سخنگوی قوه قضائیه گفت: محاکمه سران فتنه آمادگی نمیخواهد و اگر هم این فرد آماده نباشد در صورت فراهم بودن اقتضائات محاکمه میشود.
به گزارش فارس، حجتالاسلام غلامحسین محسنیاژهای در هفتمین نشست خبری سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر اینکه جریانهای انحرافی مورد نظر قوه قضائیه به کجا وصل میشود، اظهار داشت: اگر جرایم جریان انحرافی مشهود نباشد نیاز تحقیق از سوی نیروهای دادستانی، انتظامی و اطلاعاتی دارد که در صورت تکمیل شدن پرونده آنها اطلاعرسانی انجام خواهد شد.
وی ادامه داد: متأسفانه در حال حاضر جریانات انحرافی مانند شیطانپرستی و بدعتگذاریها در جامعه وجود دارد که پرونده مورد نظر رئیس قوه قضائیه از همین دست است.
خبرنگاری از سخنگوی قوه قضائیه درباره علت رسیدگی نکردن به پرونده متهمان عاشورای 88 را سؤال کرد که محسنی اژهای در جواب گفت: خیر اینطور نیست. در این رابطه عدهای دستگیر، محاکمه و حکمشان هم اجرا شد و در زندان به سر میبرند و خیلیها هم با اظهار پشیمانی و ندامت احکامشان تعلیق و آزاد شده است.
وی با بیان اینکه عدهای هم بعد از قطعی شدن حکم مورد عفو قرار گرفتند، افزود: البته تعدادی هم هستند که پرونده آنها در حال رسیدگی قرار دارد. 3 نفر از این افراد هم با نظر پزشک و به علت شرایط جسمی خارج از ایران هستند و این در حالی است که حکمشان قطعی شده است.
سخنگوی قوه قضائیه در پاسخ به این سؤال که آیا معاون اول رئیسجمهور باید در صورت احضار به دادگاه از سمت خود استعفا دهد، گفت: تا زمانی که حکم صادر نشده است در معذوریت قرار داریم که اسم شخصی را بیاوریم.
وی همچنین درباره شایع دستگیری شهرام امیری گفت: تا این لحظه چنین چیزی را نشنیدهام.
محسنیاژهای درباره اینکه سرانجام پرونده سعادتآباد چه میشود و اینکه آیا با توجه به در ملاء عام بودن این قتل آیا مصداق محاربه وجود دارد، گفت: تشریفات قانونی این پرونده به اتمام رسیده و مشروط به درخواست اولیای دم است. پرونده این متهم رسیدگی شده و تمام مراحل با سرعت طی شده و از این بابت آماده اجرا است.
وی با بیان اینکه مواردی وجود دارد که افرادی هم مرتکب قتل شده باشند و هم محاربه به آنها اطلاق شود وجود دارد، گفت: برای فرد محارب 4 مجازات تعریف شده که یکی اعدام است اما اگر این فرد غیر از محاربه کسی را هم کشته باشد هم محکوم به قصاص میشود و هم به عنوان محارب به اعدام محکوم میشود.
سخنگوی قوه قضائیه افزود: در خصوص متهم پرونده سعادت آباد قاضی وی را به عنوان محارب تشخیص نداده است و اگر اولیای دم رضایت دهند حکمش تعزیر است.
خبرنگاری در خصوص اینکه قاضی پرونده اشتهاردی علیرغم نظر هیئت منصفه وی را محکوم به شلاق و حبس کرده و توجهی هم به اسناد ارائه شده از سوی مدیر مسئول روزنامه ایران نداشته و از سوی دیگر دادستان تهران به خاطر انتشار همین اسناد پروندهای علیه مدیر مسئول روزنامه ایران گشوده است را دارای تناقض دانست و از محسنیاژهای خواست در این باره پاسخ بدهد که وی در جواب گفت: باید توجه داشت که اگر نقدی حقوقی و سیاسی داریم نباید حکم قاضی را کم ارزش کنیم چرا که نه به نفع جامعه است و نه به نفع آن فرد.
وی با بیان اینکه قصد ندارم ارزش کار دستگاه قضا را تا اندازه کار داوری در امر ورزش تنزل دهم، گفت: یک داور در بازی فوتبال حتی اگر اشتباه هم کرده باشد و بعدا این موضوع معلوم شود حرف آخر را میزند.
محسنیاژهای ادامه داد: حکم صادره در خصوص پرونده مدیر مسئول روزنامه ایران حبس و شلاق تعلیقی است ولی طوری عنوان شده که گویا حکم قطعی است اما باید توجه کرد که این رأی قابل تجدیدنظرخواهی است.
وی با بیان اینکه قاضی پرونده مستندات ارائه شده از سوی مدیر مسئول روزنامه ایران را به دلیل عدم اثبات در هیچ محکمهای قابل قبول ندانسته است، گفت: بر فرض صحیح نبودن این حکم هم میتوان به آن اعتراض کرد تا دوباره رسیدگی شود.
سخنگوی قوه قضائیه در خصوص اینکه برخی از مسئولان وزارت امور خارجه مدعی شدند پرونده رسیدگی به باغ قلهک در دستگاه قضایی قرار دارد، گفت: درباره اینکه در این خصوص پروندهای در دستگاه قضایی وجود دارد یا نه حضور ذهن ندارم.
یکی از خبرنگاران به اعلام آمادگی کروبی جهت حضور در دادگاه برای محاکمه اشاره کرد که محسنی اژهای در پاسخ گفت: محاکمه آمادگی نمیخواهد و اگر هم آماده نباشد در صورت فراهم بودن اقتضائات محاکمه خواهد شد.
سخنگوی قوه قضائیه در خصوص رسیدن نامهای به فراکسیون زنان مبنی بر درخواست محاکمه زهرا رهنورد اظهار بیاطلاعی کرد.
محسنیاژهای همچنین درباره روند رسیدگی به پروندههای زمینخواری گفت: اصولا زمینهایی که مورد تعرض قرار میگیرند چند دسته هستند که در یک مورد با اعمال نفوذ و توسط دستگاههای ذیربط به دیگران واگذار میشود که در این صورت اگر تخلفی باشد مانند پروندههایی که در جیرفت، شیراز و تهران رسیدگی شد آنها هم مورد رسیدگی قرار میگیرند.
وی ادامه داد: مواردی از زمینخواری هم وجود دارد که با جعل و توسط افراد سودجو انجام میشود که این افراد هم به خاطر زمینخواری و هم به خاطر جعل اسناد مورد تعقیب قرار میگیرند که در این زمینه مواردی در دست بررسی است.
دادستان کل کشور در پاسخ به سؤال خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا دستگاه قضایی در خصوص آتشسوزی جنگلها ورود پیدا کرده است یا خیر گفت: در چند مورد و به صورت موردی افرادی به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفتند اما به صورت کلی درباره آتشسوزی جنگلها دستگاه قضایی وارد نشده است.
خبرنگاری درباره احضار معاون اول رئیسجمهور از سخنگوی قوه قضائیه سؤال پرسید که وی در پاسخ گفت: تاکنون برای معاون اول رئیسجمهور احضارنامهای ارسال نشده است.
سخنگوی قوه قضائیه در خصوص انتشار لیستی در خصوص وضعیت حقوق بشر در کشورهای جهان و اینکه ایران در رتبههای پایینی آن قرار دارد، گفت: متأسفانه حقوق بشر امروز ابزاری در دست کشورهای غربی قرار گرفته که متأسفانه در همین زمینه هجمههای سنگینی هم علیه ایران دارد.
وی افزود: قوه قضائیه و ستاد حقوق بشر در این زمینه فعال هستند و به لحاظ تهاجمی اقدام میکنند که اگر سؤال این افراد در خصوص حقوق بشر در ایران واقعی باشد مستندات رد اظهارات آنها وجود دارد.
وی ادامه داد: اما این کارها مغرضانه است و تاریخ 32 ساله انقلاب نشان داده که هر روز مفتضحتر خواهند شد. این لیست غلط است و دستگاه قضایی و دیپلماسی کشور در این زمینه فعال هستند.
محسنیاژهای در پایان تأکید کرد: ممکن است اقدامات آنها علیه کشور بسیار سنگین باشد و ما نتوانیم به طور کامل جواب آنها را بدهیم.
مشاور حقوقی رییس جمهور در پاسخ به سوالی درباره علت سکوت هاشمی رفسنجانی، علت سکوت وی را حمایت از فتنه دانست و تصریح کرد: آقای هاشمی سکوت نکرده، بلکه این جریان را مدیریت میکند. فتنه تکیهگاه دارد و این تکیه بسیار مهم است. این تکیهگاه دارد این جریان را مدیریت میکند و قرار است این تکیهگاه آسیبی نبیند.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،غلامحسین الهام عصر روز دوشنبه در حاشیه گرامیداشت یاد شهید علمالهدی که از سوی جامعه اسلامی دانشجویان پردیس دانشکده فنی دانشگاه تهران در تالار دانشکده معدن این دانشگاه برگزار شد، با بیان این مطلب، افزود: موسوی و خاتمی دیگر ظرفیت فعالیت سیاسی آنچنانی ندارند و در این جریان دنبال چهرههای جدیدی هستند و ظرفیت جریانسازی خاتمی و موسوی آنقدر قوی نیست.
وی تصریح کرد: این جریانات در این فضا مردهاند، البته اگر اتفاقی نیفتد، آن کسی که به آن میدمد ایشان (هاشمی رفسنجانی) است. آقای هاشمی در برابر این اتفاقات موضع نگرفتند، اعلام برائت نکردند و در واقع ایشان تکیهگاه هستند و حمایت میکنند.
مشاور حقوقی رییس جمهور با اشاره به نقش تکیهگاه در اینگونه حوادث ادامه داد: در اوایل انقلاب منافقین دنبال تعدی به رهبریت امام خمینی (ره) بودند، آنها در موقعی درصدد آمدند که از شخصیت ممتازی چون آیتالله طالقانی استفاده کنند و پسر آیتالله طالقانی به علت اینکه مارکسیست بودند دستگیر شد و منافقین سعی کردند فضایی ایجاد و از شخصیت آیتالله طالقانی سوء استفاده کنند. وی با تاکید بر اینکه آیتالله طالقانی شخصیتی بسیار ارزشمند و مفسر قرآن بود، ادامه داد: منافقین از موضوع دستگیری پسر آیتالله طالقانی سعی کردند یک فتنه ایجاد کنند. امام(ره) در آن موقع گفتند که اگر احمد من را نیز دستگیر کنند، باید طبق قانون عمل شود. آیتالله طالقانی در آن موقع متوجه فتنه منافقین شدند و اجازه ندادند که منافقین به اهداف خودشان برسند و آمدند در فیضیه با موضعگیری در تبعیت از امام(ره) کردند، در واقع بیعت خود را با امام(ره) تجدید و جریانات انحرافی را برملاء کردند.
وی افزود: منافقین وقتی که نتوانستند از سوی آیتالله طالقانی به اهداف خود برسند به سمت بنیصدر رفتند و منافقین و بنیصدر با آنکه با هم مشکل داشتند، آنقدر به هم نزدیک شدند که دختر بنیصدر عروس این سازمان شد و ازدواج تشکیلاتی صورت گرفت و در واقع منافقین سعی کردند از پتانسیل و فرصت رییسجمهوری بنیصدر استفاده کنند و به اهداف خود برسند و آنها با آنکه با هم اختلاف داشتند، ولی برای رسیدن به این هدف با هم همراهی کردند.
الهام در ادامه سخنان خود به اتفاقات کوی دانشگاه در سال ۷۸ اشاره کرد و گفت: تکیهگاه این جریان در سال ۷۸ دولت خاتمی و وزرا و دستاندرکاران وزارت کشور آن زمان بودند و در واقع اگر این تکیهگاه نبود اینقدر هزینه برای دانشجو و نظام ایجاد نمیشد، در واقع در این اتفاق دانشجویان قربانی شدند و فتنه در درون دولت بود، آنها تکیهگاه بودند.
مشاور حقوقی رییس جمهور ادامه داد: در جریان مهدی هاشمی و آقای منتظری نیز دیدید که چقدر امام(ره) برای تمایز این دو تلاش کرد، یک جریان تروریستی و خطرناک در سایه مرجعیت و قائم مقامی رهبری سر بلند کرده بود و با این اتکا در کشور آشوب ایجاد کردند، در واقع با این این مثالها میخواهم نقش تکیهگاه را مورد اشاره قرار دهم و در واقع این تکیهگاه باید به نحوی باشد که آسیبی نبیند.
وی افزود:اگر در قضیه فتنه آقای هاشمی نبود و در آن موقع از اتفاقاتی که رخ میداد، اعلام برائت میکرد و شفاف موضع میگرفت، ما برای خواص اینقدر آسیب نداشتیم. آیا روز قدس، ۱۳ آبان و عاشورا کافی نبود که آقای هاشمی با هویت این جریان آشنا شود؟ چقدر مقام معظم رهبری در این ارتباط با سعه صدر برخورد کردند. چرا آقای هاشمی سکوت کردند و جواب ندادند؟
وی با بیان اینکه ما در واقع شاهد سکوت نیستیم، گفت: وقتی که جریان و قدرت سیاسی بر مبنای ایدئولوژی و اعتقادی غلبه کند، دیانت عین سیاست میشود، نه سیاست عین دیانت و نقطه اصلی کار در اینجا شکل میگیرد.
الهام گفت: در واقع ایشان(هاشمی رفسنجانی ) در اینجا به عنوان نقطه اتکا مطرح هستند که به خاطر اعتبار سابقه دارای مصونیت هستند و در واقع آدمهای جدیدی در این جریان رویش میکنند.
مشاور حقوقی رییس جمهور گفت: مهرههای سیاسی که در این جریان نقش بازی کردهاند، مردهاند و بعید است که احیا شوند.
وی همچنین در پاسخ به سوالی در مورد اینکه چقدر دولت دهم به مولفههای یک دولت اسلامی نزدیک شده است، گفت: برای پاسخگویی به این سوالات اینجا نیامدم.
الهام در بخش دیگری از صحبتهای خود با تقدیر از شهدای دانشجو بخصوص شهدای هویزه و از جمله شهید علمالهدی، در پاسخ به سوالی در مورد شاخصههای اصلی یک دانشجوی خط امامی گفت: اگر گفتمان امام و رهبری را مرور کنیم، شاخصههای اساسی حرکت و فعالیتهای جنبش دانشجویی با رویکرد اسلامی و انقلاب اسلامی را به دست میآوریم.
مشاور حقوقی رییس جمهور ادامه داد: بعد از اینکه تعدادی از اعضای انجمنهای اسلامی دانشگاهها که پیرو امام(ره) بودند، لانه جاسوسی را تسخیر کردند، آمدند و خود را به عنوان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام معرفی کردند و تاکید بر واژه مسلمان کردند؛ چرا که در آن زمان جریانات دیگری نیز بودند که خود را پیرو خط امام میدانستند، اما دانشجویان تاکید داشتند که این مرزبندیشان با دیگر جریانات مشخص باشد. آن زمان حزب توده نیز خود را خط امامی معرفی میکرد و جلساتی داشتند در جهت تبیین خط امام و دانشجویان بر این اساس تاکید داشتند این مرزبندی مشخص شود و اینکه هویت ایدئولوژیکشان اسلامی است.
وی با اشاره به اهمیت تبیین مرزهای اعتقادی گفت: در آن زمان دانشجویان این خواسته را داشتند که از سوی امام(ره) یک نفر برای رابطه با آنها مشخص شود و امام(ره)، مقام معظم رهبری را به عنوان نماینده خود با انجمنهای اسلامی دانشجویان معرفی کرد و آنها هر دوشنبه در دانشگاه تهران جلسه داشتند و این جلسات تا زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری ادامه داشت که همراه با پرسش و پاسخ بود. در آن جلسات مسائل به صورت شفاف مطرح میشد و بحث و گفتگو میشد.
الهام در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: انجمنهای اسلامی، جامعه اسلامی دانشجویان، بسیج و تمام تشکلهایی که هویت اعتقادی و ایدولوژیک دارند، باید قرائت خود را از اسلام مشخص کنند و این بسیار مهم است.
وی در ادامه با بیان اینکه امام بر تفکیک اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی تاکید جدی داشتند، گفت: بسیج دانشجویی نیز در همین راستا تشکیل شد که مرزهای ایدئولوژیک اسلام ناب را تبیین کند.
الهام در بخش دیگری از صحبتهای خود به اهمیت عدالتخواهی و تاکید امام و رهبری بر مقوله عدالتخواهی اشاره کرد و گفت: یک دانشجوی آرمانخواه و عدالتخواه خودزنی نمیکند و مرز عدالتخواهی و آرمانگرایی با تندروی و افراط نیز مشخص است.
مشاور حقوقی رییس جمهور ادامه داد: جنبش دانشجویی رابطهاش را با نظام را باید در یک چارچوب معقول تعریف کند و جنبش دانشجویی این نیست که همیشه بر حکومت باشد. اگر حکومت فرضا عدالتخواه باشد، همراهی با یک حکومت عدالتخواه ضعف نیست.
وی با اشاره به آرمانگرایی و عدالتخواهی دانشجویان گفت: در اوایل انقلاب دانشجویان بر اساس همان نگاه آرمانخواهی و عدالتخواهی که داشتند جهاد سازندگی را ایجاد کردند و در جهت رفع محرومیت تلاش کردند.
الهام با بیان اینکه برخی از جریانها در مواقعی دنبال این بودند که تشکلهای دانشجویی را بازوی اجرایی خود کنند،گفت: این غلط و اشتباه بود و جریان دانشجویی در این موقع آسیب دید که به دم احزاب وصل شد و در واقع در این موقع بود که زمین خورد و بزرگترین ضربه به جنبش دانشجویی زده شد.
مشاور حقوقی رییس جمهور گفت: در جریان اتفاقات اخیر بدنه فتنه مجازات شد، ولی راس فتنه مصون مانده و برخی از دانشجویان نیز قربانی شدند، نه اینکه بیگناه هستند، ولی آسیب دیدند و از این وابستگی آسیب دیدند. دانشجویان باید مستقل حرکت کنند.
الهام در ادامه سخنان خود با بیان اینکه جریان دانشجویی باید خصوصیت عدالتخواهی و آرمانخواهی خود را که بالقوه است بالفعل و ظرفیت مناسب برای تحقق این امر را فراهم کنند، گفت: صحبتهای مقام معظم رهبری و امام(ره) در پیش روی ماست و این دو بزرگوار در مورد جریانات دانشجویی صحبتهای مهمی را مطرح کردهاند که جریانات دانشجویی باید از آن استفاده کنند.
مشاور حقوقی رییس جمهور در پاسخ به سوالی در ارتباط با ویژگیهای اسلام ناب محمدی، اظهارداشت: اسلام ناب محمدی را باید از منشا آن که کتاب و عترت است، گرفت.
وی در ادامه به فرمایشات امام(ره) و مقام معظم رهبری در مورد اسلام ناب و ویژگیهای آن اشاره کرد و گفت: نهاد نمایندگی در دانشگاهها جهت تعمیق اندیشههای فکری اسلام ناب ایجاد شد و یکی از ماموریتهای بسیج نیز همین است. البته من اعتقاد دارم دانشجویان ما باید با جریان غرب شناسی آشنا شوند، ولی تسلیم مبانی غرب نشوند و این آشناییشان جهت شناخت بیشتر صورت بگیرد.
مشاور حقوقی رییس جمهور در ادامه به برخی از خاطرات خود از جمله خاطره دیدارهای دانشجویان با مقام معظم رهبری اشاره کرد.
پیش از صحبتهای الهام، میزگرد تشکلهای دانشجویی با حضور نماینده بسیج دانشجویی دانشکده فنی و جامعه اسلامی دانشجویان دانشکده فنی با موضوع دانشجویان خط امامی برگزار شد و نماینده این دو تشکل به ایراد نظرات خود پرداختند.
رضایی نماینده جامعه اسلامی دانشجویان اعلام کرد که برای حضور در این میزگرد دانشجویی از انجمن اسلامی دانشجویان نیز دعوت شده بود که نماینده آنها به ایراد سخنرانی بپردازد، ولی آنها گفتند به علت اینکه دکتر الهام در این جلسه حضور پیدا کرده، ما حضور پیدا نمیکنیم.
در این مراسم کلیپی ۱۰ دقیقهای از شهدای هویزه و سفر مقام معظم رهبری به هویزه پخش شد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، غلامحسین الهام، عصر روز دوشنبه در حاشیه مراسم گرامیداشت یاد شهید علمالهدی که از سوی جامعه اسلامی دانشجویان پردیس دانشکده فنی دانشگاه تهران در تالار دانشکده معدن این دانشگاه برگزار شده بود، در جمع خبرنگاران با انتقاد از حکم صادره علیه مدیر مسئول روزنامه ایران گفت: این حکم اشتباه بزرگی است و با نقض قانون یک اشتباه سیاسی نیز صورت گرفته است.
وی با بیان اینکه رای از نظر حقوقی دارای اشکالات جدی است و فهم قاضی از موضوع افتراء دچار مشکل است،افزود: وقتی که به جرم متهم اصلی که گفته میشود مورد افتراء واقع شده، رسیدگی نشده است، بحث افتراء سندیت ندارد.
وی ادامه داد: مناسب بود، دادگاه مطبوعات موضوع این مساله را به دادگاه دیگری ارسال میکرد که در ابتدا به اتهامات مهدی هاشمی رسیدگی میشد و بر اساس آن مشخص میشد که افترایی به وی صورت گرفته یا نه، این در حالی است که دادستان کل کشور گفته آن فرد (مهدی هاشمی) تحت تعقیب قرار دارد، مقامات رسمی آن را ابراز و اعلام کردهاند که تحت تعقیب قرار دارد و باید در ابتدا به جرم آن فرد رسیدگی میشد و بعد بررسی میشد که به این فرد افتراء زده شده یا نه.
الهام با بیان اینکه حکم اعلام شده برای اشتهاردی به علت افتراء و نشر اکاذیب صادر شده است،اظهار داشت: در حالی که در مورد این پرونده این دو یکی است و نباید دو حکم مجزا داده شود و در صورت تعدد معنوی فقط باید برای فرد اشد مجازات داده شود، نه اینکه دو جرم تلقی شود.
مشاور حقوقی رییس جمهور در ادامه گفت: در این جا کار خلاف عرفی انجام شده است، از دهه ۷۰ هیات منصفه فعال است و تاکنون وقتی هیات منصفه نظر برائت داده است، دادگاه تبعیت کرده است و این جزء معدود پروندههایی است که دادگاه برخلاف نظر هیات منصفه فرد را متهم کرده است. از طرفی ممکن است از نظر شرعی و فقهی بگوییم که قاضی مستقل است، ولی از نظر عرفی به این شکل عمل نمیشده و در موارد خاصی که این اتفاق افتاده و دادگاه خلاف نظر هیات منصفه فرد را متهم کرده، شائبه ایجاد شده و ممکن است این احساس ایجاد شود که عدالت و امنیت قضایی وجود ندارد.
وی با بیان اینکه در نظام حقوقی باید در این ارتباط شفاف سازی مناسبی صورت بگیرد، گفت: اگر مثلا هیات منصفه نظر بر جرمی داد و دادگاه تبرئه میکرد، قابل توجیه بود، ولی برعکس آن، نه.
الهام با بیان اینکه مردم در حوادث پس از انتخابات هزینه زیادی دادند،گفت: به هر حال رسانهها و مردم از قوه قضائیه این مطالبه را داشته و دارند که با عوامل فتنه برخورد شود و این مطالبه را مطرح کردهاند.
