلا پشتیبانی مالی این اتاق فکر توسط اتاق بازرگانی آمریکا است. پس خصوصی نیستند بلکه کاملا دولتی اند و فقط اسمی دولتی اند. حلقه ی دیگر در آمریکا حلقه ی سازمان های آمریکایی هستند که کار میکنند و در یک مجموعه هستند سازمان سیا ، پنتاگون، وزارت خارجه، کمیته ی روابط خارجی، مجلس سنا، خودکاخ سفید و شورای سیاسی ستاد مشترک ارتش آمریکا. این ها همه در یک مجموعه هستند و در آنها میز اختصاصی در مورد ایران وجوددارد و علی الدوام گزارش های رسمی آشکار تهیه می کنند و به مقامات عالی، دولت و کنگره ها ارائه می کنند.


این نهادها توسط یک معاون هماهنگ کننده که توسط شخص رئیس جمهور آمریکا مشخص می شود که توسط او این مجموعه ها مدیریت می شود که اکنون معاون هماهنگی برنامه های این موسسات در مورد ایران است و ایشان قرار بود وزیر خارجه ی آمریکا بشود و ازصهیونیست های آمریکایی افراطی است. حلقه ی دیگر رسانه ها هستند که نیاز به معرفی ندارند و با قدرت ترین رسانه ها در آمریکا هستند این رسانه ها عمدتا در دست یهودی هاست البته نه عمدتا که همه ی آنها مثلا از پنج روزنامه ی اول آمریکا چهارتای آن از آن صهیونیست هاست و لابی های صهیونیستی در آمریکا که تعداد اینها ازده ها لابی فراتر می رود مطالعاتشان حقیقتا بسیار گسترده است و من مطمئنم آنها درمورد ما چیزهایی می دانند که به ما اگر ببینیم می گوییم ما اصلا این ها را نمی دانستیم. با یک کار علمی خیلی خوب شیعه را
می شکافند. مباحث تخصصی شیعه مثل غیبت، بیعت،امام معصوم و ظهور این ها را خیلی دقیق بررسی می کنند.


حلقه ی دیگر کنفرانس هاست، که نامش کنفرانس است و در دل آن هزار برنامه هست. حلقه ی دیگر دفاتر هماهنگ کننده است درلندن، دبی، باکو، هلند، فنلاند و واشنگتن. من در مقاله ای نوشتم که دفتر لندن ماموریت داشت که ایرانیان اروپا را به جریان فتنه وصل کند و دفتر لندن در جریان فتنه حداقل با هفتصد ایرانی ارتباط برقرار کند.


در طول دوره‌ی فتنه وزیر خارجه ی فرانسه گفت: هواپیماهای غول پیکر ایرانیان را از اروپا وارد ایران کرد. اینها سازمان های آمریکایی اند. نقش این ها درفتنه چه بود؟ آیا در داخل کاری شروع شد و موجی در داخل درست شد یا اینکه نه ابتدا در خارج این موج درست شد و در آنجا برنامه ریزی می شد؟ اسناد ما حالت دوم را تایید می کند.


یک سند این که وزیر خارجه ی فرانسه در شهریور یا مهرماه سال 87به سفیر لبنان می گوید: شما این قدر روی ایران تکیه نکنید به زودی در ایران وضعیت دگرگون می شود و بهتر است شما خود را قربانی ایران نکنید. سفیر لبنان در جواب لبخند می زند و می گوید شما چه می گویید ایران با ثبات ترین کشور خاورمیانه است.



ایجاد بی بی سی فارسی مثلا بی بی سی فارسی در انتخابات هم کارکردی داشت اما نمی توان گفت که ایجاد آن مختص به این جریان بود. ولی ما وقتی پیشینه آن را نگاه می کنیم می بینیم که شش ماه قبل از فتنه بی بی سی به وجودآمد در طول این شش ماه حدود پنج شش ساعت در روز برنامه پخش می کند. برنامه های بی بی سی فارسی هیچ حساسیتی در داخل ایجاد نمی کندیعنی این قدر این شبکه به ما نزدیک است که وقتی شما شبکه ی یک تلوزیون را می زنید و بعد از آن بی بی سی فارسی را می زنید تفاوت چندانی حس نمی کنید خیال می کنید یک شبکه ای به شبکه های ایرانی اضافه شده. این قدر با احتیاط و ظرافت کار می کنند و عناصر آن هم ایرانی اند.


توهین به ایران نمی کنند،سخنان رهبری اتفاقات در ایران راپخش می کننددر تلفنهاشان عمدتا از هواداران جمهوری اسلامی استفاده می کنند. تا این که به انتخابات می رسد و یک دفعه برنامه شش ساعته می شود بیست و چهار ساعت و کانال بی بی سی می شود مهمترین منبع سازماندهی به اغتشاشات در تهران و شهرهای دیگر. بعد اعترافاتی را ازخودشان می بینی که می گویند ما برای این این شبکه را بوجود آورده ایم. حالا بروید ببینید بقیه ی شبکه ها و سایتها چگونه و کی به وجود آمدند و کی بخش فارسی به آن اضافه شده. دراین زمان شما می بینید همه ی آنها از طرف آمریکا پخت و پز شده اند و شعار های داخلی را چند وقت پیش در آنها می بینید مثلا حرفی که آقای موسوی در ایران میزند چندوقت پیش ازآن تاریخ در این شبکه ها گفته شده و اینجا دارد تکرار می شود.



ابتدا ما سعی کردیم بد بینانه قضاوت نکنیم و اشتباهی این اتفاقات افتاده اما بعد دیدیم تمام سخنان این دسته با آن شبکه ها یکسان است. مثل اشتباه بودن و به بازی گرفته شدن آرای مردم شکنجه ،ابطال. درایران نهادی برای تضمین سلامت انتخابات وجود ندارد... پس اتاق فرمان می شود آمریکا بدون شک. در داخل ماجرا چگونه مدیریت شده؟ درداخل ارتباطاتی بین محافل سیاسی اطلاعاتی آمریکا با ایران برقرار می شود.


چهره های شاخصی از ایران به این جلسات دعوت می شوند و در آنجا گروهای مختلف ایرانیان را آموزش می دهند. در فاصله ی سال های هشتاد و پنج تا هشتاد و هشت حداقل هشتصد گروه آمریکایی به ایران اعزام می شوند. که هر گروه حداقل صدنفر بودند. این گروهای صد نفره یک بار از پزشکان بودند جالب است که یکی از این پزشکان که آنها جذب کرده بودند همسر آقای لنکرانی (وزیربهداشت وقت) بود ایشان این مطلب را به آقا می گویند و آقا آنرا مشکوک اعلام کرده و خواستند تا پیگیری شود و از آنجا قضیه مشخص شد که خیر یک تیم و دو تیم نیست بلکه چندین تیم است. این گروها مسیرشان این طور بوده می رفتند دبی از دبی به هلند و از آنجا به واشنگتن. یکی از این تیم ها نقل می کند که ما رفتیم دفتر دبی از ما خیلی سوال نکردند. یک پذیرایی کردند و یک آموزش مختصر و بعد دفتر هلند که در آنجا باز هم به ما آموزش دادند و بعد واشنگتن.



درآنجا طوری با ما برخورد می کردند که ماحساس نشویم ولی دست آخر به ما گفتندکه نافرمانی مدنی چگونه شکل می گیرد و برای به موفقیت رساندن آن باید چه کرد و آموزش اغتشاش... مثلا اینکه کجاها باید در مقابل پلیس ایستاد و کجاها و چگونه باید از آن فرار کرد.


پس در این فاصله کار کردند و حال باید بگوییم کاری که اینها با سازگارا و مخملباف داشتند با کاری که با این آقایان و خانمها در تیم های صدنفره داشتند یکی نبود پس سطوح ارتباط گیری فرق می کند. من نظرم این است که هدف از این تیم ها خنثی کردن جنبش های داخلی است نه اینکه خود عملیات اکتیوی را خود به اجرا گذارند.


پس مسیر را طی کرده و عناصر آمریکایی شده شان هم به داخل آورد. مثل آقای رمضان پور که هفته ی پیش به همسرش دستور داد کشف حجاب کند و راحت اعلام کرد که ما دیگر به حجاب اعتقادی نداریم و یکی از آن شبکه هایی که گفتیم پنج شش نفر ایرانی دارد آقای رمضان پور بود. ایشان در قضیه انتخابات می شود یک رکن ستاد آقای موسوی. این شبکه ای منظم کار کردن از قبل به معنی دور زدن موسوی نیست بلکه همه چیز هماهنگ شده بود. آن ها خطا نکردند بلکه کار کردند آنها هنوز از موسوی حمایت می کنند و ایشان یک کلمه اعتراض نمی کند این خود نشان دهنده ی هماهنگی قبلی آنان است. این ها از قبل این طور هماهنگ شده که از قبل افراد را تست کرده اند و هرکدام را به نسبت توانایی و اعتقاداتش به ماموریتی گماردند مثلا یکی آمادگی دارد تا واژگونی نظام با آمریکا باشد. فرد دیگر به تغییر محتوایی نظام مقید بود و با هر کدام همراه می شدند پس با یک هدف منسجم از همه نوع اعتقادی کمک گرفته با آن ها همراه شدند و در یک کمان حداقلی حداکثری آنها اهداف خود را تعریف کردند اگر شد سرنگونی اگر نشد تغییر محتوا اگر نشد تغییر یک سیاست و اگر نشد تغییر یک نهاد نشد متزلزل کردن شرایط داخلی. همه ی اینها اهداف آمریکا هستند. سنداینکه بهزاد نبوی در گفتگویی به آقای هاشمی می گوید وقت آن رسیده که ما تکلیف اصل ولایت فقیه را روشن کنیم. این نظام یا ولایت فقیه است یا نظام مردمی؟ یعنی چه که بیست و دو میلیون به خاتمی رای بدهند و بعد درنهایت یک شخصی به نام ولی فقیه مسیر را مشخص می کند. این ولایت فقیه را باید برداشت.



آقای هاشمی می گوید نه امکان پذیر نیست بعد آقای نبوی می گوید ما می توانیم در مورد رهبری صحبت کنیم می توانیم بحث تغییر رهبری را مطرح کنیم بگوییم که ایشان سی سال است رهبر است حالا شما برو و فرد دیگری بیاید با ایشان نمی توانیم کار کنیم ممکن است با نفر بعدی می توان کارکرد هاشمی می گوید نه نمی شود نبوی می گوید بسیارخوب می شود از اختیارات رهبری کاست. آقای هاشمی می گوید من موافقم. همان نظر شورای رهبری را مطرح می کند. ادغام سپاه پاسداران در ارتش. یعنی ارتشیزه کردن سپاه شما شنیده اید که کسی در ارتش صحبت کند؟چون کاری ندارد به این کارها پس با ادغام سپاه و ارتش این اخلاق در سپاه نیز حاکم می شود یا همان حذف شورای نگهبان ما مجلس داریم مجلس با اکثریت آرا رای را تصویب می کند و این حداکثری مبنای قانونی بودن یا نبودن را مشخص می کند. اینکه مثلا صدا و سیما از زیر نظر رهبری خارج شده و زیر نظر ریاست جمهوری فعالیت کند وفرماندهی کل قوا از رهبری گرفته شده وزیر نظر رئیس جمهور باشد.


پس طیف های مختلف با اهداف متفاوت بودند از تغییر محتوا تا سرنگونی نظام الان حرف آمریکایی ها درگفت وگو با روسیه، چین و... این است که ما باید فشار را ازخارج تا حد امکان بر ایران وارد کنیم. دائما ایران را در معرض تهدید، تحریم، فشار قرار دهیم. دربحث هسته ای، حقوق بشر و...نه این که ما بخواهیم با این فشار نظام را سرنگون کنیم. بافشارهای خارجی جمهوری اسلامی سرنگون نمی شود، این را ما می دانیم اما با این فشارهای دائمی دولت احساس می کند که درخارج از مرزها مشهوریت ندارد. احساس عدم مشروعیت بین المللی توسط دولت. این موجب تلاش دولت برای رفع هرچه بیشتر مشکلات داخلی می شود یعنی مدام دایره ی نفوذش را در داخل افزایش دهد.دولتی که چنین تلاشی را دارد مجبور می شود از فشارهای خود در داخل بکاهد و این خود موجب کاهش هزینه ی مقابله با نظام است.



الان چرا از سبزها خبری نیست ؟ چون سخت گیری شد. آن ها می گویند ما باید کاری کنیم که آزادی افزایش یابد و با آن هدف خود را عملی کنیم. جرات مخالفت افزایش یافته و می توان با آن تغییراتی را انجام داد و این سیاستی است که آمریکا در مورد ایران در سطح بین الملل پیش گرفته و به دول دیگر می گوید که این سیاست کارساز است.


شما ببینید که اینها ادبیاتشان از اسلام اسلام شده ایران! احمدی نژاد خاتمی گونه حرف می زند و در داخل با تحریم ها و تهدیدهای دشمن افرادی چون هاشمی و موسوی به کار خود مشغول می شوند و این افراد تحریم ها را توجیه کرده و آن ها را خوب جلوه می دهند مثلا فاصله ی صدور قطع نامه ی آمریکا با بیانیه ی آقای موسوی یکی دو روز بیشتر نیست. مثلا همین قطع نامه ی حقوق بشر که فردای آن روز موسوی بیانیه داد. یعنی او در خارج فشار وارد می کندتا داخل را برای فعالیت عمالش فراهم کند و آن عامل هم آن کارها را انجام می دهد.


آمریکایی ها برای همراه کردن اروپایی ها با خود به این ها استناد می کنند و این حرف ها در یک جاهایی هم برای آنان توهم ایجادکرده و آیا دولت در مقابل این سیاست ها منفعل شده یا به مصلحت مثلا جلو دخالت نیروری انتظامی  در مقابله با کشف حجاب را می گوید.



یک شعاری آقای احمدی نژاد دارد که ناحق هم نیست.(من باید بتوانم اکثریت آن سیزده میلیون رای که به آقای موسوی داده شده بود را به این طرف برگردانم و در یک فضایی آن جبهه را کاملا از هم جداکنم.) این هدف دولت است و می گوید ما برای رسیدن به آنها باید شعارهایی از جنس شعار آنان بدهیم. از آزادی، مشارکت، فعالیت های جمعی، باید حرف زد. این طیف اتصالشان به بخش های نخبگان مثل هنرمندان، ورزشکاران است. ما باید این طیف ها را به این سمت بکشانیم. الان آن طرف قصه هستند و این هدفی است که دولت هم اکنون در نظر گرفته. در این حقیقتا وا دادگی نیست بلکه دولت در مقابل سیاست های خارجی محکم ایستاد در فضای داخلی ارتباطش با مردم و رهبری کاملا محفوظ است.


آقا در قم شهادت دادند که دولت دنبال حاکمیت یگانه است و انتقادهایی که ما از دولت می کنیم در حد تاکتیک است نه استراتژیک و حضرت آقا در دیدار با دانشجویان فرمودند که در مورد چپ و راست بودن جناب رئیس جمهور حرف هایی زده می شود یا آقای مشایی و این مسائل را بزرگ نکنید و منظور ایشان این بوده که این مساله مشکل حادی نیست که در مقابل آن سینه سپر کنیم. اشتباه نکنبد مساله ی ما جایی دیگر است. پس از این جمله  در یکی از سایتها از زبان یک ضد آمریکایی نوشته بود که این نهایت تیزهوشی رهبری است که این مساله را که نوعی مناقشه ی داخلی شده بود را با یک جمله برطرف کرد.شما(خطاب به ضد نظام ها وآمریکایی ها)هم یاد بگیرید.     



اقدامات آمریکا و انگلیس برای نجات VOA و BBC از پارازیت

در این گزارش همچنین اشاره شده که شبکه بی بی سی فارسی برای جبران کم شدن مخاطب خود بر اثر پارازیت ها، تصمیم به ارسال بلوتوث های یک دقیقه ای خلاصه اخبار روزانه بی بی سی فارسی به روی شبکه های تلفن همراه در ایران گرفته است.
 اسناد جدید ویکی لیکس که از سوی روزنامه گاردین بریتانیا منتشر شده نشان می دهد که ایالات متحده آمریکا و بریتانیا در سال گذشته درباره ارسال پارازیت از سوی ایران به روی دو شبکه خبری VOA و BBC با یکدیگر رایزنی های جدی داشته اند.

به گزارش عصر ایران به موجب اسناد جدید وزارت امور خارجه آمریکا که از سوی سایت ویکی لیکس افشا شده و روزنامه گاردین بریتانیا آن را منتشر کرده ، مسئول امور ایران در سفارت آمریکا در لندن در مذاکراتی که در 3 فوریه سال جاری میلادی ( بهمن 1388) با " جیم ترنر " معاون امور چند جانبه در وزارت امور خارجه و مشترک المنافع بریتانیا داشته با اشاره به ارسال امواج پارازیت از سوی دولت ایران به روی شبکه های خبری VOA و BBC در پی یافتن راهی برای مقابله با این اقدام دولت ایران بوده اند.

بر اساس این سند، ترنر به دیپلمات آمریکایی طرف مذاکره می گوید: به زودی در پارلمان اروپا این موضوع را به بحث خواهیم گذاشت و با صدور قطعنامه ای  اقدام دولت ایران در ارسال پارازیت به روی شبکه های " وی او ای " ، " بی بی سی فارسی " و " دویچه وله " را محکوم خواهیم کرد .

در این مذاکره ،مقام بریتانیایی به دیپلمات آمریکایی پیشنهاد می دهد که به همراه فرانسه (میزبان ماهواره یوتل ست ) از این اقدام ایران به  اتحادیه بین المللی ارتباطات ماهواره ای ( ITU) شکایت کنند.

این مقام بریتانیایی همچنین از دیپلمات آمریکایی می خواهد که دولت آمریکا نیز به همراه بریتانیا به دولت فرانسه فشار وارد کنند تا پاریس   از مدیران ماهواره یوتل ست بخواهد که شبکه های ماهواره ای تحت کنترل دولت ایران را از روی ماهواره هاتبرد خارج کنند.

در این مذاکره جیم ترنر به دیپلمات آمریکایی اطلاع می دهد که ماهواره یوتل ست تصمیم گرفته است در پی شکایت دیگر شبکه های موجود روی شبکه هاتبرد ، شبکه خبری بی بی سی فارسی را به دلیل ارسال پارازیت از سوی ایران به روی ماهوراه هاتبرد ، از پوشش این ماهواره خارج کند.

