فهرست جنایات مهدی هاشمی و باندش

محمدحسین جعفرزاده (از اعضای باند مهدی هاشمی) در نامه ای که پس از فرار به خارج از کشور در منزلش کشف شد، به مهدی هاشمی می‌گوید:«در آن زمان دقیقاً یادم هست چند مرتبه به شما گفتم برویم سراغ هدف های بزرگتری از قبیل ساواکی ها و شخصیت های رژیم و شما توصیه می کردید، که نه»

ر این شماره به برخی جنایات سید مهدی هاشمی  فرد مورد وثوق آقای منتظری، بر سرر کتاب شهید جاوید و به نام امربه معروف ونهی از منکر انجام گرفته اشاره می شود.

جنایات باند مهدی هاشمی بر سر کتاب شهید جاوید

این نکته قابل توجه است که به جز برخی یقینیات از جمله قتل آیت الله شمس آبادی صفرزاده و طرح ترور آیت الله گلپایگانی و غیره، برخی وقایع دیگر بدلیل رسیدگی نشدن قضایی، منسوب به باند مهدی هاشمی می باشد. 
اما اتفاقاتی که در این میان و به بهانه دفاع از کتاب «شهید جاوید» توسط باند مهدی هاشمی رخ داد از این قرار است:
1-قتل حجت الاسلام سیداسماعیل حسنی
وی از وعاظ نجف آباد بوده و به شهادت اسناد ساواک از مقلدین امام خمینی بوده و رساله های امام را توزیع می نموده است.
در یکی از اسناد سیداسماعیل حسنی در ساواک در مورد وضعیت فکری او چنین آمده است:
به 312
از 10 ه
تاریخ گزارش 50/7/12
موضوع: گامی دیگر برای تضعیف منتظری (گزارش ساواک مبنی بر تضعیف منتظری؟!)
سیداسماعیل حسنی یکی از وعاظ نجف آباد طی تلگرافی که از طرف هیئت علما و ساواک نجف آباد به
آیت الله گلپایگانی به قم مخابره نموده اظهار داشته است: «پس از تقدیم ادعیه مخلصانه کتاب شهید آگاه [کتاب آیت الله صافی گلپایگانی در رد کتاب شهید جاوید] مورد استفاده عموم مراتب تقدیر را به وسیله حضرت آیت الله به پیشگاه جناب مؤلف تقدیم صد جلد آن را تقاضا با صحت و موفقیت خواستارم.»

نظریه شنبه- همانطور که قبلاً اظهار گردیده در صورتی که کتاب مذکور به نجف آباد وارد گردد موقعیت منتظری بیش از پیش تضعیف خواهد گردید.
نظریه یکشنبه- سیداسماعیل حسنی یکی از وعاظ نجف آباد است که در مقابل منتظری و موقعیت محلی او قرار گرفته است.45

این فرد فعال انقلابی توسط افراد ناشناسی مورد ضرب و جرح قرار می گیرد و بعد از چند روز در بیمارستان از دنیا می رود. روزنامه اطلاعات به تاریخ 5 خرداد 1355در مصاحبه با فرزند سیداسماعیل حسنی و با تیتر «یک روحانی دیگر کشته شد» چگونگی و سخنان رد و بدل شده توسط ضاربین می گوید:«شهود حمله ضاربین به پدرم در آن زمان می گفتند: ضاربین نقابدار ضمن وارد کردن ضربه به پدرم گفته اند برای مخالف با «شهید جاوید» [سرنوشتی] جز مرگ نیست.»