مشاور حقوقی رییس جمهور همچنین با اشاره به صدور حکم شلاق برای کاوه اشتهاردی گفت: این بیسابقه است که برای یک روزنامهنگار مجازات شلاق در نظر بگیرند و این گویی با هدف خفت گویی صورت گرفته است.
وی در ادامه تصریح کرد: در واقع این حکم اشتباه بزرگی است و با نقض قانون، یک اشتباه سیاسی نیز صورت گرفته است.
الهام همچنین در مورد خداحافظی رییس جمهور با چهارده نفر از مشاورانش گفت: در سیستم ما بحث مشاوران جنبه سمبلیک دارد و وقتی که یک مقام ارشد از پستش عوض میشود، تا در جایگاه دیگری قرار بگیرد یک پست مشاوره برای آن میزنند و در واقع یک عنوان سوری است.
مشاور حقوقی رییس جمهور با بیان اینکه این باید از لحاظ سیستمی اصلاح شود، تا مشاور به واقع مشاور باشد،گفت: ما قالبا میبینیم که فقط افراد سمت و اسم مشاور را دارند و این باید از لحاظ سیستمی اصلاح شود تا مشاور به واقع مشاور باشد.
وی همچنین با خودداری از اظهارنظر در مورد تغییرات صورت گرفته در دولت در مورد بحث مشاوره خود گفت: من تاکنون چندین بار در حوزه فعالیت خود مشاوره دادهام.
انوشیروان محسنی بندپی در گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی فراکسیون اقلیت مجلس شورای اسلامی، درخصوص دیدار اعضای فراکسیون اقلیت مجلس با سید محمد خاتمی و شرایط اصلاحطلبان برای حضور در انتخابات آتی مجلس گفت: اگر شرایط به گونهای باشد که همه سلایق و عقاید که در چارچوب قانون اساسی کشور گنجانده شدهاند، امکان حضور در انتخابات مجلس را نداشته باشند، قطعا انتظاراتی که از خانه ملت میرود برآورده نخواهد شد.
وی همچنین گفت: مباحثی که در دیدار فراکسیون خط امام(ره) مجلس با آقای خاتمی مطرح شد حداقل انتظاری است که میتوان از یک مجلس توانمند داشت و اگر غیر از آن باشد محال است که بتوان مطالبات مردم را از اقشار مختلف و در ابعاد گوناگون تامین کرد.
نماینده اصلاحطلب نوشهر و چالوس در مجلس اظهار داشت: عدهای که هیچگونه سوابق روشن و قابل قبولی نداشتند سعی کردند با فرصتطلبی و بهخاطر برخی مصلحتاندیشیهای بیاساس امور کشور را به دست گیرند و انقلابیون راستین را به حاشیه برانند.
نایب رییس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس خاطر نشان کرد: در شرایط فعلی جامعه حضور اصلاحطلبانی که هم قانون اساسی را قبول دارند و هم نشان دادهاند که به آرمانهای امام(ره) و ارزشهای نظام پایبند هستند و خود از پیش قراولان انقلاب بودهاند برای اداره امور کشور لازم و ضروری است.
به گزارش کلمه این نماینده اصلاح طلب مشخص نکرد که منظور از حرکت در «چارچوب قانون اساسی» چیست! و آیا اعمال و اقدامات اصلاح طلبانی چون تاج زاده و ابطحی و عطریان فر و خاتمی و کروبی و ... در آشوب های پس از انتخابات، یک حرکت در راستای قانون اساسی تلقی می شود یا خیر؟!
هم چنین آقای محسنی این موضوع را نیز مشخص نکردند که مراد از «انقلابیون راستین» آیا همین افراد فوق الذکر هستند یا خیر؟ و آیا این افراد که در یک ساله اخیر دست دوستی با همه دشمنان انقلاب و مردم داده و گوش به فرمان اوامر آنها بوده و در ضربه زدن به نظام و انقلاب، ذره ای کوتاهی نکردند آیا به آرمان های امام و ارزش های نظام پایبند بوده اند؟! چگونه می توان کسی به ارزش های امام و نظام پایبند بود اما در جهت براندازی این نظام عمل کرد؟!
به گزارش خبرنگار«ندای انقلاب» گفته می شود باقوت گرفتن این خبر و دلایل وشواهدی که اطرافیان فتنه به عنوان قرینه های بازداشت از آن نام می برند ، بسیاری از عناصری که در سایه و مستقیما به موسوی وکروبی وصل بوده اند را به صرافت انداخته است تا بدنبال مفری باشند تا از التهابات بعدی و تور نظام محفوظ بمانند.
برهمین اساس ، یکی از نزدیکان نفرپنجم انتخابات88 در یک اظهار نظر کاملا عافیت طلبانه گفت: سرانجام خوبی نبود ، حداقل با پیش بینی های ماودورنمایی که ترسیم کرده بودیم همخوانی ندارد ، همین فرد پیرامون وضعیت اسفبار فرقه اضافه نمود ، چند مولفه مهم در بوجود آمدن این حرکت بزرگ جلوه داده شده نقش داشت و چند مولفه هم موجب از هم پاشیدن واضمحلال جنبش گردید ، وی مهمترین مولفه را همدلی همه گروه ها با هر عقیده ومرامی ذکر نمود و علت اساسی در تلاشی آن را نیز همین چند گانگی اعتقادات و دیدگاه های ناهمگن سیاسی دانست ، وی اشاره ای هم داشته به بعضی بی صداقتیها وسیاه نمایی هایی که به هر قیمتی بدنبال رسیدن به حکومت بوده واز هر امکانی برای این مهم سود می جستند .
گفته می شود عوامل شناخته شده ای از نزدیکان فرقه سبزمترصد پیداکردن راهی برای رهانیدن خود از این جریان شکست خورده و منزوی می باشند و اقداماتی نیز برای اخذ امان نامه هم انجام داده اند.
لازم به ذکر است برخی از نزدیکان کروبی معتقدند نامه ای که وی خطاب به ملت ایران منتشر کرده و در آن از آمادگی خود برای محاکمه شدن خبر داده بیشتر ازآنکه نشانه صراحت لهجه و شجاعت وی باشد نشان از ترس و درماندگی شیخ است. نکته دیگری که نزدیکان نفرپنجم انتخابات به مطایبه مطرح کرده اند این است که " بدبختی یا خوشبختی این است که کروبی در معادلات اصلا به حساب نمی آید! و هیچکس نام او را نمی آورد و همه جا سخن از موسوی و خاتمی است حالا چرا خودش مثل همیشه خودش را مطرح کرده و پریده وسط نامه نگاری کرده آن هم خطاب به ملت مشخص نیست به نظر ما کروبی باید نامه ای با مضمون قبول کردن اشتباهات می نوشت تا حداقل باز به صحنه سیاسی برمی گشت و همان فعالیت حزبی قبل را ادامه می داد".
همسر یکی از متهمان فتنه 88 پس از یک ماه انتشار بیانیه و خبر به نام وی گفت: او ناگفته های زیادی دارد و هر زمان بتواند ارتباطی برقرار کند، آنها را بیان خواهد کرد.
همسر تاج زاده در گفت وگو با یکی از پایگاههای اینترنتی ضدانقلاب مدعی شد: همسرم را گروگان گرفته اند. من متاسفم از اینکه یک ماه است نمی توانم سخنان تاج زاده را به خاطر ممنوعیت ملاقات کابینی منتشر کنم. من تردید ندارم او هر زمان بتواند ارتباطی برقرار کند ناگفته های زیادی را بیان خواهد کرد.
همسر تاج زاده مدت هاست به خاطر تحریک شدن از سوی برخی فتنه گران، به جای وی حرف می زند! ظاهرا تحریک کنندگان سعی دارند با اتخاذ مواضع تند از سوی محتشمی پور و به نام تاج زاده، سخنان صریح و رسواکننده تاج زاده در گفت وگو با رمضان زاده و صفایی فراهانی مبنی بر بی پایه خواندن تقلب را بپوشانند. تاج زاده در ویدئوی منتشره از این گفت وگوی سه نفره تاکید کرده است: «برای بنده که تجربه انتخابات رو دارم می دونم که در انتخابات تقلب نشده، ممکنه که یکی دو میلیون عقب جلو بشه ولی ما نتیجه انتخابات رو باختیم؛ حالا به جای 25 میلیون و 14میلیون، شده باشه 24میلیون و 15میلیون مثلا».
به گزارش صراط نیوز تاج زاده مدتها در دولت خاتمی معاون سیاسی وزارت کشور و رئیس ستاد انتخابات بود. اما «تجربه »ای که او به آن اشاره می کند فراتر از این سمت رسمی است، چه آن که اصلاح طلبان با هنرنمایی تاج زاده و تیم تقلب وی توانستند در انتخابات مجلس ششم(بهمن 78) توانستند آقای هاشمی رفسنجانی را تا رتبه سی ام منتخبان پایین بکشند و بعد هم با فشار رسانه ای وادار کنند که از رفتن به مجلس منصرف شود. این در حالی است که عناصری نظیر گنجی و باقی و... به واسطه روزنامه های زنجیره ای وابسته به حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و نهضت آزادی، در چند ماهه قبل از انتخابات، هاشمی را به متهم اصلی قتل های زنجیره ای تبدیل کرده بودند.
با این اوصاف آقای تاج زاده و تیم تقلبی که وی عضوی از آن بود، ناگفته های بسیاری دارند که یک گوشه کوچک آن، ویدئوی منتشره از گفت وگوی وی با صفایی فراهانی و رمضان زاده است.
یادآور می شود حاج سیدمحمود محتشمی پور همسنگر شهید عراقی و پدرهمسر تاج زاده شهریور ماه گذشته ضمن انتشار اطلاعیه ای با مضمون برائت از فتنه گران تاکید کرد: «اینجانب برائت خود را از گفتار و اهداف کسانی که رفتارهای آنها مغایر با نظرات محبوبم و مرجعم امام راحل می یابم و دچار اشتباه شده اند و در جریان فتنه های اخیر به جای آنکه وفادار به خط امام خمینی رحمه الله علیه و ولی و فقیه عادل حضرت آیت الله العظمی خامنه ای باشند، آب به آسیاب دشمنان اسلام و ایران و انقلاب می ریزند، اعلام می دارم. همچنین حمایت آنها از فتنه های سبز مخملی آمریکایی و نیز مواضع آنها را با صداهای بیگانه، مانند بی بی سی انگلیسی و صدای فردای آمریکایی و صدای صهیونیست ها توسط آنها محکوم می نمایم. امام راحل رحمه الله علیه فرمودند تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام، به همین سبب برائت خود را از آنها اعلام می دارم و البته از خداوند می خواهم آنها را از این مسیر فتنه و جریان ضدانقلاب نجات دهد و چنانچه خودشان خواستند و اعلام ندامت کردند، باز با آنها خواهیم بود.»
در حالی که مخالفت و دسیسه وهابیت علیه سریال مختارنامه ادامه دارد، منابع خبری از پخش قریبالوقوع سریال «حسن و حسین» با تصویر چهره نورانی حسنین علیهمالسلام در برخی کشورهای عربی خبر دادند.
به گزارش فارس ، یکی از بازیگران سریال «الاسباط» که به نام «حسن و حسین» تغییر نام یافته است، از پخش قریبالوقوع این سریال خبر داد.
«خلیفه عبدالباسط» بازیگر الجزایری این سریال که این روزها به خاطر نقشآفرینی در این سریال مورد انتقاد وسیع قرارگرفته است، گفت: این سریال هماکنون در حال تدوین است و به زودی پخش میشود.
بنا بر این گزارش، سریال «حسن و حسین» که پیش از این نامهایی همچون «الاسباط»، «معاویه و دوران فتنه» و «مشعلهای نور» داشته است؛ سریالی کویتی است که به دلایل فنی و همچنین مخالفت شیعیان کویت با آن، در اردن فیلمبرداری شد.
در سریال «حسن و حسین» قرار است بر مبنای فتوای یک مفتی اردنی که تحت تأثیر افکار وهابیت قرار دارد، چهره امام حسن و امام حسین (ع) تصویر شوند.
کانون هنرمندان اردن، خرداد امسال اعلام کرد: پس از درخواست سازندگان سریال «الاسباط» برای فیلمبرداری در اردن و با نظر به اینکه ممکن است این سریال باعث جدل شود؛ این کانون با مراجعه به قاضیالقضات اردن «احمد هلیل» توانست مجوز به تصویر کشیدن این دو شخصیت برجسته صدر اسلام را به دست آورد.
این اقدام قاضیالقضات اردن در حالی بود که پیش از آن این سریال با نگرانی شدیدی از سوی کشورهای اسلامی دنبال میشد.
این سریال که قرار بود رمضان امسال توسط شبکه ماهوارهای قطر پخش شود؛ قبل از آن مورد انتقاد شیعیان این کشور واقع شده بود؛ به گونهای که حجتالاسلام مهری از علمای برجسته این کشور، طی فتوایی عدم جواز شرعی این سریال را صادر کرده بود.
وی که وکیل مراجع عظام قم و نجف در کویت است، این کار را توهینی به شیعیان و سادات دانسته است.
مهری همچنین به فتاوای آیات عظام سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، سبحانی و صافی گلپایگانی بر حرمت تولید این سریال تاکید کرده و میگوید: از دولت کویت میخواهیم از ساخت و پخش این سریال در کویت جلوگیری به عمل آورد.
*ادامه رفتار دوگانه وهابیها درباره سریالهای مذهبی ایران
خبر پخش قریبالوقوع سریال «حسن و حسین» که در آن، چهره این دو امام همام به تصویر کشیده شده، در حالی منتشر میشود که محافل وهابی از پخش سریال مختارنامه به علت تصویر شدن بخشهایی از تاریخ اسلام انتقاد کردهاند.
در همین راستا و در اقدامی دیگر «محمود عاشور» از اعضای مجمع مطالعات اسلامی الازهر با اشاره به فتوای سابق الازهر گفت: الازهر نسبت به نقشآفرینی افراد به جای انبیاء و اصحاب پیامبر (ص) در هر فعالیت هنری و دراماتیک، فتوای حرمت صادر کرده است.
همچنین، الازهر خواستار دخالت سازمان تقریب مذاهب اسلامی برای جلوگیری از پخش سریال مختارنامه در آستانه پخش آن از شبکه «آیفیلم» شده است.
در همین حال، «نبیل حموده» از مسئولان شبکه آیفیلم، ضمن تاکید بر حفظ احترام شخصیتهای والامقام صدر اسلام درخصوص مطرح شدن برخی از اشخاص مانند «عبدالله بن زبیر» در این سریال میگوید: هیچکدام از فرقههای اسلامی برای وی قائل به عصمت نبوده و نیستند؛ بنابراین نقد رفتارهای آنها در برخی از مقاطع تاریخی زندگی آنها نمیتواند مشکلی داشته باشد.
شیرین عبادی در مصاحبه با یک سایت ضدانقلاب مدعی شده است: وزارت دارایی با همدستی وزارت اطلاعات با یک کارشناسی غلط اموال مرا بسیار پایین تر از آن چه ارزش داشت ارزیابی کرده تا من برای مازاد آن مجبور شوم باز هم مبلغی به آقایان بپردازم و به همین دلیل هم مرا ممنوع الخروج کردهاند.
یک تاریخ نگار با بیان اینکه در وزارت خارجه انگلستان افراد معمولاً به صورت خانوادگی حضور پیدا میکنند، گفت: سایمون گس سفیر فعلی انگلیس در ایران، برادرزاده یا نوه نویل گس عنصر بدنام انگلیسی و امضاکننده قرارداد ننگین گس-گلشائیان است.
خسرو معتضد تاریخ نگار و کارشناس مسائل تاریخی در گفتوگو با خبرنگار سیاست خارجی خبرگزاری فارس، با بیان اینکه در وزارت خارجه انگلستان افراد معمولاً به صورت خانوادگی حضور پیدا میکنند، گفت: سایمون گس سفیر فعلی انگلیس در ایران برادرزاده یا نوه نویل گس عنصر بدنام انگلیسی در ایران است که خاطره خوشی نزد مردم ایران ندارد.
* نویل گس سیاستمداری بدنام در عرصه جهانی
وی با اشاره به قرار داد نفتی 1912 و قرار داد الحاقی 1913 که امتیازات بیشتری را به طرف انگلیسی در مورد برداشت نفت ایران و فروش آن میداد، خاطرنشان کرد: در آن زمان نویل گس با قرار دادی به نام گس -گلشائیان تلاش داشت تا این قرار دادها را تا سال 2010 تمدید کند که با مخالفت مردم، مقامات دولتی وقت دولتی ایران مجبور به فسخ ایران شدند.
وی نویل گس را سیاستمداری بدنام دانست و یادآور شد: وقتی او به ایران آمد نشریات فرانسوی از او به عنوان یک حقه باز یاد کردند که برای فریب ایرانیان آمده است.
این کارشناس مسائل تاریخی ادامه داد: نویل گس در زمان مصدق نیز به ایران آمده و سیاستهای انگلیس را پیش برد و در نهایت زمینه سقوط دولت مصدق را فراهم کرد.
* انگلیس همواره از پشت به ما خنجر زده است
معتضد با بیان اینکه انگلیس از زمان شاه عباس اول روابط خود با ایران آغاز کرد، اظهار داشت: آنها در دورانی که ضعیف بودند با ما همکاری میکردند، اما زمانی که به قدرت میرسند یعنی از قرن 18 به بعد همواره علیه منافع ما رفتار کرده و به ملت ما زور میگفتند.
وی به رقابت انگلیس و روسیه اشاره کرد و گفت: انگلیس ایران را به جنگ با روسها تحریک کرد و این زمینهای شد تا ما شهرهای شمالی خود را از دست دهیم چرا که انگلیس خواهان ضعیف شدن روسیه و ایران بود.
این کارشناس مسائل تاریخی با بیان اینکه انگلیسیها همواره به ما آسیب زده و معمولاً از پشت به ما خنجر میزنند، اظهار داشت: آنان مقدمات تجزیه هرات از ایران فراهم کردند تا سدی در مقابل روسیه باشد و روسیه به هند حمله نکند.
معتضد به تصرف جنوب ایران در زمان شاه عباس در زمان انگلیسیها اشاره کرد و گفت: با مقاومت دلیران تنگستان، انگلیسیها شکست خوردند و مجبور به عقب نشینی شدند در حالی که قصد داشتند شیراز را نیز تصرف کنند.
* بخشی از خیانتهای مقامات انگلیسی نسبت به ایران
وی تقسیم ایران بین روسیه و انگلیس در سالهای 1907 و 1915 را نیز از دیگر خیانتهای این کشور به ایران دانست و یادآور شد: در سال 1915 انگلیس ایران را بلعید و آن را تحت الحمایه خود قرار داد.
این کارشناس مسائل تاریخی بزرگترین خیانت انگلیس به ایران را قرار داد نفتی 1901 خواند که با رشوه به مقامات کشورمان حاصل شده بود و آنها 50 سال نفت ما را چپاول کردند.
معتضد در خصوص مداخله مقامات انگلیسی در ایران و توصیه آنها به عدم خشونت نسبت به مردم کشورمان یادآور شد: پادشاهان آنها مانند هانری هشتم 5 زن خود را به بهانههای واهی و برای رسیدن به نیات خود با تبر گردن زد، اما اکنون مقامات و ملت ایران را به خشونت طلبی محکوم میکنند.
بنابر اخبار رسیده حجت الاسلام ولدان، رئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه شیراز که از روحانیون انقلابی و ارزشی می باشند طی حکمی غیر منتظره توسط دادگاه ویژه روحانیت شیراز به 5 ماه حبس و 2 میلیون جریمه بدل از شلاق و همچنین 3 سال تبعید از آن استان محکوم گشته اند.
قابل توجه است که محکومیت حجت الاسلام ولدان به دلیل دفاع از حریم ولایت در مخالفت با علی محمد دستغیب و پاسخ به شبهات مطرح شده از طرف معاندین شیراز می باشد و ایشان از مجروحین و آسیب دیدگان حادثه مسجد قبای شیراز نیز می باشند.
شایان ذکر است است که دادگاه ویژه روحانیت شیراز چندی پیش در پی اعتراض و فریاد عدالت خواهی طلبه سیرجانی در اقدامی عجیب و خلاف منویات مقام معظم رهبری (حفظه الله) حجت الاسلام جهانشاهی یا همان طلبه سیرجانی را به سه ماه و یک روز حبس قطعی محکوم کرد.
و همچنین به دنبال شکایت مهدی هاشمی رفسنجانی از مدیرمسئول روزنامه ایران بابت انتشار بیانیه 220 تشکل دانشجویی،؛ شعبه 76 دادگاه کیفری استان تهران ، کاوه اشتهاردی مدیرمسئول روزنامه ایران را به تحمل شش ماه حبس تعزیری بابت افترا و 10 ضربه شلاق بابت نشر اکاذیب محکوم کرد
اسخی به اظهارات اخیر خاتمی انتخابات آزاد و سالم!
سالگرد 9 دی در سراسر کشور با حضور با شکوه مردم به منظور بازخوانی فتنه برگزار شد. یکی از مطالبات کلیدی مردم مجازات سران فتنه و برخورد قاطع با فتنه انگیزان است. دادستان تهران در نماز جمعه هفته گذشته در پاسخ به این مطالبه مردمی نوید داد؛ "محاکمه قطعی است".در حالی که فضای کشور مملو از انزجار و تنفر از سران فتنه است برخی از نمایندگان مجلس با بیاعتنایی به افکار عمومی با آقای سید محمد خاتمی دیدار کردند.
خاتمی در این دیدار بیمهریهای خود به مردم و نظام و انقلاب را تکرار کرده و علیرغم اینکه میخواهد تلویحا بگوید با موسوی و کروبی تفاوت دیدگاه دارد اما حرفهای همانها را به نوعی ترجمه و تحویل جمع یاد شده داده است.
خاتمی با اشاره به انتخابات آینده مجلس سه شرط را برای حضور در این انتخابات از سوی کسانی که به زعم او افکار آنها را نمایندگی میکند، مطرح کرده است:
1- فراهم کردن انتخابات آزاد و سالم
2- پایبندی همگان و بخصوص مسئولان به قانون اساسی
3- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای احزاب و گروهها
الف- آیا آقای خاتمی و دوستانشان به انتخابات آزاد و سالم اعتقاد دارند؟ انتخابات آزاد چیست؟ انتخابات سالم کدام است؟ آقای خاتمی و دوستانشان در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری پای مداخله بیگانگان را به رقابتهای سیاسی انتخاباتی باز کردند.
دوستان خاتمی رسما حمایتهای خارجی و بویژه حمایتهای رهبران دولتهای اروپایی را پذیرفتند. خاتمی وزیر ارشاد خود را به همراه تعدادی از روزنامهنگارانی که در دوران اصلاحات مشی آنها اهانت به مقدسات مردم و نظام و مقدسات دینی بود به لندن فرستاد تا حلقه "لندن" را در اتصال با حلقه "واشنگتن" برای ایجاد یک سامانه رسانهای علیه ملت ایران تجهیز و تمهید کند!
آیا منظور آقای خاتمی از انتخابات آزاد این است که او و دوستانش به راحتی سرسپردگی به اجانب را بپذیرند و حمایتهای آنها را جلب کنند؟
آیا منظور آقای خاتمی از انتخابات آزاد این است که اجازه دهد آمریکاییها میلیونها دلار بودجه در کنگره خود برای کمک به اصلاح طلبان و پیروزی آنها در انتخابات هزینه کنند و اجازه ندهند احدی در ایران به آنها اعتراض کند؟!