همچنین بر اساس گزارشی محرمانه از سوی سفارت خانه بریتانیا در تهران که به وزارت امور خارجه این کشور ارسال شده ، نتایج تحقیقات این سفارت خانه حاکی است که کمتر از 15 درصد مردم تهران به هر دو شبکه خبری " وی او ای " آمریکا و " بی بی سی فارسی" انگلیس دسترسی دارند. در بسیاری از مناطق تهران شبکه بی بی سی فارسی با مشکل پارازیت مواجه بوده و در برخی مناطق تصویر این شبکه به دلیل ارسال پارازیت قطع و وصل می شده است.

این گزارش می افزاید شبکه خبری بی بی سی فارسی برای جبران زیان هایی که از ناحیه ارسال پارازیت بر کاهش مخاطبانش در تهران و دیگر شهرها و روستاهای ایران داشته تصمیم گرفته تا گزارش ها و اخبار خود را بیشتر بر روی سایت قرار دهد ، اما این گزارش می افزاید که دسترسی به سایت بی بی سی فارسی در ایران با توجه به فیلتر بودن آن ، تنها برای عده معدودی امکان پذیر است.

در این گزارش همچنین اشاره شده که شبکه بی بی سی فارسی برای جبران کم شدن مخاطب خود بر اثر پارازیت ها، تصمیم به ارسال بلوتوث های یک دقیقه ای خلاصه اخبار روزانه بی بی سی فارسی به روی شبکه های تلفن همراه در ایران گرفته است.

بر اساس این گزارش جیم ترنر مقام بریتانیایی مسئول ایران در وزارت امور خارجه و امور مشترک المنافع بریتانیا ، در مذاکرات خود با پولاف مسئول ناظر امور ایران در سفارت آمریکا در لندن ، می گوید که دولت بریتانیا با توجه به اینکه از گذشته دارای نفوذ کمی در اتحادیه بین المللی ارتباطات ماهواره ای ( ITU ) بوده ، بنابراین به تلاش های فرانسه در این زمینه پیوسته است.

ماهواره یوتل ست که صاحب ماهواره هاتبرد نیز است یک کمپانی فرانسوی است ؛ در سال گذشته این ماهواره فرانسوی از اقدام ایران به ارسال پارازیت بر روی امواج این ماهواره به اتحادیه بین المللی ارتباطات ماهواره ای شکایت برد.

دراین سند محرمانه  مقام بریتانیایی به دیپلمات آمریکایی می گوید که شکایت بردن به اتحادیه بین المللی ارتباطات ماهواره ای اقدامی سمبلیک بوده و این اتحادیه ابزارهای لازم برای الزام کردن دولت ایران به قطع ارسال پارازیت را ندارد ، از این رو دولت بریتانیا تصمیم گرفته تا برای مقابله با تلاش های ایران برای ارسال پارازیت دست به اقدام های جدی تری از جمله محدود کردن فعالیت شبکه خبری انگلیسی ایران (پرس تی وی) در لندن بزند.

این مقام بریتانیایی با این حال می افزاید که طبق قوانین بریتانیا دست دولت این کشور برای اعمال محدودیت به روی فعالیت های شبکه ماهواره ای پرس تی وی ایران در لندن بسته است و تنها در صورتی می توان فعالیت های این شبکه در لندن را محدود کرد که بهانه ای همچون مسایل امنیت ملی یا مغایرت فعالیت های این شبکه با تعهدات بین المللی دولت بریتانیا در میان باشد .

این مقام بریتانیایی می افزاید که در حال حاضر (در بهمن ماه 1388) دولت بریتانیا شرایط را برای اعمال فشار و محدودیت بر روی شبکه پرس تی وی مناسب نمی بیند و برای اعمال فشار به روی شبکه پرس تی وی، به تحریم های گسترده تر بین المللی در ماه های آینده امید بسته است . از نظر دولت بریتانیا اگر تحریم های بین المللی علیه ایران سخت تر شود ، بهانه های لازم برای برخورد با فعالیت های شبکه پرس تی وی در لندن فراهم می شود.

بر طبق این سند مقام بریتانیایی به دیپلمات آمریکایی خبر می دهد که دولت بریتانیا تصمیم گرفته در چارچوب اقدامات فوری خود برای مقابله با اقدامات ایران در ارسال پارازیت بر روی شبکه خبری بی بی سی فارسی ، به دولت فرانسه فشار بیاورد تا کمپانی یوتل ست را مجبور کند تا شبکه های ماهواره ای دولت ایران را از سرویس دهی ماهواره هاتبرد خارج کند. مقام بریتانیایی از دولت آمریکا می خواهد تا در اعمال فشار به دولت فرانسه ، به بریتانیا بپیوندد.


اطلاعیه دادستانی درباره عدم انتشار دفاعیه مدیر روزنامه ایران


دادستانی تهران با انتشار اطلاعیه ای از عموم دست اندرکاران مطبوعات، نشریات، سایتها و روزنامه ها خواست بموجب قانون از انتشار لایحه دفاعیه اخیر مدیر مسئول روزنامه ایران که روز یکشنبه در دادگاه مطبوعات ارایه شده بود، خودداری نمایند.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران در این اطلاعیه آمده است: با توجه به انتشار لایحه‌ دفاعیه‌ آقای کاوه اشتهاردی، مدیر مسؤول روزنامه ایران، مربوط به محاکمه‌ مورخ 14/9/1389 شعبه‌ی 76 دادگاه کیفری استان تهران و با عنایت به تبصره‌ یک ماده‌ 188 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 که مقرر می‌دارد: «... خبرنگاران رسانه‌ها می‌توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدون ذکر نام یا مشخصاتی که معرف هوی فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی و مشتکی‌عنه باشد منتشر نمایند تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است» و نیز با توجه به بند 6 ماده‌ 6 قانون مطبوعات (اصلاحی 30/1/1379)، انتشار مطالب فوق که متضمن توهین به افراد است، جرم محسوب می‌شود.

این اطلاعیه افزود: لذا مقتضی است مدیران خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها از لایحه‌ دفاعیه‌ مذکور بهره‌برداری ننموده و چنان‌چه در حال استفاده از آن می‌باشند، نسبت به حذف مطلب مذکور اقدام نمایند. بدیهی است تخلف از این دستور پیگرد قانونی به دنبال دارد.

جنبش دانشجویی، قربانی خیانت مدعیان دروغین

جنبش دانشجویی، قربانی خیانت مدعیان دروغین

موسوی در بیانیه خود وظیفه اصلی همراهان و کسانی که از آنها به علاقه‌مندان راه سبز امید نام می‌برد را آگاه‌سازی دانشجویان دانسته است...

در میان بیانیه‌ها و فراخوان‌های ریز و درشت سران و عاملان فتنه به مناسبت 16 آذر ماه روز دانشجو، نکته قابل توجه در دعوت آنها به آگاه‌سازی دانشجویان و توده‌های اجتماعی نسبت به حوادث و تحولات سیاسی کشور است. موسوی در بیانیه خود وظیفه اصلی همراهان و کسانی که از آنها به علاقه‌مندان راه سبز امید نام می‌برد را آگاه‌سازی دانشجویان دانسته و می‌نویسد: «گسترش آگاهی به دایره کسانی که به فضای مجازی دسترسی ندارند، تماس‌های چهره به چهره، بالا بردن توانمندی‌ها در تحلیل آنچه پیرامون ما در جریان است، با مطالعه و بحث و گفت‌وگو در جمع‌های کوچک حقیقی یا مجازی یا توسعه شبکه‌های اجتماعی که از آسیب فضای امنیتی موجود در امان باشند، آشنایی با تاریخ اسلام و ایران و به ویژه حوادث جنبش‌های مردم این سرزمین از مشروطه تا کنون می‌تواند بخشی از تلاش‌ها و نه همه آن باشد.»
کروبی دیگر رأس فتنه در پیام خود که در 13 آذر منتشر کرده، به جای دانشجویان، آگاه‌سازی مردم و توده‌های اجتماعی را در شرایط کنونی اولویت دانسته و با اشاره به اینکه در شرایطی که جامعه ما نیاز به روشنگری و آگاهی بخشی هر چه بیشتر و تبیین راهبردهای اصلاح‌‌طلبانه برای عموم شهروندان دارد، یکی از وظایف دانشگاهیان را آگاه‌سازی «ملت» دانسته و می‌نویسد:‌«امروز ما نیازمند آگاهی بخشی برای عموم مردم ایران هستیم.»
تشکل غیرقانونی «شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت» نیز در بیانیه‌ای که باید آن را محصول اتاق فکر گردانندگان اصلی جریان موسوم به اصلاح‌طلبی دانست تا یک گروه دانشجویی، در بیانیه‌ای که به همین مناسبت صادر کرده، با اذعان به شکست راهبردهای گذشته، رویکرد جدید فعالیت تشکل‌های دانشجویی را پرهیز از خشونت، عقلانی کردن و کنترل هزینه، خلق راه‌های جدید و پرنشاط و امید برای فعالیت، استفاده از شبکه‌های غیررسمی و ... اعلام می‌کند.
نکته قابل توجه در این بیانیه‌ها این است که صادرکنندگان آنها به رغم فراخوان‌های گذشته و البته برای فرار از پیامدهای احتمالی تجمعات خیابانی، هواداران را از اقدامات تند و افراطی منع کرده‌‌اند. بیان بخش‌هایی از بیانیه‌های صادره نه به دلیل اهمیت و تأثیرگذاری سران و عاملان فتنه، چرا که آنها مدت‌هاست که از منظر مردم و حتی هوادارانشان به فسیل‌های سیاسی تبدیل شده و تاریخ مصرفشان به پایان رسیده است بلکه برای تحلیل و شناخت «خیانتی» است که طی بیست سال گذشته مدعیان اصلاح‌‌طلبی بر جنبش دانشجویی کشور روا داشته و آن را به ابزاری برای مطامع سیاسی خود تبدیل کرده و بالاترین ضربات را به حوزه نخبگی و اندیشه ورزی کشور وارد ساخته‌اند.
متأسفانه در سال‌های اخیر ضعف ساختاری احزاب و گروه‌های مطرح در عرصه سیاسی کشور سبب شده است که جریان‌های سیاسی کشور نقطه کانونی تحرکات خود را بر تشکل‌ها و انجمن‌های مطرح در عرصه دانشگاه‌ها متمرکز کرده و به نوعی جنبش دانشجویی کشور را به سکوی پرش و رسیدن به مناصب قدرت تبدیل کرده‌اند. مضافاً اینکه عرصه فکری و سیاسی دانشگاه‌ها نیز به محلی برای طرح و تمرین و نهادینه‌سازی گفتمان‌های سیاسی ناهمسو با انقلاب تبدیل شده است و این دانشجویان و فرهیختگان کشور بوده و هستند که باید به محلی برای آزمون و خطای احزاب و گروه‌ها تبدیل شوند.
اما ماجرا به اینجا ختم نمی‌شود. فراتر از مرحله گفتمان سازی، دانشجویان اولین قربانیان سناریوهای عملیاتی گروه‌ها و احزاب سیاسی افراطی بودند.
آن گاه که باید برای تحقق پروژه‌های عملیاتی «فشار از پایین چانه زنی از بالا» و دیگر شیوه‌های نافرمانی مدنی و ... به کف خیابان‌ها می‌آمدند تا سران آنها بتوانند از مسئولان نظام امتیاز بگیرند و اینگونه بود که حوادث تأسف باری نظیر 18 تیر 78 و حادثه خرم آباد و فتنه پس از انتخابات 88 و ... رقم خورد و بالاترین آسیب را البته جنبش دانشجویی کشور متحمل شد.
به راستی سران و عاملان فتنه آیا فرصت دارند که به بیانیه‌های خود در 16 آذر سال‌های گذشته یا دیگر مناسبت‌های دانشجویی مراجعه کنند و ببینند آیا آنجا هم دانشجویان را به آگاهی و شناخت و تحلیل روند حوادث و ... دعوت کرده‌اند یا اینکه در تمامی این مناسبت‌ها هدف آنها تنها سوء استفاده از نشاط جوانی دانشجویان برای آشوبگری، تجمعات خیابانی و ... بوده است، به گونه‌ای که در دوران حاکمیت مدعیان اصلاح‌طلبی، وقتی رؤسای دانشگاه‌ها با دستورات مرکزیت جریان‌های انحرافی برای تعطیلی کلاس‌ها، که متأسفانه در آن سال‌ها در وزارت علوم لانه گزیده بودند، مخالفت می‌کردند، تهدید به برکناری می‌شدند.
اکنون که با گذشت بیش از 18 ماه از حوادث پس از انتخابات سال گذشته، آن گاه که فراخوان سران فتنه با بی‌تفاوتی و ادبار اکثریت دانشجویان مواجه شده و می‌شود،‌آنها تازه به فکر توصیه به آگاه‌سازی یا دعوت به تعقل و عدم خشونت افتاده‌اند که در اتخاذ این رویکرد نیز تردیدهای بسیاری وجود دارد. چه بسا این توصیه‌ها از جنس ارسال سیگنال به دانشجویان برای پیگیری همان چیزی باشد که به ظاهر و در قالب بیانیه دانشجویان نسبت به آن منع شده‌اند. در نقطه مقابل این خیانت ورزی تاریخ ایران اسلامی مملو از فرازهای ارزشمندی است که جنبش دانشجویی کشور با از خود گذشتگی، ایثارگری و اندیشه ورزی خلق کرده است، از آن جمله می‌توان به مقاومت تاریخی 16 آذر سال 1332 به دنبال سفر نیکسون معاون رئیس جمهور امریکا که به شهادت 3 تن از آنها انجامید و نقش ارزشمند دانشجویان در پیروزی انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی، تسخیر لانه جاسوسی و مهم‌تر از همه حماسه‌آفرینی در دوران دفاع مقدس و حضور در عرصه جنبش نرم افزاری در شرایط کنونی اشاره کرد که همگی نشانگر این است که به رغم تصویر ایجاد شده از سوی افراطیون،‌جنبش دانشجویی کشور تصاویر زیباتری نیز دارد که این البته نیازمند پاسداشت و تقدیر است. فرازهایی از تاریخ مبارزات دانشجویان که هوشیاری، درایت، زمان سنجی و ارزشگرایی اکثریت دانشجویان فهیم ایران را اثبات می‌کند.



بی بند و باری، رقص و پایکوبی در تنگه واشی

رخی از اماکن تفریحی که محلی برای گذران وقت و تفریحات سالم برای خانواده ها بودند، به دلیل عدم نظارت دقیق به مکان هایی برای تفریحات غیر سالم و تجمع دختران و پسران بدون در نظر گرفتن موازین اسلامی تبدیل شده اند.


هامون نیوز به نقل ازجهان، آلودگی هوا و تعطیلات چند روزه فرصتی را برای برخی از خانواده های تهرانی فراهم کرد تا از دود و دم ناشی از آلودگی شدید هوای تهران به دامان کوه و طبیعت پناه ببرند. در همین چند روز گذشته نیز مکان های تفریحی مانند دربند، درکه، کلک چال، توچال و پارک های تهران میزبان خانواده هایی بود که برای گذران وقت و تنفس هوایی سالم به آنها پناه برده بودند. 

در همین زمان تنگه واشی که یکی از مکان های تفریحی پرطرفدار در میان خانواده ها و تورهای سیاحتی است، نیز خلوت نمانده بود و برخی از خانواده های تهرانی در طول تعطیلات برای تفریح به این مکان رفته بودند اما با آنکه گشت نیروی انتظامی در فاصله چند کیلومتری از تنگه واشی بر رفت و آمد اتوموبیل ها نظارت داشت اما بسیاری از خانواده ها با دیدن وضعیت غیر اسلامی برخی افرادی که به آنجا آمده بودند، سریع به شهر خود باز می گشتند. 

تردد دختران بدون حجاب و با به سر داشتن تنها کلاه و کت های کوتاه زمستانی و تجمع دختران و پسران در کنار آتش های روشن در کنار این محل و گاه سرو مشروبات الکلی و رقص و پایکوبی در مقابل چشم کودکان از مواردی بود که خانواده هایی را که برای گردش به تنگه واشی رفته بودند را معذب و ناراحت می کرد. 

این در حالی است که همین محل در ماه رمضان نیز میزبان اکیپ های دسته جمعی دختر و پسرهایی بود که در ظهر های ماه مبارک رمضان بساط منقل و آتش و کباب به راه می انداختند و حتی در مقابل امر به معروف افراد روزه دار ایستادگی می کردند. 

همچنین اگرچه این روزها به دلیل برودت هوا رفتن به داخل رودخانه تنگه امکان پذیر نیست اما در تابستان دختران و پسران بدون هیچ کنترلی از سوی نیروی انتظامی و سازمان های مربوطه با پاچه های بالازده در داخل رودخانه حرکت کرده و بساط رقص به راه می اندازند.

در این میان گفتنی است با آنکه مکان های تفریحی و خوش آب و هوا در تهران و اطراف آن زیاد نیست، چه خوبست که با کنترل و نظارت دقیق تر نیروی انتظامی بر این مکان ها، خانواده ها با خیالی آسوده برای تفریح به فضاهایی مانند تنگه واشی سفر کنند و بساط بی بند و باری در مکان های خانوادگی به حداقل برسد



خاتمی و کودتاگران 16 آذر در دانشگاه تهران؟!


آخرین اخبار واصله به صراط نیوز حکایت از آن دارد که مسئولان دانشگاه تهران مخالفت خود را رسما اعلام کرده اند اما التماسهای کسانی که تا دیروز نظام را نامشروع می خواندند به مسئولان همین نظام برای گرفتن مجوز های رسمی سخنرانی ادامه دارد!
 محمد خاتمی تلاش می کند تا دوباره خود را به عنوان یک شخصیت رسمی در نظام اسلامی جابزند.

سیدمحمد خاتمی که چندی است یکی به نعل می زند و یکی به میخ هم اکنون در حال تدارک برنامه های جدیدی است.
به گزارش خبرنگار صراط نیوز خاتمی ، انجمن اسلامی دانشگاه تهران را مامور کرده تا با پیگیری دعوت از وی برای سخنرانی در دانشگاه تهران مهر تایید نظام اسلامی را به عنوان شخصی که صلاحیت و رسمیت دارد دریافت نماید.

خاتمی که از عناصر کلیدی کودتای مخملی تابستان 88 بوده و بارها نظام اسلامی را متهم به تقلب نموده و پیش از این با جرج سروس صهیونیست ملاقات  داشته و در سال 85 رسما به همدستی با جیمی کارتر اعتراف نموده است اکنون سعی دارد تا با فشار به مقامات دانشگاه تهران در روز 16 آذر در این دانشگاه سخنرانی کند.