2- طرح ترور آیت الله گلپایگانی

در کیفرخواست متهمین پرونده قاتلین مرحوم شمس آبادی بنا به اظهارات قربانعلی حمزه زاده به شرح صورتجلسه 2535/3/12 [1355] آمده است: «امیر حمزه زاده گفت:بعد از شمس آبادی نوبت به آیت الله گلپایگانی بود که در قم بود و چون دستگیر شدم قتل آقای گلپایگانی را که بعد از قتل آقای شمس آبادی بود موفق نشدم...»46
روزنامه های اطلاعات و کیهان هم در سوم اسفند 1355با تیترهای «توطئه قتل آیت الله گلپایگانی شکست خورد.» و «توطئه ترور آیت الله گلپایگانی» خبر از این امر می دهند.

3- طراحی ترور تعدادی از علمای اصفهان

لیستی از علمای اصفهان نیز برای حذف در ذهن مهدی هاشمی بوده که خود چنین می گوید:«طرحی که در ذهن خود من بود برای این کار، طرح یک تعدادی از علمای اصفهان یعنی همان به اصطلاح شورای علمی که در اصفهان بود روی آن هاما طرح و نقشه داشتیم و به آقای جعفرزاده هم اتفاقاً گفته بودم که طرح این است و این کار را می خواهیم بکنیم. منتهی بعد از اینکه با مخالفت آقای جعفرزاده و ... (قتل) شمس آبادی مواجه شدیم و آن مسئله پیش آمد ما دیگر عملاً کاری نکردیم.»47

4- قتل مهدی نوروزی12 ساله

در گزارش کیهان مورخه 55/3/31 چنین آمده است: «نظر- خبرنگار کیهان: جسد پسربچه ای که حدودیک ماه پیش در روستای کشه مفقود شده بود، روز گذشته در دامنه کوهی به وسیله یک چوپان پیدا شد. پسر بچه که مهدی نوروزی نام داشت و خواهرزاده حجاریان (یکی از مریدان مرحوم آیت الله شمس آبادی)بود، حدودیک ماه پیش در روستای «کشه» واقع در 45 کیلومتری نطنز ناپدید شد. به دنبال گم شدن مهدی، وابستگان او گفتند که احتمالاً اعضای گروه هدفی قهدریجان اصفهان او را ربوده و به قتل رسانده اند...گروه «هدفیها»که متهم به قتل این پسر بچه هستند از طرفداران کتاب شهید جاوید بوده و تاکنون به ترور چند نفراز جمله آیت الله شمس آبادی،شیخ قنبر علی صفرزاده، یک زن و دو مرد دیگر در قهدریجان اصفهان اعتراف کرده اند.»

5- قتل فرزند خردسال امام جماعت مسجد سید اصفهان
خبرنگارروزنامه اطلاعات در مجموعه خاطرات خود در مورد قتل فرزند 4 ساله حجت الاسلام حاج سیدتقی موسوی بیدآبادی امام جماعت مسجد سیداصفهان، از زبان خود حجت الاسلام موسوی می گوید: «تحقیقات بازپرس برای دستگیری قاتل یا قاتلان پسرم به جایی نرسید تا اینکه فاجعه قتل حجت الاسلام (شمس آبادی) پیش آمد. حجت الاسلام موسوی بیدآبادی همچنین گفت: در جلسه هفته گذشته هیئت علمی اصفهان اعلام شد قاتلان فرزندم همان قاتلان مرحوم حجت الاسلام شمس آبادی و یا به قولی گروه هدفیها هستند.»

خبرنگار کیهان نیز گزارشی از پیگیری قتل فرزند حجت الاسلام موسوی در تاریخ 79/2/9درج نموده است.