آیا منظور از انتخابات آزاد از دیدگاه آقای خاتمی این است که منافقین و سلطنت طلبها و مارکسیستها را با "رنگ سبز" به
اصلاح طلبان داخلی وصل کنند و با دادن علامت، آنها را به عنوان پشتوانه رای خود ولو اندک به حساب آورند؟!
آیا منظور آقای خاتمی از انتخابات آزاد این است که هر دروغ و تهمت و افترایی را به نامزد رقیب نسبت دهند و او را هزاران بار در اردوکشیهای خیابانی و با اهانت به وی، "دیکتاتور" خطاب کنند؟!
آیا منظور آقای خاتمی از انتخابات آزاد این است که اگر رای نیاوردند فرمان شورش بر جمهوریت نظام و ریختن به خیابانها را صادر کنند و احدی هم جرات نکند بگوید بالای چشم شما ابروست؟!
ممکن است آقای خاتمی بگوید منظور ما از انتخابات آزاد اینها نیست.
سئوال ما این است که پس این همه افعال زشت، ضد اسلامی، ضد اخلاقی وضد انسانی و ضد انقلاب از جانب چه کسانی در این یک سال پس از انتخابات صادر شد؟ ایشان اگر با این اعمال مخالف بودند چرا یک بار برای رد گم کنی و تبرئه خود ولو به صورت صوری این اقدامات را محکوم نکردند؟
انتخابات سالم از نظر آقای خاتمی چیست؟
قانون اساسی ساز و کار و مکانیسم آن را مشخص کرده است. چه کسانی خارج از ساز و کار قانون اساسی میخواهند انتخابات برگزار کنند؟ بیش از نیم میلیون نفر انسان مومن و صادق در سراسر کشور بیش از سه دهه است که به عنوان مجری و ناظر بر انتخابات بدون کمترین چشمداشتی خدمت میکنند. آنها دین خود را برای دنیای دیگری نخواهند فروخت. کما اینکه در دوم خرداد 76 با آنکه هیچ کس احتمال نمیداد آقای خاتمی رای بیاورد همین جمعیت صادق مجری و ناظر ادای امانت کردند و خاتمی را به عنوان پیروز انتخابات اعلام کردند. طرف مقابل هم بدون کمترین اعتراض پذیرفت و حتی به منتخب ملت تبریک گفت.
اما چرا همینهایی که مطالبه انتخابات آزاد و سالم را دارند نمیخواهند رای ملت را در انتخابات ریاست جمهوری دوره نهم و دهم به رسمیت بشناسند و آن را با بمب "دروغ تقلب" آلودند؟!
وقتی آقای خاتمی حاضر نیست سلامت اخلاقی و دینی یک جمعیت نیم میلیون نفری را در حفظ امانت رای مردم بپذیرد، وقتی آقای خاتمی حاضر نیست سلامت اخلاقی و دینی 6 فقیه شورای نگهبان و 6 حقوقدان منتخب مجلس در این شورا را به رسمیت بشناسد، وقتی آقای خاتمی حاضر نیست رای تنفیذ ولایت فقیه را که مشروعیت نظام به آن بسته است بپذیرد و رای جناب راسموسن دبیر کل ناتو و جرج سوروس یهودی برایش حجت است، چگونه میتوان به برگزاری یک انتخابات آزاد با حضور کسانی که آقای خاتمی مدعی است آنها را نمایندگی میکند امیدوار بود؟
آقای خاتمی و دوستانش سلامت و آزاد بودن انتخابات را با مداخله بیگانگان مورد تهدید قرار دادهاند و اکنون مدعی هستند که انتخابات، سالم و آزاد نبوده است. این یعنی فرار به جلو، انشاءالله روزی که دادگاه عادلانه تشکیل شود او و دوستانش باید از خود در این زمینه دفاع کنند اکنون که در افکار عمومی آنها محاکمه شدهاند و پاسخی هم ندارند قطعا فردا هم پاسخی نخواهند داشت.
ب- آقای خاتمی از پایبندی به قانون اساسی به عنوان دومین شرط حضور در انتخابات یاد میکند.
آقای خاتمی و دوستانشان کجا به اصول قانون اساسی پایبند بودند؟ طی یک سال گذشته همپیمانان آقای خاتمی در شورشهای خیابانی به امام خمینی(ره) خالق و مبدع قانون اساسی اهانت کردند. آنها اصل ولایت فقیه را که ستون اصلی خیمه قانون اساسی است نفی کردند و رسما در تظاهرات شرارت آمیز عاشورای 88 "مرگ بر اصل ولایت فقیه" گفتند. آیا آقای خاتمی و دوستانش به محکمات قانون اساسی اعتقاد دارند؟ اگر آنها اعتقاد و التزام داشتند این حوادث تاسف بار که دل شیفتگان انقلاب را در ایران و سراسر جهان به درد آورد، اتفاق میافتاد؟!
آیا آقای خاتمی و دوستانش نهادهای فیصله بخش در قانون اساسی برای منازعات سیاسی از جمله مسئله انتخابات را قبول دارند؟ اگر قبول داشتند که به دروغ تقلب وساختار جعلی نهادی به نام کمیته صیانت از آرا پناه نمیبردند.
آقای خاتمی و دوستانش در هر انتخاباتی فرمی را امضا میکنند در آن فرم بر اعتقاد و التزام آنها به قانون اساسی و ولایت فقیه تاکید شده است. آنها در عمل با دست زدن به شورش خیابانی و نفی جمهوریت نظام عملا پای در وادی کلاهبرداری و فریب افکار عمومی و بر علیه نظام گام برداشتهاند. لذا طرح مسئله پایبندی به قانون اساسی به عنوان یکی از شروط، جز یک لطیفه سیاسی و مسخره کردن مردم چیز دیگری نیست.
ج- آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای احزاب و گروهها نیز سومین شرط آقای خاتمی است.
نظام تاکنون با صبوری بحران صوری پدید آمده پس از اعلام نتایج انتخابات را مدیریت کرده و با دیده عفو و اغماض با مسئله برخورد کرده است. به حکم همه مراجع و فقها دعوت و حضور در شورشهای خیابانی علیه نظام و انقلاب در حکم محاربه محسوب میشود. اما نظام با تسامح برخورد کرد و اصل را بر این گذاشت که اینها فریب خورده هستند و تمام سعی خود را برای پرهیز از افراط و تفریط اعمال نمود.
آقای خاتمی به عنوان رئیس مجمع روحانیون مبارز روز 30 خرداد 88 روز قیام منافقین و سالروز اعلام جنگ مسلحانه منافقین را در سال 60، به عنوان روز راهپیمایی اعتراض آمیز علیه اعلام نتایج انتخابات برگزید.
دوستان آقای خاتمی در 26 خرداد، 30 خرداد و دیگر تجمعات غیرقانونی به مغازههای مردم حمله کردند. به یک پایگاه بسیج در همان روز حمله کردند و دهها نفر را در شورش بر جمهوریت نظام و اسلامیت نظام کشته و زخمی نمودند.
در این حوادث تعداد زیادی بهائی، سلطنت طلب و منافق دستگیر شدند. برخی از دستگیر شدگان تبعه خارجی و یا از وابستگان به سفارتخانههای خارجی از جمله انگلیس میباشند. به چه دلیل این افراد به عنوان شرط حضور آقای خاتمی و دوستانشان در انتخابات آینده باید آزاد شوند؟
آقای خاتمی باید به عنوان مسبب و آمر اغتشاشات یک سال گذشته خود به عنوان مطالبه مردم در قیام تاریخی 9 دی و 22 بهمن 88 محاکمه شود. آن وقت چه طور جرات میکند بیاید و خواستار آزادی زندانیان شود؟!
آقای خاتمی میگوید؛ "با این کارها [یعنی ادامه زندانی بودن محاربان با نظام] بخش مهمی از جامعه به دامن کسانی میافتد که اصل نظام را قبول ندارند."
اولا: آیا این تعداد اندک در زندان بخش مهمی از جامعه هستند؟
ثانیا: اگر اینها نظام را قبول داشتند مرتکب این همه جرم نمیشدند که به زندان بیفتند.
آقای خاتمی میگوید: "بگذارید فضای کشور فضای مودت و همگرایی و نقد باشد."
سئوال این است که چه کسانی فضای مودت و همگرایی و نقد را به سوی شورشهای خیابانی هدایت کردند؟ چه کسانی مرتکب اعمال ننگینی در شورشهای خیابانی شدند که اوباما و نتانیاهو به وجد آمده و گفتند: "[اینها بخوانید اصلاح طلبان] به نمایندگی از ما در تهران میجنگند."
آقای خاتمی و دوستانش به نمایندگی از آمریکا و رژیم صهیونیستی و دولت مکار انگلیس بیش از یک سال است که به نظام و مردم چنگ و دندان نشان میدهند، حالا پس از یک سال آمده است میگوید؛ به سمت "مودت" و "همگرایی" برویم!
کدام مودت و همگرایی؟ مودت و همگرایی با آمریکا و اسرائیل یا با مردم و نظام؟ اگر منظور شما مردم و نظام است چرا آتش بس اعلام نمیکنید و همچنان بر طبل جنگ میکوبید؟
سخن آخر اینکه چه کسی از شما دعوت کرده است که دوباره به صحنه سیاسی کشور برگردید. در راهپیمایی 9 دی و 22 بهمن پارسال از طرف مردم چنین دعوتی صورت نگرفته است. امسال نیز مردم جز لعن و نفرین بر آن جنایات و تبهکاریها چیز دیگری نگفتند. مردم به علامت احترام به نظام و قانون تاکنون علیه باند تبهکار فتنه اقدامی نکردهاند.
انتظار مردم این است که نهادهای قانونی در انتخابات آینده با کارنامه زشتی که از شما و دوستانتان به جای مانده است اجازه ندهند دوباره در انتخابات و مراجعه به آرای عمومی و رقابتهای سیاسی پای مداخله قدرتهای خارجی باز شود. مسئولان باید به مّر قانون عمل کنند و برگزاری انتخابات آزاد و سالم را آن چنان که قانون اساسی گفته تضمین کنند نه آن چنان که راسموسن دبیر کل ناتو و جرج سوروس یهودی دیکته میکنند.
میثم رشیدی مهرآبادی در جدیدترین مطلب وبلاگ خود نوشت: در سایت رسمی جاسبی، نکته مهمی که جلب توجه می کند، لینک مسئولیتهاست. در این لینک، مسئولیتهای متعدد او که تاکنون ادامه دارد مشخص شده که عبارتند از:
1- رئیس دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1361 تاکنون
2- عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی (منتصب از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی، از سال 1367 تاکنون
3- دبیر دوم شورای عالی انقلاب فرهنگی، از سال 1368 تاکنون
4- عضو کمیسیون مشترک و کمیسیون معین شورای عالی انقلاب فرهنگی، از سال 1368 تاکنون
5- عضو شورای موسس دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1361 تاکنون
6- عضو و رئیس هیات ممیزه دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1371 تاکنون
7- عضو هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1361 تاکنون
8- رئیس کمیسیون برنامه ریزی در بخش آموزش و تحقیقات غیر دولتی، برنامه دوم پنجساله توسعه اقتصادی و اجتماعی از سال 1371 تاکنون
9- صاحب امتیاز خبرنامه دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1369 تاکنون
10- صاحب امتیاز نشریه اقتصاد و مدیریت دانشگاه آزاد اسلامی از سال 1368 تاکنون
11- صاحب امتیاز روزنامه آفرینش از سال 1370 تاکنون
12- عضو افتخاری انجمن مدیران صنایع از 1372 تاکنون
13- عضو شورای عالی جوانان از 1372 تاکنون
14- عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت ایران از 1345 تاکنون
15- عضو ستاد مرکزی اقامه نماز در دانشگاهها از 1373 تاکنون
16- عضو شورای اجرایی اتحادیه دانشگاههای جهان اسلام از سال 1377 تاکنون
17- رئیس شورای اجرایی اتحادیه دانشگاههای جهان اسلام از سال 1380 تاکنون
18- عضو شورای اجرایی انجمن دانشگاههای جهان از تیر ماه 1380 تاکنون
این مرد 66 ساله باز هم بنا ندارد جایش را به جوان ترها بدهد. گمان می کنم او در داشتن مسئولیت های همزمان رکورد غیر قابل رقابتی دارد!
رئیس کمیته دفاعی مجلس گفت: سران فتنه مانند کودتاچیان هستند و باید با آنها برخورد شود و نباید هیچ کوتاهی و اغماضی صورت گیرد.
کلمه به نقل از فارس از کرمان، غلامرضا کرمی شامگاه شنبه در جمع مدیران خبرگزاریها و مطبوعات ارزشی استان کرمان با اشاره به دستگیری برادر عبدالمالک ریگی در پاکستان اظهار داشت: این خبر را مسئولان کشور پاکستان اعلام کردند و اینکه این همان شخص است، یا خیر، خبر 100 درصد و قابل اعتمادی نیست.
وی در پاسخ به علت تغییر وزیر امور خارجه افزود: از این موضوع دو هفته میگذرد و من شخصا این تغییر را طبق قانون از حقوق رئیس جمهور میدانم و بر اساس قانون اختیاراتی دارد که میتواند این تغییرات را انجام دهد.
نماینده مردم کرمان و راور در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با وزیر خارجه سابق کشورمان سفرهای زیادی را داشته است، تصریح کرد: متکی فردی اصولگرا و خردمندی است و شخصا از نوع برخورد با وی در داخل و خارج از کشور راضی نیستم و این برخوردها قابل تأیید نیست.
وی با مثبت ارزیابی کردن وضعیت کمی نشریات اصولگرای استان کرمان بیان داشت: از نظر تعداد افزایش خوبی در این زمینه صورت گرفته و جا دارد از مدیرکل سابق و کنونی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تقدیر شود.
کرمی با اشاره به اینکه با تشکیل جلسات فصلی با خبرگزاریها و مطبوعات اصولگرای استان مخالفتی ندارم، تصریح کرد: این پیشنهاد خوبی است و ارتباطات ما باید بیشتر و فعالتر شود و مطبوعات و رسانهها میتوانند، اخبار ما را پیگیری کنند.
وی گفت: در ارتباط با توجه به همه مطبوعات در راستای چاپ اخبار نمایندگان استان در نشریات مختلف، پیگیریهای لازم را از طریق روابط عمومی مجلس انجام میدهم.
کرمی افزود: بحث هزینه بالای مطبوعات به دلیل اجرای قانون هدفمندی یارنهها را از طریق وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمیسیون مربوطه در مجلس پیگیری میکنیم تا به راهکاری دست پیدا کنیم.
رئیس کمیته دفاعی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه محاکمه سران فتنه به عنوان خواسته عمومی عامه مردم مطرح است، اظهار داشت: نظام ظرفیت مدیریت جریان مقابله با فتنه 88 را داشت و من شخصا معتقد هستم که مدیریت عالی و خوبی انجام شد و در رأس همه مقام معظم رهبری تدابیر خوبی داشتند.
کرمی تصریح کرد: در بحث سران فتنه باید فرصت مناسبی ایجاد شود و عملا محاکمه آنها در افکار مردم حاصل و آنها در زندان افکار مردم محبوس هستند.
وی گفت: سران فتنه مانند کودتاچیان هستند و باید با آنها برخورد شود و نباید هیچ کوتاهی و اغماضی صورت گیرد.
نماینده مردم کرمان و راور در مجلس در زمینه فاضلاب ماهان بیان داشت: مطالعات لازم انجام شده و کار اجرایی آن به زودی آغاز میشود و همچنین باند دوم ورودی هفت باغ و ماهان را شخصا پیگیری کردم و مقرر شده است که عملیات اجرایی آن به زودی آغاز شود.
کرمی با اشاره به اینکه جمعیت زندان کرمان زیاد است، گفت: پیگیری میکنیم، اردوگاهی که در منطقه کبوترخان است، تکمیل و تجهیز شود.
وی خاطرنشان کرد: در بحث ریزش معدن هجدک راور راهکارهای مختلفی مطرح است که از میان آنها بهترین آن انتخاب شد و این مهم در حال پیگیری است تا به معدنچیان گرفتار در معدن دست پیدا کنند.
کرمی افزود: باید به خانواده این معدنچیان و دیگر قربانیان معادن رسیدگی شود.
در این جلسه احمد سعیدی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان کرمان نیز با اشاره به وضعیت مطبوعات در استان کرمان اظهار داشت: از حیث کمی وضعیت رسانههای مکتوب استان کرمان از همه استانها بالاتر و بهتر است.
وی افزود: اخذ چند مجوز نشریه دیگر برای برخی حوزهها و شهرستانها که در این زمینه ضعیف هستند، پیگیری میشود.
سعیدی با اشاره به فتنه سال گذشته در کشور تصریح کرد: سردار کرمی، نماینده مردم کرمان و راور در مجلس شورای اسلامی پیشقراول دفع فتنه در مجلس بود و همچنین آیتالله جعفری در کرمان با بیانات خود سبب بصیرت بخشی مردم شد.
وی با بیان اینکه دو سال از تعطیلی خانه مطبوعات کرمان میگذرد، خاطرنشان کرد: وزارت فرهنگو ارشاد اسلامی آییننامه خانه مطبوعات را تغییر داده است.
سعیدی گفت: خانه مطبوعات میتواند بستری برای حضور پررنگتر مطبوعات و خبرگزاریها در سطح استان باشد و ما به دنبال این هستیم که این زمینه و بستر را هر چه زودتر فراهم کنیم.
در این جلسه مدیران و نمایندگان مطبوعات و خبرگزاریهای ارزشی استان به بحث و تبادل نظر در راستای ارتقای وضعیت خبر و اطلاعرسانی با نماینده مردم کرمان و راور در مجلس و مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی پرداختند.
محافل ضدانقلاب تحرکات اخیر محمد خاتمی و حلقه لندن را به طنز و هجو کشیده اند. محافل یاد شده در اوج اغتشاشات سال گذشته از فتنه گرانی چون خاتمی حمایت می کردند. کیهان نوشت :پایگاه اینترنتی گویانیوز با اشاره به اظهارات اخیر خاتمی مبنی بر تعیین شرط جهت حضور در انتخابات مجلس، به طنز نوشت: ببینید بچه ها! اتفاقی نیفتاده که. خونسردی خودتان را حفظ کنید و به آن چه می گویم درست گوش بدهید. اگر بد بود، کار خودتان را بکنید؛ اگر خوب بود، در انتخابات مجلس سال۱۳۹۰ و انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ شرکت کنید. فقط بالا غیرتاً عصبانی نشوید و حرف بد بر زبان نیاورید.
گویانیوز ضمن بی عرضه و بی جربزه توصیف کردن کسانی چون خاتمی و مهاجرانی و حلقه جرس می نویسد: توصیه می کنیم هر روز سایت جرس را باز کنید و مطالب تئوریسین های جنبش سبز را خوب بخوانید و آن ها را از بر کنید. از «ب» بسم الله تا «ت» تمت این مقالات، چیز برای فهمیدن و آگاه شدن دارد. خودتان را یک جور سرباز حس کنید که می خواهید توی شکم حیوانی قایم شوید و به داخل قلعه دشمن نفوذ کنید. اصلاً مهم نیست که بدانید چرا کسانی که توی شکم آن حیوان نگون بخت جمع شده اند این قدر توی سر و کله هم می زنند؛ مهم این است که وقتی دشمن گول خورد و در قلعه را باز کرد همه آن کسان از توی شکم حیوان می ریزند بیرون و قلعه را فتح می کنند و ما پیروز می شویم.
ارگان سازمان خارجی فتنه و آشوب ادامه می دهد: عزیزان! ببینید آقای خاتمی چه می گوید همان را عمل کنید. باور کنید صلاح همه ما در آن است. من که هر وقت این مرد را می بینم و حرف هایش را می شنوم کیف می کنم. باور کنید خدای استراتژی و تاکتیک است. آن پیچش زیبا به طرف توالت سازمان ملل، زرنگی این آدم را در برخورد با معضلات به شما نشان می دهد. من که گوش به فرمان او هستم. بگوید شرکت کن، می کنم. بگوید نکن، نمی کنم. کافی ست بگوید بپر، من فقط می پرسم از کدام پنجره. حالا طبقه اول باشد یا دهم برایم فرقی نمی کند.
سایت بالاترین نیز به شکل دیگری به هجو خاتمی پرداخت: آقای خاتمی کف خواست های اصلاح طلبان را برای شرکت در انتخابات بعدی اعلام کرد. خب الحمدلله. واقعاً نگران بودیم و خواب به چشممان نمی آمد اگر می دانستیم این دسته قصد شرکت در انتخابات را ندارند. حالا که از خواسته های خاتمی خبردار شدیم، چند سؤال به وجود می آید. اول اینکه قصد خاتمی از بیان این خواسته ها چیست؟ آیا منتظر است که جمهوری اسلامی با خواندن این خواست ها بگویند «آها... پس این را می خواستید؟ خوب چرا از همان اول نگفتید. بفرمایید این شما و این آنچه شما خواسته اید»! و بعد هم دست همدیگر را می گیریم و رقص کنان سرود «من چقدر خوشبختم» را می خوانیم؟ آلترناتیو دیگر چیست؟ نظام محل ]...[ هم به خواسته های خاتمی نگذارد و ایشان دچار یاس فلسفی شود و گوشه عزلت بجوید و ما هم دق مرگ شویم تا از افسردگی ایشان جلوگیری کنیم و سعی کنیم ایشان را از پرت کردن خود از پل حافظ منصرف کنیم؟ آلترناتیو دیگر چیست؟نظام محل ]...[ به خواسته های آقای خاتمی نمی گذارد و آقای خاتمی و بقیه اصلاح طلبان به هر حال کاندیدا می شوند و رد صلاحیت می شوند و یا مثلاً یکی شان که کبریت بی خطری به نظر می آید تایید صلاحیت می شود و بعد می رویم به خیابان و می گوییم رای ما رو پس بگیر! و بعضی مان را می گیرند بعضی هم پناهنده به کشورهای دیگر می شوند و... خاتمی پس از یک سال و اندی، کف خواست های جدیدش را برای شرکت در دوره بعدی مطرح می کند! راستی آی کیوی آقای خاتمی آن وقت ها چقدر بود و آی کیو دوستانی که برای شرط های او هورا می کشند چقدر است؟ اما از همه آلترناتیوها گذشته، اگر منظور خاتمی کف کردن ما از این شرط و شروط بود که ما اپوزیسیون کف کردیم و خواسته ایشان تامین شده است!
حسن شریعتمداری عضو مرکزیت حزب منحله خلق مسلمان و از عناصر مرتبط با لانه جاسوسی سابق آمریکا هم در گفت وگو با VOA تأکید کرد: اظهارات خاتمی در حالی است که هیچ بارقه ای پیش روی اصلاح طلبان وجود ندارد. اگر او برای مخاطب خارجی این سخنان را نزده باشد، نکته دقیق و مهمی در سخنان وی وجود ندارد.
اشکمان درآمد از بس که جوک شدیم
سال میلادی 2010 بر فتنه گران و جریان اپوزیسیون چگونه گذشت؟
پایگاه اینترنتی خودنویس وابسته به روزنامه نگاران زنجیره ای فراری در این باره نوشت: سال 2010 میلادی که روز شنبه به پایان رسید، در ایران با التهاب آغاز شد. روزهای نخستش با عاشورای 88 شروع شد. البته پس از یک دوره التهاب، شعله تحرکات خیابانی خاموش شد ولی همان التهاب به فضای مجازی منتقل شد و همان جا باقی ماند. قضیه اسب تروا و راهپیمایی 22بهمن بسیار خبرساز شد. شاید بتوان 22بهمن 1388 را روز پایان گرفتن تحرک خیابانی اپوزیسیون دانست. به خصوص با آن قضیه اسب تروا که تبدیل به جوک سال شد! موسوی کاندیدای صفحه نخست شخصیت سال مجله تایم شد. سبزها به گفته خودشان ده بار- ده بار به وی رای دادند تا وی از لیدی گاگا ] رقاصه آمریکایی[ هم پیشی بگیرد ولی در نهایت لیدی گاگا و بیل کلینتون به روی جلد مجله تایم رفتند.