آخرین اخبار واصله به صراط نیوز حکایت از آن دارد که مسئولان دانشگاه تهران مخالفت خود را رسما اعلام کرده اند اما التماسهای کسانی که تا دیروز نظام را نامشروع می خواندند به مسئولان همین نظام برای گرفتن مجوز های رسمی سخنرانی ادامه دارد!

عصبانیت بی‌بی‌سی از خودکفایی ایران در تولید "کیک‌زرد"


دکتر علی اکبر صالحی، مشاور رئیس‌جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی عصر امروز در آئین ورود اولین محموله کیک زرد کارخانه بندرعباس به سایت هسته‌ای ucf اصفهان یک خبر خوش هسته ای را اعلام کرد و از خودکفایی ایران در تولید انبوه کیک زرد خبر داد.

کیک زرد در واقع خاک معدنی اورانیوم است که بعد از تصفیه و فرآوری از سنگ معدن اورانیوم تهیه می شود.

این خبر خوش که در آستانه مذاکرات ایران و گروه 1+5، غربی ها را غافلگیر کرده، رسانه دولتی انگلیس را نیز پریشان ساخته و به موضع گیری علیه دستاورد دانشمندان هسته ای ایران واداشته است.

بی بی سی فارسی با اشاره به سخنان آقای صالحی در ادعایی جالب عنوان کرده که ایران در تولید کیک‌زرد به خودکفایی نرسیده است.

این سایت به نقل از آنچه "یک منبع آگاه" نامیده ادعا کرده است: "میزان نیاز روزانه ایران به کیک زرد یک تن است که در حال حاضر عملا چنین امکانی در این کشور وجود ندارد."

البته رسانه دولتی انگلیس درباره آنچه "منبع آگاه" معرفی کرده توضیحی نداده است.

بی بی سی این ادعا را در پاسخ به بخشی از گفته های رئیس سازمان انرژی اتمی ایران مبنی بر اینکه "نیازی نمی بینیم که جزئیات وزن این محموله ها را رسانه ای کنیم و من به این مقوله ورود نمی کنم"، مطرح کرده است.

این رسانه انگلیسی پیش از این و در جریان اعلام خبر اولیه دستیابی دانشمندان ایران به دیگر دستاوردهای هسته ای ایران اسلامی هم، همانند سران و مقامات غربی مدعی شده بود که ایران توان دستیابی به مراحل پیچیده فناوری هسته ای را ندارد.

شاید در پاسخ به همین نوع نگاه است که آقای صالحی امروز با اشاره به پیشرفتهای کشورمان در زمینه توانایی های هسته ای گفت: غربی ها برای آنکه کشورمان را تحت فشار قرار دهند ابتدا اعلام کردند که ایران توان تولید اورانیوم با غنای 20 درصد را ندارد اما هم اکنون 35 کیلو اورانیوم 20 در صد در داخل کشور تولید کرده ایم.
وی افزود: آنها می گفتند ایران قدرت اکتشاف و استخراج مواد هسته ای را ندارد اما امروز با ورود اولین محموله کیک زرد به کارخانه تولید اورانیوم اصفهان ( یو سی اف اصفهان ) نشان دادیم که می توانیم.
رئیس سازمان انرژی هسته ای با اشاره به اینکه غربی ها بر این باورند که ایران توان تولید صفحات سوخت هسته ای را ندارد، تاکید کرد: کارشناسان سازمان انرژی هسته ای در تلاشند تا اولین صفحه سوخت تولید شده در مجتمع تولید سوخت هسته ای اصفهان ، شهریور سال آینده وارد رآکتور تحقیقاتی تهران شود.



 

رمان خانم خبرنگار نفروخت؛ ارگان سازمان سیا دست به کار شد


 

عدم استقبال از کتاب یک روزنامه‌نگار سابق نشریات اصلاح‌طلب که درباره حوادث سال گذشته نوشته شده، سبب شد تا رسانه‌های وابسته به جریان مخالف نظام ایران دست به تبلیغات گسترده درباره آن بزنند تا فروش آن را بالا ببرند.

چند ماه پیش، معصومه قمی (مسیح علی‌نژاد) اعلام کرد که دست به انتشار یک رمان تخیلی درباره آشوب‌های سال گذشته با عنوان "قرار سبز" زده است.

انتشار این کتاب در اروپا و آمریکا درحالی آغاز شد که خانم علی‌نژاد سال گذشته و چند روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به خارج از کشور رفت و اصلا در جریان آشوب‌های خیابانی حضور مستقیم نداشته است؛ مساله‌ای که به گفته خود وی، این رمان را تبدیل به یک رمان تخیلی و غیرواقعی کرده است.

با این حال و با گذشت چندین ماه از انتشار این کتاب و تبلیغات گسترده‌ای که درباره آن صورت گرفت، به نظر می‌رسد عدم موفقیت رمان همکار سابق روزنامه اعتمادملی باعث شده تا او از همکاران و دوستان خود بخواهد تا مخاطبان خود را به تهیه این رمان ترغیب کنند.

در همین راستا، علاوه بر اقدامات احساسی که خود خانم علی‌نژاد در وبلاگ شخصی خود برای تبلیغ رمانش انجام می‌دهد، افراد و سایت‌های شناخته شده جریان اپوزیسیون وارد ماجرای بازاریابی برای این رمان شده‌اند.

"مسعود بهنود" عضو ارشد اتاق برنامه‌ریزی تلویزیون فارسی دولت انگلیس یکی از افرادی است که با یک یادداشت عاطفی و احساسی به استقبال رمان قرار سبز رفت.

همچنین سایت رسمی وزارت امور خارجه ایالات متحده در مطلبی، ضمن تعریف و تمجید وصف‌ناپذیر از معصومه قمی و "برگزیده" و "بسیار موفق" خواندن او، کتاب او را یک اثر به یادماندنی نامیده است؛ موضوعی که کارشناسان ادبی تنها آن را زیرمجموعه یک تعارف اغراق آمیز دوستانه ارزیابی کرده‌اند.

"گویانیوز" همچنین در پایان، درباره این روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب نوشته است که مسیح علی‌نژاد و ده‌ها روزنامه‌نگار خارج از کشور آبروی روزنامه نگاری ایران هستند!

این درحالی است که همکاران خانم علی‌نژاد همواره او را به نوشتن "انشا‌های دخترانه" به جای مطالب و تحلیل‌های سیاسی متهم می‌کنند. این افراد همچنین لحن نوشتاری "سانتی مانتال" او را در راستای شهرت‌طلبی ارزیابی کرده‌اند.


 

بازتاب متفاوت افشاگری‌های دیروز درباره مهدی هاشمی در مطبوعات


به گزارش پایگاه خبری نهضت سبز نبوی،در پی انتشار دفاعیات مدیرمسئول روزنامه ایران در دادگاه و انتشار این دفاعیات، دادستانی تهران اطلاعیه ای برای رسانه ها صادر کرد و از عموم دست اندرکاران مطبوعات ، نشریات ، سایتها و روزنامه ها خواست بموجب قانون از انتشار لایحه دفاعیه اخیر مدیرمسئول روزنامه ایران که روز یکشنبه در دادگاه مطبوعات ارایه شده بود، خودداری نمایند. در گزارش دادسرای عمومی و انقلاب تهران در این اطلاعیه آمده است: با توجه به انتشار لایحه‌ی دفاعیه‌ی آقای کاوه اشتهاردی، مدیر مسؤول روزنامه‌ی ایران، مربوط به محاکمه‌ی مورخ 14/9/1389 شعبه‌ی 76 دادگاه کیفری استان تهران و با عنایت به تبصره‌ی یک ماده‌ی 188 قانون آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور کیفری مصوب 1378 که مقرر می‌دارد: «... خبرنگاران رسانه‌ها می‌توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدون ذکر نام یا مشخصاتی که معرف هوی فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی و مشتکی‌عنه باشد منتشر نمایند تخلف از حکم قسمت اخیر این تبصره در حکم افترا است» و نیز با توجه به بند 6 ماده‌ی 6 قانون مطبوعات (اصلاحی 30/1/1379)، انتشار مطالب فوق که متضمن توهین به افراد است، جرم محسوب می‌شود. در این اطلاعیه همچنین آمده است: لذا مقتضی است مدیران خبرگزاری‌ها، سایت‌ها و روزنامه‌ها از لایحه‌ی دفاعیه‌ی مذکور بهره‌برداری ننموده و چنان‌چه در حال استفاده از آن می‌باشند، نسبت به حذف مطلب مذکور اقدام نمایند. بدیهی است تخلف از این دستور پیگرد قانونی به دنبال دارد. صفحه 15 روزنامه کیهان که قسمتی از آن حذف شده، نظر خوانندگا نرا به خود جلب کرد. در حالی که این بخش از خبرر در سایت روزنامه موجود بود. در بخش حذف شده آمده بود:کاوه اشتهاردی مدیرمسئول روزنامه ایران دیروز در دفاعیات خود ضمن دفاع از عملکرد روزنامه خود در برابر اتهامات شاکی ابعاد تازه و تکان دهنده ای از مفاسد مالی و سیاسی مهدی هاشمی رفسنجانی را مطرح کرد.اشتهاردی شکایت مهدی هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از نمادهای فتنه از خود را یک افتخار دانست و از دادگاه به عنوان محمل و جایگاهی برای شفاف سازی و افشای مفاسد اقتصادی مهدی هاشمی رفسنجانی یاد کرد. وی در دفاعیات خود مطالبی را مطرح کرد که برخی از آن ها همچون مدرک تحصیلی مهدی هاشمی و کارت پایان خدمت وی بدیع و تازه بود. شنیده ها حاکی است انتشار 4 صفحه از روزنامه ایران که متن کامل دفاعیات مدیرمسئول روزنامه ایران جزو آن بوده هم ممنوع اعلام شده و از میان لایی های آن حذف شده است. در همین زمینه شنیده می شود که روزنامه های جوان و رسالت نیز از روی کیوسک های مطبوعاتی جمع آوری شده است. روزنامه جوان در صفحه اول به این خبر پرداخته و در صفحه دوم متن مفصلی از آن را به چاپ رسانده است. روزنامه رسالت هم تیتری را در صفحه اول به این خبر اختصاص داده است. همچنین روزنامه شرق مهدی هاشمی را حذف کرد و بخش قابل توجهی از صفحه نخست روزنامه شرق امروز به صورت سفید به چاپ رسید. در حالیکه روزنامه «شرق » با تیتر نخست «زونکن اتهامات علیه مهدی هاشمی» به بازتاب دفاعیات کاوه اشتهاردی در دادگاه روزنامه ایران در خصوص مهدی هاشمی پرداخته بود، در روزنامه شرقی که بر روی دکه های روزنامه فروشی امروز جای گرفت، این خبر به کلی پاک شده و و تیتر «خلیج فارس نامی تاریخی است»، جایگزین آن گردیده، به طوری که بخش قابل توجهی از صفحه نخست این روزنامه سفید است. این در حالی است که روزنامه «عصر ایرانیان» ، با تیتری مشابه چاپ اولیه شرق به چاپ رسیده است. صاحب نظران این اقدام دادستانی در حذف خبر قبل از چاپ را بی سابقه دانسته و معتقدند جلوگیری از انتشار محتوای جلسه دادگاه از مبادی اولیه می توانست به مراتب مناسب تر و بی حاشیه تر باشد.


ادعاهای مهدی هاشمی درباره احضار نشدنش به دادگاه صحت ندارد


 

به دنبال صدور احضاریه و حکم جلب مهدی هاشمی رفسنجانی و تاکید بخشی از فعالان دانشگاهی و سیاسی بر دستگیری وی، پسر حجت السلام هاشمی رفسنجانی در نامه ای که از لندن منتشر کرد مدعی شد که تاکنون احضاریه ای به وی ابلاغ نشده وگرنه حتما در دادگاه حضور پیدا می کرد.

دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاییه هم در پاسخ به ادعای مهدی هاشمی با ارائه احضاریه مهدی هاشمی به خبرنگاران، گفت: کپی نامه را از دادستان تهران گرفتم و ملاحظه می‌کنید که تمام جزئیات لازم از جمله اسم مهدی هاشمی، نام پدر و آدرس به درستی قید شده است.

در همین رابطه شبکه ایران روند صدور احضاریه و وظیفه متهم پس از دریافت آن را از موسی غضنفرآبادی، قاضی و عضو کمیسیون قضایی مجلس جویا شده است.

وی در گفت‌وگو با شبکه ایران با اشاره به نحوه تعیین مقصد برگ احضاریه متهمان گفت: قاضی دادگاه احضاریه را به محل کار و یا محل سکونت متهم ارسال می کند.

وی با اشاره به اینکه لزوما برگ احضاریه را نباید خود متهم دریافت کند، ادامه داد: در صورتی که متهم در خارج از کشور باشد نیز همین رویه وجود دارد.

غضنفرآبادی با بیان اینکه از زمان ابلاغ معمولا متهم سه روزفرصت دارد به دادگاه مراجعه کند، خاطر نشان کرد: در صورتی که این مراحل انجام شده باشد متهم دیگر نمی تواند بهانه ای برای عدم دریافت احضاریه داشته باشد.

این قاضی دادگستری با اشاره به اینکه این موضوع در مورد مهدی هاشمی نیز صادق است، تصریح کرد: اظهارات دادستان تهران مبنی بر ارسال احضاریه به منزل مهدی هاشمی مستند بوده و ادعاهای مهدی هاشمی در مورد عدم ابلاغ احضاریه به هیچ عنوان صحت ندارد.

عضو کمیسیون حقوقی قضایی مجلس در عین حال با تاکید بر اینکه هیچ تفاوتی میان متهمان مختلف وجود ندارد، تصریح کرد: در صورت وجود مستندات، باید بدون در نظر گرفتن جایگاه و انتسابات خانوادگی متهم تصمیم گرفته و رای نهایی صادر شود.

گفتنی است، بخشی از مستندات تخلفات مهدی هاشمی رفسنجانی در دادگاه شکایت وی از مدیر مسئول روزنامه ایران افشا شده که حاوی واقعیت های تکان دهنده ای است.




 

افشاگری تکان‌دهنده مدیرمسئول روزنامه "ایران" درباره مهدی هاشمی +


 

جلسه رسیدگی به شکایت مهدی هاشمی رفسنجانی از "کاوه اشتهاردی" مدیر مسئول روزنامه ایران صبح امروز برگزار شد.

کاوه اشتهاردی در این پرونده به دلیل انتشار خبر نامه سرگشاده 220 تشکل دانشجویی خطاب به دادستان کل کشور، به «افترا، نشر اکاذیب و انتساب بزه فساد اقتصادی به فرزند رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام» متهم شده است.

مدیرمسئول روزنامه ایران در دفاعیات خود با افشای نمونه هایی از رانت خواری ها و سوء استفاده های مهدی هاشمی تاکید کرده است: گستاخی این متهم بزرگ مفاسد اقتصادی به این جا رسیده که علیرغم فراری شدن و پناه بردن به دامن دشمنان این ملت، سیاست طرح شکایت های متعدد و فله ای را در پیش گرفته و مانند یک دزد پر زور که یقه صاحبخانه را می گیرد، به غوغا سالاری پرداخته، براساس احساس تکلیف انقلابی و مردمی بر خود واجب می دانیم که از این پس با هر شکایت این متهم فاسد، لااقل 10 سند را در هر نوبت منتشر نماییم تا شاید گوشه ای از صبر و مظلومیت نظام نمایان شود.

متن کامل دفاعیات کاوه اشتهاردی را که در این دادگاه بیان شده و حاوی واقعیت های تکان دهنده‌ای پیرامون تخلفات اقتصادی و سیاسی مهدی هاشمی است، به شرح زیر است:

نظر وزارت کشور درباره کاندیداهای جریان فتنه در انتخابات آتی

مدیر کل سیاسی وزارت کشور گفت: احترام و پایبندی به قاعده رقابت سیاسی اساسی ترین اصول مردم سالاری و نفاق سیاسی سم مردم سالاری است.

محمود عباس زاده مشکینی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران با اشاره به اینکه شرایط افرادی که می توانند در انتخابات کاندیدا شوند را قانون مشخص می کند، گفت: جریان سیاسی و عناصری که فتنه سال 88 را به وجود آوردند و علایم آشکار این فتنه نیز روشن بود اثبات کردند علاوه بر اینکه به قانون پایبند نیستند به نهادهای قانونی و تصمیم و حکم این نهادها نیز پایبند نیستند.

وی افزود: این جریان نشان داد در صورتیکه با اقبال عمومی مواجه نشود به رأی مردم تمکین نمی کنند.

مدیر کل سیاسی وزارت کشور تصریح کرد: در چنین فضایی بدیهی است که کسانی که برای قبول مسئولیت مشخص وارد عرصه رقابت انتخاباتی می شوند می بایست پیشاپیش تکلیف خود را با قانون و ساز و کار انتخابات و نظارت قانونی مشخص نمایند.

وی با تاکید به اینکه این افراد می بایست تکلیف خود را با اصول و مبانی نظام سیاسی که قصد دارند در آن چارچوب مسئولیت و ماموریتی را بپذیرند مشخص نمایند افزود: مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور برای داوطلبان حاضر در عرصه انتخابات در چارچوب قانونی در جهت انجام کار و وظیفه ای مشخص وکالت می دهند.

عباس زاده مشکینی تصریح کرد: نمی توان از مردم برای انجام کار مشخص وکالت گرفت و بعدا بر خلاف آن با ساختارهای مورد احترام مردم در افتاد و مصالح و منافع ملی را متزلزل ساخت بنابراین داوطلب حضور در عرصه انتخابات باید تکلیف خود را با اصول و مبانی نظام سیاسی مشخص کند.

وی با تاکید بر اینکه در هیچ جای دنیا از کسی قابل پذیرش نیست که در چارچوب یک نظام سیاسی برای انجام وظیفه مشخص از مردم رای بخواهد اما بعد از آوردن رای در جهت تزلزل مبانی آن نظام قدم بردارد اظهار داشت: اینکه عده ای در چارچوب یک نظام و به پشتوانه مردم قدم به عرصه انتخاباتی گذارند و به دلیل آنکه رای نیاورده اند به قانون و نهادهای قانونی و خواست مردم پشت پا زنند یک نفاق آشکار است و از هیچ بازیگری، در هیچ نظامی پذیرفته نیست.