6- ترور ناموفق نعمت الله جوانمردی

وی از مخالفان باند مهدی هاشمی بود و دستور قتل او به سرعت صادر می شود. اسماعیل مشهدی از افراد تیم ترور در این خصوص می نویسد:«چند روز بعد عبدالله جوانمردی گفت: نمی خواهد «زمانی» را بکشید بروید حاج نعمت الله جوانمردی را بزنید و بکشید و یک عدد چاقو به ما داد و ما هم رفتیم حاج نعمت الله جوانمردی را با چاقو بزنیم...»48

محمدعلی حمزه زاده هم از دیگر شرکت کنندگان این ترور و عضو باند مهدی هاشمی چنین می نویسد: ...« ما جوانمردی را چندین بار تعقیب کرده تا اینکه یک روز نزدیک غروب از باغی خارج شد و من به اتفاق مشهدی به او حمله ور شدیم و چندین ضربه به آن زدیم تا اینکه یک بچه از منزل خارج شد ما هم فرار کردیم و من به منزل رفتم و فردای آن روز صبح به اتفاق مشهدی به تهران گریخته و پس از سه روز به اصفهان مراجعت نمودیم.»49

7- طرحهای دیگر مانده در ذهن مهدی هاشمی که عملی نشد.

وی در اعترافاتش می گوید:«در یک سری قتل هایی هم که صورت نگرفته و در ذهنمان بوده توی قهدریجان ما راجع به دو سه نفر از همان کسانی که مخالفان قدیم و جدیدمان بودند یکی حسین هادیان بود که رویش تصمیم داشتیم... یکی همان جمالی بود... یکی دو نفر دیگه هم هستند که مال قهدریجان نیستند... ترور انجام نگرفت...»50

8- تهدید و ارعاب شیخ ابراهیم توسلی

زمانی که در حسینیه اعظم نجف آباد برای سخنرانی می رفت تهدید شده بود که نباید در باب کتاب «شهید جاوید» سخنی بگوید که در غیر این صورت کشته خواهد شد. او نیز که به تهدیدها توجهی نکرده بود اتومبیل و منزلش را به آتش کشیدند و او را خانه نشین کردند.51

9- قتل شیخ قنبرعلی صفرزاده
حجت الاسلام شیخ قنبرعلی صفرزاده از متصدیان توزیع شهریه طلاب، از جمله از سوی آیت الله شمس آبادی بود.

وی فعالیت های پنهانی انقلابی داشت و در منطقه قهدریجان برای مقابله با افکار و تحریکات مهدی هاشمی پیشگام شده و با فراهم نمودن زمینه تردد آیت الله شمس آبادی و مبلغین مورد تأییدشان به منطقه موانعی را جهت، پیشبرد اهداف باند مهدی هاشمی ایجاد کرده بود.

در یکی از اسناد ساواک فعالیت او چنین آمده:
به 312
از 10 ه
تاریخ گزارش 51/5/26
موضوع: ارسال وجوه شرعیه جهت خمینی
«روز شنبه 51/5/14در حجره شیخ قنبرعلی صفرزاده حاج آقا فخرطاهری اهل قهدریجان، عنایت الله طاهری برادرزاده نامبرده شیخ نصرالله صالحی و سیدمحمد عقیلی اجتماع کوچکی تشکیل و در این جلسه تصمیم گرفته می شود نامه ای به همراه وجوه شرعیه توسط عنایت الله طاهری به قم فرستاده شود که از طریق قم و به وسیله سیدحسین سبحانی نامه و پول برای خمینی فرستاده شود.»

مهدی هاشمی در مورد چگونگی صدور حکم قتل صفرزاده میگوید: «عباسعلی رحیمی و حسین مرادی دو سه مرتبه به من مراجعه کردند و قضایای شیخ را تعریف کردند... آنان نیز شدیداً
عصبانی بودند و من گفتم او را تمام کنید، یعنی نابودش کنید و آنها نیز پس از مدتی تعقیب و مراقبت او را از بین بردند.»52