سایت مذکور می نویسد: درست برخلاف سال 2009 که اپوزیسیون تقریباً درهمه مناسبت ها مانند روز قدس و 13آبان و 16 آذر به خیابان آمد در سال 2010 همین مناسبت ها در سکوت نسبی برگزار شد تا یکبار دیگر گمانه زنی ها درباره خاموش شدن شعله جنبش به واقعیت نزدیک تر شود. مناسبت های 13 آبان و 16 آذر و روز قدس یکی پس از دیگری رفتند و ما تقریباً هر روز به صفحه مانیتور خیره ماندیم تا ببینیم خبری از خیزش مجدد می شنویم یا همه اش در حد لینک گذاری و موضوع داغ و الله اکبرهای قلابی در بالاترین باقی خواهد ماند. ولی خبری نشد. خیلی ها در اپوزیسیون اعتراض کردند و موسوی همچنان بیانیه داد و اعلامیه صادر کرد.
خودنویس همچنین می افزاید: مراسم ماه محرم و عاشورا با سکوت کامل برگزار شد. انگار کسی دیگر رمقی برای مخالفت نداشت. مخالفان پشت مانیتورهای شان جاخوش کردند چون از همه جا امن تر بود. اکبر گنجی گفت این 27 میلیون نفری که به موسوی رای داده اند کجا هستند. صدای خیلی ها درآمد. رگ گردن خیلی ها بیرون زد. بدو بیراه ها شروع شد ولی کسی نتوانست آن 27 میلیون نفر را نشان بدهد و باز همچنان موسوی و یارانش همچنان بیانیه می دادند. سال 2010 این گونه به پایان آمد.
خودنویس البته یادآور نشده که سال میلادی سپری شده برای اربابان آمریکایی و انگلیسی و صهیونیست فتنه گران هم سالی پر از شکست و ناکامی (از افغانستان و عراق و لبنان و فلسطین و ترکیه تا آشوب های اجتماعی و اقتصادی در غرب) بود.
دکتر علیرضا زاکانی یکی از افرادی است که طی سالهای اخیر در موضوعات خاص دست به افشاگریهایی زده که در جامعه بازتابی وسیع پیدا کرده است، از جمله موضوعات مهمی که این نماینده مجلس در مورد آنها مطالبی را بیان داشته، بحث دانشگاه آزاد، قاضی مرتضوی و معاون اقتصادی اسبق وزیر اطلاعات بوده که در جامعه بازتاب وسیعی پیدا کرده است، زاکانی معتقد است چون در گذشته دستگاه قضایی هیچ یک از شکایتها را رسیدگی نکرد و همه را منع تعقیب صادر کرد؛ و بحث اعمال نفوذ مطرح بود، اطلاعرسانی به افکار عمومی تنها راه ما بوده است.
اولین سئوال ما این است که چرا افشاگری؟
بنده اساساً اهل سر و صدا نیستم، موضوعات مختلف را بواسطه توجه ویژه به ظرفیتهای نظارتی مجلس دنبال میکنم که به لطف خدا بسیاری از آنها بدون انعکاس به جامعه به نتیجه میرسد. در مورد رسیدگی، ابتدا به هرچه که برسم قاعدهام این است که با فرد خاطی، مطرح و اگر گزارشی نیز براساس اسناد تنظیم کرده باشم به وی میدهم تا در صورت داشتن مستنداتی که به اسناد ما خدشه وارد کند گزارشم را تصیح کنم. اگر فرد تن به قانون ندهد به مسئولان ذیربط مراجعه میکنم و باز اگر گوش شنوایی ندیدم از طریق مجاری قانونی کار را دنبال میکنم و در صورت اعمال نظر توسط عناصر مختلف، راهی جز طرح با افکار عمومی، البته با وسواس و بدون افراطیگری نیست لذا برای طرح یک موضوع در افکار عمومی بنده همه مسیرهای فوق را میروم، اگر به نتیجه نرسیدم برای رفع مشکل راهی جز بازگو کردن آن با مردم در حد ضرورت، مستند و بارعایت شرع نمیماند.
یکی از موضوعاتی که شما طی سالهای گذشته پیگیر آن بودید و در مقطعی موضوع را علنی کردید مربوط به تخلفات یکی از نمایندگان مجلس و معاون وزیر اطلاعات بود، لطفا توضیح دهید که ماجرا چه بود و به چه صورت قضیه علنی شد؟
معتقدم یکی از کارهایی که در برخورد با فساد باید انجام گیرد، شروع مبارزه از قدرتمندترین افراد است و با ردیابی مفسدان و عوامل آنها در ساختار قدرت باید آنان را منکوب کرد و هر دستگاهی نیز باید به پالایش از درون خود بپردازد، لذا وقتی در مجلس هفتم متوجه شدم یکی از نمایندگان مجلس با سوءاستفاده از جایگاه خود و معرفی 200 نفر به یک بانک، در سال 1384 و 1385، بیش از 290 میلیارد تومان وام برای آنها درخواست کرده و با این وامها نیز موافقت شده، از وزیر اقتصاد سئوال کردم که به چه علت این وامها با معرفی یک نماینده، در اختیار چنین افرادی قرار گرفته است، در حالیکه مردم عزیز ما برای چند میلیون تومان وام، باید مدت زیادی وقت سپری کنند. همچنین سایر بانکها نیز به افراد معرفی شده توسط ایشان وام داده بودند، بههرحال عین این شکایت را نیز به کمیسیون اصل 90 کردم تا از طریق کمیسیون هم بتوانم برخورد با رانتخواری را از درون مجلس آغاز کنم. گرچه برخی از آقایان در مجلس میگفتند اینکار خلیفهکشی است و تابهحال کسی سراغ نمایندگان نیامده است و اگر این کار باب شود نامناسب است، ولی بنده معتقد هستم قانون چهارچوب اختیارات نمایندگان را مشخص کرده است و در صورت تخطی از چهارچوبهای فوق، خود نمایندگان مجلس باید جلوی متخلفین ایستاده و به آن اعتراض کرده و از طریق مراجع قانونی نیز آن را پیگیری کنند.
قضیه معاون وقت وزیر اطلاعات چه بود؟
در موضوع بستنی میهن که به جرم قاچاق 4 میلیارد و 400 میلیون تومان در دادگاه بدوی محکوم شده بود، به بهانه نامه معاون اسبق اقتصادی وزارت اطلاعات و باز پسگیری شکایت گمرک توسط دادگاه، تبرئه شد. این درحالی بود که در شش ماهه اول سال 1384 کل کشور بسیج شدند تا با قاچاق مبارزه کنند، تمام تلاشهای آنها منجر به واریز شدن 1 میلیارد و 200 میلیون تومان طی شش ماه اول سال به خزانه شد، اما با یک نامه 4 میلیارد و 400 میلیون تومان مورد عفو قرار گرفت، لذا بنده از وزیر اطلاعات وقت سئوال در رابطه با نامه معاونش کردم. حدود هشت ماه توصیه میشد صلاح نیست که وزیر در صحن حاضر شود، ولی با دو دیداری که ما با ایشان داشتیم و قبول نکرد که با عنصر خاطی برخورد کند، ما این مصلحت سنجی را قبول نکردیم؛ شب قبل از حضور ایشان در مجلس، مدیرکل وی به اینجانب توصیه کرد چرا با وزیر معامله نمیکنید، مجلس ششمیها معامله میکردند و وقتی ناراحتی بنده را دید و اعلام اینکه بههرحال این توصیه معادل قیمت دین و اعتقادات ما را میخواهد، با ترشرویی وی را بدرقه کردم. صبح روز سئوال، یکی از مدیران وزارت اطلاعات را که از دوستان عزیز ماست، سراغم فرستادند و ایشان در مجلس گفت، که فلان معاون وزارت میگفت ما از ایشان چیزی نداریم، اما اگر بخواهد حرف بزند دوستانش را افشاء خواهیم کرد که البته پاسخ مناسب خود را گرفت و بنده گفتم اگر پا را از این فراتر بگذارید، از تریبون مجلس همه موارد و رویههای شما را خواهم گفت. بههرحال قاطبه دوستان وزارت اطلاعات، برادران مؤمن و فداکار و سربازان گمنامی هستند که نباید وجود این چنین فرد خاطی در وزارتخانه باعث خدشه به زحمات آنان شود. شما این سلسله را در کنار هم تحلیل کنید، ابتدا دعوت به مصلحت سنجی میکنند، سپس بهدنبال تطمیع هستند و نهایتا راه تهدید را پیش میگیرند، این آن چیزی است که در کشور باید با آن برخورد شود.
جالب اینجاست که کمیسیون امنیت سئوال بنده را که با پاسخ نامناسب وزیر در صحن مواجه شد و بنده قانع نشدم طبق قانون بررسی کرد و صدق گفته و بیان اینجانب را طی گزارشی در صحن به سمع نمایندگان و مردم رساند و ما باز این پرونده را در کمیسیون اصل 90 دنبال کردیم.
در یک مورد دیگر نیز پرونده دانشگاه آزاد را که دنبال میکردیم، واسطی پیدا شد که به دروغ وعده داده بود تا در قبال دریافت 500 میلیون تومان، بنده را منصرف سازد. ایشان ادعا کرده بود که دوست بنده است در حالیکه وی را نمیشناختم و نتیجه این موضوع، چیزی جز دستگیری و برخورد با این فرد توسط مراجع امنیتی نبود.
یکی از موضوعات دیگری که شما درخصوص آن افشاگریهایی در جامعه انجام دادید، مربوط به تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد بود، لطفا در این خصوص نیز توضیح دهید؟
فقط موضوع دانشگاه آزاد اسلامی در ابتدا مطرح نبود، بحث تحقیق و تفحص از کل آموزش عالی کشور بود، ولی در حین کار، دانشگاه آزاد اسلامی از جریان تحقیق و تفحص ممانعت به عمل آورد و بعد از اینکه مشخص شد کارشان از نظر قانونی وجاهت ندارد و بنای برخورد قانونی با آنها است؛ دانشگاه آزاد همکاری خود را با هیأت آغاز کرد، اما در همان ابتدا، متوجه این موضوع شدند که اطلاعاتی که به هیأت تحقیق و تفحص میرسد، اطلاعاتی است که با نشان دادن مشکلات مسئولان سطح بالای دانشگاه آزاد بویژه رئیس آن، هزینه سنگینی برای آقای جاسبی و تیم همراه وی دارد؛ لذا تصمیم به ممانعت از کار تحقیق و تفحص گرفتند و در این جهت از تمامی ظرفیتهای خود در مجلس، قوه قضاییه و رسانهها استفاده کردند؛ اما در نهایت نتیجه این شد که هیأت تحقیق و تفحص، تصمیم گرفت ارتباط خود را با دانشگاه آزاد قطع کرده و کار را نا تمام بگذارد.
در مدتی که کار تحقیق و تفحص را انجام میدادید چه مقدار سند جمع آوری کردید؟
در آن مدت نزدیک 90 هزار برگ سند از این دانشگاه بهدست آمد و ماحصل آن 13 جلد گزارش شد.
گزارشات را چهکار کردید؟
ما ابتدا طبق رویهای که داشتیم گزارشات را برای آقای جاسبی ارسال کردیم و انتظار داشتیم که ایشان اگر انتقادی دارند آن را به ما منتقل کنند تا در صورت ارایه اسنادی خلاف موارد مندرج در گزارش ما؛ مبتنی بر اسناد، گزارشات را اصلاح کنیم، اما تنها به جلد یک این گزارش، پاسخی غیررسمی دادند.
این پاسخ غیررسمی به چه صورت بود؟
یک مکتوبی را بهصورت غیررسمی بین برخی نمایندگان مجلس پخش کردند که در آن نکات خلاف واقع زیادی دیده میشد، لذا بعد از تحویل گزارشات به مجلس، اعمال نفوذ دانشگاه آزاد، مانع از انتشار آن شد و در رسانهها نیز نکات نادرست و خلاف واقع مطرح کردند. در چنین شرایطی، ناگزیر و در راستای تنویر افکار عمومی، بعد از اینکه همه راههای قانونی را طی و با افراد زیادی از جمله آقای احمدی نژاد، آقای هاشمی رفسنجانی، مسئولین دانشگاه آزاد و برخی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزیر علوم وقت صحبت کردیم، به دستگاه قضایی شکایت کردیم که متأسفانه در آنجا اعمال نفوذهایی که مرتضوی دادستان سابق تهران انجام داد، مانع از رسیدگی به تخلفات دانشگاه آزاد شد لذا بالاجبار با افکار عمومی موضوع را درمیان گذاشتم و بخشی از تخلفات را بیان کردم.
در مجلس چه فرد یا افرادی مبادرت به اعمال نفوذ کردند؟
تعدادی از نمایندگان بویژه آقای عباسپور رییس کمیسیون آموزش مجلس، در این جهت مانعتراشی زیادی کردند.
این مانعتراشیها به چه صورت بود؟
ریاست کمیسیون آموزش و تعدادی از افراد عضو آن با آقای جاسبی بودند و در این راستا روی نوع فعالیت ها و نحوه ارائه گزارشات تأثیر میگذاشتند و نهایتاً با گرفتن زمان و تعیین وقت بیست دقیقهای بعنوان آخرین فرصت در جلسه آخر کمیسیون در مجلس هفتم برای ارائه گزارش نهایی، از ادامه کار برای تصویب گزارش و قرائت آن در صحن جلوگیری کردند.
پیگیری شکایتتان در دستگاه قضایی چه سرانجامی پیدا کرد؟
در آن زمان آقای مرتضوی دادستان تهران بود، دستگاه قضایی هیچیک از شکایتهای ما را رسیدگی نکرد و همه را منع تعقیب صادر کرد؛ لذا چون بحث اعمال نفوذ مطرح بود، اطلاعرسانی به افکار عمومی تنها راه ما بود.
افشاگریهای شما در این خصوص آیا تأثیری هم داشت؟
در میان گذاشتن موضوع با افکارعمومی، بسیار تأثیرگذار بود و بسیاری از افرادی که حرفهای نادرست دانشگاه آزاد را قبول کرده بودند، نظرشان تغییر کرد و در این جهت دوستان دیگری نیز به صحنه روشنگری آمدند و ماحصل ماجرا این شد که تحول در دانشگاه آزاد، شکلی فراگیر بهخود گرفت.
شما در خصوص قاضی مرتضوی نیز افشاگریهایی داشتید، بفرمایید ماجرا از چه قرار بود؟
در جریان تحقیق و تفحص از آزمون دستیاری سال 1382 به اسنادی رسیدیم که حکایت از تبانی و اعمال نظر در رسیدگی به بسیاری از پروندهها داشت که بخش عمده آن مربوط به دانشگاه آزاد بود. پرونده هایی که حکایت از آن داشت که در آزمون سال 1382و1383 تقلب اتفاق افتاده بود؛ در این رابطه پروندههایی را تشکیل داده بودند، اما رسیدگی درست به آنها صورت نگرفته بود و برخی از آنها ناپدید شده بود، در این اثنا ما وارد رسیدگی به قضیه شدیم.
بعد از ورودتان در قضیه، کارها را به چه نحوی دنبال کردید؟
بعد از این قضایا ما گزارشی را تنظیم کردیم که حکایت از تخلفات قاضی مرتضوی داشت و این گزارش را نیز بنا بر رویهمان قبل از پیگیری از طریق قانون به خود دادستان سابق تهران ارائه دادیم تا اگر اسنادی بر خلاف آن دارد، ارائه کند تا در صورت صحت آن، گزارش را تغییر دهیم که متأسفانه مرتضوی نهتنها اسنادی ارائه نکرد، بلکه طی نامهای 19 صفحهای نکات نادرست دیگری منعکس کرد که ما پاسخ آن را دادیم، البته در مجلس نیز گزارشات ما تأیید و رسما از تربیون مجلس در گزارش تحقیق و تفحص از قوه قضائیه قرائت شد.
آیا از طریق دستگاه قضایی هم موضوع را پیگیری کردید؟
بعد از قرائت گزارش در مجلس، ما از طریق دستگاه قضایی موضوع را پیگیری کردیم، اما وی ادعاهایی را مطرح کرد که ضمن نادرست بودن آنها، با رسانهای شدن توسط خود مرتضوی، عملا راه برای افشاگری علیه وی هموار شد. البته باید به این نکته نیز اشاره کنم که قبل از افشاگری علیه وی هشت بار با خود ایشان در جلسات مختلف موضوع را مطرح کردم، چون پاسخ قانع کنندهای نگرفتم ، سه بار با رییس سابق قوه قضاییه و یکبار با معاون اول قوه قضاییه دیدار داشتم و سپس به دادگاه انتظامی قضات شکایت کردم که همه این کارها نتیجهای در پی نداشت، اما بحمدالله ماحصل افشاگری این شد که به تعویض ایشان کمک کرد و راه را برای بررسی تخلفات مرتضوی باز کرد
بسمه تعالی
متن کامل کیفرخواست سران فتنه
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِن لاَّ یَشْعُرُونَ
سوره مبارکه بقره، آیات 11 و 12
انتخابات دهم ریاست جمهوری "پتک جمهوریت" بر سر دشمنان قسم خورده نظام اسلامی بود و حماسه 40 میلیونی ایرانیان در این انتخابات بیش از پیش پیوند عمیق ملت و حاکمیت را آشکار نمود اما در این میان برخی اتفاقات تلخ آن چنان بر مذاق دشمنان این مرز و بوم شیرین بود که تا ماه ها بعد از آن با ترفندهای تبلیغاتی خاص خود سعی بر تحت الشعاع قرار دادن اصل موضوع را داشته و با بزرگنمایی حواشی خودساخته در این میان، به قصد انتقام از ایران و ایرانی وارد عرصه شدند.
اما بدون تردید در این میان باید به جای شناسایی معلول، به سراغ علت ها رفت.
دروغ بزرگ "تقلب در انتخابات" در حالی مطرح شد که با گذشت قریب به 18 ماه از 22 خردادماه 88، همچنان سندی دال بر این ادعا ارائه نشده است و از سوی دیگر عدم همکاری کاندیداهای معترض با شورای نگهبان و حتی سر باز زدن از همکاری با شورای منتخب، بیش از پیش بر شعله های این آتش کور افزود تا جایی که به تبع حوادث بوجود آمده از این فضای احساسی، ده ها تن از هموطنانمان کشته شده و ماه ها کشور با تحمیل فشارهای غیر ضروری، از بسیاری از برنامه های بلند مدت خود بازماند.
از سوی دیگر برگزاری دادگاه های متهمان حوادث پس از انتخابات اگرچه حاکی از عزم جدی دستگاه قضا نسبت به برخورد با عوامل این فتنه بزرگ بود لکن اکتفا به برگزاری دادگاه های محاکمه عوامل دست چندم و بعضا عناصر فریب خورده جریان کودتای سبز، پیام ناخوشایندی برای ملت ایران داشت و آن هم عدم اراده دستگاه قضایی جهت برخورد با عوامل و مسببین این حوادث تلخ بود.
بنا بر قاعده "العدل اساس الملک" حداقل انتظاری که از دستگاه قضا می رود رعایت عدالت در برخورد با متهمان حوادث پس از انتخابات است نه آنکه محاکمه عناصر دست چندم و فریب خورده این فتنه، مبدل به حلقه مصونیت برای سران فتنه باشد.
میرحسین موسوی؛ فرزند میر اسماعیل:
طبق بند 9 ماده 33 قانون انتخابات ریاستجمهوری، تقلب در انتخابات جرم به شمار میرود
و طبق ماده 697 قانون مجازات اسلامی «هر کس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جرائد یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر به کسی امری راصریحاً نسبت دهد یا آنها را منتشر نماید که مطابق قانون آن امر جرم محسوب میشود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید... .»، خود این اقدام جرم و افترا است،
و نامبرده بحث عمل تقلب را مستقیما و صراحتاً به وزارت کشور، شورای نگهبان و دولت نسبت داده که این قطعاً افترا است و وی باید برای اثبات مدعای خود به دادگاه احضار گردد.
از سوی دیگر با توجه به رأی مشورتی قوه قضائیه مبنی بر اینکه اگر افترا یا توهینی نسبت به یک شخصیت حقوقی باشد، اما شواهد و قرائن دلالت به این داشته باشد، این نسبت دادن به یک شخصیت حقوقی در واقع به یک شخصیت حقیقی بر میگردد که حق شکایت با عنوان افترا برای شخصیت حقیقی موجود در شخصیت حقوقی که ناظر به اوست، ثابت است،
یعنی در مورد اخیر شواهد و قرائن موجود دلالت بر این دارد که تقلب در انتخابات را به وزیر کشور و اعضای شورای نگهبان نسبت دادهاند لذا وزیر کشور دولت نهم میتواند در این خصوص اقامه دعوا کند که البته طبق ماده 727 قانون مجازات اسلامی این جرم حتماً باید یک شاکی خصوصی داشته باشد.
هم چنین بر هم زدن امنیت کشور موضوع ماده 498 قانون مجازات اسلامی، تبلیغ علیه نظام موضوع ماده 500 قانون مجازات اسلامی و تحریک مردم به جنگ و کشتار و هشدار موضوع ماده 512 قانون مجازات اسلامی، از دیگر جرائمی است که نقش میرحسین موسوی در آنها غیرقابل انکار است و نگاهی به بیانیه های وی طی ماه های پس از انتخابات به خوبی بر این نکات صحه می گذارد.
و در نهایت اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرائم ضد امنیت داخلی کشور موضوع ماده 610 قانون مجازات اسلامی، اخلال در نظم عمومی موضوع ماده 618 قانون مجازات اسلامی، مزاحمت برای زنان و اطفال موضوع ماده 619 و تخریب، نهب و غارت، موضوع مواد 675، 676، 677، 683،687 و 689 قانون مجازات اسلامی است که به وفور در پرونده این مخل امنیت ملی به چشم می خورد
و طبق ادله و شواهد موجود با توجه به علم متهم به نتایج تجمعات غیرقانونی، تظاهرات و اختلال عرفی که بین علت و معلول یعنی بین تجمعات و تخریبها موجود است، موسوی با اغتشاشگران وحدت قصد داشته و این وحدت قصد محرز است.
لذا با توجه به اینکه اگر کسی به تجمع تحریک کند در واقع به تخریب تحریک کرده است، به همین دلیل وی طبق ماده 619، 618، 675، 676، 677،683، 687، 689 قانون مجازات اسلامی که این موارد غالباً با موضوع تخریب، نهب و غارت، مزاحمت برای زنان و افراد و اخلال در نظم عمومی است، معاونت در جرم محسوب می شود و بدون تردید خون های ریخته شده در این میان همچون شهدا؛ امیرحسام ذوالعلی، غلام کبیری، داوود صدری، فاطمه رجب پور، سرور برومند و... همگی حاصل علت اصلی است که همان تحریک مردم برای حضور در خیابان ها و در نهایت سو استفاده اوباش از فرصت بدست آمده و قتل و غارت و کشتار مردم بی گناه است.
و از همین دست است "خداجوی" خواندن اوباش روز عاشورای حسینی که با حمله به اماکن عمومی، شعار مرگ بر جمهوری اسلامی سر داده و عزاداران سالار شهیدان را با سنگ، چاقو و قمه مضروب ساختند و مضاف بر اینها، نامبرده در تاریخ 10 بهمن ماه 88 ضمن دیدار با کروبی، با محکوم کردن اعدام 2 تروریست (آرش رحمانی پور و محمد علی زمانی) علنا اعدام این 2 عضو گروهک تروریستی پادشاهی را محکوم می نماید.
مهدی کروبی، فرزند احمد:
افزون بر اتهامات متهم قبلی (میرحسین موسوی) که در مورد عملکرد مهدی کروبی نیز صدق می کند، ادعاهای شاذ و سراسر کذب نامبرده در جریان حوادث پس از انتخابات از جمله تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی که علیرغم گذشت بیش از 15 ماه از زمان این ادعا هنوز یک سند نیز در این رابطه ارائه نشده است، از لحاظ حقوقی میتواند توهین، افترا یا تشویش اذهان عمومی محسوب شود و به نظر میرسد این ادعاها بیشتر به افترا نسبت به دستگاههای امنیتی و قضایی کشور نزدیک باشد.
لذا با توجه به اینکه وی نتوانست این "دروغ بزرگ" را ثابت کند به نظر میرسد از نظر حقوقی قابل پیگیری ذیل جرم افترا می باشد.
بر طبق ماده 697 و 698 قانون مجازات اسلامی اگر به یک شخصیت حقوقی تلویحا اعمالی که بر خلاف حقیقت بوده و کذب محسوب میشود، نسبت دهند و قصد تشویش اذهان عمومی اثبات شود، شخص مدعی مجرم شناخته شده و دادستان با توجه به عمومی بودن جرم میتواند راسا اقدام کند.
از سوی دیگر از آنجایی که مسئولیت برگزاری هرگونه تجمع غیر قانونی با ترتیب دهندگان تجمع است، در روز دوشنبه 25 خرداد ماه سال 88 به دعوت نامبرده و دیگر بانی اصلی فتنه (میرحسین موسوی) راهپیمایی غیر قانونی و فاقد مجوزی در خیابان آزادی تهران برگزار شد که دنباله آن به بروز آشوب و اشتهار سلاح و درگیری مسلحانه و حمله به مراکز نظامی، تخریب اموال عمومی و خصوصی و تاسف بارتر از همه مرگ و جراحت تعدادی از هموطنان مان انجامید.
از آنجا که نقش نامبردگان در برپایی و حضور در این تجمع بدون مجوز و همچنین ادبیات به کار رفته در سخنرانی آنان آشکارا در ارتکاب این جرایم نقش داشته و بیانیه های پی در پی آنها در تکوین و تداوم آشوب ها و ریخته شدن خون فرزندان این کشور تاثیر فراوان داشته اند،
عناوین «تحریک و ترغیب وقوع جرم» در بند یک و «تسهیل وقوع جرم» در بند 3 ماده 43 قانون مجازات اسلامی تحقق یافته، در معاونت ایشان به صورت تعدد معنوی در ارتکاب جرایم قتل عمدی (ماده 206) جنایت عمدی نسبت به عضو (ماده 269) ، احراق و تخریب اموال غیر (ماده 675و 677) و تخریب اموال عمومی (ماده 687) مذکور در قانون مجازات اسلامی نمی توان تردیدی داشت، طبق ماده 43 قانون مذکور اقدامات ایشان بدون شک تحت عنوان معاونت در این جرایم قابل پیگیری است.
همچنین بنا بر حکم ماده 44 همان قانون، حنی اگر عاملین اصلی و مباشران جرایم فوق به هر علتی محاکمه و مجازات نشوند، معاونین جرایم فوق قطعا به صورت مستقل قابلیت محاکمه و مجازات را دارند.
. جدای از موارد مذکور می توان بیان داشت که وقتی بردن آبروی فرد در سیستم ما دارای مجازات است زیر سؤال بردن صحت عملکرد یک نظام بدون اثبات آن چیزی فراتر از افترا بوده و باید برای آن مجازاتی سنگین در نظر گرفت.
اسلام برای آبروی فردفرد انسانها احترامی بسیار قائل است (حرمه المومن کحرمه الکعبه) پس به طریق اولی، حرمت نظامی که بر آمده از خون هزاران شهید و جانفشانی مومنان بسیار است، ارزشی صدچندان دارد و لذا جای قانونی در این خصوص که حرمت شکنی نسبت به نظام را جرم تلقی نماید، خالی است.
سید محمد خاتمی؛ فرزند سید روح الله:
از جمله اظهارات وی در 19 مهر88 در دیدار با جمعی از همفکرانش، دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را که تعداد بسیار زیادی از آنها با گروهک های تروریستی پژاک و انجمن پادشاهی در ارتباط بودند "انسان های بزرگ" می نامد که می توان همین امر تبلیغی به نفع گروهک های تروریستی های مخالف نظام را به عنوان جرم مصرح در ماده 500 قانون مجازات اسلامی مورد بررسی قرار داد.
هم چنین صدور بیانیه های تحریک آمیز (31 خرداد 88) به همراه ادعاهای کلی فاقد سند و هم چنین سخنرانی در شب عاشورای حسینی در حسینیه جماران که با بند بند صحبت های وی حضار سوت و کف می زدند و عملا با هتک حرمت مراسم عزای سالار شهیدان آن را به مراسم سوت و هلهله مبدل کردند از دیگر اقدامات نامبرده است.
بنابراین اقدام نامبرده مصداق بارز معاونت در جرم موضوع ماده 726 ناظر به ماده 498 و 500 قانون مجازات اسلامی می باشد.
رونوشت به:
آیت ا... آملی لاریجانی؛ ریاست محترم قوه قضاییه
حجت الاسلام محسنی اژه ای؛ دادستان کل کشور
دکتر جعفری دولت آبادی؛ دادستان عمومی و انقلاب تهران
معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی دو عضو دوم خردادی در شورای شهر تهران با نامگذاری میدان ۹ دی و میدان بصیرت مخالفت کردند
روز چهارشنبه ۱۳۸۹/۱۰/۸ مرتضی طلایی عضو شورای شهر تهران از این شورا خواست تا میدانی در تهران را به نام بصیرت یا ۹ دی نامگذاری کنند اما معصومه ابتکار و احمد مسجد جامعی عضو کمیسیون توسعه و عمران شورای شهر، از رأی دادن به طرح نامگذاری یک خیابان یا میدان به نام نهم دی امتناع کرد و این پیشنهاد نپذیرفتند.
حماسهای که مردم ایران با حضور میلیونی خود در ۹ دی آفریدند جواب بزرگی بود به استکتبار جهانی از جمله آمریکا و اسرائیل و انگلیس جنایتکار.
ولی استکبار داخلی این حماسه و جوشش عظیم را که به انقلاب سوم هم نامگذاری شده به سخره گرفتند و حاضر به نامگذاری میدانی در تهران به نام "۹دی" نشدند. این بدین معناست که هنوز اینان فکر میکنند که مردم مسلمان که به حمایت ولی امر خود حضرت آیت الله خامنه ای به خیابانها آمدند و آن حماسه یزرگ را بوجود آوردند.
این حماسه بزرگ، بدون شک باشکوهترین و بزرگترین اجتماع و راهپیمایی سراسری مردم ایران در ۳۰ سال گذشته بود. در این مساله هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. گواه این ادعا خود مردم ایران هستند که این حماسه بزرگ را خلق کردند. در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به ویژه تهران و قم، خود مردم شاهد هستند و تایید میکنند که تاکنون چنین اجتماع بزرگی را ندیده بودند.
اعضای اصلاح طلب شورای شهر تهران بدانید و هوشیار باشید. این آخرین باری بود که این مردم با وعده های پوچ شما خام شدند و به اصلاحات رای دادند که شما به شعور و شرف آنان توهین کنید. زیرا ۹دی یک شعور و شرف بود که خالق آن مردم ایران عزیز اسلامی بودند.
آقای موسوی، دیدار ما به قیامت+ عکس
اقای میرحسین موسوی، نخست وزیر دوران دفاع مقدس، سلام و ایام به کام، امیدوارم که حالتان خوب باشد!
الان که این نامه را برایتان مینویسم، چند ساعتی از هجوم وحشیانه حامیان و طرفداران سبزپوش شما به مردم بیگناه و مظلومی که امروز (یعنی ۲۶ خردادماه) مشغول راهپیمایی آرام و مسالمت آمیز در خیابان و میدان آزادی تهران بودند، میگذرد.
وقتی این نامه را مینویسم، سنگباران وحشیانه اراذل و اوباش تهران را به سوی مردم بیگناه به خاطر میآورم، آنهایی که ناجوانمردانه و بدون کمترین رحم و مروتی، سنگ و چوب و چماق و شیشه و بطری را بسوی مردان و زنان بیدفاع مقابل خود پرتاب میکردند و سر و سینه و صورت و شکم و بدن آنها را مورد هدف قرار میدادند. سیاهی آسمان را خوب به خاطر میآورم که نشان از تعداد انبوه سنگ و بطری تهیه شده توسط اراذل و اوباش و آمادگی قبلی آنها دارد!
الان که این نامه را مینویسم، سر و صورت خونین و زخمی آن پیرمرد مظلوم و بیگناه در ذهنم مدام عبور میکند که خون از صورتش فواره میزد و کسی نبود که به دادش برسد.
الان که این نامه را مینویسم، اشک و گریه زنان و دخترانی را با خودم مرور میکنم که وحشت از چهرهشان میبارید و به دنبال راه فراری بودند که خودشان را از دست نامردان بیغیرتی نجات بدهند که بر سر و صورت و دستان خود شال سبز جنابعالی را آویزان کرده بودند!
الان که این نامه را مینویسم، یاد پیرمردان و پیرزنانی میافتم که برخلاف جوانها، قدرت و توانایی فرار از دست نامردمان را نداشتند و بر زمین میافتادند و بلند میشدند و با هزار زحمت و ترس و ناامیدی به دنبال جای امنی بودند!
الان که این نامه را مینویسم، یاد آن جوان مظلومی می افتم که در چنگال اوباش و آشوبگران گرفتار شده بود و کتک میخورد و آنها هم فریاد میزدند:«ای ول، اسیر گرفتیم!» خدا میداند که آن بیچاره الان در چه وضعیتی قرار دارد و فردا جنازهاش را باید کجا پیدا بکنند؟!
اما آقای موسوی عزیز! بدتر از همه اینهایی که نوشتم، یاد یک نفر بیشتر از همه مرا اذیت میکند و خدا میداند که هروقت آن لحظه لعنتی را به خاطر میآورم، اشک در چشمانم جمع میشود، وقتی که مردی ، زیر ضربات سنگین و ناجوانمردانه ۲۰ یا ۳۰ مرد سبزپوش قرار داشت که با چوب و چماق بر فرق سرش و کمرش میکوبیدند و او فقط التماس میکرد که دیگر نزنید، اما…
آقای میرحسین موسوی، تک تک این ماجراها در برابر دیدگان من و چشمان صدها و هزاران نفر دیگر، امروز در میدان آزادی تهران صورت گرفت. خوشبختانه و یا متاسفانه نه از بیبیسی فارسی خبری بود و نه از صدای آمریکا که بیایند و از حامیان شما گزارش و عکس تهیه کنند و یا سر و صورت خونین مردم را فیلمبرداری کنند! دوستان شما امروز حتی به ماشینها و مغازههای اطراف هم رحم نکردند. با اطمینان کامل میگویم که تاکنون چنین حادثهای را از نزدیک ندیده بودم. من در دستم کیفی داشتم که میتوانستم سر و صورت خودم را با آن بپوشانم، اما باور کنید بیشتر زنان و مردان و پسران و دختران، هیچ چیزی برای دفاع از خود نداشتند!
آقای موسوی، خیالتان را راحت کنم، در تک تک این صحنههایی که شرحش را بالا نوشتم، نیروی انتظامی و بسیج و سپاه هم به داد مردم بیگناه نرسیدند و شاید آن لحظه این سوال در ذهن خیلیها وجود داشت که آنها کجا هستند و چرا به داد این مردم بیگناه نمیرسند؟! الان که چند ساعتی از آن ماجرای مصیبت بار میگذرد، میبینم که انتظار بیخودی از آنها داشتیم!
باور کنید حتی اگر نیروی انتظامی و سپاه و بسیج، الان همه آن اراذل و اوباش سبزپوش خیابان آزادی را دستگیر کند و همه آنها را مجازات کند و حتی بعضیهایشان را اعدام کند، اصلا دلم خنک نمیشود! دیگر به نیروی انتظامی و سپاه و بسیج و وزارت اطلاعات کشور اعتراض ندارم که آن لحظه کجا بودند و چرا از مردم دفاع نکردند، الان تنها مسالهای که در ذهنم وجود دارد، این چیزی است که میخواهم برایتان بنویسم:
آقای موسوی عزیز، به حرمت خونها و اشکهایی که امروز بر زمین ریخته شد، به مظلومیت زنان و مردان پیر و سالخوردهای که توان مقابله با نامردان را نداشتند، به نجابت و پاکی زنان و دخترانی که امروز مورد تهاجم و اهانت قرار گرفتند، به سرهای شکسته، به بدنهای کوفته، به لباسهای خاکی، به چشمان اشک آلود، به حرمت همه اینها، امشب تو را به خدا واگذار میکنم و از خدا میخواهم که تقاص مظلومیت تکتک آدمهایی را که امروز توسط حامیان سبزپوش شما مورد تهاجم قرار گرفتند و به خاک و خون کشیده شدند، از شما بگیرد.
«عزیزان من!...گفته بودم که غائله ایجاد میکنند شیاطین؛ هر روزی به اسمی. ما باید از این غائلهها جلوگیری کنیم، هوشمند باشیم، غائلهها را با هوشیاری توجه کنید و خنثی کنید. ممکن است پس از چند روز، یک غائله دیگر بلند بشود...ملت ما راه خود را یافته است. ما از این دسیسهها نمیترسیم.»
امام خمینی
ذرات هستی بار دگر محرّم حسین را به تعزیت نشسته اند. سالروز واقعه ای که در آن، خون ابی عبدالله (ع) آنچنان برکت می یابد که بقای اسلام را تا بقای دهر ضمانت نمود؛ آنجا که این خون تا مقام فرقان بالا رفته و محک حق و باطل برای تمام ادوار گشت.
این فیض نه تنها در سال 61 هجری عینیتی ملموس یافت که در قرن ها بعد نیز در آوردگاه حق و باطل نمود عینی یافته و به رسوایی و فلاکت ابدی هلهله کنندگانی دیگر در عاشورا انجامید؛ شاید اگر عاشورای 59 نبود و اگر عاشورای 88 نمی-بود، پرده جهل فرقه ای هرگز دریده نمی شد و گویی حسین نه یک بار، که هماره بایستی برای احیای دین جدش، سیوف کف زنندگان در عاشورا را به آغوش بکشد.
فتنه 88 که حوادث عاشورای آن کوس شقاوت را به فلک برد، محصول تعاون بر «اثم و عدوانی» بود که سران فتنه، سکوت خواص، مزدوران گروهک ها و تعدادی از حامیان مردمی ساده دل آنرا رقم زدند. اما اگر صفحات تاریخ را سی سالی به عقب بزنیم، با سلسله حوادثی مواجه می گردیم که تشابهات بنیادین و حتی روبنایی و رفتاری آن با فتنه اخیر شگفت آور است.
هرچند بسیاری از تحلیل گران بر اصل الگوگیری فتنه سبز از حرکت منافقین صحه گذارده اند، اما جای خالی پژوهشی مستند، در اثبات این مدعا به شدت احساس می گردد.
لهذا این نوشتار برآنست تا با مقایسه ای تطبیقی میان حوادث منجر به عاشورای 59 و آشوب خرداد 60 ، و وقایع سال گذشته، گامی در جهت شناخت ماهیت حقیقی و هزارتوی فتنه سبز بردارد. این سطور هم چنین می نمایاند که غائله هایی که به گفته امام خمینی(ره)، «شیاطین، هر روز به اسمی» برپا می-کنند هرگز منحصر به فرد نبوده و استخراج و شناخت محورهای مشترک آنان می تواند به بصیرت افزایی در قبال توطئه های آتی این جریانات کمک کند.
ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که هدف نگارش از مقاله، به موارد فوق خلاصه می گردد و قصد برچسب زنی های رایج در ژورنالیسم و تشبیه نمودن عاملین فتنه سرخ 60 و فتنه سبز 88 را ندارد؛ که هر گروه در جای خود «جرم عظیم» را به فعلیت رساندند و روزی پاسخ گوی آن خواهند بود؛ هرچند گو اینکه خود در یکسال اخیر عاملین فتنه چندان هم از دلبری متقابل با پیش کسوتان فتنه گری ناخرسند نگشته اند!
خالی از اغراق است اگر اشتراکات و تشابهات گاه غیر قابل باور فتنه مارکسیستی- لیبرالیستی منافقین و بنی صدر در اوان انقلاب، و فتنه لیبرالیستی سبز را فراتر از صدها مورد بدانیم اما، ذکر تمام موارد و نیز بررسی تحلیلی آنان در این مجال نمی گنجد. لذا به بازگویی گذرا و گاه تیتروار برخی از این اشتراکات اکتفا می نماییم؛ باشد که این جستار مبنایی بر پژوهش هایی کامل تر گردد.
1. شکست در انتخابات
به لحاظ زمانی هر دوفتنه در مقطع پس از انتخابات و شکست جریان فتنه به اوج رسید. سازمان مجاهدین خلق سال های نخستین انقلاب را در حالی سپری نمود که در هر انتخاباتی شکستی مفتضحانه تر از قبل می خورد و حتی نتوانست شخص رجوی را به مجلس بفرستد. مات شدن در میدان مردم سالاری و نومیدی از رقابت سالم باعث شد تا آنان «زیر میز زده» و بازی را برهم زنند. کاری که جریان فتنه در سال 88 نیز به انجام رساند.
2. قدرت و قدرت طلبی
هدف هر دو بلوا قدرت بود. در اوان انقلاب، مجاهدین خلق که بنی صدر، آخرین نقطه امید خود را مخلوع یافتند برای کسب قدرت قیام نمودند. جالب آنکه رجوی علنا اعلام نمود که آشوب وی بخاطر شکست در انتخابات مجلس است! وی در حالی که در انتخابات تایید صلاحیت شده و رای نیاورده بود در اطلاعیه ای که به آشوب انجامید نوشت:
«بدون یک مجلس واقعاً ملی فراگیر نمایندگان طبقات و اقشار مختلف مردم، خبری از زندگی مسالمت آمیز در کار نخواهد بود.»(1)
جریان فتنه نیز که چهار سال دست خویش را از قدرت کوتاه یافته بودند، انتظار بیشتر را برنتابیدند و به رغم تایید صلاحیت نمایندگان خود و نه شنیدن از مردم در تفویض قدرت، فتنه را اوج بخشیدند.
3. کودتا علیه رای مردم
ترکیب دو عامل فوق یعنی قدرت طلبی و ناکامی در رسیدن به آن موجب گشت که منافقین و فتنه گران جدید، به نام دموکراسی، دیکتاتور مآبانه علیه انتخاب مردم کودتا کنند. نوع ادبیات بکار رفته در توجیه این کودتا نیز از شباهت نگاه خود محور بینانه عاملان هر دو فتنه خبر دارد که یکی، تنها وقتی نظام را مشروع می پندارد که مسئول اول سازمان در راس امور باشد و در نزد دیگری، تنها وقتی رای مردم مشروع است که او پیروز انتخابات باشد.
4. ماهیت سلبی
گفتمان هردو غائله بر منطق دوانگاری متضاد Binary opposition بنیان یافته است. گفتمانی رایج در انقلابات مخملی امروز، که با علم به پوچی خود و تهی یافتن چنته ی خویش از هنری چشم نواز، همواره هویت خود را در برابر "دگر " خود تعریف میکند. به عبارتی در هر دو جریان شاهد آنیم که بیش از آنکه برنامه ی مشخص ارائه گردد، تنها هنر موجود، کوبیدن طرف مقابل (جریان حاکم بر نظام) است.
5. قانون گریزی
فتنه های 60 و 88 هر دو ناشی از آن بودند که عاملان آنها خود را فراتر از قانون می دانستند. رجوی شکست در انتخابات مجلس ، برکناری قانونی بنی صدر و چندین مورد دیگر را که کاملا قانونی اما برخلاف میل او بود برنتافت و کار را به خیابان ها کشاند. همین امر در فتنه گران نیز نمود یافت. مدعیان پیروی از امام درحالیکه از خروش ایشان در برابر قانون گریزان اطلاع داشتند و درحالی که قانون اساسی به تصریح شورای نگهبان را فصل الخطاب انتخابات دانسته، ضمن ادعاهایی واهی که هرگز به اثبات نرسید و با برتری دادن خود بر قانون، سیستم اردوکشی خیابانی را بر هر قانونی مرجح دانستند. جالب آنکه عاملان قانون گریز هر دوفتنه ماهها با اتهام قانون گریزی به حکومت و دولت، فلسفه ی وجودی خود را مبارزه با قانون گریزی اعلام نموده بودند.
6. خطا در کمیت شناسی هواداران: «ما بی شماریم»
مشخص نیست این شعار واقعا توهّم حمایت اکثریت بوده و یا صرفا یک شوی فریبنده است. اما به هر روی همین توهم موجبات باورناپذیری شکست و انزوا را برای جریانات فتنه فراهم آورد. منافقین خود را نماینده «خلقی» می دانستند که اسیر حکومت اسلامی گشته است. بنی صدر نیز با مشاهده چند هزار هوادار در سخنرانی 14 اسفند، این جمعیت را در ذهن خود به ملت ایران تعمیم داده و به پشتوانه ی آن در برابر نظام ایستاد. رجوی جمعیت حاضر در 30خرداد را 500 هزار نفر اعلام داشت حال آنکه به اذعان گاردین، حداکثر سه هزار نفر در این فتنه حاضر بودند. در فتنه ی 88 شعار «ما بی شماریم» تا آنجا که یک شعار انتخاباتی- القایی بود، مشکل ساز نگشت اما قائلان آن، گویی خود نیز فریب خود را خورده و در اقلیت بودن را نپذیرفتند. تعمیم جمعیتی خاص از تهران به کل کشور در ذهن فتنه گران امری هویدا بود. اغراق های شگفت آور شبکه-های ماهواره ای در اعلام شمار معترضین حاضر در خیابان که گویی سران فتنه را نیز به خطا انداخت، اوج این رویکرد بود.
7. خطا در کمیت شناسی مردم حامی نظام
اشتباه استراتژیک رجوی و بنی صدر و نیز سران فتنه 88 ارزیابی ناصواب از ارادت مردم ایران به انقلابی بود که خود آن مردم آنرا رقم زده بودند. ارادتی که انقلاب را نه قطعه قطعه و لیبرالی ، که با تمام ملزومات آن می خواست. متاسفانه نامزدهای شکست خورده انتخابات دهم درک نکردند که مواضع آنان سالهاست در بین مردم اکثریت جایگاهی ندارد و حتی اگر بپذیریم در این انتخابات 11 میلیون رای جابجا شده است، آنان این سوال را از خود نپرسیدند که پس چرا در شش انتخابات قبلی که از قضا در برخی از موارد خود مجری آن بوده اند ، مفتضحانه شکست خورده اند؟ البته در اینجا نیز کاملا مشخص نیست که این خطا ناشی از جهل بوده و یا تجاهلی عامدانه بوده است. چه ، آنکه در مواردی متعدد ایستادن در برابر حقایق عینی از حضور میلیونی مردم علیه خود را بسادگی انکار می کنند که نمی تواند ناشی از یک کژفهمی ساده باشد. به عنوان نمونه می توان به یکی از افتضاحات به بارآمده در شبکه بی بی سی و توسط مهاجرانی یاد نمود که وی ضمن تقلیل جمعیت میلیونی مردم در حمایت از جمهوری اسلامی به چند هزار نفر، از عدم استفاده از هلی کوپتر در فیلم برداری برای مشخص نشدن کمی جمعیت گفت، حال آنکه قاطبه تصاویر به صورت هوایی ضبط شده بود! این رویکرد زنگار زده که به انزوای بیش از پیش ضد نظام منجر گشته است کپی برداری کامل از منافقین است.
منافقین از نخستین سال های فتنه گری بر منزوی بودن جمهوری اسلامی تاکید داشتند تا جایی که حتی حاضرین در انتخابات دوم خرداد 76 را 5 میلیون نفر ذکر کردند!
8. خطا در کیفیت شناسی هواداران: «مقبولیت در هر حال»
اما اشتباه مهمتر از خطای کمّی، نقص در شناخت هواداران در نزد کنش گران فتنه 60 و 88 بود. بنی صدر به پشوانه رای 11 میلیونی خود (که محصول نفاق او بود) نتوانست بفهمد که این رای به بنی صدرِ آستانه ی انتخاباتی بود که از امام و خط انقلاب می گفت و نه بنی صدرِ 14 اسفندی که در برابر خط امام ایستاده بود. در سال گذشته نیز ظاهرا تصور بر آن بود که آرایی که نمایندگان مورد حمایت جریان فتنه بدست آورده بودند، بسان پشتوانه ای پایدار است که در هر حال و در هر خطی که این نمایندگان قرار گیرند، از دست نخواهد رفت. حال آنکه بی وفایی نامزدها به شعارهای خود و ایستادن در برابر خط امام سرنوشتی رقت انگیز را برای آنان منتج گشت.
9. فتنه گری از برج عاج
یکی از مهمترین انتقاداتی که طرفداران سران فتنه در اوان انقلاب به رهبران خویش می گرفتند، بی ارزش بودن هواداران و سرنوشت آنان در نظر این سران بود. رجوی که در مقطعی در خانه ای امن و مخفی، و پس از آن به همراه بنی صدر در آغوش سران فرانسه جای گرفته بودند، بی اعتنا به جان و سرنوشت هواداران بی پشتوانه، دستور آشوب خیابانی می دادند که به دستگیری گسترده ی آنان می انجامید. یکی از اعضای سابق منافقین می گوید:
«[سازمان می گفت] بهای انقلاب خون است. اما رجوی از این بهای انقلاب فقط کنار گود نشستن و دستور دادن را بلد بود»(2)
اما قطعا انتقاداتی این چنینی از رهبری فتنه جدید، کمتر نبوده است که کشیدن کاریکاتور رفتار عافیت طلبانه سران فتنه از سوی دیگر فتنه گران نمونه ای از آن است. اپوزیسیون ضد نظام که خود از آپارتمان های مجلل لندن به خط دهی مشغولند، لیدرهای داخلی را به عافیت طلبی و بیانیه محوری متهم می سازند.
10. جنگ «احزاب» علیه کیان جمهوری اسلامی
ویژگی مشترک دو فتنه آن بود که احزاب و جریانات اپوزیسیون از قطب های متضاد فکری پشت به پشت یک دیگر تاختن به ارکان جمهوری اسلامی را آغاز نمودند. در فتنه نخست احزاب لیبرال مذهبی و لائیک و مائوئیست ها، و در فتنه اخیر مدعیان خط امام، مجاهدین خلق، سلطنت طلبان و ... هم پیاله شدند. تاحدی که سران فتنه، هم آوا با سران صهیونیسم، اعدام عوامل انفجار شیراز که کلا به انتخابات نامربوط بود نیز محکوم نمودند! فاطمه حقیقت جو نیز در جمع تعدادی از معلوم الحالان گروه رجوی و رضا پهلوی، به درستی از هم هدف بودن این فتنه گران سخن راند.
11. گل آلود نمودن فضای سیاسی
در باب تشخیص حق از باطل، علاوه بر معیارهای اصولی، مبهم و شلوغ نمودن فضا را می توان کارویژه همیشگی افرادی دانست که از رسوایی و تهی بودن چنته خود از استدلال در فضای آرام هراسناکند. رجوی تنها اندی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سخنرانی خود در دانشگاه تهران ملتهب نمودن فضا را استارت زده و این کار را به کمک سایر گروه ها، ادامه داد. سخنرانی های هیجانی، درگیری های تعمدی و زرگری خیابانی و اعلامیه های آتشین زمینه را برای فتنه 59 و 60 مهیا ساخت.
در سال 88 از ماه ها قبل از انتخابات گل آلود نمودن فضا با تاسیس کمیته های مختلف با هدف پیش گیری از تقلب، هشدارهای معنی دار به شورای نگهبان و .. ، در سلب اعتماد مردم و خارج نمودن کشور از فضای آرام و دموکراتیک کوشیده شد. اعلامیه های احساسی، ادعای پیروزی پیش از آغاز انتخابات و حتی در مواردی دعوت مردم به شورش در صورت شکست، گوشه ای از این مصادیق بود.
12. تکیه بر دموکراسی کف خیابانی
تکیه بر اردو کشی کف خیابانی را در هیچ یک از گونه های فکری رایج در اندیشه سیاسی اعم از لیبرال، مارکسیستی و اسلامی نمی توان یافت. این شیوه ی قلدر مآبانه صرفا نوعی آنارشیسم قدرت طلبانه است که مع الاسف در دهه های اخیر و در مقاطع سال 60 و 88 از سوی جریاناتی پی گیری شد. در حالی که فتنه گران به نقض مردم سالاری معترض بودند از ضد مردمی ترین شیوه برای تحقیر رای مردم بهره جستند. اما همان سان که رهبر فرزانه انقلاب فرمودند:
«حل و فصل همه اختلافات در سر صندوق رأی است نه در کف خیابان ها» (3)
13. تکیه بر میلیشیا جهت تخریب اموال عمومی و ترور
فاجعه انگیزتر از مورد فوق بهره گیری سران فتنه 60 و 88 از میلیشیا بود.
«اتوبوس ها را به آتش بکشید، باجه های تلفن را خرد کنید، از هرجا که شده و لو از بیمارستان های جنازه بدست بیاورید و روی دست بگیرید، میان مردم ببرید، مثل دوران انقلاب مردم را با رنگ خون آشنا کنید»(4)
دستورالعمل فوق که در سی خرداد 60 صادر گشت بار دیگر در فتنه سبز مطاع گشت. شبکه های ماهواره ای و برخی سایت ها در کنار تکرار این دستورات، علنا به آموزش خراب کاری مشغول بودند. سران فتنه نیز با به خیابان کشاندن مردم و زمینه سازی برای میلیشیای ترور و تخریب از آنان حمایت عملی نمودند.
14. تهدید و فرار به جلو
در هر دو فتنه و در ماه های منتهی به آن شاهد چنگ و دندان نشان دادن فتنه گران برای نظام بوده ایم. رجوی اعلام می کند:
«بگذارید تأکید بکنیم٬ وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت، و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم. آن وقت خودتان پشیمان خواهید شد.» (5)
در یکی از بیانیه های موسوی می خوانیم:
«اگر حسنظن و اعتماد مردم از طریق صیانت از آرای آنان پاسخ داده نشود و یا آنها نتوانند برای دفاع از حقوقشان به نحوی مدنی و آرام واکنش نشان دهند، مسیرهای خطرناکی در پیش خواهد بود که مسئولیت قرار گرفتن در آنها بر عهده کسانی است که رفتارهای مسالمتآمیز را تحمل نمیکنند» (6)
15. سکوت خواص
بدون شک مطمئن ترین راه برای شناخت ریشه ها و زمینه ی فتنه-ها، واکاوی دقیق نقطه نظرات ولی فقیه می باشد. بازخوانی سخنرانی های امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در مقطع دو فتنه گواه دغدغه هایی بسیار مشابه می باشد. هر دو بزرگوار در بیت الغزل سخنان خویش بارها و بارها از دو جهت احساس نگرانی می نمودند. یکی از این جهات، سکوت یارانی بود که به آنان چشم یاری داشتند. مطالعه سخنرانی تاریخ ساز امام در غائله ای که در فتنه ی 59 و 60 به بهانه لایحه قصاص نشان می دهد که اکثر خطاب ایشان نه به جبهه ملی و منافقین به عنوان عامل اصلی غائله که به خواص مدعی دین داری است که در این رابطه سکوت نموده اند؛ دغدغه ای که با دلی پر درد باید اذعان داشت که خلف ایشان نیز بارها از آن پرده برداشت اما گویی برخی اراده ی شنیدن نداشتند.
16. عدم مرز بندی با دشمن
دیگر دغدغه ی کلیدی و مشترک امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری در ماهیت مشترک این دو فتنه آن بود که کنش گران آن، تنها یک مرز را برای خویش تعریف ساخته بودند و آن مرز بندی با ارکان جمهوری اسلامی بود؛ اما در سوی دیگر هیچ مرز و خط قرمزی را برای هم پیالگان خود قائل نگشتند و از کف و سوت صهیونیسم جهانی به هیجانی مضاعف دست یافتند. امام در سخنرانی طولانی و تاثر انگیز خویش، از «دوست نمایانی» گلایه دارند که منافعشان نگذاشت با دشمنان و حتی مرتدین مرزبندی کنند:
«..این هایی که پیوند کرده اند با جبهه ملی، پیوند کرده اند با این منافقین، پیوند کرده اند با این منحرفین، من با اینها کار دارم، شمایی که متدین هستید و مدعی تدین چه توجیهی از این معنا دارید آیا تکلیف شرعی فقط این است که فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید... «سعدی از دست دوستان فریاد» ، ما این دوست نماها را چه بکنیم...» (7)
اما همگان مشابه این اظهار دردمندی ها را در سخنان یک سال گذشته مقام معظم رهبری بسیار به یاد دارند. ایشان بارها «مرزبندی» با دشمنان را جزو «شاخصه های اصلی» برشمرده اند، شاخصه ای که نه فتنه گران و نه برخی از خواص از آن سربلند بیرون نیامدند.
17. تاکید موهوم بر وحدت
سیری کوتاه در مواضع جریان فتنه در یک سال اخیر شاهد تاکید بی سابقه و مشکوک به وحدت است. مشخص نیست که این جریان چرا به یک باره و آنگاه که کاملا از نفوذ در قدرت نومید شده اند دم از وحدت می زنند و اینکه چرا حال که ولی فقیه وظیفه همگان را مرزبندی قاطع و روشن با دشمن دانسته-اند به یاد وحدت افتاده اند. پر واضح است که مقصود آنان از وحدت، هم سنگری با چه جریاناتی است؛ چه آنکه اگر مقصودشان وحدت خود با نیروهای درون نظام باشد ، پس چرا شاهد هتاکی-های هرروزه آنان به این نیروها هستیم! شگفت تاریخ آنکه تقابل مرزبندی و وحدت موهوم بدون اندک تفاوتی در جریان فتنه 60 ساری بود. درحالی که امام خمینی بارها به بنی صدر در خصوص مرزبندی با دشمنان قسم خورده تاکید می فرمود وی تاکید داشت:
«وحدت مسلمان ها را با مرزبندی به هم نزنید» (9)
18. هتک احکام اسلامی
در فضای گل آلود ناشی از فتنه ابتدای انقلاب، گروهی به رهبری جبهه ی ملی فضا را غنیمت شمرده و به احکام و مقبولات اسلام چون قصاص تاختند. امری که در فتنه ی اخیر نیز نمودی واضح یافت و طغیان علیه احکامی چون دیه و مهریه از جانب برخی از پیش قراولان فتنه نمونه آن بود.
19. هتک حرمت علما
به رغم آنکه موسوی در مناظره خویش و در ادعایی جالب، احمدی نژاد را به تقابل با علما متهم ساخت،ا گذر ایام وی را در برابر مراجع عظام قرار داد. اما این امر در فتنه رجوی نیز مسبوق به سابقه بود. وی حتی مقام علمی علما را نیز مصون از تعدی باقی نمی گذاشت:
«علامه[طباطبایی] چون دید دیالکتیکی ندارد ٬ قرآن را نمی-تواند تفسیر علمی بنماید»!! (8)
20. ادعای پیروی از خط امام
فتنه گران 60 و 88 در حالی تمام قد در برابر تمام میراث امام خمینی (ره) از جمله فصل الخطاب بودن ولی فقیه، قانون مداری و .. ایستادند که منافقانه از خط امام دم می-زنند و از همین راه توانستند موقتا هوادارانی را دست و پا کنند.
اشخاص و رسانه های فتنه گر، در یک سال گذشته مرموزانه خط امام را برجسته می سازند؛ هرچند تصویری کاملا مطابق با یوتوپیای لیبرالی خویش از ایشان ارائه می دهند. این درحالی است که کمتر اشارتی به مبادی و مبانی اندیشه ایشان نمی-گردد و مشخص نمیسازند که طغیان علیه قانون و نافرمانی از ولی فقیه تاچه حد با آرمان های امام سازگار است. مروری بر ادبیات مشابه نزد فتنه گران 60 بخوبی می تواند جوانان را آگاه سازد که تبلور دورویی تا چه حد در فضای سیاست میسور است. در ادبیات بنی صدر عبارت «خط امام» کلید واژه می-باشد:
«خط امام احترام به خواست مردم است....خط امام خط وحدت است»(10)
رجوی نیز که امام را«سمبل و چهره درخشان جنبش جاری میهن»،«مجاهد اعظم»،«عظیم الشأن و رهبر عالیقدر جنبش ما» معرفی می نمود در خطاب به ایشان می گوید
«ما آزادی خود را مدیون مجاهدت وجانفشانی های خلق رزمنده و ستم کشیده ایران در پرتو الهامات آن زعیم استوار وسازش ناپذیرهستیم» (11)
21. سیاه نمایی
رجوی پیش از تقابل کامل خویش در خرداد 60 در برابر نظام مردمی ، بیش از دوسال را به ترویج ناکارامدی انقلابیون و سیاه نمایی افراطی اوضاع اقتصادی اختصاص داد. بنی صدر نیز در این میان او را تنها نمی گذاشت:
«امروز کسری بودجه ما 80 میلیارد تومان است و با اضافه شدن بعضی اقلام دیگر به 100 میلیارد تومان می رسد. پنبه کشور 54 درصد کاهش داشته، چغندرقند 19 درصد و میزان سفارش گندم به خارج 2 میلیون تن و صنعت نیز 30 تا 40 درصد کاهش تولید داشته است. میزان تورم در کلی فروشی 30 درصد و در جزیی فروشی 35 درصد است»(12)
فتنه گران جدید از آغازین روز شکست در انتخابات نهم، به شیوه ای شگفت آور به سیاه نمایی اوضاع مملکت پرداختند و در ایام فتنه این روند اوج یافت. مروری بر مناظرات گواه همین امر است که گویی دولت نهم کمترین گامی را در چهار سال برنداشته است و حتی سیاست خارجی پویای دولت که پس از سیاست خارجی ذلیلانه ای که تعطیلی تمام مراکز هسته ای کشور و توافق سعد آباد انجامید، توانست جمهوری اسلامی را به عضوی غیر قابل انکار در باشگاه هسته ای تبدیل کند، مورد اهانت قرار می گیرد. طبعا شبکه های ماهواره ای وابسته به سیا و انگلیس نیز در این راه موسوی و کروبی را یاری دادند.
22. تناقض فکری : علیه مردم، برای مردم
رجوی و بنی صدر هوچی گری را بر هر نوع استدلالی ترجیح می-دادند. اظهارات آنان همواره سراسر تناقض بود. به عنوان نمونه در سازمان مجاهدین حمله به مردم را در راستای خدمت به آنان و بیدارسازی آنان در احیای مردم سالاری معرفی می شد!
«تظاهرات مسلحانه را در مناطق شلوغ راه می اندازیم تا با این کار مردم کشته بشوند و انگیزه
مبارزه پیدا کنند و رو در روی نظام قراربگیرند.»(13)
تناقضاتی مشابه در یکسال اخیر نیز کم نبوده اند. خروج علیه دموکراسی با هدف احیای دموکراسی نمی تواند تفاوتی ژرف با حمله رجوی به مردم در راستای مردم سالاری داشته باشد.
23. تناقض رفتاری؛ ورود به انتخابات بدون پذیرش ملزومات آن
نیک واضح است که هرفردی در ورود به یک سیستم آزاد است اما آن گاه که آن را مختار خویش میسازد، طبعا قوانین و ملزومات آن را پذیرفته است. مضحک است که یک بازیکن، در کشاکش یک مسابقه علیه قانون آفساید طغیان کند. اما گویی این امر در عالم سیاست چندان هم عجیب نیست. در فتنه ی اخیر در حالی نامزدهای شکست خورده به انتخابات ورود نمودند که تمام ملزومات و سیستم آنرا پذیرفتند اما در میانه راه علیه این سیستم انتخاباتی برآشفتند. این تناقض رفتاری در خصوص رجوی نیز به نوعی دیگر وجود داشت وی نیز درحالی نامزد انتخابات شد که نه تنها ملزومات انتخابات، که حتی قانون اساسی را قبول نداشت. با لختی درنگ می توان دریافت که این رفتار متناقض ناشی از قدرت طلبی، تا چه حد در بروز فتنه ورود داشته است.
24. پناه به دشمن
بدیهی است که تهی بودن از پشتوانه ای چون ملت، جریانات مخالف را به پشتوانه های خارجی که با زر و تزویر برایشان آغوش گشوده اند کشیده خواهند شد. در کشاکش جنگ با عراق، منافقین به دریوزگی در برابر صدام رفته و به عنوان عامل وی در برابر وطن خود در جنگ ایستادگی می کنند، بنی صدر نیز در غرب، سرنوشتی مشابه را در برابر خود دید.
در فتنه ی اخیر نیز بسیاری به غرب گریخته و در پناه دشمن فتنه گری نمودند. برخی از بازماندگان نیز پناهی جز آستان رسانه های آمریکا و انگلیس نیافتند.
25. حمایت قاطع دشمن از سران فتنه
اقتدار جمهوری اسلامی موجب گشته است که دشمن از هرگونه تعدی مستقیم به ایران نومید گشته و دل به پیاده نظامان ایرانی خود خوش نماید. همانانی که بدون داشتن پاسپورت انگلیسی و اسرائیلی، دستورات آنان و امثال شارپ را سرلوحه قرار می دهند. فتنه ی رجوی به یک باره رئیس جمهور آمریکا و رژیم صهیونیستی را در قله ی امید قرار داد. در این میان حمایت های قاطع فرانسه از بنی صدر نیز قابل ذکر است. این حمایت ها نه تنها لفظی که در عمل نیز تبلور یافت به گونه ای که فرودگاه واشنگتن از سه روز پیش از عملیات مرصاد با هدف انتقال نیرو به عراق در اختیار منافقین قرار گرفت.
درحالی که امام خمینی (ره) موکدا و مکررا بر این معیار پای می فشردند که تعریف دشمن از ما ملاکی برای خطا بودن مسیرماست، اما سران فتنه کمتر وقعی به این شاخص معرفی شده ننموده و تمجید های رجوی، شیمون پرز ، اوباما و... را با آغوش باز پذیرا گشتند. همین یک جمله اوباما کافیست تا بالاترین ننگ را برای جریان فتنه به همراه آورد:
«موسوی به منشاء الهام بخش آن دسته از هموطنان خود تبدیل شده است که خواهان گشایش به سوی غرب هستند»
26. نقطه عطف خواندن اغتشاش
تشابه بی چون و چرای دو فتنه آن بود که رجوی هماره بر نقطه عطف بودن و زنده نگاه داشتن روز ذلت بار خروج آشوب-گرانه در 30 خرداد تاکید داشت. موسوی تا مدتی به تبدیل راهپیمایی کذایی 25 خرداد به نقطه ای عطف دل بسته بود و بر زنده نگه داشتن یاد این روز ننگین تاکید می نمود.
27. القای وجود بحران و انسداد در کشور
فتنه گران دیروز و امروز پیاپی از واژه ی بحران در تشریح اوضاع کشور استفاده می کردند. این رفتار علاوه برآنکه در نظر آنان می توانست زمینه ساز آشوب گردد، ناشی از حس خود بزرگ بینی فتنه گران داشت. آنان در ذهنشان آنچنان جایگاهی از خود ترسیم نموده بودند که کنار ماندن خود از قدرت را مساوی با بحران و انسداد در کشور می دانستند. در نشریه سازمان مجاهدین می خوانیم:
«بن بست سیاسی جامعه ما، اینک بیش از هرزمان دیگر خود را به نمایش گذاشته است»(14)
موسوی در بیانیه شماره 5 خود ادعا دارد:
«استقبال عظیم از انتخابات اخیر در درجه نخست مرهون تلاشهایی بود که برای ایجاد امید و اعتماد در مردم صورت گرفت تا برای بحرانهای مدیریتی موجود و نارضایتیهای گسترده اجتماعی که انباشتشان میتواند کیان انقلاب و نظام را نشانه رود، پاسخی شایسته فراهم شود»
نیز آنکه وی در بسیاری بیانیه های خویش در صدد آن بود که با القای بن بست در نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که سیستم انتخاباتی بر اساس آن بنیان نهاده شده است تنها راه نجات را یارکشی خیابانی جلوه دهد. امام خمینی این خصوص می فرمایند:
«نگویید که ملت با من است٬ ملت با اسلام است٬ نه با من است نه باشما و نه با دیگری... ملت اسلام را می خواهد. ملت شخص نمی خواهد...شما به بن بست رسیدید. اشتباه می کنید. مملکت اسلام که به بن بست نمی رسد... این مردم اسلام را می خواهند. اگر پایتان را از اسلام کنار بگذارید این طلبه ای که اینجا نشسته با کمال قوا با شما مخالفت می کند... آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست. یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می کنم...نمی شود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم... همه باید مقید به این باشید که قانون رابپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد... اگرمی خواهید که [ مردم] ازصحنه بیرونتان نکنند، بپذیرید قانون را»(15)
28. اتهام شکنجه زندانیان
محور تبلیغاتی هردو فتنه، ادعای شکنجه زندانیان بود که بجز تک مواردی غیر سیستماتیک، تمام این ادعاها به رسوایی مدعی ختم گشت. بنی صدر در 28 آبان 59 ،با ادعای شکنجه ی آگاهانه و روتین، تلاش نمود افکار عمومی را برای اغتشاش آماده سازد. این ادعا به کرات از جانب رجوی نیز تکرار می-گشت. در فتنه ی اخیر نیز ادعاهای مشابه بسیار بود که نمونه ی آن ادعای شکنجه ابطحی و عطریان فر بود. ادعای شکنجه حربه ای ثابت در پروپاگاندای ضد نظام بوده است که هدف آن جلب توجه جوانان احساسی بوده است. یکی از منافقین آزاد شده از زندان که شصت جای بدنش در اثر سیگار سوخته بود در افشاگری علیه سازمان می گوید:
«با این کار می خواستم دیدگاه خانواده های زندانی را نسبت به رژیم عوض کنم. چون تبلیغ زندانی بیش ازحد برخانواده ها تأثیر گذاشته بود و خانواده ها فشار زیادی به بچه ها برای همکاری وارد می کردند. ...طی سه شب، هنگام دستشوی زندانیان، با سیگار پا و دست و کمرم را می سوزاندم» (16)
29. شهید سازی ساختگی
یکی دیگر از راه های تشویش اذهان و ایجاد ناآرامی در کشور شهید سازی بوده است که این روند در فتنه اخیر، دقیقا از فتنه منافقین الگو برداری شده است. طاهره باقرزاده از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین خلق در کتاب قدرت و دیگر هیچ می نویسد «...در سال 60 برای آشنا شدن شرایط درون زندان و نحوه بازجویی ها گزارشات متعددی میخواندم. در یکی از این گزارشات سازمان نوشته بود که " پروین پرتوی در زیر شکنجه جان خود را از دست داده است ". همچنین نامی از "فرشته مصلحی " در یکی از گزارشات سازمان بود که وی نیز کشته شده است. پس از دستگیری فرشته و پروین را دیدم و از اینکه خبر ناقص و کذب بوده درون خودم به خاطر تاثیراتی که در نتیجه این گزارشات در من ایجاد شده بود رنج میبردم»
ترانه موسوی، سعیده پورآقایی و ... سوژه هایی بودند که سبزها مدعی شدند به قتل رسیده اند. آنان اعلام کردند پورآقایی پس از دستگیری و شکنجه توسط ماموران، سوزانده شده و در قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است! از جمله نکات جالب توجه درباره این شهید زنده سبزها، حضور شخص میرحسین موسوی در مراسم ختم وی در 7 شهریور سال گذشته در مسجد قلهک بود که همگان را به تعجب واداشت و فضاحتی فراموش نشدنی را به بارآورد. چندی بعد این دختر فراری به خانواده اش تحویل شد.
«کیوان رفیعی،عامل کد دار منافقین ضمن تماس با احمد باطبی دیگر اپوزیسیون فراری لیست دروغینی درخصوص کشته شدگان را جهت اعلام به از طریق مخملباف و محسن سازگارا در اختیار علی رضا بهشتی، مشاور ارشد میرحسین موسوی قرار داده است» (17)
30. اتهام تجاوز
کپی برداری دقیق تاکتیکی از عملکرد منافقین امری است که حتی جزئیات تبلیغاتی را نیز شامل می شود. ادعای تجاوز به زندانیان بارها از جانب منافقین تکرار گشت که متاسفانه بار دیگر اما اینبار از جانب یار دیروز انقلاب و دیگر افراد تکرار گشت و حتی ادعا شد که برخی از زندانیان پس از هتک حرمت کشته شده اند. حال آنکه مشخص شد که افراد مذکور اصولا دستگیر نشده اند و یکی در کشور خارج به تحصیل مشغول بوده و دیگری بخاطر اختلافات خانوادگی مدتی متواری و پس از مدتی به خانه بازگشته بوده است!
31. نوع نگاه به مردم
در نگاه فتنه گران مردم تا آنجا ارج دارند که پیرو هوای آنان باشند. تحقیرها، ناسزاها و اتهامات سخیفی که پس از هر خروش میلیونی علیه ضدنظام نثار مردم می شد و بازگویی آن در شان این نوشتار نیست هرگز از یادها نمی رود. مشابه این عصبانیت از جانب گروه رجوی نیز مسبوق به سابقه است:
«این همه خون دادیم ٬ [ مردم] یک لحظه هم نیامدند از تظاهرات ماپشتیبانی کنند ٬ باز بگو خلق کدام خلق؟ که هیچ چیزحالی اش نیست. ما داریم برای چه کسانی خون می دهیم؟»(18)
32. هجمه به ولایت فقیه از طریق تعدی به ارکان اقتدار آن
اشتراک عبرت آموز دیگر میان منافقین قدیم و منافقین جدید آن بود که در حالی که جرأت تعدی مستقیم به ولایت فقیه را در خود نمی دیدند، برای نیل به اهداف شوم خود در تضعیف نظام اسلامی، به پایه های اقتدار این مقام می تاختند. منافقین و بنی صدر تا مدتها با برافراشتن ادعای خط امامی بودن نیروهای حزب اللهی، سپاه، حزب جمهوری اسلامی، مجلس خبرگان و... را مورد هجوم و تخریب قرار می دادند. این امر در فتنه اخیر نمودی واضح تر یافت و فتنه گران در عین ادعای پذیرش خط امام و اصل ولایت فقیه، تمام همّ خویش را در تخریب وجهه شورای نگهبان یادگار امام خمینی (ره) بکار بستند.
33. حمله سبعانه به افراد دارای ظاهر مذهبی
یکی از جلوه های شقاوت فتنه گران 60 که عینا در سال 88 تکرار گشت حمله وحشیانه به افراد بیگناهی بود که تنها گناهشان داشتن ظاهر مذهبی بود؛
«تمامی مکان ها و مغازه ها دست فروشی ها و ماشین هایی که عکس های خمینی و دیگر مقامات رژیم را داشته باشند... افرادی که به نماز جمعه می روند باید ترور شوند. کلیه ی افرادی که به مسکونی ها و مغازه های مشکوک رفت و آمد دارند و تیپ حزب اللهی دارندبایست ترور شوند و محل نیز منهدم گردد» (19)
اما در حافظه ایرانیان تبلور چنین رفتاری در فتنه 88 نیز وجود دارد حمله به پایگاه های بسیج، به شهادت رساند چندین بسیجی، تعدی وحشیانه به بسیاری از زنان و مردان دارای ظاهر مذهبی که گوشه های کوچک از آن در صداو سیما منعکس گشت، بار دیگر سخن مقام معظم رهبری را ثابت نمود که هدف فتنه یک انتخابات و چند رای نیست. حسین شیخ الحکما از اعضای بازداشت شده ی سازمان منافقین در فتنه نخست به طعنه می گوید:
«متوجه شدید بدنه نظامی جمهوری اسلامی همین افراد بودند، یا بقال بودندیا فروشنده لوازم خانگی و یا لبنیاتی» (20)
34. هتک حرمت عاشورای حسینی
حماقت پایدار دشمنان دین بار دیگر در قالب فتنه های مورد بحث تبلور یافت. معاندین در حالیکه در جریان ناآرام سازی کشور بیش از هرچیز به حضور مردم نیاز داشتند، غافل از ارادت آنان به سالار شهیدان هم ساز با آل زیاد به پایکوبی در عاشورا مشغول شدند؛ یک بار در عاشورای 59 توسط حامیان بنی صدر و بار دیگر در عاشورای 88 و توسط حامیان سران فتنه. این اقدام ابلهانه بوضوح مرگ فتنه گران را تسریع بخشیده و بیش از هر زمان ماهیت ضد نظام را هویدا ساخت.
35. استفاده از شیوه تحریک غیر مستقیم
مقایسه رفتاری موسوی و بنی صدر در نوع دعوت مردم به شورش نیز جالب توجه است. هر دوی آنان هرگز مردم را به ترور و خرابکاری و آسیب به اموال مردم دعوت ننمودند اما در عمل و به صورت غیر مستقیم زمینه ساز آن بودند. حتی پس از آنکه به نتیجه کار خود در کشته شدن بیگناهان و خرابکاری ها نیز پی بردند بر مشی غلط خود پای فشردند. موسوی و کروبی با تجاهل به سرنوشت هر راهپیمایی غیر قانونی و کشته شدن چندین بیگناه، بازهم بر ادامه راهپیمایی هایی که تماما مقدمه آشوب و تجاوز به جان و مال مردم بود اصرار ورزیدند.
در فتنه اول بنی صدر از آن روی که هنوز کاملا دست خویش را رو نساخته و اسیر معذوراتی بود به شیوه ای غیر مستقیم از قیام مسلحانه رجوی حمایت کرد. به عنوان نمونه رجوی آنگاه که از سوی نظام برای تحویل سلاح هایشان و کنار گذاشتن مشی مسلحانه تحت فشار بود، در یک شوی تبلیغاتی هماهنگ با بنی صدر اعلام می کند به شرطی سلاح را زمین می گذاریم که بنی صدر بر تامین منافعمان تضمین دهد که بنی صدر نیز با جمله ی معنا دار و تاریخ ساز «من چه تضمینی می توانم بدهم؟» علاوه بر اینکه بیش از پیش به رجوی نزدیک شد، بصورت غیر مستقیم برای غائله 30 خرداد چراغ سبز نشان داد.
36. پنهان داشتن اهداف بنیادین و علم نمودن اختلافات ظاهری
در فتنه 88 یکی از تلاش های مهم رهبر انقلاب بر آن بود تا غافلین را از این امر آگاه سازند که برهم زدن انتخابات، کف خواسته های فتنه گران است. آنان در حقیقت کیان و ارکان نظام را هدف گرفته بودند اما با پنهان نمودن مقطعی و عوام فریب خواسته های حقیقی شان جابجایی چند رای را علم نموده بودند. گفته های خوئینی ها در فتنه نخست، آنهم یک روز پس از غائله خرداد 60 و مقایسه آن با مواضع او در فتنه دوم، علاوه بر عبرت آموزی بسیار در تحول یک فرد، گواهی بر مسبوق به سابقه بودن تاکتیک مورد بحث فتنه گران است:
«بحث از یک فرد نیست که اگر مسئله، یک فرد بود این همه جنجال نداشت. اینجا بحث از یک جریان است؛ جریان آمریکایی ضداسلامی... آقایان مخالفین، آیا این انصاف است که شما اختلاف خط آمریکایی ضداسلام را با خط اصیل انقلاب اسلامی یعنی خط امام، به نزاع بین دو جناح سیاسی داخلی تفسیر کنید؟... شما هنوز نشنیدید که امام گفتند که من بیش از یک سال صبر کردم ولی احساس خطر برای جمهوری اسلامی ایران کردم... آیا باز هم می گویید اختلاف بین دو جناح سیاسی است؟» (21)
37. سوء استفاده از شعارهای آستانه ی انقلاب
بهره گیری از شعارهای انقلاب، علیه انقلاب، از پارادوکسیکال ترین نمایش هایی بود که البته توجه هیچ کس را جلب نکرد. در فتنه 88 همانانی که از شعف آتش زدن مساجد و قرآن ها در پوست نمی گنجیدند خود حامی گفتن الله اکبر بر پشت بام ها شدند! اما تورق تاریخ، فتنه گران جدید را با این سوال مواجه می-سازد که آیا حرکت دقیقا در همان مسیری که منافقین پیموده بودند و فراموش ننمودن حتی تاکتیک های جزئی آن می تواند از سر اتفاق باشد:
«در آستانه پیاده شدن آخرین مرحله کودتا... سازمان... پیشنهاد می کند که... مردم قهرمان... بار دیگر فریاد پرخروش «الله اکبر» را در مخالفت با روشهای انحصارطلبانة ضدّ مردمی و ضداسلامی و در حمایت از آزادیهای اساسی و رییس جمهور دکتر بنی صدر، در پشت بام خانه ها طنین افکن سازند.» (22)
38. اهانت به عکس امام خمینی (ره)
یکی از تاکتیک های فتنه گران در هدم مبانی اعتقادی مردم که مع الاسف بسیاری آنرا یک اتفاق ناخوشایند و نه عملی سازماندهی شده برشمردند، آن است که با تک اهانت ها و پرده دری های به ظاهر پراکنده، قبح آن را به آرامی شکسته و زمینه را برای حرکات بعدی خود فراهم نمایند. پاره نمودن عکس امام خمینی (ره) در سخنرانی بنی صدر در سالروز درگذشت مصدق و نیز تکرار همین عمل در فتنه ی اخیر اما، بیش از آنکه عاملان و حامیان غیر مستقیم آنان را به مقصود برساند، به انزوای آنان کمک نمود.
39. رسوایی «نماز اولی ها»
یکی دیگر از عجایب تکرار تاریخ در هر دو فتنه حضور افرادی بود که قصد داشتند با استفاده از نمادهای دینی از جمله نماز جمعه به هدم دین بپردازند. رسوایی این رفتار منافقانه در حدی بود که نه تنها عاملان بیرونی و پنهان آن را سودی نبخشید، که انتشار تصاویر نوع نماز خواندن مختط، همراه با کفش و توام با روزه خواری آنان در هر دو فتنه، پرده از ماهیت و اهداف آنان برداشت.
40. سرنوشت؛ انزوا
با مروری دوباره بر مبانی فکری و رفتار متناقض نمای منافقین قدیم و جدید پیش بینی سرنوشت آنان و انزوای زودهنگام فتنه گران کار دشواری نیست. بنی صدر و رجوی با ایستادن تمام قد در برابر نظام جمهوری اسلامی و به خیابان کشاندن اعضا و سمپات های سازمان در 30 خرداد جهت خونریزی و خرابکاری، ریزش عمده ی طرفداران خود را رقم زدند. حوادث بعدی از جمله پناه بردن به غرب و صدام، شرکت در جنگ علیه ایران و... نیز به جدا شدن بسیاری از اعضای سازمان انجامید و اکنون اعضای سازمان معدود به دوسه هزار نفر از افرادی است که به زور سرنیزه در اردوگاه اشرف به گروگان گرفته شده اند و هر روز خبر فرار یا کشته شدن تعدادی از آنان توسط سران فرقه به گوش می رسد.
اوضاع اجتماعی فتنه گران جدید نیز چندان بسامان تر نیست و با روشدن ماهیت آنان، میلیونها نفر از رای دهندگان به آنان، با حضور در راهپیمایی های تاریخ ساز از آنان ابراز برائت نموده اند. لهذاست که تلاش های دریوزه مآبانه در به میدان کشیدن مردم به نفع خود، تنها به نضج طنزهایی چون اسب تراوای مهاجرانی انجامید.
41. سرنوشت؛ آوارگی
بدیهی است که جریاناتی با خاستگاه و رویکرد مشترک، سرنوشتی مشترک نیز خواهند داشت. بازخوانی عاقبت عبرت آموز ایستادگی در برابر حکومت اسلامی و مردم، گواه آنست که انزوا تنها مجازات دنیوی فتنه گران نبوده است. خروج بنی صدر با لباس زنانه و فرار ذلت بار رجوی به خارج و مخفی شدن چندین ساله ی وی گوشه ای از این سرنوشت است. امروز نیز شاهد اعتراضات گسترده مردم عراق برای اخراج بازماندگان گروه رجوی از کشور هستیم؛ اما تاکنون هیچ کشوری حاضر به پذیرش آنان نبوده است.
رنگ رخساره فتنه گران امروز نیز خود گویای تمام واقعیت است. عده ای به دامان روباه پیر گریخته و خشم انقلابی مردم از خیانت سران فتنه موجب گشته است تا آنان نیز به گفته کروبی «بر سر قبر پدر»شان نیز نتوانند بروند!
42. سرنوشت؛ خودزنی و فروپاشی ائتلاف نفاق
براساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام تنها تعاون و دوستی-ای پایدار خواهد بود که براساس ایمان پایه گذاری شده باشد. اتحاد بنی صدر و گروه رجوی که در دوران فتنه آنچنان مستحکم بود که رجوی دختر بنی صدر را به عقد خویش درآورد پس از فرار از کشور از هم گسیخته و هریک بدگویی دیگری را آغاز نمود؛ رجوی همچنین دختر بنی صدر را بسان تفاله ای طلاق داد.
با مشخص شدن شکست قطعی فتنه ی 88 ، به یک باره نوک تیز برخی از حملات فتنه گران از سمت نظام به سوی همراهان دیروز نشانه رفت. در حالی که سران فتنه در تلاشند تا اختلافات بنیادین و روزافزونشان مسکوت بماند اما پیاپی اخبار این اختلافات و تخریب ها رسانه ای می شود. حامیان آنان نیز زبونانه به جان یکدیگر افتاده و هر شبکه ماهواره ای، مزدور دیگر را به سخره می کشد، یک روز کاریکاتور سران فتنه را و روز دیگر سادگی خود را مضحکه قرار می دهند؛ به این امید که بتوانند مقصر این سرنوشت مشترک با منافقین دیروز را بیابند.
و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون
پی نوشت ها:
1. نشریة مجاهد، ش 114: ص24
2. بصری، فواد، سی خرداد آغاز نسل کشی انسان ها توسط فرقه رجوی، پایگاه اطلاع رسانی نجات
3. خطبه های نمازجمعه خرداد 88
4. فوزی، یحیی، استراتژی و عملکرد سازمان مجاهدین خلق..، متین، ش 34، ص 105
5. کیهان 3/11/58
6. بیانیه شماره 5 موسوی
7. صحیفه نور، سخنرانی 25/3/60
8. سازمان مجاهدین خلق پیدایی..، ج2، ص 235
9. سخنرانی عمومی، 17 شهریور 1359
10. همان
11. روزنامه های وقت 2/11/57
12. سخنرانی بنی صدر 22 بهمن 1359
13. اظهارات فاضل مصلحتی، کارنامه سیاه، مناظرات زندان اوین، دادستانی انقلاب٬ ج 1،ص 157
14. نشریه مجاهد 8/3/60
15. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/3/60
16. فیلم ویدئویی محمود محمدیان به نقل از سازمان مجاهدین..، ج2 ، ص 495
17. خبرگزاری فارس، 23/3/89
18. فاضل مصلحتی از مسئولین سازمان، ن ک کارنامه سیاه منافقین، ج 2 ، ص 117
19. راستگو، علی اکبر، مجاهدین در آئینه تاریخ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 52
20. کارنامه سیاه ... ، همان
21. کیهان 1/4/60
22. اعلامیه شماره 27 سازمان مجاهدین، نشریه مجاهد ش
آقای موسوی، چرا حضرت امام شما را با قانونشکن بزرگ تاریخ انقلاب یعنی ابوالحسن بنی صدر مقایسه کردند؟ جناب آقای موسوی! در شهریور سال 1367 دقیقا آن شبی که قرار بود فردای آن، رای اعتماد به دولت جناب عالی در مجلس بررسی شود، شما در اعتراض به عدم پذیرش بعضی از وزرای پیشنهادیتان توسط مجس سوم_ که اتفاقا اکثریت آن از حامیان شما بودند _ به طور ناگهانی و به شکل رسمی و علنی، استعفا دادید و آن را در رسانهها منتشر کردید و این در شرایطی بود که مذاکرات اتش بس میان ایران و عراق تحت نظارت سازمان ملل در ژنو جریان داشت و اقدام شما، ضربهای بر مذاکرات و منافع ملی وارد میآورد، و میدانید که امام امت روز 15 شهریور 67 با صدور نامهای تند، به شما اعتراض کردند که متن آن بدین شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
جناب آقای موسوی، نخست وزیر محترم
نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم این کار داشتید، لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند، چه وقت گله و استعفا است؟ شما در سنگر نخست وزیری، در چارچوب اسلام و قانون اساسی، به خدمت خود ادامه دهید. در صورتی که نسبت به بعضی وزرا به توافق نمیرسید، چون گذشته عمل میشود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود، رای دهد.
تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد.
همه باید به خدا پناه بریم، و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کند.
مردم ما از این گونه مسایل در طول انقلاب زیاد دیدهاند، این حرکات هیچ تاثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت.
از آنجا که من به ما علاقمندم. ان شاءالله عندالملاقات مسایلی است هک گوشزد مینمایم.(صحیفه امام،21-124-125)
پیرامون این نامه، گفتنی بسیار است از جمله آنکه:
امام (ره)، بعضی مطالب را در نامه علنی به جناب عالی متذکر شدند و بقیه مسایل را به دیار شما با خودشان موکول کردند.
در این زمینه سوالات زیر مطرح است که پاسخ آن را از شما انتظار داریم:
55. با توجه به اینکه شما در دوران صدارت از سوی امام راحل بسیار حمایت میشدید تا آنجا که به «نخست وزیر امام» مشهور شده بودید و جناب عالی که خود را پیرو و معتقد ولایت فقیه میدانید چطور زمانی که در شهریور 67 میخواستید استعفا دهید بدون کوچکترین هماهنگی و اجازه از امام امت، یکباره متن استعفای خود را در روزنامه جمهوری اسلامی چاپ کردید و حتی خود را ملزم ندانستید که موضوعرا قبلا با امام مطرح نمایید؟ آیا حق نبود که وقتی تصمیم مهمی مانند استعفا دارید، با مقام ولایت و بزرگترین حامی خویش در میان گذارید و او را در مقابل عمل انجام شده قرار ندهید؟
56. آیا این رفتار شما موید آن نیست که شما اساسا در اعتقاد و التزامتان به ولایت فقیه (حتی اگر مصداق آن امام راحل باشد) مشکل دارید؟
57. آیا عبارت امام مبنی بر اینکه «... چه وقت گله و استعفا است؟» مهر تاییدی بر موقع نشناسی و عدم درک سیاسی شما نیست؟
58. چرا شما توقع داشتید که مجلس با هیچ یک از وزرای شما مخالفت نکند و به همه آنها به صورت فلهای رای اعتماد دهد؟ آیا این نوعی دیکتاتوری و قانونگریزی نیست؟
59. اینکه به تصریح امام، شما در موقع عصبانیت دست به کارهایی میزنید که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده میکنند آیا ضعفی را در شما نشان نمیدهد که صلاحیتتان را برای پستهای کلیدی و مهم خدشهدار میسازد؟
60. آیا این ضعف شما، در جریان حوادث پس از انتخابات نیز یکبار دیگر خود را نشان نداد؟
جناب آقای موسوی! در دوران نخست وزیریتان در سال 1367 چند روز پس از استعفای جناب عالی، امام امت روز هفدهم شهریور همان سال در ملاقات خصوصی شما با ایشان، ضمن سخنانی قاطع و صریح، اقدام شما را تقابل با انقلاب و نظام خواندند و جناب عالی را در عدم تبعیت از مجلس، با «دیگران» [که مقصود بنیصدر است] مقایسه کردند. متن کامل بیانات حکیمانه ایشان از این قرار است:
بسمه تعالی
من یک گله دارم و یک اعتراض
گله دارم از اینکه شما اگر مشکلی داشتید مثل گذشته مراجعه میکردید و حل میکردید. اگر میخواستید بروید، بیسر و صدا میرفتید، چرا سر و صدا کردید؟
اعتراض دارم به اینکه این مطالب را چرا پای نظام نوشتید و نسبت به دولت دادید؟ و من اگر نبود کار این چند سال شما، به ملت اعلام میکردم که در مقابل انقلاب و نظام ایستادهاید.
و بعد، این چه توقعی است که از مجلس دارید؟ این حق مجلس است که به هر وزیری میخواهد رای بدهد یا ندهد. شما میبایست از نظر مجلس تبعیت کنید.
دیگران هم قبل از شما از این حرفها میزدند که مجلس باید هماهنگ با ما باشد. شما مجلس هرچه گفت: به مجلس احترام بگذارید، اگر مسئلهای بود شورا حل خواهد کرد:
حال پاسخ صادقانه شما، سوالات و ابهامات موجود را رفع میکند:
61. آیا به قول امام «سر و صدایی» که شما در قبال استعفای خویش به پا کردید، موید آن نیست که شما هرگاه کم میآورید! جنجال به پا میکنید تا با اردوکشی، خواسته خود را به کرسی بنشانید؟ ایا شما در آن مقطع نیز چنین برنامهای داشتید؟ آیا امام با قاطعیت خویش، این طرح را خنثی نکردند؟
62. چرا شما مخالفت خود با هر چیز را به پای نظام مینویسید؟ چرا آن زمان به دلیل مخالفت مجلس سوم _ که از قضا اکثریت آن نیز طرفدار شما بودند _ با بعضی وزرای پیشنهادی خود، به جنگ نظام آمدید تا آنجا که اعتراض امام را برانگیخت و در شرایط کنونی نیز با توهم تقلب، اساس نظام را زیر سوال برده و با رد همه ساز و کارهای قانونی درخواست ابطال انتخابات را مطرح میکنید؟
63. چرا در زمان نخستوزیری خود، نظر مجلس پیرامون وزیران پیشنهادی را نپذیرفتید و توقع داشتید که قوه مقننه اراده خود را رها کند و به نظر شما تمکین نماید؟ و چرا شما در دوران نخستوزیریتان با حربه استعفا و شانتاژ تصمیم داشتید قانون را زیر پا بگذارید و مجلس را دور بزنید تا آنجا که امام امت فرمودند: «شما مجلس هر چه گفت به مجلس احترام بگذارید.» آیا همین مشی در وقایع پس از انتخابات اخیر از سوی شما تکرار نشد؟
64. شما در دوران نخستوزیری مستمرا از حمایتهای امام راحل بهره میبردید و اگر پشتیبانیهای آن بزرگوار نبود، دولت شما خیلی زود ساقط میشد. در جریان استعفایتان شما چه ضربهای به نظام زدید که امام فرمودند: «من، اگر نبود کار این چند سال شما، به ملت اعلام میکردم که در مقابل انقلاب و نظام ایستادهاید؟»
65. چرا حضرت امام شما را با قانونشکن بزرگ تاریخ انقلاب یعنی ابوالحسن بنی صدر مقایسه کردند؟
جناب آقای موسوی! نقل است که شما در اواخر دهه 30 شمسی به گروه انحرافی و التقاطی (جمعیت خداپرستان سوسیالیست» به سرکردگی محمد نخشب، تمایل داشتید و بعدها نیز رهبری جناح چپ در حزب جمهوری اسلامی را عهدهدار بودید و پس از نخستوزیری نیز سیاستهای تمرکزگرا را با قوت در کشور پیاده کردید و حجم تصدیگری دولت را به دشت افزایش دادید.