وی افزود: احترام و پایبندی به قاعده رقابت سیاسی اساسی ترین اصل مردم سالاری و نفاق سیاسی سهم مردم سالاری است.

عباس زاده با اشاره اینکه رفتار این جریان که داعیه اصلاح طلبی را داشتند در سال گذشته دشمنان قسم خورده نظام و ملت ایران را که مستمرا در حال عقب نشینی بودند و خودشان را آماده می کردند بر خلاف میل باطنیشان جایگاه ایران در نظام بین الملل را بپذیرند امیدوار و در مقابله با ملت ایران گستاخ تر ساخت، اذعان داشت: مردم ایران در انتظار انابه عناصر این جریان می باشند چراکه اصلاح طلبی صرفا یک شعار و لق لقه زبان نیست.

وی افزود: نمی توان از طرفی داعیه اصلاحات داشت و از طرف دیگر در جهت تخریب مبانی ارزشی نظام سیاسی و اصول قانون اساسی و تهدید منافع ملی و مصالح ملت با دشمنان تابلودار نظام همراه شد

توضیحات احمدی مقدم درباره تصاویر حادثه کرج

وضیحات احمدی مقدم درباره تصاویر حادثه کرج

فرمانده نیروی انتظامی : تصاویر مربوط حادثه کرج متعلق به یک سال پیش است، اما به گونه ای وانمود کرده اند که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است.

سردار سرتیپ احمدی مقدم در حاشیه چهارمین المپیاد سراسری تیراندازی نیروی انتظامی در مصاحبه با خبرنگاران به حادثه کرج اشاره کرد و گفت: تصاویر مربوط به این حادثه متعلق به یک سال پیش است، اما به گونه ای وانمود کرده اند که در روزهای اخیر اتفاق افتاده است.

فرمانده نیروی انتظامی افزود: خبرنگاری که با فرمانده انتظامی کرج تماس گرفته بود، اینگونه وانمود ‌کرد که گویا این اتفاق اخیرا اتفاق افتاده است.

سردار احمدی‌ مقدم این اقدام را غیرحرفه‌ ای دانست و افزود: مسائل مربوط به گذشته را با دستکاری ماهرانه به زمان اخیر نسبت داده اند.

فرمانده نیروی انتظامی با بیان اینکه باید صادقانه تاریخ حادثه را نیز اعلام می‌کردند، گفت: پلیس در این حادثه در زمان کوتاهی در صحنه حاضر می‌ شود.

سردار احمدی ‌مقدم در ادامه افزود: با دستکاری فیلم اینطور وانمود می ‌کنند که پلیس زمان زیادی در صحنه حضور داشته است، در حالی که مقتول، در منزل بر اثر ضربات چاقو کشته شده بود.

وی در پاسخ به این سوال که برخورد ماموران پلیس در این حادثه تامل ‌برانگیز است، گفت: ماموران به موقع در صحنه حاضر شده‌ اند اما با توجه به تعداد ماموران پلیس در کشور و حضورشان در صحنه‌های مختلف، تصمیم‌گیری‌ ها براساس شرایط تغییر می‌کند.

فرمانده نیروی انتظامی افزود: پلیس در این گونه صحنه‌ ها باید تصمیم درستی بگیرد، اگر در این حادثه نیز کوتاهی شده باشد، برخورد خواهیم کرد.

سردار احمدی‌ مقدم گفت: نیروی انتظامی عاری از عیب و ایراد نیست و در پی رفع نقیصه ‌ها است.

وی همچنین افزود: در یک دهه گذشته، وضع نیروی انتظامی بهتر شده است و نقاط ضعف را برطرف کرده‌ایم.

سردار احمدی مقدم درباره اجاره منازل برای برگزاری پارتی ‌های شبانه گفت: افرادی که اقدام به اجاره مکان، تدارکات و دعوت به شرکت و همچنین شرکت در این مراسم می‌کنند، مجرم هستند.

فرمانده نیروی انتظامی درباره درج آگهی شرکت‌ های کاغذی در روزنامه ‌ها گفت: برای درج آگهی در روزنامه ‌ها باید ضوابط نظام صنفی رعایت شود و در این زمینه باید از وزارت ارشاد و بازرگانی سوال کنید.

سردار احمدی مقدم افزود: درج آگهی در رسانه ‌ها باید ضابطه‌ مند شود پلیس مرتب آگهی ‌ها را رصد و با متخلفان نیز برخورد و آنان را به دستگاه قضایی معرفی می‌ کند.

فرمانده نیروی انتظامی گفت: وظیفه پلیس دوچرخه سوار، گشت زنی در نقاطی است که ورود وسیله نقلیه ممنوع است.

وی با بیان اینکه هدف از این گشت تعقیب و برخورد با مجرمان نیست، افزود: در صورت بروز چنین شرایطی، مامور پلیس باید دوچرخه را رها و مجرمان را تعقیب کند.



انجمن تهران فرمان آشوب راصادرکرد

منافق‌های دانشگاه تهران عصبانی شدند
انجمن تهران فرمان آشوب راصادرکرد
انجمن اسلامی دانشگاه تهران که به "منافقین جدید" در دانشگاه تهران شهرت دارند در واکنش به تهیه کیفرخواست دانشجویی علیه 3 تن از سران درجه 2 فتنه 88 با عصبانیت خاصی دانشگاه را به اغتشاش و ناآرامی تهدید کردند.

تشکل تحت مدیریت خاتمی در دانشگاه تهران روز یکشنبه با توزیع بیانیه ای در سطح دانشگاه با کمال وقاحت و عصبانیت از امضای کیفرخواست دانشجویی علیه خاتمی، موسوی و کروبی نوشتند: با کمال تاسف در روزهای گذشته شاهد بوده ایم که برخی از تشکل های دانشگاه تهران از تنظیم و ارائه کیفرخواست علیه آقایان میرحسین موسوی، سید محمد خاتمی و مهدی کروبی، مقارن با شانزدهم آذر، خبر داده اند. این اقدام هیچ معنایی جز تحریک فضای دانشجویی و زمینه چینی برای برای بر هم زدن نظم دانشگاه ندارد. آنان که چنین خیالی را در سر پرورانده اند به خوبی از فضای دانشگاه تهران با خبرند و واقعیت دانشگاه را می دانند. انجمن اسلامی دانشجویان این هشدار را به مسئولان می دهد که چنین حرکتی می تواند منجر به واکنش شدید دانشجویان شده و نظم و آرامش دانشگاه را خدشه دار سازد.

هفته‌ی گذشته مرتضی کیا مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران گفته بود: بسیج دانشجویی دانشگاه تهران مشغول تنظیم کیفرخواست حقوقی خاتمی، کروبی و موسوی است و این کیفرخواست تا ۱۶ آذر تنظیم می‌شود که این امر نقطه آغازی برای اقدام جدی قوه قضائیه در برخورد با سران فتنه خواهد بود.

همین طور محمد ذوقی مسئول سیاسی بسیج تهران گفته بود: متأسفانه در فضای کنونی کشور سران فتنه یعنی خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی بازی جدیدی را آغاز کردند و این بازی همان طرح هویج و چماق است که خاتمی سعی دارد خود را متنبه شده نشان دهد در صورتی که این ۳ عنصر سرمنشاء فتنه سال ۸۸ بودند.

این فعال دانشجویی خاطرنشان کرد: در این خصوص دستگاه قضایی کشور به هر دلیل و یا مصلحتی با سران فتنه برخوردی نداشته است اما بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم‌پزشکی تهران به طور رسمی و برای اولین بار اعلام می‌کند که مشغول تنظیم کیفرخواست حقوقی خاتمی، کروبی و میرحسین موسوی است و این کیفرخواست تا ۱۶ آذر امسال تنظیم می‌شود که این امر نقطه آغازی برای اقدام جدی قوه قضائیه در برخورد با سران فتنه خواهد بود.

اما فحشنامه انجمن تهران در پاسخ به این اظهارات دانشجویان مطرح شده است و رسما دانشگاه را به اغتشاش تهدید کرده است.



پیام رقیب آراء باطله به مناسبت 16 آذر در آینه حقیقت

پیام رقیب آراء باطله به مناسبت 16 آذر در آینه حقیقت


alt

مهدی کروبی ، معروف به رقیب آراء باطله به مناسبت 16 آذر پیامی صادر کرده است که ظاهری دارد و باطنی. همانطور که به تعبیر مقام معظم رهبری اربابان این فتنه گران دستی چدنی با ظاهری مخملین به سوی مردم ما دراز کردند ، این جیره خواراستکبار نیز با پیامی به ظاهر زیبا ولی در باطن پر از خیانت و دروغ به سم جوانان ما روانه نموده است. اما تصویر این پیام در آیینه حقیقت چیزیست که ما برای مردم عزیز ایران  به تصویر می کشیم

باطن پیام کروبی :

جوانان و دانشجویان عزیز؛ اساتید محترم؛ دانشگاهیان گرامی؛ و ملت همیشه سرافرازایران، ۱۶آذرماه، روز دانشجو آخرین نقطه امید ما برای دفن نشدن در زباله دان خائنان تاریخ است، ما را نجات دهید .

۱۶آذر هر سال یادآور مبارزات خستگی ناپذیر دانشجویان با اربابان ما یعنی استبداد و استعمار طیسالیان طولانی است. این روز یادآور شهادت سه دانشجوی عزیز در راه ایستادگی و مقاومتبر مطالبات آزادیخواهانه و استعمارستیزانه ملت ایران است.

دانشجویان پیش از انقلاب پیشتاز مبارزه با رژیم طاغوت بودند و نقش مهمی در تحولاتی که منجر به انقلاب اسلامی شد، ایفا کردند. پس از انقلاب نیز دانشجویان پرچم آزادیخواهی را رها نکردند و همواره چشم بیدار و پاسداران آزادی ، استقلال ایران و مدافعان آرمان های اصیل انقلاب اسلامی بودند و در مقابل ما وطن فروشان ایستادگی کردند . چه در حوادث انقلاب اسلامی که با رهبری امام مقابل رژیم ستم شاهی دوشادوش ملتمبارزه می کردند و چه در دوران ۸سال دفاع مقدس که با تقدیم ۵۰۰۰شهید سرافراز وصدها جانباز و ایثارگر در مقابل حامیان امروز ما ایستادند و نهال جمهوری اسلامی ایران را آبیاری و از آن حمایت کردند وچه در سالیان بعد از جنگ تا به امروز دانشجویان  همواره در مقابل خواسته های نامشروع ما ایستادند و فتنه را رسوا کردند. لذا همیشه شاهدیم که دانشجویان و دانشگاهیان همواره در صف اول مبارزه با ما  انحصارطلبان و قانون شکنان بودند و هیچ گاه ظلم و اجحاف در حق ملت بزرگ ایران رابرنتافتند . در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته نیز که ما سعی کردیم با فریب و نیرنگ ، آنها را در مقابل نظام قرار دهیم جز معدودی از دانشجویان که با سازمان منافقین همکاری می کردند ، باقی دانشجویان خیلی زود دست ما را خواندند و ما را رها کردند .

اکنون که به روز دانشجو نزدیک می شویم، متاسفانه تعدادی از فتنه گران  که در غالب فعالان دانشجوییو تنها به جرم خیانت  و اقدام علیه نظام در زندان به سر می برند . ما از آنها می خواهیم که به اقداماتی که انجام داده ایم اعتراف بیش از این اعتراف نکنند تا دست ما پیش مردم رو نشود.

فرزندان من، به عنوان فردی که در دوره های مختلف، عمر خود را به خودکامگی گذرانده ام، چند نکته را از روی تجربه و کینه از مردمی که با ما همراه نشدند متذکر می شوم:

۱-تجربه نشان داده که دروغ، تزویر و ریاهیچگاه پایدار نیست. لذا باید مراقب دروغ هایمان باشیم تا زود رسوا نشویم.

2- جنبش دانشجویی اگر چه به دلیل سیال بودن از طول عمر کوتاهی در هر دوره برخوردار استاما همواره از پتانسیل و ظرفیت های بالای جوانان مستعد برخوردار است و لذا در هر دوره ای دانشجویان ما را ترد خواهند کرد.

جوانان و دانشجویان عزیز؛ ۱۶آذرماه، روز دانشجو را آن روزی به شما تبریک می گویم که ما قدرت طلبان را روی کار آورید.


دستگیری یک عضو مرتبط با ستاد موسوی و گروهک نفاق


یک عضو مرتبط با ستاد موسوی که همکاری گسترده‌ای با گروهک نفاق داشته‌است، دستگیر شد.

هامون نیوز به نقل ازفارس، این عضو مرتبط با ستاد موسوی به دستور گروهک نفاق نام "بنیامین " را برای پوشش فعالیت‌های خود برگزید.
بنیامین در جریان آشوب‌های پس از انتخابات نقش ساماندهی و عملیاتی کردن برنامه‌ها از جمله راه‌اندازی آَشوب‌ها و درگیری‌های خیابانی را بر عهده گرفت.
وی در جریان یکی از آشوب‌های خیابانی در تیرماه 88 از سوی ناجا دستگیر و پس از گذشت یک هفته آزاد شد.
بنیامین پس از آزادی مورد توجه یکی از عناصر اصلی گروهک نفاق در ستاد موسوی که هم‌اکنون متواری می‌باشد،‌ قرار گرفت و از سوی وی به گروهک مذکور معرفی شد. سرپل گروهک نفاق در خارج کشور نیز بلافاصله با وی ارتباط برقرار کرده و پس از طی دوره‌های آموزشی ویژه از جمله کد رمز و ... وی را برای برنامه‌های بعدی این گروهک آماده کرد.
وی از سوی گروهک نفاق ماموریت‌هایی را بر عهده گرفت و در اولین اقدام با سواستفاده از برخی فریب‌خوردگان حوادث پس ازانتخابات شبکه‌ای مخفی را تشکیل داد و درصدد اجرای ماموریت‌های محوله از سوی این گروهک برآمد.


انفجار اتوبوس حامل زائران ایرانی را چه کسی برعهده گرفت؟

انفجار اتوبوس حامل زائران ایرانی را چه کسی برعهده گرفت؟



کمیته نظامی گروهک تروریستی انصارالاسلام با انتشار بیانیه ای مسئولیت انفجار اتوبوس حامل زائران ایرانی را در استان دیالی کشور عراق برعهده گرفته است .

هامون نیوز به نقل از جوان در بخشی از این بیانیه آمده است : « اعضای این گروه اخبار موثقی مبنی بر ورود نیروهای امنیتی ایران به عراق جهت زیارت مرقدها دریافت کرده اند که برادران مجاهد در مقدادیه اقدام به کار گذاشتن مین نموده و دو دستگاه اتوبوس حامل نیروهای امنیتی ایران با آن برخورد که طی آن هشت نفر کشته و تعدادی نیز مجروح شدند .
گفتنی است گروهک انصارالاسلام وابسته به گروهک تروریستی القاعده می باشد .


مدعی قانون‌مداری صادرکننده بیانیه‌هایی به رنگ "سیا "



انتخابات دهم ریاست جمهوری در پیش و پس از 22 خرداد با حجم انبوهی از بیانیه‌‌ها و نامه‌های سرگشاده همراه بود که از این جهت با دوره‌های پیشین انتخابات ریاست جمهوری قابل مقایسه نیست.

برای واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88 برآنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینه‌های گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشته‌اند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکل‌گیری و برخی مؤلفه‌های ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان "، " راهبرد تبلیغاتی و گفتمان انتخاباتی میرحسین موسوی "، " گفتمان محمود احمدی‌نژاد از انتخابات نهم تا دهم ریاست‌جمهوری "، "بررسی نتیجه انتخابات دهم ریاست جمهوری با روش "تحلیل گفتمانی " و "شواهد آگاهی جبهه دوم خرداد از سلامت انتخابات " به فصل هفتم یعنی " شورش بر جمهوریت " می‌پردازیم:

آغاز فتنه و صدور بیانیه‌ها

انتخابات دهم ریاست جمهوری در پیش و پس از 22 خرداد با حجم انبوهی از بیانیه‌‌ها و نامه‌های سرگشاده همراه بود که از این جهت با دوره‌های پیشین انتخابات ریاست جمهوری قابل مقایسه نیست. در این باره باید توجه داشت که شیوه صدور بیانیه‌های مسلسل از آموزش‌ها و توصیه‌های نظریه‌پردازان انقلاب مخملی بود.
گذشته از کمیت بالای این مکتوبات آنچه در وهله نخست از اهمیت برخوردار است و در این گفتار مورد بررسی قرار می‌گیرد، محتوای این متون و کیفیت آنهاست. اهداف و انگیزه‌های نگارش چنین مکتوباتی به نوبه خود از اهمیت بالایی برخوردار است. اما پرسش‌های دیگری که باید به آنها توجه داشت، پرسش از تأثیرات این نوشته‌ها در فرایندهای اجتماعی و سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی است. سپس باید به انطباق این مکتوبات با عقلانیت، قانون‌مداری، اصول دمکراسی و آموزه‌های دینی پرداخت.
در واقع با تحلیل این موارد سپس می‌توان درباره این موضوع داوری کرد که در پس این قلم‌فرسایی‌ها چه اندازه منافع ملی مورد توجه قرار گرفته است. در گفتار پیش‌رو تلاش می‌شود گزارشی از مهم‌‌ترین بیانیه‌های سیاسی صادر شده به همراه برخی نامه‌های سرگشاده که در روزهای پیش و پس از انتخابات منتشر شده‌اند، ارائه شود. مقصود آن است که ضمن تحلیل انگیزه‌های نگارش چنین مکتوبات و آثاری که در پی داشته‌اند، محتوای آنها را با اصول قانون‌مداری، دمکراتیک، عقلانیت و دین‌‌مداری بسنجیم.

نوشته‌های موسوی آغازگر فتنه

در میان افرادی که نوشته‌ها و رفتار آنها باید مورد بررسی قرار گیرد، قطعاً موسوی از مهم‌ترین آنهاست. سخنان و مطالب موسوی در رادیکالیزه ساختن فضای جامعه نقش مهمی بر عهده داشت که این موضوع تنها به پس از انتخابات مربوط نمی‌شود.
به طور مثال موسوی در بیانیه‌ای که در سیزدهم خرداد منتشر می‌کند، می‌نویسد: "اینک که به خواست خداوند و اراده سبز شما، امواج امیدواری گوشه گوشه ایران بزرگ را فرا گرفته و صبح پیروزی بیش از پیش نزدیک می‌نماید، اخباری نگران‌کننده از برخی تحرکات و برنامه‌ریزی‌های محفلی به گوش می‌رسد که ضرورت هوشیاری کامل شما را افزون می‌سازد. معدود افرادی که نه علقه‌ای به جمهوریت نظام دارند و نه به احکام منور اسلام دلبسته‌اند، از آنجا که رقابت قانونمند در برابر اراده شما را غیرممکن می‌یابند، در صدد بر هم زدن امنیت و آشفته کردن آرامش روانی جامعه‌اند تا قطار انتخابات سالم را از مسیر خود منحرف کنند. آنان که به بقای کشور و جمهوری اسلامی به گونه‌ای مشروط باور دارند، ظاهراً از ایجاد بحران‌هایی که دامنه آنها به انتخابات و ایام حاضر متوقف نخواهد ماند نیز ابا ندارند. اطمینان دارم که مردم و جوانان با هوشمندی، مجال شیطنت را از این افراد می‌گیرند و از هرگونه تنش که مطلوب آنان است پرهیز کرده و از دایره رفتاری که زیبنده جوان فهیم و با فرهنگ ایرانی است خارج نمی‌شوند. "
برخلاف محتوای ظاهری این نامه که دعوت طرفداران به "اجتناب از اغتشاش " بود، اما پیام اصلی بیانیه که در قالب چهره "مظلوم‌نمایانه " صورت می‌گرفت، نوعی رادیکالیزه کردن فضای انتخابات بود. اینکه ادعا شود "برخی تحرکات و برنامه‌ریزی‌های محفلی " از سوی رقبا برای برهم زدن امنیت و آرامش جامعه در حال وقوع است، جز رادیکال‌تر ساختن طرفداران و هیجانی ساختن آن دستاورد دیگری نخواهد داشت.
رادیکالیسمی که زاییده مظلوم‌نمایی است. در این بیانیه رقیب، شخصیتی بی‌هویت، ریاکار و قدرت‌طلب معرفی شده است که نه به "جمهوریت " اعتقاد دارد و نه به "اسلام ". آنچه برای او مهم است تنها "قدرت " است و تنها به این شرط است که بقای "جمهوری اسلامی " را می‌خواهد و لذا برای حفظ آن از هیچ عملی فروگذار نخواهد کرد. اما این بیانیه به این پرسش پاسخ نمی‌دهد که چرا زمانی که دو جبهه خود را پیروز انتخابات می‌دانند باید به خشونت و بر هم زدن امنیت جامعه روی بیاورند. یعنی رویکردی که جبهه دوم خرداد پس از انتخابات اتخاذ کرد. 

توهم پیروزی عاملی برای تعویق اغتشاشات

در واقع همان‌طور که این بیانیه رقیب را متهم به برنامه‌ریزی برای "اغتشاش " می‌کند، رقیب نیز پیش از انتخابات همین تصور را از جبهه دوم خرداد داشت. اما چیزی که موجب شد اغتشاشات سیاسی به پس از انتخابات به تعویق بیفتد، احتمال پیروزی بود. به عبارت دیگر ناآرامی‌هایی که از سوی جبهه دوم خرداد به بعد از انتخابات موکول شد به دلیل احتمال پیروزی در انتخابات بود. زیرا بیم آن بود که اگر این ناآرامی‌ها پیش از رأی‌گیری آغاز شود احتمال پیروزی به خطر بیفتد.
در این بیانیه، موسوی همچنین خواهان سلامت در برگزاری انتخابات می‌شود. اظهار نگرانی کردن در سلامت انتخابات چنان که پیشتر نیز گفته شد از محورهای اصلی تبلیغات آن جبهه بود که از سال 1387 آغاز شده بود. اهداف این محور تبلیغاتی را در سه موضوع می‌توان جمع‌بندی کرد:
1. بیم واقعی در صورتی که آرا بسیار به یکدیگر نزدیک باشد.
2. مظلوم‌نمایی به منظور کسب آرای بیشتر.
3. بهره‌برداری برای حوادث پس از انتخابات در صورت شکست.
به کارگیری راهبرد "مظلوم‌نمایی " در بسیاری از رفتارهای تبلیغاتی ستاد موسوی نمایان بود. در واقع تبلیغ فراوان برای متهم‌سازی رقیب به "بی‌ادبی " از نمونه این تلاشها بود. موسوی در ساعت‌های واپسین مانده به انتخابات نیز از این سیاست بهره می‌برد و بارها صدا و سیما را متهم به جانبداری از رقیب می‌کند. موسوی طی یک بیانیه نارضایتی خود را از اینکه صدا و سیما برای احقاق حقوق نامزد رقیب او نوزده دقیقه زمان به وی اختصاص داده‌ است،‌ ابراز می‌دارد.
در طول مناظره‌های انتخاباتی در غیاب احمدی‌نژاد بارها در مناظره‌هایی که رقبا داشتند، آنان بدون آن که به مناظره با یکدیگر بپردازند به مناظره با شخص غایب می‌پرداختند. این رویکرد که بارها با تذکر مجری برنامه مبنی بر ایجاد حق برای پاسخگویی شخص غایب مواجه شده بود، از سوی رقبا نادیده گرفته شد.
بر همین اساس و طبق قانون یاد شده هر کدام از نامزدها از دقایقی برای پاسخگویی به مطالبی که در غیاب آنها ارائه شده بود، برخوردار شدند که در این میان فرصت احمدی‌نژاد به دلیل آن که دیگران بیشتر در غیاب او سخن می‌گفتند، بیشتر بود. موسوی با آن که این قانون را در مناظره‌ها پذیرفته بود،‌ اما به هنگام اجرایی شدن آن، چنین قانونی را بهانه‌ای برای مظلوم‌نمایی و جانبدار معرفی کردن صدا و سیما قرار داد. در بیانیه موسوی که به این منظور انتشار یافته، چنین آمده است:
ملت شریف ایران، هموطنان عزیز! همان‌گونه که شاهد بودید در مناظره‌های تلویزیونی،‌ نامزد حاکم به جای طرح برنامه‌های خود و نقد برنامه‌های طرف مناظره‌اش با توسل به شگردهای مغالطه‌آمیز، اشخاص حاضر و حتی غایب در مناظره را به شدیدترین وجه همراه با بدترین هتاکی‌ها مورد اتهام‌های گوناگون قرار داد... متأسفانه سازمان صدا و سیما در اقدامی تبعیض‌آمیز به فرد خاطی که در طول مدت انتخابات برخلاف قانون تمامی امکانات دولتی از جمله تمام شبکه‌های صدا و سیما را در اختیار داشت با اختصاص وقتی اضافه در آخرین ساعات مجاز تبلیغات به بهانه نقد طرف‌های مناظره‌اش از برنامه و عملکرد دولت، بار دیگر فرصتی را در اختیار نامزد حاکم گذاشت تا مجدداً به جای تصحیح و جبران خطاهایش سیلی دیگر از تهمت‌های ناروا را متوجه رقبای انتخاباتی و افراد غایب کند و کمتر از دو دقیقه (101 ثانیه) زمان را برای پاسخگویی اینجانب منظور داشت که شوخی تلخی بود.
اینجانب ضمن اعتراض به این شیوه برخورد تبعیض‌آمیز و ناجوانمردانه، همه این اقدام‌ها را ناشی از یقین نامزد حاکم و اتباعش به شکست در یک انتخابات سالم و عادلانه می‌دانم و اطمینان دارم مردم، با حضور سبز خود در پای صندوق‌های رأی قاطعانه و در کمال آرامش پاسخ همه این ناروایی‌ها را خواهند داد.(1)

گذشته از آنکه در این بیانات همانند بسیاری از بیانات دیگر، موسوی از موضع ادب و اخلاق حجم بالایی از اتهامات را به اشخاص حقیقی و حقوقی وارد می‌سازد، اما نکته قابل توجه این است که وی به رغم قانون وحقوق تعیین شده افراد سعی دارد آن را ظلم و تبعیضی علیه خویش جلوه دهد.

متهم ساختن بسیاری از نهادهای جمهوری اسلامی از قبیل صدا و سیما، شورای نگهبان، دولت، بسیج و سپاه، نه تنها در ایام انتخاباتی، که در روزهای نخست سال 88 نیز مورد توجه این ستاد بود. تجمع اعضای این ستاد در مقابل صدا و سیما به منظور جانبدارانه نشان دادن این سازمان هفته‌ها پیش از آغاز تبلیغات بیانگر آن بود که "مظلوم‌نمایی " از راهبردهایی است که جریان مذکور در انتخابات از آن بهره خواهد برد.

موسوی در روز انتخابات ضمن برگزاری نشست خبری در رفتاری غیرقانونی خود را پیش از پایان انتخابات پیروزی رقابت‌های انتخاباتی معرفی کرد. او همچنین در این روز پیشاپیش بیانیه‌ای هم مبنی بر پیروزی خود صادر کرد. جالب اینجا بود که وی در این اظهارات که خود را پیروز می‌نامید به جای آن که از ابعاد و دلایل پیروزی خویش سخن بگوید، بیش از هر چیز درباره تخلف در انتخابات و پی‌گیری این تخلف‌ها سخن گفت. متن کامل بیانیه موسوی در 22 خرداد چنین است:
به نام خدا. مردم شریف ایران! ضمن تشکر از حضور پرشور و استقبال گسترده شما از انتخابات ریاست جمهوری، به اطلاع می‌رساند طبق گزارش‌ها و مستندات واصله علی‌رغم تخلفات و کارشکنی‌های متعدد و نارسایی‌های گسترده، مستندات واصله حاکی از آن است که رأی اکثریت قاطع مردم متوجه این خدمت‌گزارشان بوده است. از مسئولان امر می‌خواهم در شمارش آرا نهایت دقت را بنمایند و اعلام می‌کنم در غیر این صورت از همه امکانات قانونی برای احقاق حقوق حقه ملت ایران اقدام خواهم کرد. همین جا فرصت را مغتنم می‌شمارم و از ملت شریف ایران می‌خواهم آماده برگزاری جشن پیروزی در شامگاه میلاد بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا(س) باشند.(2)

گرچه موسوی خود را پیروز نامید؛ اما در اظهارات وی - چه مطالبی که در بیانیه آمد و چه آنهایی که در نشست خبری ذکر شد - علامت‌هایی وجود داشت که نشان می‌داد وی در اعماق درونی، خود را پیروز نمی‌داند. او هیچ‌گاه اعتماد به نفس یک شخصیت پیروز را نداشت. تردید در کلمات او بیشتر از واژه‌های پیروزی خود را به رخ می‌کشید.

او بیشتر از آن که از پیروزی بگوید متناسب با تبلیغات چند ماه گذشته جبهه دوم خرداد از "صیانت از آرا " و "پیگیری تخلفات " سخن گفت. با وجود این، پرسش بسیار مهم این بود که اگر وی خود را واقعاً پیروز انتخابات می‌دانست چه نیازی داشت که آن را به طور غیرقانونی زودتر اعلام کند. آن هم در ظهر روز انتخابات که تا پایان رأی‌گیری زمان زیادی باقی بود؟ در واقع، چنان که روشن است این قضاوت زودهنگام بیش از آن که جمله‌ای خبری باشد، جمله‌ای انشایی بود و بیش از آن که مژده‌ای برای طرفداران وی باشد، نوعی رفتار سیاسی بود که رفتارهای بعدی جبهه دوم خرداد در روزهای بعدی هدف از آن را تببین می‌کرد.

در واقع،‌ همین اعلام نتیجه زودهنگام به نفع خود و تبعیت نکردن از روش‌های قانونی با هدف برپایی اعتراض‌های خیابانی بعدی بود که موجب شد بسیاری از تحلیل‌گران از این حوادث به عنوان "انقلاب مخملی " یا "انقلاب رنگی " یاد کنند. چرا که نه تنها این دو روش از ارکان انقلاب مخملی به شمار می‌آید بلکه استفاده از موج رنگی که جبهه اصلاحات از آن بهره برد نیز یکی از نمادهای انقلاب مخملی و رنگی به شمار می‌آید.

با توجه به شواهد پیش از انتخابات و نوع تبلیغات هجومی و شالوده‌شکنانه جبهه اصلاحات، تردیدی وجود نداشت که اگر نتیجه انتخابات دلخواه این جریان نباشد، آنها به سادگی سر تسلیم فرو نخواهند آورد. اما با فاصله و اختلاف یازده میلیونی میان نفر نخست و شخص بعدی این احتمال وجود داشت که به دلیل فاصله زیاد، روند تهاجمی گذشته که وعده تخلف در انتخابات را داده بود به دلیل دلسرد شدن ادامه نیابد. در حالی که چنین نشد و این جبهه به جای پذیرش رأی اکثریت یا اعتراض به شیوه قانون‌مند طریق رادیکالی اعتراض‌های خیابانی را با هدف ابطال انتخابات و نیز برخی مطالبات جانبی برگزید که معنایی جز "انقلاب مخملی " نداشت.

موضوعی هم که به این خواست افراطی و غیرقانونی یاری می‌رساند بیانیه‌های موسوی، کروبی، خاتمی و تشکل‌هایی نظیر مجمع روحانیون مبارز و جبهه مشارکت بود. در واقع "انقلاب رنگی " چیزی جز ساقط کردن دولت برخاسته از اراده اکثریت،‌ به بهانه "وقوع تقلب " و به واسطه رفتارهایی چون نافرمانی مدنی و اعتراض‌ها و تجمعات خیابانی که همان تبلور سیاست "فشار از پایین و چانه‌زنی در بالا " بود، معنای دیگری نداشت. 

بدعت‌های سیاسی

تقاضای ابطال انتخابات، بر هم زدن قوانین انتخاباتی کشور، ایجاد بدعت‌های سیاسی غیرقانونی و حذف رقیبی که با اکثریت آرا به پیروزی دست یافته است، خواسته‌هایی بود که در صورت موفقیت به معنای پیروزی انقلاب رنگی تلقی می‌شد. انقلاب رنگی مطابق وقایعی که در برخی کشورها مانند گرجستان، اوکراین و قرقیزستان رخ داد نیز همین معنا را افاده می‌کرد. با این تفاوت که در آنجا نتیجه داد و در ایران ابتر ماند.

تصمیم پیگیری رفتار غیرقانونی پس از انتخابات در جلسه 23 خرداد با حضور هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، موسوی، کروبی و حسن خمینی گرفته شد. جمع‌بندی شرکت‌کنندگان در این جلسه در مصاحبه‌ای بر زبان جوان‌ترین عضو این جلسه نمایان شد که: "انتخابات باید باطل شود. " لذا موسوی در بیانیه‌ای که پس از اعلام نتایج انتخابات منتشر می‌کند، چنین می‌آورد:
نتایجی که برای دهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد بهت‌آور است. مردمی که در صف‌های طولانی اخذ رأی شاهد ترکیب آرا بودند و خود می‌دانند که به چه کسی رأی داده‌اند با حیرت تمام به شعبده‌بازی دست‌اندرکاران انتخابات و صدا و سیما نگاه می‌کنند، آنان بیش از همیشه به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شده است.

اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می‌دهم که تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نخواهم شد. نتیجه آنچه از عملکرد متصدیان بی‌‌امانت دیده‌ایم و می‌بینیم جز تزلزل ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست.

اینجانب طبق وظیفه شرعی و ملی خویش به افشای رازهای پشت سر این مخاطره‌ خواهم پرداخت و آثار نابودکننده آن را بر سرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود همه نیروهای مؤثر نظام را به توجیه‌گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند و دنیا و آخرت آنان را در معرض لطمه‌های جبران‌ناپذیر قرار دهد.

به مسئولان توصیه می‌کنم پیش از آن که دیر شود این روند را فوراً متوقف کنند و همگی به خط قانون و امانت‌داری از آرای ملت بازگردند و بدانند که خروج از عدالت، مشروعیت‌زداست. آنان بیش از هر کس دیگر، از این حقیقت باخبرند که در این کشور، انقلابی بزرگ و اسلامی صورت گرفته است. کمترین پیام انقلاب ما این است که مردم آگاهند و در برابر کسانی که با تقلب روی کار بیایند تمکین نخواهند کرد.

اینجانب از همین فرصت استفاده می‌کنم و ضمن تشکر از عواطف ملت بزرگوار ایران به آنان تذکر می‌دهم که ایران، این موجود آسمانی، متعلق به آنان است و نه متقلبان. این آنان هستند که باید با هوشیاری خود از آن حفاظت کنند. خائنین به آرای مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسیان به آتش کشیده شود...

بیانیه‌هایی به رنگ سیا
نگاهی گذرا به مطالب این بیانیه که سراسر توهین به مقامات نظام جمهوری اسلامی است، گرچه عجیب است و عصبانیت نویسنده آن را نشان می‌دهد، اما بیانگر صدور ناگهانی و احساسی آن و اینکه از سر بی‌برنامه‌گی و "بهت " بوده باشد، نیست. در این بیانیه موسوی مقامات نظام را با واژه‌های توهین‌آمیزی چون "شعبده‌باز "، "دروغگو "، "مستبد "، "متقلب " و "خائن " مورد تفقد خویش قرار می‌دهد.

البته وی از روش "برچسب‌زنی " آن هم به صورت افراطی و بی‌ادبانه پیش از انتخابات به صورت رویکرد تبلیغاتی خود بهره برده بود. اما سخن اینجاست که این بار این روش نه در برابر نامزد انتخاباتی رقیب که در برابر بسیاری از مدیران ارشد نظام اعم از رئیس‌جمهور، رئیس صدا و سیما، شورای نگهبان، دستگاه قضایی، بسیاری از نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه و بسیج به کار می‌رفت. به تعبیر دیگر این بار کلیت نظام و حتی رهبری بود که به صورت تلویحی متهم به "صحنه‌آرایی خطرناک " در انتخابات می‌شد. زیرا روشن بود که رهبری چشمان بیدار کشور است که اگر قرار باشد تقلبی صورت بگیرد، امکان ندارد بدون آگاهی و به دور از چشمان ایشان باشد. 

ریاکاری موسوی برای تبعیت از ولایت فقیه

به عبارت دیگر، موسوی پس از انتخابات نشان داد که ادعای وی به اعتقاد و پیروی از ولایت فقیه ادعایی ریاکارانه و به منظور جلب آرا بوده است. او حتی در مسئله سازمان حج و زیارت، احمدی‌نژاد را به سرپیچی از ولایت فقیه متهم می‌کرد و از این جهت به او انتقاد داشت. موسوی در این انتخابات، مسائل شخصی‌اش را بر مسائل و منافع ملی ترجیح داد و به گونه‌ای سخن گفت و عمل کرد که گویی برخی به دلیل مسائل شخصی و برای اینکه شخص او رأی نیاورد دست به تقلب زده‌اند. در حالی که جابه‌جایی قدرت در جناح‌های سیاسی داخل کشور از پیش‌فرض‌های جمهوری اسلامی بود که در انتخابات‌های گذشته نیز محقق شده بود و از این جهت دلیلی برای تقلب وجود نداشت.

اینکه موسوی پیش از انتخابات فکر شکست را نمی‌کرد و با انگیزه پیروزی در آن حضور یافته بود، شاید ادعای نادرستی نباشد. او به هر طریق در بسیاری از انتخابات که پیروزی در آن ساده‌تر به نظر می‌رسید حضور نیافت و به دلیل اطمینانی که به پیروزی خود داشت در دوره‌ای از انتخابات شرکت یافت که رئیس‌جمهور کنونی هم در آن حضور داشت.

در چنین شرایطی از نگاه ناظران سیاسی دستیابی به موفقیت سخت‌تر می‌شد و آنان یکی از دلایل انصراف خاتمی از نامزدی این دوره را همین می‌دانند. موسوی که به گفته خود به دلیل "احساس خطر " سکوت بیست سالة خود را شکسته بود، اما فراتر از این سخن، احساس می‌کرد "منجی " است و تنها اوست که می‌تواند احمدی‌نژاد را شکست دهد و به پندار خویش کشور را از آن وضعیتی که وی ترسیم می‌کرد، رها سازد.

این "خودشیفتگی " افراطی که با تکبر مزمنی همراه بود مانع از آن می‌شد که وی به شکست بیندیشد و شاید حادثه‌ای که وی از آن به عنوان "بهت " یاد می‌کند، ریشه در این موضوع داشته باشد. اما با وجود این، نباید تصور کرد آن‌گونه که برخی پیشتر گفتند وی توسط اعضای ستادش ایزوله شده باشد و از تمام واقعیت‌های در حال جریان جامعه بی‌خبر بوده باشد.

به هر حال در عصر ارتباطات فیلتر اخبار تنها تا اندازه‌ای ممکن است. به ویژه برای سیاست‌مداری که دست کم تجربه هشت سال نخست‌وزیری را در کارنامه خود دارد. موضوع این نیست که موسوی از واقعیت‌‌های موجود جامعه بی‌خبر بوده و نمی‌دانسته است که در نظرسنجی‌های معتبر روزهای منتهی به انتخابات، احمدی‌نژاد از او پیش‌تر است. موضوع این است که وی علاقه‌ای نداشت به شکست بیندیشد.

شکست موسوی فقط یک شکست انتخاباتی نبود
او در این انتخابات مهم‌ترین سرمایه‌اش را که خاطرات تاریخی دوران نخست‌وزیری در طول هشت سال دفاع مقدس بود، با خود به همراه داشت. لذا این شکست برای او تنها یک شکست انتخاباتی نبود. موسوی از داوری تاریخ درباره خود در هراس بود. با این همه، دلایل رویکرد غیرقانونی موسوی در رفتارهای پس از انتخابات و صدور بیانیه‌‌های تند و تحریک‌آمیز را نباید تنها به مسائل شخصی و فردی تقلیل داد.

گذشته از مطالبی که در نامه سرگشاده هاشمی رفسنجانی مبنی بر پیش‌بینی تلویحی انتخابات و آشوب‌های پس از آن مورد بررسی قرار گرفت، اشارات و نشانه‌های دیگری در دست است که سران جبهه دوم خرداد با پیش‌بینی شکست قریب‌الوقوع، برای هر دو حالت شکست یا پیروزی برنامه‌های جداگانه‌ای را در نظر گرفته بودند. توجه بیشتر به این برنامه‌های جبهه دوم خرداد بیانگر آن است که بیانیه‌‌های موسوی بیش از آن که نوشته‌هایی فردی باشد، راهبرد جبهه اصلاحات و به ویژه تجدیدنظرطلبان است که برای پیشبرد برنامه‌های تبلیغی خود به چنین نوشته‌های تحریک‌آمیز و رادیکالی نیاز دارد.

بیانیه‌های موسوی بیش از آن که به نوشته‌های یک نامزد انتخاباتی درون نظام شباهت داشته باشد به بیانیه‌های اپوزیسیون خارج از نظام نزدیک بود. تلقی جبهه دوم خرداد این بود که با صدور بیانیه‌های تند که طرفداران را دعوت به نافرمانی مدنی می‌کرد، ولو آن که برخلاف قواعد دمکراسی و رأی ملت باشد، می‌توان به اهداف اصلی و پنهان شرکت در انتخابات دست یافت.

اما نباید فراموش کرد که راهبرد تجمعات غیرقانونی و بهره‌گیری از نافرمانی مدنی تنها منحصر به شکست در انتخابات نمی‌شد. بلکه پیروزی در انتخابات آغاز نافرمانی مدنی به منظور عملی ساختن نظریه "فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا " بود. تفاوت در شیوه اجرای آنها بود؛ به این صورت که در صورت شکست، حالت و شکلی "انفجاری " می‌گرفت و در صورت پیروزی، حالتی "فرسایشی " پیدا می‌کرد تا اهداف فراتر از توان قوه مجریه را از این طریق و در موقع لزوم بر نظام جمهوری اسلامی تحمیل کند. راهبرد جبهه اصلاحات این بود که اهداف غیرقانونی را از طریق تجمعات خیابانی و نافرمانی مدنی محقق سازد.

میرحسین موسوی در مصاحبه‌ای در روز 21 خرداد با مجله تایم به صراحت به این سیاست جبهه سیاسی خود اقرار می‌کند. در آغاز این مصاحبه چنین آمده است: "در جایگاه ریاست‌ جمهوری، موسوی طبعاً کمابیش به اندازه رهبر معظم‌ آیت‌الله علی خامنه‌ای قدرت نخواهد داشت. به خصوص در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی. اما او مؤکداً ابراز داشت که تجمعات خیابانی چشمگیر هفته‌های گذشته احتمالاً ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبر نسبت به پذیرش افکار عمومی رخ خواهد داد. ما پرسیدیم اگر انتخابات را ببازد، آن وقت چه می‌شود، او پاسخ داد: "تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط می‌شود و بخش‌های دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقب‌گردی در کار نخواهد بود. "

در واقع بهره‌گیری از رویکرد رادیکالیستی شبه انقلابی در انتخابات، سیاستی بود که تئوریسین‌های تجدیدنظرطلب از سال‌ها قبل در دستور کار داشتند. این سیاست در انتخابات ریاست جمهوری نهم به دلایل مختلف و از جمله انشقاقی که در جبهه دوم خرداد وجود داشت در آن زمان عملی نشد و در انتخابات دهم ریاست جمهوری با چهار سال وقفه، عملیاتی شد.

در بسط بیان پیشینه راهبرد یاد شده می‌توان به سخنان سعید حجاریان در سه روز پس از روشن شدن نتایج انتخابات مجلس هفتم اشاره کرد. وی در گفتگو با خبرگزاری ایلنا گفت: "در پروژه جدید، محوریت اصلاحات از حوزه قدرت به جامعه مدنی انتقال خواهد یافت. " این سخن بدان معنا بود که در سال‌های گذشته اعضای ارشد این جبهه با حضور در قدرت و در راستای "فتح سنگر به سنگر " از ارتباط با حامیان، سمپات‌های حزبی، دانشجویان، معلمان و کارمندان و کارگران در برهه‌های حساسی چون ردّ لایحه مطبوعات و تحصن نمایندگان مجلس ششم غافل شده‌اند و نتوانسته‌اند در بسیج توده‌ها علیه نظام به موفقیتی دست یابند. مصطفی تاج‌زاده در همین مقطع زمانی که تا انتخابات نهم ریاست جمهوری وجود داشت اعلام می‌کند: "سال 1383، سال تشکیل و پایه‌ریزی جنبش‌های اجتماعی و سال 1384، سال به راه انداختن تظاهرات و آشوب‌های اجتماعی است. "

همچنین علیرضا علوی‌تبار بیان می‌کند: "برای تحقق مطالباتمان باید خون بدهیم. باید برای مقابله با دیکتاتوری، سه میلیون نفر را سازماندهی کنیم. تاکنون هم اشتباه کردیم که چنین سازماندهی را انجام نداده‌ایم. اما هنوز هم دیر نشده است. " ماهنامه آفتاب هم در همان تاریخ با درج مطلبی تحت عنوان "اپوزیسیون مدنی، جنبش اصلاح‌طلبانه ملت ایران " راه‌کارهایی را جهت برپایی حرکت‌های پوپولیستی و استمداد از ظرفیت اپوزیسیون مدنی در قالب گردهمایی، تحصن، تظاهرات، اعتصاب و سایر اشکال مقاومت و نافرمانی مدنی، جهت نیل به اهداف و خواست‌های غیرقانونی خود ارائه می‌کند و از ضرورت شکل‌گیری کمیته‌های حزبی در محلات و جذب مردم به ویژه جوانان در این کمیته‌ها سخن می‌گوید. همچنین در تکمیل این رویکرد سعید حجاریان در مصاحبه با روزنامه شرق می‌گوید: "نیروهای‌مان را به مجلس و دولت بردیم و کسی برای سازماندهی مردم باقی نماند. ما در هوا مشغول کارزار بودیم در حالی که رقیب در جبهه زمینی مشغول پیشروی بود. اگر یک میلیون نفر جلوی بیمارستان سینا (پس از ترور حجاریان) و 5/3 میلیون نفر روبه‌روی مجلس در زمان تحصن نمایندگان مجلس ششم جمع می‌شدند، دیگر کاری از دست نیروی رقیب برنمی‌آمد. " البته نباید فراموش کرد که برخلاف ادعای حجاریان، جبهه دوم خرداد در این دوره تاریخی و از جمله در مواقعی مانند حضور حجاریان در بیمارستان و تحصن نمایندگان افراطی دوم خرداد در مجلس ششم برای بسیج اجتماعی تلاش فراوانی کرد، اما از توان انجام آن برنیامد.

با وجود چنین زمینه‌ای در جبهه دوم خرداد و نیز آرایش سیاسی و شیوه تبلیغاتی آنان در انتخابات دهم ریاست جمهوری که میل شدیدی به بسیج توده‌ای داشت، اهداف سیاسی این جبهه که فراتر از انتخابات قرار داشت برای جبهه رقیب قابل پیش‌بینی بود. نگاهی به رسانه‌های مکتوب و اینترنتی جریان اصول‌گرا در هفته آخر انتخابات بیانگر این مطلب است.

گزیده آن که نه موسوی نسبت به شکست خود بی‌اطلاع بود و نه رفتارهای غیرقانونی پس از روز انتخابات تنها به شکست سیاسی این جبهه منحصر می‌شد. به عبارت دیگر، بیانیه‌های سیاسی این جبهه بیش از آن که یک رفتار واکنشی ناشی از شوک سیاسی باشد رفتاری از پیش تعیین شده و محاسبه شده بود و تنها به تصمیمات روزهای پس از شکست منتهی نمی‌شد. جبهه دوم خرداد برای هر دو احتمال برد یا شکست در انتخابات برنامه داشت که هر دو نیز رادیکالی و فراقانونی بود که بیشتر به جهت‌گیری‌های اپوزیسیونی شباهت داشت. لذا انتظار ارائه سند یا پذیرش منطق از جانب موسوی و جبهه تجدیدنظرطلب در چنین شرایطی انتظاری دست‌نیافتنی بود. چنان که روشن است بیداری کسی که خوابیده، ساده‌تر از شخصی است که خود را به خواب زده است.

با پی‌گیری رویکرد رادیکالی و غیرقانونی جبهه دوم خرداد، در شرایطی که هنوز هیجانات سیاسی فروکش نکرده بود، روزهای 23 تا 25 خرداد تهران شاهد ناآرامی‌هایی بود که گروهی با تجمعات غیرقانونی به طرفداری از موسوی در مرکز شهر تشکیل دادند. این جمعیت که به وسیله بیانیه‌‌های صادر شده و اخبار منتشر شده رسانه‌های آن جبهه و شبکه‌های ماهواره‌ای غربی بیش از پیش تحریک شده بود سعی می‌‌کرد به بهانه این که در انتخابات "تقلب " شده است، سلامت انتخابات را به پیروی از سیاست چند ماه گذشته، زیر سئوال ببرد. این جمعیت از بعد از ظهر 23 خرداد در اطراف خیابان فاطمی (مقابل وزارت کشور) و میدان ونک با شعارهای تند، آتش زدن سطل‌های زباله، شکستن شیشه بانک‌ها و ساختمان‌های دولتی، آتش زدن اموال عمومی و درگیری و حمله به نیروی انتظامی، کار خود را آغاز کرد و تا دوشنبه 25 خرداد،‌خیابان‌های منتهی به این محدوده در آتش درگیری‌ها می‌سوخت. 

تجمع غیرقانونی 25 خرداد
اوج این تجمعات روز 25 خرداد بود. این تجمع غیرقانونی با این که اخبار ضدونقیضی منتشر شد درباره این که دعوت‌کنندگان آن دعوت خود را پس گرفته‌اند و قصد هیچ تجمعی را ندارند، در نهایت تشکیل شد. با وجود این اخبار، در این تجمع غیرقانونی که سرانجام به درگیری انجامید، چهره‌هایی چون میرحسین موسوی، محمد خاتمی و مهدی کروبی شرکت داشتند. با گذشت زمان و عدم تفرق جمعیت به تدریج دامنه درگیری‌ها افزایش یافت و به دلیل حمله برخی از رادیکالیست‌های سبز به پایگاه مقداد برای خلع‌سلاح آن و پرتاب مواد آتش‌زا از سوی آنها به پایگاه و ساختمان‌های مجاور که منجر به آتش‌سوزی شد، چند نفر از طرفین درگیری کشته شدند. در این میان مادر و دختری محجبه که در آن مسیر عبور می‌کردند نیز قربانی قدرت‌طلبی موسوی شدند؛ و جان خویش را از دست دادند.

این حادثه خشونت‌بار بهانه‌ای شد تا موسوی بیانیه تندتری را صادر کند و با "شهید " نامیدن کشتگان جریان آشوبگر و با فرافکنیِ مسئولیت این حوادث از خود نه تنها مدعی احقاق حقوق "ملت شریف ایران " در مسئله انتخابات شود، بلکه افزون بر آن خود را رهبر خونخواهی معرفی کند. در بیانیه مذکور چنین آمده است:
تجمع عظیم و بی‌سابقه شما در روز 25 خرداد که در دفاع از حق صیانت از رأی‌تان و دفاع از جمهوریت و اسلامیت نظام انجام گرفت اصحاب دروغ را آنچنان به خشم آورد که تحمل نیاوردند و کوشیدند شیرینی این همایش پرشکوه را با برخوردهای سبعانه به کام دوستداران ایران عزیز تلخ کنند... اطلاعاتی که به دست ما رسیده است نشان می‌دهد این اصحاب تقلب و دروغ هستند که برای تکمیل طرح خود به بانک‌‌ها و ادارات و اموال مردم حمله می‌کنند و آنها را تخریب می‌نمایند.

بنابراین، عموم مردم را به هوشیاری در برابر این نقشه فریبکارانه و تداوم اعتراض با حفظ آرامش دعوت می‌کنم... دولت با همکاری صدا و سیما کوشش می‌کند این موج سبز مردمی را وابسته به بیگانگان جلوه دهد... دستگیری‌های گسترده‌ای که طی روزهای گذشته از فرزندان انقلاب انجام گرفته است نشان‌دهنده این واقعیت است که عاملان تقلب و سپس بلوا کمترین شناختی نسبت به حقیقت اعتراضات مردمی ندارند و با توهم این که سازماندهی تشکیلاتی عظیمی در ورای حرکت‌های مردم قرار دارد خود را تسلی می‌دهند تا باور نکنند که طبیعت خودجوش واکنش‌های مردم خبر از ادامه‌دار بودن آن تا رسیدن به نتیجه می‌دهد.

اینجانب دستگیری‌های وسیع اخیر را محکوم می‌کنم و هشدار می‌دهم که گسترش این رویه‌‌ها تنها بر زشتی‌ چهره مخالفان ملت و انگیزه مردم برای توسعه اعتراضات می‌افزاید... اینجانب با ابراز همدردی عمیق با خانواده‌های شهیدان و مصدومان از ابتکار دلسوزانی که صمیمانه با خانواده‌‌های این عزیزان هم‌دردی و همراهی کرده‌اند سپاسگزاری می‌کنم و این سنت حسنه را برآمده از عواطف پاک دینی و انسانی آنان می‌دانم.

در این بیانیه با به کارگیری واژه‌هایی نظیر "سبعانه " و "وحشی‌گری " که در ایران بیشتر برای نشان دادن خشونت‌های رژیم صهیونیستی و رژیم پهلوی به کار می‌رود، این پرسش را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که چه شباهتی میان مدیران جمهوری اسلامی و حاکمان این حکومت‌ها وجود دارد که نویسنده بیانیه، همتراز با آنها از واژه‌های یادشده بهره می‌برد. نویسنده بیانیه با پاک کردن صورت مسئله، مسئولان نظام را به قتل، ایجاد فضای اختناق، دستگیری و زندانی کردن "مردم "، تقلب، دروغ، ایجاد آشوب و حمله به اموال عمومی و خصوصی متهم می‌کند. موسوی بر خلاف رفتارهای جبهه تجدیدنظرطلب در سال‌های 84-1376 که به صراحت مدعی جنبش سکولاریستی بودند و در آسیب‌شناسی گذشته همین صراحت را یکی از نقاط ضعف خود، به ویژه در شکست پروژه تیر 78، می‌دانستند، تلاش کرد تا حرکت سیاسی خود را "مقدس " جلوه دهد.

اما چنان که پیشتر نیز نظریه‌پردازان این جبهه اصرار داشتند: "اصلاحات خون می‌خواهد " شاید آنها در درون خویش از این پیشامد ناگوار احساس رضایت داشتند. به این امید که این خون‌های ریخته شده خون جامعه ایرانی را به جوش آورد. این برای چندمین بار بود که راهبردهای خشونت‌زای "فتح سنگر به سنگر " و "فشار از پایین و چانه‌زنی از بالا " قربانی می‌گرفت. اما قربانیان روز 25 خرداد از سه دسته خارج نبودند: 1. کسانی که فریب دروغِ تقلب را خورده بودند؛ 2. حافظان امنیت؛ 3. مردم بی‌طرفی که در آن روز در خیابان آزادی در حال تردد بودند و معلوم نبود به دست چه کسانی جان خویش را از دست دادند.

در این میان کارگرانی هم که در مراکز درگیری مشغول کار بودند به کین نارنجک‌های دست‌ساز آشوب‌آفرینان سلامت جسمی و بینایی خود را از دست دادند. اما نه موسوی و نه افراد دیگری که این آشوب‌ها را آفریدند نه تنها در پی پاسخگویی برنیامدند بلکه خود را به خونخواهی نیز معرفی کردند. وقتی در بیانیه‌های منتشر شده از سوی این جبهه برای کشته‌شدگان آشوب‌‌ها واژه "شهید " به کار می‌رود و البته برای دو گروه دیگر سکوت اتخاذ می‌شود، این پرسش مطرح می‌شود که چرا باید آنان را "شهید " نامید. آنان در راه کدام مسیر و هدف مقدس جان خود را از دست داده‌اند که باید آنها را "شهید " نامید. آیا در راه آرمان‌های دینی جان خود را باخته‌اند یا آرمان‌های ملی و میهنی آنان را به این سرنوشت کشانیده است؟ 

کشته سازی غیر واقعی دوروغی در بیانیه‌ها موسوی
در ضمن تأکید بر اسم جمع "شهیدان " که بیش از دو نفر را شامل می‌شود در کنار دیگر جملات این بیانیه، این معنا را القا می‌کند که جمعیت کثیری در این راه کشته شده‌اند. رفتار سیاسی جبهه دوم خرداد و بیانیه‌های صادر شده آنان نشان می‌دهد که این جبهه برخلاف دوران اصلاحات از آن که خود را "سکولار " نشان دهد پشیمان است و با بازی با برخی نمادها در پی بازسازی چهره خود برآمده و تلاش می‌‌کند میان رهبری امام خمینی و دوران پس از آن جدایی بیفکند.

بیانیه‌های موسوی حاوی آن است که وی خود را مدعی انقلاب اسلامی و امام خمینی می‌داند و با متهم ساختن مسئولان جمهوری اسلامی که به گفتة وی از راه امام خمینی(ره) منحرف شده‌اند تلاش می‌‌کند رهبری یک "مبارزه مقدس " را برای بازگشت به دوران امام خمینی(ره) و اصول انقلاب بر عهده بگیرد. او افزون بر توهین‌‌ها و تهمت‌‌های بالا، خود را مرکز رهبری جریان طرفدار "جمهوریت " و "اسلامیت " معرفی می‌‌کند و جبهه مقابل را جریانی در مخالفت با این دو ارزش اعلام می‌کند.

استفاده از روش‌های مبارزاتی انقلاب 1357 مانند گفتن "الله اکبر " بر بام خانه‌‌ها و به کارگیری بیانیه‌هایی با ادبیات نزدیک به انقلاب اسلامی را می‌توان در این راستا ارزیابی کرد. در یکی از این بیانیه‌ها چنین آمده است:
این روزها و شب‌ها نقطه عطفی در تاریخ ملت ما در حال شکل گرفتن است... رسالت تاریخی‌مان را از یاد نبریم و شانه از بار مسئولیتی که سرنوشت نسل‌‌ها و عصرها بر دوش ما گذاشته است خالی نکنیم. سی سال پیش از این، در کشور ما انقلابی به نام اسلام به پیروزی رسید: انقلابی برای آزادی، انقلابی برای احیای کرامت انسان‌ها، انقلابی برای راستی و درستی. در این مدت و به خصوص در زمان حیات امام روشن‌ضمیر ما سرمایه‌های عظیمی از جان و مال و آبرو در پای تحکیم این بنای مبارک گذارده شد و دستاوردهای ارزشمندی حاصل آمد.

نورانیتی که تا پیش از آن تجربه نکرده بودیم جامعه ما را فراگرفت و مردم ما به حیاتی نو رسیدند که به رغم سخت‌ترین شداید برایشان شیرین بود... آیا ما مردم، شایستگی‌هایی را از دست داده بودیم که دیگر آن فضای روح‌انگیز را تجربه نمی‌کردیم؟ من آمده بودم بگویم چنین نیست؛ هنوز دیر نیست و هنوز راهمان تا فضای نورانی دور نیست. آمده بودم نشان دهم می‌توان معنوی زندگی کرد و در عین حال در امروز زیست. آمده بودم تا هشدارهای امام‌مان را درباره تحجر بازگو کنم. آمده بودم تا بار دیگر به انقلاب اسلامی آن گونه که بود و جمهوری اسلامی آن گونه که باید باشد، دعوت کنم. من در این دعوت بلیغ نبودم، ولی پیام اصلی انقلاب حتی از بیان نارسای من آنچنان دلنشین بود که نسل جوان را، نسلی که آن روزگاران را ندیده بود و میان خود و این میراث بزرگ احساس فاصله می‌کرد، به هیجان آورد و صحنه‌هایی را که تنها در ایام نهضت و دفاع مقدس دیده بودیم بازسازی کرد. حرکت خودجوش مردم رنگ سبز را به عنوان نماد خویش برگزید. اینجانب اعتراف می‌کنم که در این امر پیرو آنان بودم و نسلی که به دوری از مبانی دینی متهم می‌شد در شعارهای خود به تکبیر رسید و به "نصر من‌الله و فتح‌ قریب " و "یا حسین " و نام خمینی تکیه کرد تا ثابت کند این شجره طیبه هرگاه که به بار می‌نشیند، میوه‌هایش شبیه به هم است.

این شعارها را کسی جز آموزگار فطرت به آنان نیاموخته بود. چقدر بی‌انصافند کسانی که منافع کوچکشان آنها را وامی‌دارد تا این معجزه انقلاب اسلامی را ساخته و پرداخته بیگانگان و "انقلاب مخملین " بنامند... این سرنوشت دو گروه را خوشحال کرد: یک دسته از آنان که از ابتدای انقلاب در مقابل امام صف‌آرایی کردند و حکومت اسلامی را همان استبداد صالحان دانستند و به گمان باطل خود می‌خواهند مردم را به زور به بهشت ببرند و دسته دیگر که با ادعای دفاع از حقوق مردم اساساً دیانت و اسلام را مانع تحقق جمهوریت می‌دانند. هنر شگرف امام باطل کردن سحر این دوگانه‌انگاری‌ها بود. من آمده بودم تا با تکیه بر راه امام تلاش ساحرانی را که دوباره جان گرفته‌اند خنثی کنم.(3)
در این بیانیه چند نکته را می‌توان تشخیص داد:
1. تأکید بر عنصر "من " به جای ضمیر "ما " که بازگوکننده شخصیت موسوی بود. او خود را تافته‌ای جدا بافته می‌دانست که اصولاً دلیل 20 سال سکوت او نیز بیش از هر چیز در این ویژگی او ریشه داشت. موسوی به گونه‌ای سخن می‌گفت که گویی جز خود و امام خمینی(ره) کس دیگری را قبول نداشت و امام هم که دیگر حضور نداشت؛

2. موسوی که پس از تجمع غیرقانونی تشکیل شده به وسیله ستاد انتخاباتی جبهه دوم خرداد در 25 خرداد دچار توهم رهبری این جریان شده بود اما از تداوم این حمایت‌ها دچار تردید بود. اگر به عبارتِ "رسالت تاریخی‌مان را از یاد نبریم " از نو بنگریم، نشانه‌های این دل‌نگرانی را خواهیم یافت. او می‌ترسید جمعیتی که در 25 خرداد در خیابان آزادی با ادعای نادرست تقلب جمع شدند و وی را در پیشبرد رادیکالیسم نامعلوم تهییج کردند روزی از این حمایت خویش بازگردند؛

3. ادبیات موسوی ملغمه‌ای بود از دیالوگ‌های فیلمنامه‌ای مانند اینکه "عده‌ای می‌خواهند مردم را به زور به بهشت ببرند " و ادعاهایی که تشخیص نادرستی آنها با اندکی تأمل به دست می‌آمد؛ مانند این ادعا که هیچ تشکیلات و سازماندهی‌ای برای آشوب‌ها وجود ندارد و "مردم " به صورت "خودجوش " به این رفتار دست زده‌اند؛

4. همچنین در این بیانیه به ناتوانی موسوی در جلب آرای عمومی نیز به طور تلویحی اشاره شده است. در واقع وقتی این انتظار از موسوی که به شکست خود اقرار کند در آن شرایط رخ داده غیرواقعی به نظر می‌رسید، اقرار به این که "من در این دعوت بلیغ نبودم " خود مطلب قابل توجهی بود که از ضمیر ناخودآگاه موسوی و خودِ واقعی او پرده برمی‌داشت؛ یعنی همان "خودی " که در پس "خود تبلیغی " موسوی پنهان نگاه داشته شده بود؛

5. موسوی از شعارهایی نظیر "الله اکبر " سخن گفت و تلاش کرد آشوب‌های پس از انتخابات را جنبش درون‌زا معرفی کند، اما نگفت که چرا رسانه‌‌های بیگانه و جریان‌های سکولار نیز هواداران موسوی را به سر دادن این شعارها دعوت می‌کنند. (در این باره در مطالب بعدی بیشتر سخن خواهیم گفت.)

این بیانیه که بعد از سخنرانی رهبر معظم انقلاب در 29 خرداد صادر شده بود، نه تنها بر رفتارهای غیرقانونی و غیرمنطقی گذشته اما به اسم منطق و قانون و مردم تأکید می‌کرد، بلکه رفتاری ضددینی و ضدامنیتی که به صراحت خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته است نیز تلقی می‌شد.

در واقع این بیانه نوعی جوابیه به سخنان رهبر معظم به شمار می‌آمد که گویی تلاش کرده به فرازهای مهم بیانات ایشان پاسخ دهد. در بخش‌های دیگری از این بیانیه آمده است:
اینجانب همچنان قویاً اعتقاد دارم درخواست ابطال انتخابات و تجدید آن حقی مسلم است که باید به صورتی بی‌طرفانه از طریق یک هیأت مورد اعتماد ملی مورد بررسی قرار گیرد، نه آن که پیشاپیش امکان ثمربخش بودن آن منتفی اعلام شود. یا با طرح احتمال خونریزی، مردم از هرگونه راهپیمایی و تظاهرات بازداشته شوند، یا شورای امنیت کشور به جای پاسخگویی به سئوالات مشروع در خصوص نقش لباس شخصی‌ها در حمله به افراد و اموال عمومی و ایجاد التهاب در حرکت‌های مردمی به فرافکنی بپردازد و مسئولیت فجایع به وجود آمده را بر عهده دیگران بگذارد.

اینجانب چون به صحنه می‌نگرم آن را پرداخته شده برای اهدافی فراتر از تحمیل یک دولت ناخواسته به ملت، که تحمیل نوع جدیدی از زندگی سیاسی بر کشور می‌بینم. من به عنوان یک همراه که زیبایی‌های موج سبز حضور شما را دیده است هرگز به خود اجازه نخواهم داد بر اثر عمل من جان کسی در معرض خطر قرار گیرد. در عین حال بر اعتقاد راسخ خویش مبنی بر باطل بودن انتخاباتی که گذشت و استیفای حقوق مردم پای می‌فشارم و علی‌رغم توانایی‌های اندکی که در اختیار دارم بر این باورم که انگیزه و خلاقیت شما همچنان می‌تواند حقوق مشروع‌تان را در چهره‌های مدنی جدید مورد پیگیری قرار دهد و محقق کند.

مطمئن باشید که اینجانب همواره کنار شما خواهم ماند. آنچه این برادر شما در یافتن این راه‌حل‌های جدید، خصوصاً به جوانان عزیز توصیه می‌کند این است که نگذارید دروغ‌گویان و متقلبان، پرچم دفاع از نظام اسلامی را از شما بربایند و نااهلان و نامحرمان، میراث گرانقدر انقلاب اسلامی را که اندوخته از خون پدران راستگویتان است از شما مصادره کنند.

این کلی‌گویی‌های ذکر شده در بیانیه‌ها در حالی بود که موسوی از ارائه اسناد و مدارک لازم برای نشان دادن تقلب در انتخابات امتناع می‌‌کرد. وی با وجودِ داشتن بیش از چهل هزار نماینده در پای صندوق‌های رأی که حدود نُه دهم صندوق‌‌ها بود مدرک قابل اعتنایی برای ارائه به شورای نگهبان ارائه نکرد و در گزارشی که شورای صیانت از آرا منتشر کرد مطالبی کلی ذکر شد که یک نویسنده رمان نیز می‌توانست بدون آن که پای صندوق حاضر باشد با استفاده از تخیل خویش به مواردی اشاره کند که در اغلب انتخابات رخ می‌دهد.

لذا موسوی همچنان به کلی‌گویی‌ها و نپذیرفتن نتیجه انتخابات ادامه داد و با تکرار توهین‌ها و اتهامات گذشته به مقامات مسئول کشور رفتار رادیکال و غیرقانونی خود را حتی پس از دیدار با رهبر انقلاب و سخنرانی ایشان در نماز جمعه 29 خرداد تداوم بخشید. وی در بیانیه ششم خود که در تاریخ 31 خرداد و در واکنش به آخرین آشوب گسترده که در روز قبل رخ داده بود صادر کرد به طور تلویحی تلاش کرد دولت را با رژیم شاهنشاهی مقایسه کند. حوادث سی خرداد در حالی رخ داد که جامعه پس از خطبه‌های نماز جمعة رهبر انقلاب، انتظار آرامش را داشت. اما دعوت غیرقانونی مجمع روحانیون مبارز برای تجمع در روز شنبه، فردای سخنرانی تاریخی یاد شده مانع از تحقق سریع این خواسته جامعه شد و پرسش‌های فراوانی را تولید کرد. این تجمع نیز در پایان به درگیری و آشوب انجامید که در طی آن چند نفر از افراد حاضر به اضافه چند نفر از مأموران حافظ امنیت کشته شدند که همین دستاویزی برای صدور بیانیه ششم شد. در این بیانیه آمده است:
بسم‌الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون. خبر دلخراش شهادت گروهی دیگر از معترضان به وقوع تقلب گسترده در انتخابات اخیر، جامعه ما را در بهت و سوگ فرو برده است. تیراندازی به مردم، پادگانی شدن فضای شهر، ارعاب،‌ تحریک و قدرت‌نمایی همگی فرزندان نامشروع قانون‌گریزی شدیدی است که در معرض آن قرار داریم و عجبا که بانیان چنین شرایطی دیگران را به خطا متهم می‌کنند. به کسانی که مردم را به خاطر اظهارنظر، قانون‌شکن نامیده‌اند خبر می‌دهم که بی‌قانونی بزرگ، عدم اعتنا و نقض صریح اصل 27 قانون اساسی از سوی دولت در عدم صدور مجوز برای اجتماعات مسالمت‌آمیز است.

آیا مردمی انقلابی که با مشابه همین اجتماعات، ما و شما را از فراموشخانه تاریخ ستمشاهی بیرون آوردند باید مورد ضرب و جرح قرار گیرند و تهدید به زورآزمایی شوند؟ اینجانب به عنوان یک هم‌سوگند همچنان مردم عزیز را به خویشتنداری دعوت می‌کنم. کشور متعلق به شماست. اعتراض به دروغ و تقلب حق شماست. به احقاق حقوق خود امیدوار باشید و اجازه ندهید کسانی که برای ناامیدی و ارعاب شما می‌کوشند خشمتان را برانگیزند. در اعتراضات خود همچنان به پرهیز از خشونت پایبند بمانید و چون پدران و مادرانی دل‌شکسته با رفتارهای نامتعارف فرزندانتان در قوای امنیتی برخورد کنید.

در عین حال از نیروهای نظامی و انتظامی، انتظار دارم نگذارند خاطرات این ایام لطمه‌های جبران‌ناپذیر به روابط آنها و مردم بزند. اینکه نام و نشان شهیدان، مجروحان و بازداشت‌شدگان به خانواده‌های آنها اطلاع داده نشود و آنان در سرگردانی قرار گیرند هیچ سودی در برقراری آرامش ندارد و تنها احساسات را جریحه‌دار می‌کند. همچنین است دستگیری فله‌ای که تنها موجب هتک پرهیزها و برداشته شدن رعایت‌ها میان فرزندان نظامی و انتظامی ملت و بدنه جامعه می‌شود. از خداوند متعال برای این شهیدان عزیز رحمت و علوّ درجات مسئلت می‌کنم و برای خانواده‌های داغ‌دیده‌شان صبر و اجر آرزو دارم.(4)

البته روشن بود که استناد موسوی به اصل 27 قانون اساسی برای برگزاری تجمعات و اعتراضات مربوط به نتیجه انتخابات مغالطه‌ای بیش نبود. زیرا طبق قانون انتخابات و عرف عقلایی‌ پذیرفته شده جهانی روش اعتراض به نتیجه انتخابات، تجمعات خیابانی نبود و در قانون انتخابات ایران نیز ساز و کار دیگری برای این منظور در نظر گرفته شده بود. زیرا اگر قرار باشد شیوه اعتراض را با استناد به اصل 27 قانون اساسی که آزادی تجمعات مسالمت‌آمیز را پذیرفته در هر انتخاباتی بپذیریم دیگر قانون و روش‌های حقوقی و قانونی به چه کار می‌آید و اصولاً دیگر نفس انتخابات به چه معنایی خواهد بود. در این صورت هر جریان سیاسی می‌خواهد تکلیف را در "کف خیابان‌ها " تعیین کند و با قدرت‌نمایی خیابانی است که قدرت توزیع می‌شود، نه با روش‌های قانونی و انتخاباتی.

بر این اساس بود که برخی حقوق‌دانان با نوشتن نامه‌ها و بیانیه‌هایی به این دلیل‌تراشی مغالطه‌آمیز موسوی انتقاد کردند. به طور نمونه محمود کاشانی، فرزند آیت‌الله کاشانی و از استادان دانشگاه شهید بهشتی، در بیانیه‌ای چنین می‌نویسد:
با برگزاری انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری و اخذ رأی روز جمعه 22 خود آقای میرحسین موسوی در ساعات پایانی اخذ رأی با ادعای پیروزی در این انتخابات اعلام کرد اگر نتیجه دیگری غیر از پیروزی او اعلام شود از همه امکانات قانونی برای احقاق حقوق ملت ایران استفاده خواهد کرد. با اعلام نتایج اولیه شمارش آراء از سوی وزارت کشور روشن گردید که ادعای پیروزی از سوی ایشان بی‌پایه بوده و آراء رقیب وی بیش از دو برابر و بالاتر از اکثریت مطلق آراء نیز بوده است. آقای میرحسین موسوی که در بروشورهای تبلیغاتی و نطق‌های انتخاباتی خود با شعار قانون‌گرایی وارد عرصه انتخابات شدند انتظار می‌رفت در عمل به این شعار پای‌بندی نشان دهند و اگر از نتایج اعلام شده ناراضی هستند و یا قصد اعتراض به آن را دارند از روش‌های مسالمت‌آمیز احقاق حق که در قانون پیش‌بینی شده است پیروی نمایند...

قانون انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران مورخ 1364.4.11 در فصل هفتم "شکایت و نحوه رسیدگی " نسبت به شیوه برگزاری انتخابات را پیش‌بینی کرده است. تبصره یک ماده 80 تصریح می‌کند: "کسانی که از نحوه برگزاری انتخابات شکایت داشته باشند می‌توانند ظرف سه روز از تاریخ اخذ رأی، شکایت مستند خود را به ناظرین شورای نگهبان یا دبیرخانه این شورا تسلیم دارند. " ماده 78 این قانون نیز شورای نگهبان را مرجع صالح برای رسیدگی به شکایات دانسته و ماده 79 مقرر ساخته است این شورا ظرف یک هفته و حداکثر ده روز پس از دریافت نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نظر قطعی خود را به وزارت کشور و از طریق رسانه‌ها به اطلاع مردم خواهد رساند.

این قانون در هنگام نخست‌وزیری آقای میرحسین موسوی تصویب شده و لایحه آن در دولت ایشان به تصویب رسیده و در ادوار گذشته انتخابات ریاست جمهوری ملاک عمل بوده است. اگر مستندات واصله به ایشان آن چنان که در بیانیه نخست وی آمده است نشان‌دهنده "تخلفات و کارشکنی‌های متعدد و نارسایی‌های گسترده " بوده است، می‌توانستند این مستندات واصله را که از بیش از 40 هزار نماینده خود در صندوق‌‌های اخذ رأی به دست آورده بودند به هیأت‌های اجرایی و شورای نگهبان ارائه دهند... درخواست ابطال نتایج انتخابات و توسل به راهپیمایی برای دستیابی به این هدف از سوی یکی از نامزدهای انتخابات پیش از پیمودن روش‌های پیش‌بینی شده در قانون برای رسیدگی به شکایات، نقض آشکار قانون و سرپیچی از اجرای آن است... در هیچ شرایطی یکی از نامزدها حق ندارد نظر خود را به دیگران تحمیل کند و بی‌درنگ پس از اعلام نتایج انتخابات درخواست ابطال آن را بنماید. این یک خواسته فراقانونی است... اگر آقای میرحسین موسوی نظام انتخابات ریاست جمهوری و شیوه برگزاری آن را (که در دوران نخست‌وزیری او به تصویب رسیده) قبول ندارد چرا در این انتخابات شرکت کرده است و اگر راه‌حل شرکت در انتخابات را به عنوان یک اصل پذیرفته شده در همه نظام‌‌های مردم‌سالار و یک روش مسالمت‌آمیز برای دگرگونی دوره‌ای دولتمردان برگزیده است چرا با ادعای وقوع تقلب در انتخابات به جای پیمودن روش‌های پیش‌بینی شده در قانون متوسل به تظاهرات خیابانی شده‌اند؟ آیا در خیابان‌ها و میادین شهر و در میان احساسات و هیجانات کسانی که به خیابان‌ها کشیده شده‌اند می‌توان صحت یا بطلان انتخابات را ثابت کرد؟ کنار گذاردن ترتیباتی که قانون برای احقاق حق پیش‌بینی کرده است و بهره‌برداری ابزاری از شهروندان برای دستیابی به هدفی که روش‌های مقرر در قانون آن را تأمین نمی‌کند چیزی جز توسل به زور نیست و برخلاف اصول مردم‌سالاری است...

آقای میرحسین موسوی نمی‌توانند با استناد به اصل 27 قانون اساسی که آزادی اجتماعات را پذیرفته است کشیدن مردم به صحنه راهپیمایی را قانونی جلوه دهند. زیرا این اجتماعات و راه‌پیمایی‌ها با انگیزه باطل کردن انتخابات و دستیابی به یک هدف غیرقانونی سازماندهی شده‌اند. بنابراین ایشان مسئول مستقیم پیامدهای خشونت‌آمیز این تجمعات بدون مجوز و وارد شدن آسیب‌های سنگین به جان و مال مردم و اموال عمومی و به خطر افکندن امنیت ملی کشور هستند.(5)
ادامه دارد....


با ایرانی ها پرخاشگرانه صحبت نکنید

دستور العمل مذاکره آمریکا و انگلیس با ایران در اسناد ویکی لیکس:
با ایرانی ها پرخاشگرانه صحبت نکنید
سفیر انگلیس درباره نحوه مذاکره با ایرانی ها به «رایان کروکر» سفیر آمریکا در بغداد و ژنرال پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی با استناد به دو سال تجربه خود و از جمله مذاکره بر سر 15 تفنگدار انگلیسی بازداشت شده از سوی ایران می گوید ...

بررسی آمار فراوانی کلمات به کار رفته در اسناد منتشر شده از سوی ویکی لیکس نشان می دهد این پروژه بیش از هر چیزی متوجه «ایران» بوده و کلمه «ایران» بیشترین آمار فراوانی را در این اسناد دارد.
دکتر «کیت ایتان» محقق آمریکایی با تجزیه و تحلیل اسناد منتشر شده توسط پایگاه اینترنتی «ویکی لیکس» به بررسی فراوانی واژه های کلیدی به کار رفته در این اسناد پرداخته است و نشان داده که اسناد گزینش شده برای انتشار در حقیقت بر «ایران» متمرکز بوده اند و این افشاگری نیز مسائل مرتبط با این کشور را هدف گرفته است. به گزارش «مشرق»، تحقیقات دکتر ایتان مهر تائیدی است بر نظر بسیاری از کارشناسان که با اشاره به زمان بندی افشای این دسته از اسناد محرمانه دولت آمریکا و همچنین چگونگی گزینش اطلاعات مذکور، تاکید کرده بودند که انتشار این اسناد با هدف تاثیرگذاری بر سیاست های مرتبط با ایران انجام گرفته است.
به گزارش صراط در این میان و صرف نظر از سناریوی نهفته در پس پرده ویکی لیکس، مرور یکی از این گزارش های ویکی لیکس قابل تأمل به نظر می رسد. این گزارش بنابر ادعای ویکی لیکس مربوط به دیدار جفری آدامز سفیر وقت انگلیس در تهران (نوامبر 2007) با «رایان کروکر» سفیر آمریکا در بغداد و ژنرال پترائوس فرمانده نیروهای آمریکایی است. سفیر انگلیس درباره نحوه مذاکره با ایرانی ها، به استناد دو سال تجربه خود و از جمله مذاکره بر سر 15 تفنگدار انگلیسی بازداشت شده از سوی ایران می گوید: «باید در مذاکراه با ایران با وجود قاطعیت، از پرخاشگری پرهیز کرد... آنها به غرب اعتمادی ندارند. مشکل است با شرکت کنندگان ایرانی در مذاکرات، خارج از چارچوب دستورالعمل های مشخصی که دارند، برخورد کرد اگر چه عنصر غافلگیری می تواند مؤثر باشد... خیلی مهم است که بتوان این اعتقاد ایرانی ها را که زمان به نفع آنهاست، زیر سؤال برد... آنها از جدی نبودن مذاکرات در دوره های قبلی دل خوشی ندارند اما در عین حال از مذاکرات برای بهبود وجهه خود استفاده می کنند... ایرانی ها کم هوش نیستند و مسائل را به دقت دنبال می کنند. نباید آنها را فاقد تشخیص تصور کرد... به جای از کوره در رفتن یا رد و بدل کردن اتهام که به ایرانی ها فرصت مانور می دهد، باید سؤال های غیرمنتظره مطرح کرد و آنها را از چارچوب هایشان خارج کرد... باید به آنها گفت که اگر ما در عراق شکست بخوریم، شما هم شکست می خوردید... آنها تصور می کنند زمان به نفع آنهاست و بنابراین تلاشی انجام نمی دهند. باید متقاعدشان کرد که اکنون زمان عمل است و در غیر این صورت منافعشان در خطر می افتد. ضمناً باید گفت که اگر در مذاکرات پیشرفتی حاصل نشود، آمریکا ممکن است مذاکرات را متوقف کند... زیاد سؤال کنید و همیشه توپ را به زمین آنها بیندازید. با این کار باعث راه انداختن و تشویق بحث های داخلی در تهران خواهید شد ضمن اینکه با آوردن فشار، آنها را مجبور می کنید از سناریوی خود فاصله بگیرند. با پیش کشیدن مسائل غیرمترقبه، سعی کنید آنها را از مسیرشان خارج کنید.»

امین زاده: غلط کردم، اوباش خودم بودم!

عضو سابقا اطلاعاتی حزب مشارکت پس از قریب یک ماه و تحت فشار محافل رسانه ای، از اهانت خود به اوباش آشوبگر عذرخواهی کرد.
محسن امین زاده از دست اندرکاران فتنه 88 و معاون وزارت خارجه در دولت خاتمی، حدود یک ماه پیش خاطرات دادگاه و زندان را منتشر کرد که طی آن ضمن مانور فراوان روی نقاشی های خود، روایتی از دادگاه نوشته و دستگیرشدگان آشوبهای خیابانی را «اوباش» خوانده بود. امین زاده در آن خاطرات تصریح می کند «سعی داشتند ما را تحقیر کنند. من را میان اوباش نشاندند. به مسئول خشنی که کارش چیدن متهمین بود گفتم تو را به جدت دیگر ما را وسط اوباش ننشان. رفت و مشورت کرد و پذیرفت که اوباش را کنار هم پشت سر ما و جوانها بنشانند.»
این اظهارات صریح اعتراضات گسترده ای را در میان طیف های دست اندرکار آشوب باعث شد. از جمله «بالاترین» نوشت: آقای امین زاده شما چه تخم دو زرده ای کرده ای که این آدم ها توی دادگاه هم باید دور از شما بنشینند؟ باز دماغ تان را بالا نگه داشته اید که کنار مردم عادی ننشینید؟ این آدم های عادی، جوانهایی هستند که در دوران شما به این حال و روز افتاده اند. اگر همین اراذل و اوباش به شما رای بدهند و در انتخابات رای بیاورید، آیا رایشان را پس می دهید؟
در پی اعتراض های وسیع امین زاده با یک ماه تاخیر مجبور به عذرخواهی شد و در متنی که مشترکا در «کلمه» و «جرس» منتشر شده نوشت: در بخشی از خاطرات من از این افراد به عنوان اوباش یاد شده که متضمن قضاوت ماهوی درباره این افراد است. مطلع شدم برخی از خوانندگان به درستی به این عبارت اعتراض کرده اند. در دادگاه علنی در کنار چهره های سیاسی و فرهنگی، یک گروه متهم نیز با ظاهر و لباس و وضعیت کاملا متفاوت به صحن دادگاه آورده شدند که شباهتی با متهمان حوادث انتخاباتی نداشتند، در حدی که به نظرم رسید ممکن است این افراد مرتکبان جرایم واقعی غیرمرتبط با انتخابات باشند. من از همه این افراد قویا پوزش می خواهم و تایید می کنم که قضاوتی نادرست و شتابزده ارائه شده است.
امین زاده توضیح نداده اولا مگر قیافه این متهمان چه شکلی بوده که تداعی «اوباش» را می کرده؟ و ثانیا مگر آتش زدن اتوبوس و اموال و اماکن عمومی و حمله به عابران و چاقوکشی و قداره بندی چیزی جز اوباشگری است؟ و مگر عملکرد فتنه گرانی چون سردسته های حزب مشارکت و مجاهدین، چیزی جز لمپنیزم و اوباشگری- با عرض پوزش از اوباش چاله میدانی و دم دستی!- بوده است؟

بنی‌صدر:با چادرنماز فرار نکردم

ابوالحسن بنی‌صدر که اکنون در کاخی در پاریس سکونت دارد، درباره فرارش از ایران با "پوشش و لباس زنانه"، گفت که من با چادر نماز فرار نکردم!

به گزارش شبکه ایران، رئیس جمهور فراری ایران در واکنش به سخنانی که از فرار وی با "پوشش و لباس زنانه" حکایت دارد، به رادیو فردا گفت که "می‌گویید که من با چادرنماز از ایران گریخته‌ام. آن را هم داده‌ام به آن دانشجوی گرامی، مجید توکلی، که رژیم به لحاظ استقامتش او را بازداشت کرد و در جا هم همان جا اعلام کرد که او خواسته است با چادرنماز فرار کند و دستگیر شده است!"

وی این اظهارات را در واکنش به سخنان حجت الاسلام ذوالنور که گفته است نظام به بنی صدر اجازه داد تا از کشور خارج شود و حتی 2هواپیمای جنگنده‌ای که از پایگاه هوایی نوژه به تعقیب هواپیمای حامل بنی صدر اعزام شد ترفند نظام انقلاب اسلامی بود، بیان کرده است.

بنی صدر که از تکرار موضوع فرارش با پوشش زنانه ناراضی است، در ادامه مدعی شده است که با کارت "یکی از افراد کادر نیروی هوایی" و "با لباس نظامی" وارد فرودگاه شده و فرار کرده است.

اعتراف منافقین به مشارکت در ترور اخیر

باند جنایتکار منافقین با صدور اطلاعیه‌ای اعتراف کرد که برای اجرای عملیات ترور دانشمندان هسته‌یی ایران وظیفه‌شناسایی و ارجاع اطلاعات مربوط به این دانشمندان را برعهده داشته است.

به گزارش ایسنا به نقل از هابیلیان، در پی ترور دو تن از اساتید و دانشمندان هسته‌یی کشورمان، گروه تروریستی مجاهدین با صدور اطلاعیه‌ای اعتراف کرد که در ترور دکتر فریدون عباسی و دکتر مجید شهریاری دست داشته است.

بر پایه این خبر باند تروریست و آدمکش رجوی که مسوولیت قتل عام بیش از 12 هزار تن از هموطنان‌مان را در پرونده جنایت‌بار خود دارد، در این اطلاعیه تلاش کرد با وارونه‌گویی و فرافکنی، خود را از اجرای این ترور مبراء کند اما هم‌زمان اعتراف کرد که در این اعمال تروریستی وظیفه شناسایی این اساتید را برعهده داشته است، چنان‌که در سایت منافقین آمده است: «نقش شهریاری و عباسی، در پروژه تسلیحات اتمی رژیم، پیش از این ،بارها توسط مقاومت افشا‌ شده است.»

منافقین همچنین بارها و در اطلاعیه‌های دیگر به نقش خود در مورد تخلیه تلفنی دانشمندان هسته‌یی و برخی دیگر از دانشمندان ایرانی و انتقال این اطلاعات به آمریکا اعتراف کرده است.

این اعتراف، یادآور جاسوسی باند وطن فروش رجوی در دوران جنگ 8 ساله علیه ملت ایران است که وظیفه شناسایی مراکز حساس شهری جهت موشک باران عراق و جابجایی نیروهای ایران را برعهده داشتند.

همچنین بر اساس همین خط مشی بود که مسوولیت به شهادت رساندن امیر صیاد شیرازی از طرف استخبارات صدام به آن‌ها واگذار شد.

تغییر نام مسجد حضرت فاطمه در جده

تغییر نام مسجد حضرت فاطمه در جده
مسؤولان شهری جده عربستان مسجد السیدة فاطمة(س) را با این توجیه که "فاطمه" نام مادر تاجر سازنده این مسجد است و گذاردن نام اشخاص بر مساجد حرام است، نام آن را به "الرحمة" تغییر دادند!


 
در ادامه عناد غیرقابل توجیه وهابیون با اهل بیت پیامبر(ص) مسؤولان شهر جده با نصب تابلوهایی بر سردر مسجد "السیدة فاطمة(س)" نام آن را به مسجد الرحمة تغییر دادند!

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ مسؤولان شهری جده عربستان مسجد السیدة فاطمة(س) را با این توجیه که "فاطمه" نام مادر تاجر سازنده این مسجد است و گذاردن نام اشخاص بر مساجد حرام است، نام آن را به "الرحمة" تغییر دادند!

اما اهالی منطقه می‏گویند نام این مسجد به نام مبارک حضرت زهرا(س) مزین شده بود، و نه مادر بانی آن.

همچنین یک روزنامه سعودی نوشت: پس از آنکه حجاج درگذشته ایرانی در این مسجد مدفون شده‏اند، این مسجد به محلی برای زیارت و عبادت ایرانیان و شیعیان تبدیل شده بود(!!) که با این تدبیر مسؤولان جده، جلوی این کار گرفته می‏شود!

این در حالی است که این روزها، سالگرد دو واقعه‏ی مهم "غدیر" و "مباهله" است که هریک، حقانیت و عصمت اهل بیت(ع) را اثبات می‏ کنند.


به دنبال احیای حزب اعتماد ملی بدون حضور کروبی هستیم

به دنبال احیای حزب اعتماد ملی بدون حضور کروبی هستیم
عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی  گفت:اقدامات حجت الا سلام مهدی کروبی موجب شده است که اعضای شورای کرکزی حزب اعتماد ملی به دنبال احیای حزب  بدون حضور کروبی باشند.

یک عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که نخواست نامش فاش شود در گفتگو با خبر نگار پایگاه خبری پنهان نیوز(کمپین مخالفان کروبی)با اشاره به اقدامات خارج از موازین مهدی کروبی پس از انتخابات سال گذشته گفت: با سوابق و مسئولیت های از طرف نظام  بر عهده حجت الا سلام مهدی کروبی

بود از وی این انتظار نمی رفت با ادعاهای پوچ نظام اسلامی را متهم به اقدامات غیر اخلاقی و تقلب در انتخابات کند.

وی در ادامه افزود :اظهار نظرهای حجت الاسلام  مهدی کروبی موجب عدم استقبال مردمی از وی در انتخابات سال گذشته شد.

این فعال سیاسی اصلاح طلب ،تصریح کرد:اقدامات  حجت الا سلام مهدی کروبی موجب شده است که اعضای شورای کرکزی حزب اعتماد ملی به دنبال احیای حزب  بدون حضور کروبی باشند.

لازم به ذکر در آینده مصاحبه کامل وتفضیلی با این عضو ستاد انتخاباتی مهدی کروبی با دریافت مجوز انتشار اسم از این فرد از این پایگاه خبری منتشر  می شود