در مورد چگونگی ربودن شیخ قنبرعلی صفرزاده هم حسین مرادی در اعترافاتش به تاریخ 54/12/16،چنین تصویر می کند:«یک روز ساعت 5 بعد از ظهر شیخ قنبرعلی را سوار پیکان و وانت چهار چرخ که خودم راننده آن بودم کردم. عباسعلی رحیمی هم بود با این عنوان که او را به قهدریجان برسانیم. در راه به قنبرعلی گفتم که می خواهیم برویم به نجف آباد و یک تعداد رنگ بیاوریم. شیخ قنبرعلی گفت باشد. بعد به نجف آباد رفتیم به مغازه رنگی سرزده و برگشتیم رو به قهدریجان. از جاده کانال که پیچیدیم پشت قهدریجان هوا دیگر تاریک شده بود ماشین را نگه داشتیم و با عباسعلی رحیمی به کمک یکدیگر باطنابی که جلوی ماشین بود انداختیم به گردن شیخ قنبرعلی و کشیدیم تا خفه شد. بعداً او را بردیم و در چاه انداختیم.»53

10- قتل آیت الله شمس آبادی
آخرین مهره از قتل های زنجیره ای باند مهدی هاشمی قبل از انقلاب اسلامی، به شهادت رساندن آیت الله شمس آبادی بود. آیت الله سیدابوالحسن شمس آبادی فرزند ابراهیم، در سال 1326 ه.ق در اصفهان به دنیاآمد.

جد اعلای او، مرحوم سیدمحمد لاریجانی بود. سیدابوالحسن شمس آبادی،تا 25 سالگی مشغول تحصیل علوم دینی بود. او در این سن، اصفهان را به قصد نجف اشرف ترک کرد و به مدت 10 سال از محضر درس آیت الله [ابوالحسن] اصفهانی بهره برد و همچنین مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی و مرحوم آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی کسب فیض نمود و پس از 12 سال تحصیل در نجف اشرف، به ایران بازگشت و در اصفهان به تدریس پرداخته و اقامه نماز جماعت را برعهده داشت.

در فعالیت هایی از قبیل کمک به ایتام و مستمندان، شرکت، و در تأسیس مؤسسات خیریه، مانند انجمن مددکاری امام زمان(عج) بنای مسجد در روستاهای دور افتاده و نقاطی که مرکز تبلیغی بهاییت بود، مشارکت می نمود.

ایشان همچنین در دایر کردن آموزشگاه نابینایان (به منظور مبارزه با فعالیت ها و آموزشگاه مسیحیان) نقش داشت و در هماهنگی با انجمن ضدبهائیت در اصفهان و شهرهای اطراف فعالیت هایی می نمود.وی زندگی نسبتاً ساده ای داشت و در منزلی محقر ساکن بود.

خلاصه ای از پرونده مرحوم شمس آبادی در ساواک:
- حمایت از حضرت امام خمینی(ره) و آقای محلاتی و سایر علمایی که در سال 1342 دستگیر شده بودند. انتشار اعلامیه ای با امضای جمعی از علمای اصفهان از جمله آیت الله خادمی، سیدابوالحسن شمس آبادی، آقایان رجایی، اردکانی، سیدعلی ابطحی، محمدرضا ثفقی و سیدعلی اکبر هاشمی

- عزیمت به تهران در تاریخ 42/4/20 برای اعتراض به حرکت رژیم و پیوستن به جمع علمای تهران

- ساواک اصفهان طی نامه ای به مرکز در تاریخ 42/5/13 اعلام کرد: «حاج ابوالحسن شمس آبادی، پیش نمازمسجد سرتیپ چهار سوق و مسجد شیخ بهایی است و پس از شیخ مهدی نجفی، در اصفهان، با نفوذترین عالم است.»

- نامبرده به همراه عده ای از علمای اصفهان (از جمله آقای خادمی، سیدعلی بهبهانی و )...طی تلگرام هایی به مراجع تقلید و دیگر علما، از جمله آیت الله خوانساری (تهران) به محکومیت آقای منتظری و آقای ربانی شیرازی، اعتراض و درخواست اقدام از ایشان جهت تجدید نظر در حکم مصادره را می نماید.(47/4/25)

- مؤسسه احمدیه، که زیر نظر آقایان خادمی و شمس آبادی اداره می شود، اقدام به اعزام طلاب به اطراف می کند.به مبلغان مذکور اعلام شده که هیچگونه پولی از مردم نگیرند. قرار است مؤسسه، خرج سفر و حق منبر ایشان را تقبل نماید.(48/12/19)

- ارسال تلگرامی در سال 1349با امضای جمعی از اعضای علمای اصفهان (از جمله آقای خادمی،
شمس آبادی، اردکانی و ...) در مورد تبعید آقای صافی، به آیت الله گلپایگانی.