سوالات:
66. اینک که تفکر مادی و سوسیالیستی در سطح جهان شکست خورده و شوروی سابق فرو پاشیده است آیا اعتراف میکنید که در آن دوران با تفکراتی که داشتید، اقتصاد ایران را به شدت دولتی ساخته و تضعیف نمودید؟
67. اکنون نظر شما پیرامون افکار سوسیالیستی محمد نخشب و جمعیت خداپرستان سوسیالیست چیست؟
***
جناب آقای موسوی! در اوایل انقلاب بعضی از نیروهای خط امام همچون شهید دکتر دیالمه _ نماینده مردم مشهد در مجلس اول که در واقعه هفتم تیر به شهادت رسید _ خط فکری شما را همان خط فکری التقاطی جنبش مسلمانان مبارز به رهبری حبیبالله پیمان میدانستند.
سوالات:
68. آیا این ادعا را قبول دارید؟ اگر قبول ندارید، سیاستهای چپگرایانه و سوسیالیستی خود در دوران جنگ تحمیلی و کنار گذاردن مردم از امور و افزایش تصدیگری دولت (و در یک کلام: دولتی کردن مردم) را در آن دوران چگونه توجیه میکنید؟
69. اگر میخواهید اتخاذ این سیاستها را به الزامات اقتصاد جنگی منتسب کنید، چرا در همان دوران جنگ به تاکیدات مکرر امام مبنی بر واگذاری امور به مردم (یا در یک کلام، مردمی کردن دولت) بی توجه بودید و اجازه نمیدادید که مردم همان طور که جنگ را اداره میکردند، اقتصاد را نیز خود اداره کنند؟
70. اکنون نظر شما در مورد جنبش مسلمانان مبارز و آقای حبیبالله پیمان چیست؟
71. آیا همچنان سوسیالیسم و اسلام را قابل جمع میدانید یا آن اندیشهها را غلط و انحرافی میخوانید؟
جناب آقای موسوی! به یاد دارید که در دوران نخست وزیری شما و در مسیر دولتی کردن اقتصاد ایران، خروج برنج از استانهای شمالی ممنوع شده بود و ماموران دولتی با بستن جادهها و تفتیش وسایل نقلیه، حتی چند کیلو برنج را که مردم برای مصرف شخصی خود خریداری کرده بودند، مصادره میکردند.
سوالات:
72. آیا این اقدام در مسیر دولتی کردن مردم و اقتصاد ایران نبود؟
73. آیا شما با این سیاست نمیخواستید شالیکاران را مجبور کنید که برنج خود را فقط به دولت بفروشند، آن هم با قیمتی که دولت تعیین میکند؟
74. آیا شما با این سیاست، به جنگ تمامی شالیکاران زحمتکش در شمال کشور نرفتید؟
***
جناب آقای موسوی! جناب عالی در خلال تبلیغات انتخاباتی در مقام نقد دولت نهم بارها از سفر خود به شمال کشور و دیدار از باغهای چای آن دیار سخن گفتید و وضعیت چایکاران را بسیار اسفبار توصیف کردید، آن چنان که گویی تمام مشکلات آنان یک شبه در چند سال اخیر ایجاد شده است.
سوالات:
75: آیا شما فراموش کردهاید که این گروه از مردم ایران در دوران صدارت شما به روزگاری دچار شدند که نماینده مردم لاهیجان در مجلس و امام جمعه آن شهر با ارسال نامهای خطاب به جناب عالی از آن به عنوان «تراژدی چای» یاد کرد؟
76. آیا به یاد نمیآورید که در ششمین سال نخستوزیری تان، حجتالاسلام والمسلمین زینالعابدین قربانی امام جمعه و نماینده مردم لاهیجان در مجلس با ارسال نامهای خطاب به شما ضمن اشاره به پارهای سیاستهای غلط و سوء تدبیرهای دولت جناب عالی نوشت: «بیش از سه هزار هکتار باغات چای متروک شده و مابقی نیز در معرض خطر تبدیل به برنجکاری و نوغانداری و مسکن و مراکز تجاری قرار گرفته است»؟
77. آیا فراموش کردهاید که بی توجهی جناب عالی و کارگزارانتان به صنعت چای کشور، وضعیت را به جایی رساند که ایشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چای از لحاظ کیفیت، نسبت به گذشته به شدت پایین آمده تا جایی که در نمایشگاه بینالمللی ژاپن اجازه طبخ چای ما را ندادند و مردم ما نیز بر اثر همین امر به خوردن چای خارجه ولو به قیمت گران (تا کیلویی 600 تومان!) گرایش پیدا کردهاند؟
78. آیا فراموش کردهاید که بیتوجهی جناب عالی و کارگزارانتان به صنعت چای کشور، وضعیت را به جایی رساند که ایشان در همان نامه به شما نوشتند: «صنعت چای از لحاظ کیفیت، نسبت به گذشته به شدت پایین آمده تا جایی که در نمایشگاه بینالمللی ژاپن اجازه طبخ چای ما را ندادند و مردم ما نیز بر اثر همین امر به خوردن چای خارجه ولو به قیمت گرانتر (تا کیلویی 600 تومان!) گرایش پیدا کردهاند؟
78. آیا یادتان هست هک ایشان در خاتمه هشدار دادند که در صورت تداوم سیاستهای شما: «بیش از 500 هزار نفر که زیر پوشش چای قرار دارند، از زندگی ساقط خواهند شد و الان که سی درصد چای مصرفی را از خارج وارد میکنیم، در آن وقت صد در صد به خارج نیاز خواهیم داشت.»
79. جناب عالی در پاسخ به رنجنامه نماینده مجلس و امام جمعه وقت لاهیجان و به منظور رفع مشکلات چایکاران شمال چه اقدامی به عمل آوردید؟
80. جناب آقای موسوی! اگر شما اقدم موثری در جهت حل مشکل این عزیزان انجام دادهاید، چرا دو سال بعد (در آغاز صدارت آقای هاشمی) باز هم آقای قربانی با ارسال نامهای در تاریخ 25 مهر 1368 به رئیس جمهور وقت (آقای هاشمی) خواستار حل این مشکل شد؟
81. آیا میدانید ایشان در بخشی از نامه نخست خود، شخص شما و وزارت بازرگانی (سازمان چای) را در بروز این وضعیت مقصر میداند؟ اگر شک دارید پس بخوانید: «گرچه بنده دو سال قبل، طرحی جامع جهت حفظ این مختصر (اراضی باقیمانده زیر کشت چای)، تهیه و با امضای نمایندگان شمال در دور دوم مجلس شورای اسلامی تقدیم نخست وزیر وقت کرده بودم ولی به هر دلیل این کار هنوز انجام نگرفت و این مختصر (اراضی باقیمانده زیر کشت چای) آخرین دقایق حیات را سپری میکند.»
ایشان در بخش دیگری از این نامه آوردهاند: «امسال به خاطر خسکسالی و عدم مدیریت صحیح سازمان چای، نصف محصول سال قبل تولید شد» و در ریشه یابی بروز این معضل مینویسد: «علت عمده این سیر فهقرایی «سیستم انحصار تار عنکبوتی» ای است که بر این محصول، زیر نام «سازمان چای» متعلق به وزارت بازرگانی حاکم است».
82. آیا خبر دارید که وضعیت جایکاران شمال بقدری وخیم بود که ایشان حدود سه ماه بعد در سوم بهمن ماه 1368 با ارسال نامه دیگری به آقای هاشمی بار دیگر وضعیت اسفبار چای را متذکر شده و خواستار در فوریت قرار گرفتن اقدامات دولت و مجلس در این زمینه میشود؟
در تشریح وضعیت رقتبار چایکاران در دوران صدارت خودتان به جاست بخشهایی از این نامه را بخوانید؟ «در مورد معضلات چای کشور و سوء مدیریت سازمان چای اینک مجددا تصدی میدهد: این حالت از یک سو به خاطر نامعلوم بودن خط مشی و سرنوشت، روحیه دلمردگی و عدم نشاط را برای همه دستاندرکاران این صنعت ارزشمند به وجود آورده و از سوی دیگر سرنوشت این صنعت و کارخانهداران و کشاورزان و سیاستگذاری آن را در هالهای از ابهام قرار داده است».
83. با این شواهد و قرائن آیا شما هنوز هم دولت نهم را در بروز مشکلات چای کشور مقصر کامل میدانید و خود را در این جریان تبرئه میفرمایید؟
84. آیا نحوه برخورد شما با دولت آقای احمدی نژاد را در این قضیه میتوان «صادقانه» دانست؟
85. آیا تصور نمیکنید وجود این قیل مشکلات از دوران صدارت شما که در حافظه تاریخی مردم باقی مانده بود، موجبات شکست سنگین جناب عالی را در انتخابات فراهم آورد.
***
جناب آقای موسوی! شما که خو را به آزادی مطبوعات معتقد و مقید معرفی میکنید لطفا به سوالات زیر پاسخ گویید:
86. چرا در عصر صدارتتان، جریان رسانهای کشور کاملا یک سویه در اختیار دولت بود و هیچ شخص و جریانی اجازه طرح کوچکترین انتقادی را نداشت.
87. چرا در روزگار نخست وزیری تان، روزنامه رسالت که تنها روزنامهای بود که از عملکرد اقتصادی دولت انتقاد میکرد، از هرگونه امکانی محروم بود و شما حتی انتشار آن را در فضای رسانهای کشور بر نمیتابیدید و همواره میکوشیدید آن روزنامه را به محاق تعطیلی بکشانید؟
88. چرا به صلاحدید عدهای از طرفداران افراطی دولت، فقط روزنامههای حامی دولت در جبههها توزیع میشد؟
89. چرا در آن فضا به دروغ گفته میشد که عدم توزیع روزنامه رسالت (تنها روزنامه منتقد دولت) در جبههها به دستور امام است در حالی که مرحوم حاج احمد خمینی این ادعا را تکذیب کرده و گفتند: امام در این خصوص منعی ندارند!
***
جناب آقای موسوی! شما 23 سال قبل _ در دوران صدراتتان_ در پاسخ شبهاتی که پیرامون سلامت یکی از انتخابات میان دورهای مجلس مطرح شده بود، گفتید: « در انتخاباتی که همه مردم و شورای نگهبان و همچنین روحانیت عزیزمان ناظر هستند، دولت نمیتواند اثر بگذارد».
سوالات:
90. اینک چه چیز تعبیر کرده که دولت توانسته بازده میلیون رای را جابهجا کند؟
91. ایا به شبهه «تقلب گسترده» که شما مطرح کردید، تمامی انتخابات 30 سال گذشته و من جمله انتخابات دوران نخستوزیری خودتان، زیر سوال نمیرود؟
جناب آقای موسوی! مسبوقید که 30 سال از انقلاب گذشته و با همین قانون اساسی و قانون انتخابات، 30 دوره انتخابات در کشور برگزار شده و جناب عالی خود نیز در مقطع 8 ساله نخستوزیریتان مجری تعدادی از آنها بودهاید. حال پاسخ فرمایید که:
92. چگونه ممکن است که قانون انتخابات در زمان شما درست عمل کرده و محکم بوده ولی الان که شما از دستیابی به ریاست جمهوری باز ماندهاید، این قانون مناسب نیست؟»
93. آیا برخورد جناب عالی موید این سخن نیست که شما قانونی را قبول دارید که به نفع شما عمل کند؟ آیا این رویه، نوعی قانونگریزی را در شما نشان نمیدهد؟
ایشان در سال 1356 نامه ای محرمانه به امام خمینی در نجف می نویسند و طی آن، ضمن شرح وضعیت ایران و گروه های مختلف، تحلیلی هم از سازمان مجاهدین خلق ارائه می کنند و شاید برای اولین بار در ادبیات سیاسی ایران آنان را «منافقین خلق» لقب می دهند.
کلمه به نقل از شبکه ایران: یکی از ویژگی هاتی ممتاز شهید مطهری، همراهی علم عمیق و بصیرت نافذ در ایشان بوده است که جلوه های فراوانی در آثار و اعمال ایشان از آن یافت می شود. مثلاً ایشان در سال 1356 نامه ای محرمانه به امام خمینی در نجف می نویسند و طی آن، ضمن شرح وضعیت ایران و گروه های مختلف، تحلیلی هم از سازمان مجاهدین خلق ارائه می کنند و با وجود آنکه خود از نزدیک با آنان مرتبط نبوده اند، این تحلیل، بسیاردقیق (و منطبق و بر اسناد آشکار شده بعدی) است.
همچنین ایشان در این نامه (شاید برای اولین بار در ادبیات سیاسی ایران) آنان را «منافقین خلق» لقب می دهند. (نامه تاریخی استاد مطهری به امام خمینی، انتشارات صدرا، صفحه18)
تحلیل دقیق و بصیرانه ایشان (که سالها بعد و با تبدیل شدن آن گروهک به یک فرقه، بیش از پیش به حقیقت پیوست) انسان را شگفت زده می کند:
«در اینجا [ایران] جریان های پیچیده و گمراه کننده ای وجود دارد که توجه و آگاهی حضرتعالی ضرورت دارد: ... جریان دوم، جریان به اصطلاح گروه مسمّی به مجاهدین است. اینها در ابتدا یک گروه سیاسی بودند ولی تدریجاً به صورت یک انشعاب مذهبی دارند در می آیند، درست مانند خوارج که در ابتدا حرکتشان یک حرکت سیاسی بود، بعد به صورت یک مذهب با یک سلسله اصول و فروع درآمدند. کوچک ترین بدعت اینها این است که به قول خودشان به "خودکفایی" رسیده اند و هر مقام روحانی و هر مرجع دینی را نفی می کنند. از همین جا می توان تا آخر خواند. دیگر اینکه در عین اظهار وفاداری به اسلام، کارل مارکس لااقل در حد امام جعفرصادق علیه السلام نزد اینها مقدس و محترم است. البته اینها آنهایی هستند که بر مسلک سابق خود باقی هستند [از قبیل مسعود رجوی و یارانش در زندان]، آنها که تغییر موضع [یعنی اعلام تغییر ایدئولوژی] کردند [از قبیل تقی شهرام وبهرام آرام و ...] تکلیفشان روشن است. بنده هم اطلاعاتم درباره آنها مع الواسطه است، ولی افراد متدین و فهیمی که سالها با آنها در زندان بوده اند، هستند و من معتقدم حضرتعالی از آنها -نه فقط از یک نفر آنها- جُدا جُدا بخواهید نظریات خود و مشهودات خود را بنویسند و خدمتتان ارسال دارند.
و عجیب این است که هنوز هستند برخی دوستان ما و ارادتمندان شما که کارهای اینها را توجیه و تأویل می کنند.» (نامه تاریخی استاد مطهری به امام خمینی، انتشارات صدرا، صفحات 16 تا 18)
یکی از فتنه گران مرتبط با محافل بیگانه که به خاطر رافت نظام اسلامی هنوز مورد مجازات قرار نگرفته، می گوید برای حضور در انتخابات آتی، باید کف خواسته های ما تامین شود!
این مطلب را خاتمی در دیدار شماری از اعضای اقلیت مجلس عنوان کرد. وی در این جلسه تیمی که گفته می شود با بهانه تراشی و عدم حضور برخی اعضای فراکسیون اقلیت انجام شد، خاتمی گفت: باید تامین حقوق مردم تضمین و سازوکاری برای انتخابات تدوین شود که کمترین محدودیت برای آزادی رای مردم و بیشترین فضا برای تحقق خواست و اراده آنان فراهم شود.
وی همچنین گفت: کف خواست اصلاح طلبان در گذشته و امروز، آزادی بازداشت شدگان و ایجاد فضای آزاد برای همه احزاب، پایبندی همگان به خصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همه جانبه آن بخصوص اهتمام به روح قانون اساسی ]؟![ و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد است.
این متهم فتنه گری سال گذشته همچنین گفته است: تا انتخابات مجلس زمان بسیاری مانده، اگر این شرایط محقق شد تصمیم می گیریم که چگونه عمل کنیم. اما با توجه به روندی که هم اینک حاکم است به نظر می رسد شرایط در آینده سخت تر و راهها بسته تر و محدودیت ها گسترده تر خواهد شد.
خاتمی همچنین با تظاهر به نگرانی نسبت به مراجع مدعی شده است: حد اهانت از اشخاص به مرجعیت رسیده و هیچ کس مقابل اهانت کنندگان نمی ایستد.
وی افزود:ما می گوئیم چرا به نام امام و از سوی کسانی که هیچ مناسبتی با امام و خط امام نداشته اند از امام چهره زشت ترسیم می شود؟ چرا کسانی که از سینه چاکان نظام و انقلاب و امام بودند به ضدیت با انقلاب و نظام متهم شده اما کسانی که هیچ علاقه ای و ربطی به امام و انقلاب نداشته اند مدعی خط امام(ره) می شوند. می گوئیم نظام خوب است ولی روش ها و سیاست ها قابل نقد و اصلاح هستند.
به گزارش صراط خاتمی آنگاه درباره جنایت های تروریستی چند ماه اخیر گفت: یک جریان فاسد که دستش آلوده به خون فرزندان پاک این کشور است و بدترین امواج تروریستی را بوجود آورده و در دامن بزرگترین دشمن این کشور جای گرفته و حتی از سوی آمریکا و غرب هم به عنوان گروه تروریست شناخته شده است دوباره مورد حمایت قرار گرفته تا فعال شود. دولت ها و شخصیت های سیاسی مختلفی به حمایت از آنان برخاسته اند تا از لیست تروریست ها خارج شوند و فعالیت گسترده داشته باشند.
یادآور می شود خاتمی غیر از همه خیانت هایی که به ویژه در 2سال اخیر در همراهی با جریان برانداز مرتکب شده دیدارهای محرمانه ای هم با جورج سوروس، راسموسن (دبیرکل ضد اسلامی ناتو) و ملک عبدالله شاه سعودی (اردیبهشت 88 یک ماه پیش از انتخابات) داشت. او در جریان تدارک افراطیون مدعی اصلاحات برای اغتشاش و آشوب، خود را خرج جریان برانداز کرد و برخلاف تظاهر به مخالفت با آمریکا و انگلیس و گروهک های تروریست (از ریگی تا منافقین و پژاک و تندر)، بارها مورد ستایش سران رژیم ها و گروهک های یاد شده قرار گرفت همچنان که سران قبلی و فعلی آمریکا بارها و به طور صریح از اصلاح طلبان به عنوان امید و سرمایه خود در ایران یاد کردند. حتی سران رژیم صهیونیستی هم از فتنه سبز- که خاتمی بخشی از آن بود به عنوان سرمایه بزرگ اسرائیل و کسانی که به نیابت از این رژیم با جمهوری اسلامی می جنگند - یاد کرد.
با این اوصاف خاتمی بهتر از هرکس می داند که چه خیانت هایی در حق ملت و نظام مرتکب شده و مستوجب چه مجازاتی است، بنابراین لفاظی هایی نظیر شرط گذاشتن برای انتخابات صرفا تلاشی بی حاصل برای ایجاد حاشیه امنیت و فرار از مواخذه و مجازات ارزیابی می شود و معلوم است جماعتی این چنین که بر علیه جمهوریت و اسلامیت نظام شوریدند و تا مرز محاربه و فساد فی الارض پیش رفتند، دیگر جایی در انتخابات و رقابت سیاسی سالم جمهوری اسلامی نداشته باشند.
خاتمی به همراه دیگر فتنه گران مدعی اصلاحات نه تنها در انتخابات اخیر بر علیه رای مردم و قانون اساسی و جمهوریت شورش کردند بلکه دشمنی آنها با انتخابات و دموکراسی مسبوق به سابقه است همچنان که در انتخابات مجلس هفتم (سال 1382) وی به همراه کروبی و استانداران و برخی وزرا و نمایندگان مجلس- و با تهدید به استعفا و تحصن- تمام تلاش خود را کردند که از نظام و ملت باج بگیرند و حتی گستاخانه اعلام کردند که نمی توانند انتخابات برگزار کنند. همان زمان رهبر فرزانه انقلاب با قاطعیت اعلام کردند که انتخابات مجلس حتی یک روز هم به تاخیر نخواهد افتاد و همین طور هم شد و فتنه آن سال اوباش سیاسی درهم شکسته شد.
گفته می شود اگرچه تحرکاتی نظیر ملاقات اخیر شماری از اعضای اقلیت مجلس با خاتمی و سخنان وی ارزش و اعتبار سیاسی ندارد اما به این دلیل این تحرکات انجام می شود تا به طرف های خارجی حامی اصلاح طلبان که نسبت به طیف مذکور ابراز ناامیدی می کنند، چنین القا شود که آنها چون حرف می زنند و لاف درمی کنند، بنابراین هنوز منشأ اثر در ایران هستند و نباید از سوی طرف خارجی به حال خود رها شوند!
در آخرین سال مجلس ششم که به نظر می رسید افراطیون این مجلس به بن بست رسیده اند، رئیس یکی از کمیسیون های مجلس پس از سفر به بلژیک و بازگشت به ایران در حلقه حزب متبوع خود گفته بود طرف اروپایی برای توجیه حمایت های مالی و سیاسی در کشورهای خویش، از ما توقع دارد که به تحرکات رادیکال تر و سخنرانی و بیانیه های بیشتر بپردازیم!
این نکته هم شایان ذکر است که خاتمی در 8 ماهه تشدید فتنه و به ویژه در مقاطع تاریخی روز قدس، 13آبان، 16آذر و عاشورای سال 88 با وجود آشکار شدن ماهیت فتنه گران- سردادن شعارهای صهیونیستی و آمریکایی، حذف اسلام از جمهوری اسلامی، اهانت و هتاکی به امام خمینی و ولایت فقیه و نهایتا شکستن حرمت حضرت سیدالشهدا(ع)- اصرار داشت در کنار فتنه گران و آشوب طلبان بایستد. البته پس از آشکار شدن مرگ فتنه در حماسه 9 دی و 22بهمن، خاتمی در برخی محافل مدعی شده که موسوی و کروبی همه سرمایه اصلاح طلبان را به باد داده و نظام را بدگمان کرده اند بنابراین باید فاز تازه ای را برای تظاهر به جدایی از جریان سبز و احیای جریان نقابدار اصلاح طلبان آغاز کرد.