-در جلسه ای که در منزل حاج آقا مرتضی ابطحی، با شرکت بیست نفر از علما تشکیل شد، آقای شمس آبادی برضد فحشا سخنرانی و از روحانیون خواست که آن را در منابر عنوان کنند.(50/1/14)

- آقایان خادمی و شمس آبادی،به شدت آقای منتظری را [به خاطر دفاع از مطالب کتاب شهید جاوید و نویسنده اش] مورد حمله قرار دادند.

- ساواک در سال 52 در ارتباط با وی چنین می نویسد: «فاقد پیشینه کیفری (از نظر ضدامنیتی) می باشدو از نظر روحیه و مشی سیاسی، فردی است طرفدار آیت الله خویی، که به نمایندگی از وی، شهریه طالب را می پردازد. ضمناً باطناً از روحانیون افراطی حمایت [کرده] ولی تاکنون به ظاهر، رعایت بی طرفی را کرده است.»

-در سال 1353، گزارشهایی از طریق منابع ساواک دریافت می شودکه آقای شمس آبادی به عده ای از طلاب،که به خدمت در اداره اوقاف درآمده و مروج مذهبی نام گرفته اند،توسط نزدیکان خود، پیغام فرستاده و تعدادی را به منزل خود دعوت نموده تا از خدمت در اوقاف، استعفا کنند و به آنان قول داده است چنانچه از حقوق دولت چشم پوشی کنند، حقوق بیشتری به آنان خواهد داد.»54

مهدی هاشمی آیت الله شمس آبادی را به دلیل مخالفت های صریح و مناظراتی که با اعضای باند او داشته و هم به خاطر مخالفت شدید با کتاب «شهید جاوید»، یک روحانی مرتجع و ساکت می خواند و با تحریک مردم و از جمله تیم خود علیه آیت الله شمس آبادی حساسیت هایی ایجاد می کرد.

مهدی هاشمی در این خصوص می گوید:«در اینکه مسئله روحانیت ارتجاعی و مخصوصاً آقای شمس آبادی در نظر من خیلی حساستر بود و من نیز در جلسات و هیئات مطرح می کردم و حساسیت بچه ها را عموماً در آن جهت تحریک می کردم هیچ بحثی نیست و قبلاً نیز گفتم یکی از انحرافات دیروز من همین بود که برخی علما را از دولتی ها بدتر می دانستم. بنابراین من انکار نمی کنم که از نظر فکری برادران تحت تأثیر افکار و القائات من بودند، حتی یادم هست که موقعی که اخبار و اطلاعات پراکنده آقای شمس آبادی را ما مطرح می کردیم و ابراز حساسیت می نمودیم،همین برادران و سایرین می گفتند:«شما بیش از حد روی روحانیون ساکت و مرتجع حساس هستید و باید روی عوامل دیگر حساس باشیم. من از نظر فکری و حساسیت روی بعضی علما من جمله آقای شمس آبادی دارای انگیزه و حساسیت بودم.»55

در همین زمینه محمدحسین جعفرزاده در نامه ای که پس از فرار به خارج از کشور در منزلش کشف شد. به مهدی هاشمی می گوید:«در آن زمان دقیقاً یادم هست چند مرتبه به شما گفتم برویم سراغ هدف های بزرگتری از قبیل ساواکی ها و شخصیت های رژیم و شما توصیه می کردید، که نه»56

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد